چنانکه تاکنون گفته اند و در دقیق ترین و کوتاه ترین تعریف ها آورده اند هدف از طراحی شهری و مبلمان آن ايجاد محيطی خلاق و پرورنده برای مردمی است كه در آن زندگی می كنند.

مرتضی عبدالرضازاده

باید دید شهری که اینک در آن زندگی می کنیم، فرزندآوری می کنیم و تحویل آیندگان می دهیم تا چه اندازه با این تعریف و دیگر تعریف های رایج در رشته های مرتبط با طراحی شهری سازگار است.

گذشتگان ما در یزد بزرگترین میراث خشتی جهان را برای ما به یادگار گذاشته اند میراثی که حالا در عصر سقوط قیمت نفت و توسعه صنعت گردشگری می تواند جایگزین مناسبی برای صنایع کم بازده و آلاینده باشد. زمانی که دولت به دلیل بدهی های سنگین سرانجام عنان اقتصاد را رها می کند می توان روی کسب و کارهای کوچک سرمایه گذاری کرد. میراثی که پیشینیان برای ما به جای گذاشتند اما نیازمند مرمت، بازسازی و مدیریت شهری است.

شاید بهتر است از این منظر به یزد نگاه کنیم. نگین خشتی جهان. جایی که روزی "مارکوپلو" جهانگرد مشهور از آن عبور کرد و از کاروانسراها و بازارهایش نوشت. شهر بادگیرها. اما پرسش بنیادین این است که ما با این شهر چه کرده ایم؟با کوچه باغ هایش، با میراث معماری اش و با سلیقه منحصر به فرد مردمانش. قنات هایش.

این ها سوالاتی است که تنها در سال های گذشته پرسیده شده اند. پاسخ ها یا چنان علمی و دانشگاهی بوده اند که مردم کوچه و بازار از آن چیزی سر در نیاورده اند و یا آنچان دولتی و انتخاباتی که تاریخ مصرفشان به بیش از یک هفته هم نرسیده است.

امروز باید به این پرسش پاسخی شایسته و همه فهم داد که "یزد" کجا ایستاده؟ توسعه شهرنشینی در آن در چه وضعیتی قرار دارد و چه برنامه ای برای آینده این شهر دیده شده است.

از یک منظر و با توجه به مشکلاتی که دیگر شهرهای کشور با آن دست به گریبانند وضعیت یزد چندان هم بدتر نشده. اگر شهرهای ایران چند سالی است در آتش خشکسالی می سوزند نیاکان ما سال ها است که با بی آبی کنار آمده اند. اگر تهران و اصفهان و خوزستان چند سالی است که با گرد و غبار دست و پنجه نرم می کنند یزدی ها در حال عبور از این معزل راهکارهایی برای آن تدارک دیده اند.

اما یزد هنوز با ما کار دارد و ما با یزد. پتانسیل های جذابمان هنوز نهفته است. به خوبی می دانیم که نتوانسته ایم در حد جایگاهمان در کشور سهم بگیریم. در توسعه صنایع، در اختصاص بودجه و در توسعه گردشگری. شاید درست معرفی نکرده ایم. شاید هنوز چنانکه باید مسائلمان را نمی شناسیم.

یا بدتر از آن چند پاره ایم! اما در هر حال نباید فراموش کنیم یزد می تواند نگین خشتی جهان باشد. نه چنانکه در شعارهایمان روی بنرهای خیابانی نصب می کنیم.

فراتر از یک دیالوگ ساده که در دهان مجری شبکه تلویزیونی یزد می گذاریم. باید بی طرفانه و صبورانه مسائلمان را ببینیم. برنامه ریزی داشته باشیم و به سمت یک یزد ایده آل حرکت کنیم.

شهری که الگوی شهرهای دیگر باشد. از عهده مخارجش بر بیاید و در دورنمایی درخشان دستش به سوی بودجه عمومی دراز نشود. یزد می تواند و باید خودش را به شایسته ترین شکل ممکن اداره کند.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا