دکتر سید محمد تقی المدرسی

معلمی بی نظیر چهره در نقاب خاک کشید. دیگر صدای مهربان او گوش نواز جان نخواهد بود. درس شیمی دوباره تدریس خواهد شد. فرمولِ "هاش دو اُ " تکرار می شود. داستان مندلیف و جدول او دوباره نفس ها را در سینه ی نوباوگان علم حبس خواهد کرد. اما جای سید معلم،حاج سید ابوالقاسم سید ابریشمی را کسی پر نخواهد کرد. سید چیزی بیش از مُدرّس فرمول های پیچیده بود. او یک معلم بود اما فراتر از آن یک مربی بزرگ بود. اخلاق او سرمشق بود. چنان که اخلاق همه ی معلم های یزدی است. استاد گذشت از غفلت ها و نادیده انگاشتن شیطنت کودکانه و خامی دانش آموزان بود. دانش آموزان با او خوش بودند. داستانهای شیرین، درست و نادرست، از ترکیب اخلاق کریمانه  ی او و شیطنت دانش آموزان نقل خاطره ها و ثبت برخی کتاب ها ست.  

علاوه بر معلمی مرد بازار هم بود. در بازار هم نمونه بود. تجارتش برای خدمت به خلق بود. کارآفرین بود. با کار و تلاش خود، جمعی هم صاحب شغل بودند. مرد راستی و اعتماد بود. نماد اعتبار تاجر یزدی بود. تاجر دارالعباده کسی است که می توان به حرف او صد در صد اعتماد کرد. به اعتبار کلامش، تنها کلامش و بدون چک و سفته و ضمانت، میلیونها تومان کالا برایش ارسال می شد. هیچ ارسال کننده ایی پشیمان نشد. حتی اگر قیمت کالا کم شده بود. سخن او ارزشمند تر از سوئیفت بود.  به راستی  که توصیفِ "کاسب، حبیب خداست"، بود . بخشنده بود. خدا هم به او فراوان بخشیده بود. از شمال برنج می آورد. می گفت کیسه ها را خالی کنند. سپس برنج ها را در کیسه های جدید بسته بندی کنند. یک مهندس صنایع جوان پیشنهاد داده بود برای سود بیشتر بسته بندی نهایی در مبدا انجام شود. بدین ترتیب کارگران ساده ای  که در یزد  کار بسته بندی را انجام می دادند  بیکار می شدند. سید نپذیرفته بود. گفته بود همه باید زندگی کنیم.

از عاشقان اباعبدالله(ع) بود. هر سال در منزل پدری روضه خوانی داشت. مرد وفا بود. واعظان قدیمی را فراموش نمی کرد. تا حیات داشتند، دعوت می کرد. در ممات هم خانواده ی آنها را فراموش نمی کرد. عزاداران حسینی را به صبحانه میهمان می نمود. ماه رمضان به روزه داران افطاری می داد. در مراسم سیزده ی محرم، هیات عزاداران امام حسین(ع)  را با شیر پذیرایی می کرد. در همه ی این مراسم ازنیازمندان دستگیری می نمود. با همه این اوصاف ابرمرد تواضع بود. هرگز نشانی از تبختر در او نبود. کبر از او دور بود. گویی خود را بیش از پیش محتاج رحمت بی منتهای رب العالمین می دید. از این نظر بی نظیر بود.

سید سیاست مدار هم بود: سال های قبل از انقلاب یک روحانی از واعظان ثابت روضه خوانی سالیانه ایشان بود. انقلاب، بنا به آنچه طبع انقلاب است، با تغییرات ریشه­ایی همراه بود: از جمله اجازه­ی منبر رفتن و نرفتن. سید مردد بود چه کند؟ بالاخره با اجازه­ ی حاکم شهر، با او همان گونه حساب کرده بود که در سالهای قبل. البته بدون آنکه به مجلس دعوت کند. خدا همه­ی آن سه را که رفته­اند، رحمت کند.

مرحوم حاج سید ابوالقاسم سید ابریشمی شاگردان زیادی را تربیت نمود. شاگردانی که به مراتب بالای علمی و اجتماعی رسیدند و همه به نیکی و بزرگی از او یاد می کنند . سید زنده است تا خوبی ها زنده است. آری جسم هر معلمی مانند دیگران روزی به خاک برمی گردد. اما معلمان در تداوم تکاپوی حیات طیبه ی جامعه جاودانه زنده اند. براو سلام باد. یاد و خاطره ی او همیشه در سینه ی پاکان زنده است.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا