زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

از سر بی‌سوژه طنز بودن داشتم لطیفه‌ای را برایتان می‌نوشتم که می‌گوید:

یک نفری آدرس آپارتمان جدیدش را اینطوری به دوستش می‌داد که وقتی وارد مجتمع آپارتمان ما شدی در اولین بلوک را با آرنج باز می‌کنی روبرویت آسانسور است با آرنج دکمه آسانسور را می‌زنی.

دوستش گفت: چرا با دستم این کارها را نکنم؟ با تعجب نگاهش کرد و گفت: آخه دستت پر از سوغاتی است بی‌کادو و سوغاتی که کسی خانه کسی نمی‌آید یا از مسافرت برنمی‌گردد… تا اینجای بیان لطیفه که رسیده بودم خبر گم شدن و برگردانیدن! «خاوری» را شنیدم.

آدمی که عده‌ای گفته‌اند: بدان شکل به اصطلاح فراری دادندش!! بی‌جهت برنمی‌گردانیدندش!! شاید با سوغاتی برگردد و از تجربیاتش در کلاس‌های ضمن خدمت و توجیهی برای بعضی از مدیران استفاده کند مثلا موضوع کلاس هم‌ نقش ریاکاری در پیشرفت «درآمدزایی و در رفتن» یا «تکخوری خیر، مشارکت آری»… باشد.

خلاصه خواستم بقیه لطیفه را عرض کنم که… اخم سلطان‌الآیینه هشدار داد اکنون که چای میل کردی بفرما!!

زبان‌دراز

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/jdj5W
  • نویسنده : زبان دراز
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا