زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

خدا رحمت کند بی‌بی‌جان را که چندین سال دنبال مهر و صداقش از مش‌قربان بود. مش‌قربان هم چندتا کاغذ نشانش می‌داد که شصت تومان رایج مملکت عندالمطالبه طلب دارد اما گرفتنش چند شرط دارد و بی‌بی‌جان شرط‌های عندالعقد را انجام نداده ضمناً اگر این همه پول به بی‌بی‌جان بدهند نمی‌داند که چگونه و کجا خرج کند؟ بچه‌ها فریبش می‌دهند چون این پول را هم ندارد فعلا بر روی کاغذ باشد برای روزگار کوری و پیری و روز مبادا!

بی‌بی‌جان هم در این اندیشه که روز بدبختی مبادا برسد و زمان پیری و کوری پیش نیاید و خوشحال که هنوز به چشم مش‌قربان جوان و خوشبخت است. بنابراین بادی در چادر نماز گل گلیش می‌انداخت و امیدوار به (اعتراضات و مطالبات) خاتمه می‌داد.

ببخشید رفتم قصه بی‌بی‌جان و ماجرای طلب و مطالبات و اعتراضات تعریف کردن فراموش کردم اصل مطلب را عرض کنم. دولت سحرگاهان صداقیه (بی‌بی‌جان!) ببخشید یارانه واریز شده غیرقابل برداشت را به حساب مردم واریز کرد و اعلام تشکر و ابراز امتنان از لطف دولت ولی خوشحالم که پول‌های واریز شده برای روزگار بدبختی و کوری و پیری ملت! جای امن نگهداری شد تا روز موعود فرا رسید و همگان خوشحال و سرحال که جیبشان پولی شد و بعد از جراحی به هوش آمدند و بنابه گفته یوسف‌خان صدا و سیما توانستند مایحتاج زندگی را خریداری و مبلغی هم پس‌انداز کنند!!

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/6m5HD
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا