در حالی که نتیجه اکثر نظر سنجی ها حاکی از پیروزی بانوی دموکرات،در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود نه اکثریت مردم و نه دلارهای اعراب و نه لابی صهیونیستی، بلکه آرای الکترال و دلارهای میلیاردر نیویورکی، پیرمرد 70 ساله را به کاخ سفید فرستاد.
در حالی که نتیجه اکثر نظر سنجی ها حاکی از پیروزی بانوی دموکرات،در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود نه اکثریت مردم و نه دلارهای اعراب و نه لابی صهیونیستی، بلکه آرای الکترال و دلارهای میلیاردر نیویورکی، پیرمرد 70 ساله را به کاخ سفید فرستاد. 
 
جهان آرمانگرا و دموکراسی خواه در تدارک جشن پیروزی به یکباره در شوک شکست و بهتی ویرانگر فرو رفت. راست های افراطی سراسر 
دنیا از شرق و غرب تا قلب اروپای متحیر به رقص و پایکوبی درآمدند. ترامپ به همان اندازه که مرکل و اولاند را ناخرسند نمود حس ناسیونالیسم فرانسوی را در وجود مارین لوپن دو چندان نمود.
 
 
تقابل ترامپ و کلینتون پرده از لایه های مختلف اجتماع و قدرت در آمریکا برداشت و نمایی عریان از جدال سخت درون نظام سرمایه داری به تصویر کشید و سرانجام روی خشک و خشن و بیرحم امپریالیسم بر سریر نصرت نشست. 
 
آری دموکراسی روی ناخوشی هم دارد. پیروزی ترامپ دلایل متعدد دارد اما یک بعد از این فتح الفتوح جمهوری خواهان معلول ناسیونالیسم و فاشیسم نوظهور آمریکایی است . مفسران راستگرای شرق و غرب عالم این پدیده را بازگشت آمریکا به خویشتن خویش می دانند.
 
 نوامبر 2016 برای یانکی ها مبین همراستایی نامیمون رهبران پوپولیست و عوام فقیر و یا بهتر بگویم کم درآمد بود . اینکه بخش بزرگی از حامیان ترامپ از میان طبقات محروم و متوسط دارای حداقل تحصیلات آکادمیک می باشد نشان از شکست برنامه های اقتصادی دموکراتها و بی اعتباری برنامه هایشان در میان طیف گسترده ای از مردم عادی دارد. آمریکایی ها بیش از هر زمان بهبود اقتصاد و امنیت داخلی خود را اصل و معیار انتخاب قرار داده اند. حال دیگر جمهوریخواهان این مروجان میهن پرستی و اقتدار آمریکایی رئوس اساسی حکومت آمریکا را در اختیار دارند.
 
برج ساز متمول نیویورکی با چالش بزرگی به نام اداره سرزمینی پهناور و اقتصادی تنومند و ارتشی مقتدر روبروست. این مسئولیت از آن رو خطیر می نماید که آمریکا خود را سردمدار رهبری جهان می داند. باری ترامپ برای رهبری جهان بسیار کوچک است. با توجه به سیستم حاکمیت در آمریکا و دوگانه قدرت، کنگره -کاخ سفید بار مسئولیت اداره کشور بیشتر بر دوش حزب حامی ترامپ خواهد بود، اما بنظر نمی رسد این پیرمرد لجوج و بی پروا تنها نقش فرمانبرداری دست و پا بسته را ایفا کند. پیرمردی با کودکی شرور در درون شاید و شاید از حمایت لابی اسرائیل بهرمند بوده اما چندان وامدار سرمایه آی پک نشد او حمایت بزرگان جمهوری خواه را نیز از خود ساقط دید.حال او همه کاره ای طلب کار است. با توجه به چالش های پیش روی دونالد ترامپ معتقدم از این پس شاهد رفتاری معقولانه تر از وی خواهیم بود و او در تکاپویی سخت از گفتارهای تبلیغاتی خود فاصله خواهد گرفت. هر چند که خصوصیات ذاتی و روانی وی را رها نخواهد کرد و یحتمل شاهد نوسانات رفتاری از سوی پیرمرد خواهیم بود.چالشهای پیش روی ترامپ در جهان پسا اوباما در چند محور متمرکز است.
 
 
1- در سالیان آتی روسیه و شخص ولادمیر پوتین این سیاستمدار ناسازگار برای ترامپ مسئله ای جدی و مهم خواهد بود. گرایش به ارتباط با روسیه تاکتیکی زیرکانه ای بود که ترامپ بعنوان شکافی اساسی در روابط خارجی آمریکا به آن پرداخت. پوتین اکنون در پوست خود نمی گنجد چرا که پس از مواجهه کشورش به آمریکای اوباما، اکنون وی تقابل با رئیس جمهوری هیجانی و کم تجربه سیاسی را به رویارویی با سیاستمداری کارکشته و دنیا دیده چون کلینتون ترجیح می دهد.
 
با توجه به واکنش مثبت کرملین به نتیجه انتخابات آمریکا و ارادت متقابل ترامپ،پیام معناداری به جهان بخصوص آلمان، فرانسه و حتی اقمار سابق شوروی مخابره شد.حال پوتین می¬تواند از هیجان و خلأ تجریه سیاسی آمریکا به سود خود و گسترش نفوذ روسیه در جهان استفاده لازم را ببرد.ترامپ اما باید فکری به حال سپر دفاع موشکی کشورش در اروپا که روسها را برافروخته هم بنماید. اینک پوتین بیش از هر زمان مرد یکه تاز و تصمیم ساز سالهای آینده جهان خواهد بود.
 
 
2- خاورمیانه به اندازه کافی غده چرکینی برای سیاست خارجی آمریکاست. ترامپ معتقد به سرکوب داعش و اسلامگرایان تندرو به هر طریق ممکن است و آن را در چارچوب تأمین امنیت ملی آمریکا تفسیر می¬کند. همپوشانی راهبردهای عمل گرایانه ترامپ علیه داعش با منافع ایران و روسیه از معدود فصول مشترک آمریکای جمهوریخواه با ایران است و البته همین همپوشانی می تواند بیش از هر زمان فصل تقابل آمریکا و عربستان باشد. 
 
نقش دلارهای نفتی آل سعود در کمپین انتخاباتی هیلاری کلینتون و جنگ یمن ،سوریه،عراق که در راستای ترویج جهادگرایی و وهابیت است در کنار تضاد خصمانه آل سعود با کرملین بخصوص در بحران انرژی و نیز رویکرد مسالمت جویانه ترامپ در برابر روسیه می تواند پاشنه آشیل روابط آمریکا و عربستان باشد. واکنش عربستان می¬تواند کارشکنی بیش از پیش در امر مبارزه با تروریسم با تقویت گروه های جهادگرای اسلامی باشد. خاورمیانه سالهای خونبارتری را با حضور نظامی دیگر کشورها تجربه خواهد نمود.
 
 دیگر تاکتیک همیشگی عربستان در تهدید آمریکا که اینک رئیسی قلدر بر مسند دارد،یعنی خروج سرمایه هایش از آمریکا کارآیی لازم را نخواهد داشت چرا که ترامپ حمایت از عربستان را پرهزینه و غیر ضروری می¬داند. ماری که روزگاری با بوسه آمریکا بر اکتاف عربستان رویید تا شوروی کمونیسم را در افغانستان ببلعد اینک به اژدهای مخوف جهادگرایی سلفی تبدیل شده است و برای تأمین خوراکش مغز سر آمریکا و غرب و کل جهان را مطالبه می¬کند.
 
 
3- رویارویی آمریکا و ایران برای ما اهمیت بنیادین دارد. ایران هم پیمان استراتژیک روسیه است و در سالهای اخیر گسترش نفوذ سیاسی و نظامیش در منطقه هم اعراب و غرب، و هم تاحدودی روسیه را نگران نموده است. این هم پیمانی البته در نظر روسیه بیشتر به تخته نرد شبیه است.یکی از وجوه حضور نظامی روسیه در سوریه جلوگیری از نفوذ ایران بود هرچند که ما آن را وفای عهد دوست شفیق تعبیر کرده و می نماییم.
 
 
برجام نخستین تقابل ما و آمریکای پسا اوباماست . دولت آمریکا برجام را در حکم توافقی چندجانبه و بین المللی پذیرفته است و متعهد به اجرای آن می¬باشد. معتقدم اظهارات ترامپ در چند ماه اخیر مصرف انتخاباتی داشته تا بخش تندروی جامعه آمریکا را با خود همراه سازد. کاخ سفید و کنگره با همه غرولندها و شماتت دموکراتها برخورد واقع بینانه ای با برجام خواهد داشت و سرانجام ترامپ خودخواه تن به قوانین بین الملل خواهد داد. 
 
اما هرگز دور از انتظار نیست ترامپ به سبک و سیاق رهبران پیشین آمریکا تحریمهای غیر هسته ای و سخت گیرانه ای بخصوص به بهانه های حقوق بشر و حمایت از تروریسم علیه ایران وضع نماید. او اسلاف پیشین خود در آمریکا و نتانیاهو را در اسرائیل به رقص درمی¬آورد و اسرائیل این فرزند و سرکش مهر پدرانه ترامپ را در منطقه جبران خواهد نمود . تقابل واقعی ایران و آمریکا در عراق و سوریه خواهد بود جایی که تا کنون تعاملی نانوشته بر اساس منافع هر دو طرف وجود داشت. 
 
ترامپ مخالف نفوذ ایران در خاورمیانه است و این مهم او را به اسرائیل نزدیک تر می¬کند. آنچه ترامپ به آن با دیده ای باز خواهد نگریست روابط ایران و روسیه است.پیرمرد نیویورکی به حمایت روسها از برجام آگاه است و منافع کشورش را در تضاد با روسیه قدرتمند نمی جوید شاید این دلیلی برای عبور از برجام باشد. آنچه نگران کننده می¬باشد آن است که نیویورکی ماجراجو عمق روابط استراتژیک ایران و روسیه را هدف قرار دهد تا ایران را دوباره به انزوا بفرستد.
 
 
4- ترکیه نیز نقش موثری در سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه دارد.تیرگی روابط دو طرف پس از کودتای نافرجام ترکیه و موضوع استرداد فتح الله گولن و نیز مناقشه خاورمیانه اینک طرفین را پس از اوباما مجبور به تفاهم می¬کند. ترکیه بیش از هر زمان نیازمند ارتباط فراگیر با غرب بخصوص آمریکاست . دیاگرام روابط آمریکای اوباما و ترکیه بدلیل خوی استبدادی و توسعه طلبانه اردوغان و نیز ماهیت سیاست خارجی آمریکا بصورت سینوسی بوده است و صرفا منافع مشترک گاه آنها را بهم نزدیک می نمود.
 
 ترامپ و اردوغان اشتراکات رفتاری نسبی دارند. ترکیه می¬تواند یکی از اهرمهای فشار امریکا در منطقه برای مهار ایران ، عربستان و نیز مبارزه علیه داعش و بطور کلی بازوی اجرایی سیاستهای کاخ سفید باشد. سیاستهایی که در خفا خواهان کاهش نقش روسیه در خاورمیانه و تعامل با اسرائیل نیز می باشد و چه کسی بهتر از اردوغان مستبد برای این منظور مناسب است ؟ 
 
ترکیه در عوض به عنوان عضوی از پیمان آتلانتیک شمالی حمایت آمریکا را در برابر پ ک ک طلب می کند و خواهان حمایت آمریکا از خود در پیشبرد اهداف توسعه طلبانه خود در منطقه بخصوص در قبال سوریه و همچنین در برابر اتحادیه اروپا خواهد بود. مصر دیگر ان قدرت سابق را ندارد اما مصر دوران ژنرال سیسی می تواند هم پیمان مناسبی برای آمریکا در آفریقا باشد. سیسی و ترامپ هم وجوه مشترکی دارند به این ترتیب نفوذ امریکا در خاورمیانه و شمال افریقا حفظ خواهد شد و آمریکا از مصر حمایتهای لازم را در مناقشات داخلی و بین المللی بعمل خواهد آورد.
 
 
5- چین بزرگترین کابوس اقتصادی آمریکا در سالهای اخیر بوده است . این جمهوری خلقی علاوه بر اقتصادی بزرگ و مترقی دارای نظام سیاسی یکپارچه و متقبضی است که ضامن اقتدار آن کشور در جهان است. چین از زمان جیانگ زمین، هو جین تائو و اکنون، شی جین پینگ با اتکای به قدرت اقتصادی و سیاسی خود در شورای امنیت سازمان ملل سودای سروری و احیای قدرت امپراطوری باستانی خود را دارد. روح این حرکت ترکیب ناسیونالیسم چینی و ایدئولوژی مائو است. 
 
ترامپ به تقابل آشکار با چین وارد نخواهد شد چرا که می¬داند این رویارویی تفسیرش مواجهه کمونیسم و امپریالیسم خواهد بود که جهان را به شدت قطبیزه خواهد نمود. اما ترامپ نفوذ گسترده اقتصادی چین در جهان را نیز برنمی تابد چرا که او تاجر است. ترامپ تاجر با چین وارد معامله خواهد شد و از برگ برنده خود یعنی مناقشه ارضی دریای جنوب چین میان این کشور و همسایگان خود یعنی فیلیپین، مالزی، ویتنام،برونئی و حتی تایوان بهره خواهد برد تا چشم بادامی ها را به یک توافق برد-برد متقاعد کند. 
 
برگ برنده چین در برابر آمریکا در خاورمیانه، ایران این شریک تجاری و سیاسی چین می¬باشد. هر دو کشور دارای منافع راهبردی مشترک در جنگ سوریه هستند .از سوی دیگر کره شمالی و بحران هسته ای آن کشور برگ برنده دیگر چشم بادامی ها در برابر یانکی هاست. در این خصوص واشنگتن در موضع ضعف قرار دارد و تنها می¬تواند روابط خود را با سئول و توکیو را گسترش دهد تا موازنه قدرت را در شرق آسیا حفظ نماید.
 
 
5- در دوران ترامپ شاهد مواجهه گاه نرم و گاه آشکار آمریکا و اروپا خواهیم بود . آلمان ، فرانسه و حلقه اطرافیانشان در رأس این ضدیت اعوجاجی خواهند بود. مرکل و اولاند کار کردن با کلینتون را ترحبح می¬دادند.رأی مردم به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا تا حدی کشورهای عضو را در موضع انفعالی در برابر آمریکا و روسیه قرار داد اما رهبری آلمان بر این اتحادیه را پر رنگتر نمود. بریتانیا حلقه وصل اروپا و آمریکا بود و همچنان در کنار دوست و متحد خود خواهد ماند. 
 
مواضع صریح و جانبدارانه اروپا در حمایت از دموکراتها ،برجام و گرایش ترامپ به روسها ، مهمترین دلایل اختلاف طرفین خواهد بود. اروپا در پسا برجام به سرعت گام در مسیر عقلانی ارتباط با ایران گذاشت تا منافع خود را تأمین و تضمین نماید. اکنون تولید ناخالص کل اروپا معادل آمریکاست این اتحادیه از فرصت بدست آمده ناشی از برجام به نفع خود بخوبی استفاده خواهد نمود. تا امروز یکی از مشکلات اصلی برجام در حوزه بانکی و سرمایه گذاری، هماهنگی و ارتباط فزاینده اروپا و آمریکا در تحریمهای مالی علیه ایران بود . 
 
در صورت بروز شکاف در این میراث اوباما با اروپا، این اتحادیه بهانه و دلیلی برای عدم ارتباط گسترده مالی و تجاری با ایران نخواهد دید و فرصتی استثنایی از قبل رویارویی دو قطب بزرگ سرمایه داری نصیب ایران خواهد شد. شراکت راهبردی ایران و روسیه و تقابل روسیه و اتحادیه اروپا می تواند گره کور ماجرا باشد. این امر محتمل است که تلاش ایران برای نزدیکی به اروپا روابط استراتژیک با روسها را خدشه دار نماید و آنها را به باج خواهی از کشورمان در برابر حفظ چتر حمایتی خود در شورای امنیت سوق دهد زیرا رویارویی روسیه و اروپا در خصوص شبه جزیره کریمه، انتقال گاز به اروپا از مسیر اوکراین و استقرار سپر دفاع موشکی در لهستان و سامانه راداری در جمهوری چک، روابط طرفین را به بحران جدی کشانده است. در چنین شرایطی نباید امیدی به اروپا داشت چرا که آنها وارد مواجهه تمام قد با مسکو و واشنگتن نخواهند شد .
 
 
6- ترامپ تنش چندانی با همسایه شمالی خود نخواهد داشت. پایگاه فرهنگی مشترک دو کشور موجب نزدیکی دو همسایه است. اتاوا می¬تواند نقش پسر خوب را برای واشنگتن بازی کند.اما در جنوب اوضاع بدین منوال نیست. مرز مکزیک محل عبور مهاجرانی است که همه روزه بصورت غیرقانونی خود را به آمریکا می رسانند و این مسئله پتانسیل تبدیل شدن به یک بحران جدی را دارد. ترامپ معتقد است بخش بزرگی از معضل بیکاری ناشی از ورود مهاجران جنوبی است و تدابیری خواهد اندیشید که چندان به مذاق مکزیک خوش نخواهد آمد.آیا وابستگی اقتصادی مکزیک به آمریکا این کشور را مجبور به مصالحه خواهد نمود ؟ 
 
کوبا و آمریکای جنوبی از گذشته تا کنون درگیر مبارزات ایدئولوژیکی جنبشهای سوسیالیستی و کمونیستی با نظام سرمایه داری است. جایی که حیاط خلوت ایران و روسیه است ترامپ را در یک دو راهی سخت قرار خواهد داد. ارتباط سازنده با نیمه جنوبی قاره و دستیابی به منابع انرژی و بازارهای اقتصادی آن همراه با دفع خطر گسترش روسیه و کمونیسم و نفوذ ایران در همسایگی خود یا تقابل جدی و وضع تحریمهای ویرانگر بخصوص بر ونزوئلای بحران زده و سرشار از منابع طبیعی و انرژی. روابط هاوانا-واشنگتن هنوز ناپایدار است قطعا دوستان همفکر کوبا در آمریکای جنوبی یعنی شیلی ، بولیوی، ونزوئلا، پاراگوئه، کلمبیا و.... ارزشهای مشترک و منافع اتحادیه کشورهای آمریکای جنوبی را بر خشنودی ترامپ ترجیح می¬دهند.
 
آنچه آمد کلیاتی از جهان پس از اوباما بود که صرفا بر اساس پیش فرض های موجود قضاوت می¬کند و از شرح مشروح آن میگذرم. این پیش فرضها از عدم قطعیت برخوردارند چرا که پیرمرد لجوج و خودخواه به راحتی معادلات را برهم می زند. او بیش از آنکه اهل مدارا باشد اهل معامله است .جهانیان پس از اوباما دنیای جدیدی را تجربه خواهند نمود. ترامپ این میلیاردر بی پروا در ماه¬های نخست در پی تحکیم دولت خود و رخ نمایی قدرت مدارانه خواهد بود .
 
او به درستی جامعه ای را که در آن می زیست شناخته است و دغدغه مردمانش را یافت همان دردی که هیلاری کلینتون و یارانش به شدت آن را نادیده گرفتند. او می¬داند برای فتح قلوب ملتش باید فقر و تضاد طبقاتی را ریشه کن کند .ترامپ مروج ناسیونالیسم نوین آمریکا خواهد بود .در پی ساختن جامعه ای آمریکایی است .بی شک تحولات بزرگی در راه است که امواج آن جهان را در بر می¬گیرد.شاید جهان پس از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخابات آمریکا گام در مسیر ناسیونالیسمی خشن بگذارد.
 
با همه این احوال ترامپ تاجری اهل معامله است.باید منتظر انتخاب کابینه ماند و منتظر بود و دید افراطییون ینگه دنیا نظیر دیک چنی، جان بولتون و نیوت گینگریچ چه جایگاهی در دولت ترامپ خواهند داشت. پیرمرد نیویورکی را جدی بگیریم او غیرقابل پیش بینی است .
 
 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا