چرا بابانوئل کادو می دهد؛ ولی حاجی فیروز گدایی می کند؟؟؟

http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_118875.jpeg


چرا بابانوئل سفید و زیباست و حاجی فیروز روسیاه و زشت؟

 چرا بابانوئل کادو می دهد؛ ولی حاجی فیروز گدایی می کند؟؟؟

پاسخ

 http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_118876.jpeg

۱- این مقایسه، یک قیاس مع الفارق است. چون اصولا فلسفه ی وجودی بابانوئل و حاجی فیروز تفاوت های بسیاری دارند و اگر قرار به مقایسه است می بایست بابانوئل را با عمو نوروز مقایسه کرد.

 

۲- عمونوروز یکی از نمادهای نوروز است که در شب عید نوروز یرای بچه ها هدیه می آوردو به همراه حاجی فیروز سفر میکند. داستان عمو نوروز، داستانی عاشقانه‌است. براساس یک باور قدیمی، نامزد عمو نوروز از یک ماه به نوروز مانده، به دارکوب‌ها و چرخ‌ریسک‏ها می‌‏گوید که از برگ نورس درختان و گلهای نوشکفته، قبای زیبایی برای عمو نوروز که در سفر دوازده‌ ماهه ‌است ببافند.

 

 ۳- متاسفانه در سال های اخیر، برخی چنین رواج داده اند که حاجی نوروز ساخته ی برخی بیگانگان برای تمسخر ایرانیان با چهره ای سیاه و دلقک گونه می باشد. برخی نیز آن را منسوب به عصر باستان دانسته اند که از بیرون از قلمرو ایران و از سرزمین آکد وارد فرهنگ ایرانیان گشته است

   این در حالی است که حاجی فیروز در تاریخ و فرهنگ باستانی ایرانیان، کسی بود که در سراسر شهرهای ایران زمین و در آتشکده های منسوب به ادیان میتراپرستی [ آیین مهر ] و مزداپرستی [ آیین زرتشتی ]، نگهبان آتش بوده و همیشه آن را روشن نگه می داشت و روی سیاه او نیز به خاطر دود ناشی از آتش و ذغال بود.

   حاجی فیروزها در همه ی شهرهای کشور، مسوولیت دیگری نیز بر عهده داشته اند و آن این که فرا رسیدن آغاز سال نو را در کوچه ها و خیابان های شهر، می بایست به مردمان نوید می دادند و سپس با ساز و آواز، سبب خوشحالی مردم شوند. آن ها لباس هایی قرمز رنگ به تن داشته اند که لباس خاص نگهبانان آتشکده ها بود.


 

۴- حاجی فیروز گدا نیست! حضور حاجی فیروز بازنمود نمایشیِ بازگشت مردگان در پایان زمستان و خوش‌آمدگویی به زنده شدن طبیعت است. رنگ سیاه رویش، سیاهی مرگ و زمستان و قرمزی لباسش رنگ زندگی و بهار است. شخصی به صورت، دوده می مالد و لباس قرمزی به تن می كند و با نام حاجی فیروز، دایره زنگی می زند و نوید آمدن عید می دهد. رنگ قرمز لباس او رمزی از آتش عشق است و این رنگ مقابل روی سیاهش است كه او را خوار و بی مقدار نشان می دهد.او ارمغانی معنوی به ما هدیه میکند که در دنیایی واقعی ما وجود دارد و آن بهار با طراوت  و سرسبزی و خرمی است.

این‌که حرکت امروزی او را گدایی می‌خوانند نادرست است. هرگونه توصیف و نام‌گذاری برای چنین شاخصه‌هایی بدون بررسی‌های دقیق، که صرفا از ذهنیت امروزی بدون در نظر گرفتن بافت این آیین‌ها به وجود می‌آید، از لحاظ علمی نادرست است. بر این اساس، بخشش و نثاری که مردم در بافت کهن در پیوند با این ارواح انجام می‌دادند و زندگی سالانه‌ی خود را تضمین می‌کردند، امروزه به طور یک‌طرفه‌ای با حضور حاجی فیروز به شکل گدایی معنا می‌شود.


۵- جدا از اینکه افرادی که امروزه با لباس حاجی فیروز گدایی می‌کنند، ‌نیازمند هستند یا خیر  و اینکه آیا رواست مسئولان دست روی دست بگذارند و بیننده به سخره گرفته شدن بخشی از فرهنگ ایرانی باشند، مشکل اصلی برخی از خود ما هستیم که فرهنگ غنی سرزمین خود را پست و فرهنگ دیگران را بالا می گیریم. آنها از یک آدم معمولی بابانوئل و افسانه‌ها می‌سازند، ‌آنگاه ما افسانه‌هایمان را به باتلاق سخره و فراموشی می‌کشانیم.

http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_118877.jpeg

پیشینه حاجی فیروز:

 

حاجی فیروز، همچنین شناخته‌شده با نام خواجه پیروز یا عمو پیروز، یک چهرهٔ افسانه‌ای در فولکلورِ ایرانیان است که در نخستین روزهای هر سال، در کنار عمو نوروز، به شهرها می‌آید تا از آمدنِ نوروز به مردم آگهی دهد.

 

او یک مرد لاغراندام و سیاه‌رُخ، با کُلاهِ دوکی، گیوه‌های نوک‌تیز و جامهٔ سُرخ است که با دايره‌زنگی و دنبک، به خیابانها می‌آید و به رقص، شیرین‌کاری و خواندنِ آوازِ کوبه‌ای می‌پردازد.

 

در برخی منابع گفته می‌شود که نمایشِ حاجی فیروز، ریشه در فرهنگِ میان‌رودان دارد. برخی منابع دیگر، ریشهٔ حاجی فیروز را بسیار دیرینه‌تر و پیوسته به دورهٔ برزِ بابل می‌دانند.

 

حاجی فیروز همچنین به نمایش‌‌های کُهنِ کوسه برنشین و میرنوروزی پیوست داده شده‌است؛ نمایش‌‌هایی که کنایه‌آمیز و در واخواستِ شاه برگزار می‌شده‌اند

 

مهرداد بهار، نویسنده و پژوهشگرِ ایرانی، حاجی فیروز را وابسته به جشن‌های سیاوش دانسته‌است. به گفتهٔ او، گمان میرود که این چهره، برگرفته از یکی از اسطوره‌های تموز، ایزدِ کشاورزی و چارپایان، در میان‌رودان باستان باشد. او سپس ادعا کرد که چهرهٔ‌ سیاه‌شدهٔ حاجی فیروز، گویای بازآمدنِ او از سرزمینِ مردگان است، و جامهٔ سرخِ او، نشان از خونِ سیاوش دارد. او همچنین گفته‌است که واژهٔ سیاوش می‌تواند به معنیِ «مردِ سیاه» یا «سیاه‌رخ» باشد.

 

کتایون مزداپور، اسطوره‌شناس و استاد زبان‌های باستانی، در مصاحبه‌ای، از ترجمهٔ لوحی اکدی گفته‌است و آن‌را تاییدی بر ایدهٔ مهرداد بهار دانسته‌است. در آن لوح، چنین آمده که دوموزی (شوهرِ ایزد تموز)، در نیمی از سال، با جامهٔ سرخ و در حال نواختن دايره‌زنگی، دنبک، ساز و نی‌لبک، به دنیای زیرزمین رفته تا همسر خود را بازگرداند؛ و این سرگذشت، گویای آغاز دوبارهٔ باروری بر زمین است

 

مهدی اخوان ثالث، در پاورقیِ خود در سرودهٔ ارغنون، با نشان دادنِ بیزاری از حاجی فیروز، آن‌را «بقایای نفرت‌انگیز عهد توحش و برده‌داری» نامیده‌است.

 

از روی پیوند داده‌شدن به نژادپرستی، حمید دباشی و گلبرگ باشی خواهانِ دگرش یا زُدایشِ این چهره شده‌اند

حاجی فیروز همچنین برای همگونگی‌اش با پیتر سیاه، یک چهرهٔ فولکلور هلندی، در رسانه‌ها و نویسه‌ها‌ پرداخته شده‌است؛ به ویژه که هردو، سرخ‌پوش و سیاه‌پوست هستند

http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_118878.jpeg

حاجي فيروز سمبل يك انسان آزاد بوده است. او همراه با غلامش در روزهاي آخر سال به شادماني مي‌پرداخته وگاهي اوقات طنزي مي‌گفته كه ديگران را به خنده وا مي‌داشته است. او سمبل شادماني‌هاي پيش از عيد است. حالا آن انسان فهيم با لباس فاخر به انساني تبديل شده كه لباس‌هاي مندرس مي‌پوشد و در شهر به تكدي‌گري مي‌پردازد. او چهره‌اي ميان سال داشته اما حاجي فيروزهاي امروزي نه جنسيت دارند و نه سن و سال. آنها به شادي تظاهر مي‌كنند و در شهر مي‌چرخند. شرايط زندگي، آنها را مجبور به اين كار كرده است. بسياري از اين كودكان با خطرهاي جاني مواجه هستند. چند شب پيش در نزديكي يكي از چهارراه‌ها يكي از اين كودكان با ماشين تصادف كرده بود اما با وجود زخم روي پايش دست از تكدي‌گري بر نداشت و به كار خود ادامه داد. اينها تصويرهاي خوبي براي نشان دادن چهره شهر ما نيست. بايد براي چنين بچه‌هايي كار فراهم كرد و برخوردي از جنس پدرانه نمود. اين وظيفه نهادهاي فرهنگي است كه نسبت به اين مساله حساسيت نشان دهند و مسوولان را وادار كنند تا وجهه اين اسطوره ملي به اين شكل در ذهن نسل امروز نقش نبندد. همچنين دولت نبايد اجازه دهد چهره اين اسطوره فرهنگي ما به دست متكديان جامعه از بين برود. متوليان جامعه بايد از يك سو جلوي اين پديده را بگيرند و از سوي ديگر به دنبال چاره‌سازي براي اين مساله باشند.



http://yazdfarda.com/media/news_gal/file_118879.jpeg


شعر هایی که حاجی فیروز می خواند:

 

حاجی فیروزه

 

حاجی فیروزه، سالی یه روزه،
همه می‌دونن، منم می‌دونم،
عیدِ نوروزه، سالی یه روزه.

 

اربابِ خودم

 

ارباب خودم، «سامبولی بلیکم»!
ارباب خودم، سرِتو بالا کن!
ارباب خودم، لطفی به ما کن،
ارباب خودم، به من نیگا کن!
ارباب خودم، بزبز قندی،
ارباب خودم، چرا نمی‌خندی؟

 

بشکن بشکن

 

بشکن بشکنه؛ بشکن!
من نمی‌شکنم؛ بشکن!
اینجا بشکنم، یار گله داره،
اونجا بشکنم، یار گله داره؛
هر جا بشکنم یار گله داره این سیاه بیچاره چقد حوصله داره!




 

پاسخ به دیگر پرسش های درباره حاجی فیروز:

 

برای جستجوگران و پژوهشگران جشن های ایرانی همواره پرسش هایی درباره حاجی فیروز مطرح بوده است که در ادامه به برخی از آنها پاسخ می دهیم:

 

1-  « اگر حاجی فیروز میراث چندین هزاره ساله ماست چرا اسمش حاجی فیروز است یا چرا امروزه به او «حاجی» می گویند؟ 

 

در پاسخ به پرسش نخست، بجاست که با نگاهی به واژه نامه های زبان فارسی ببینیم که  در زبان فارسی عنوان «حاجی» در چه مواردی و  به چه معانی به کار می رود؟ برای  واژه  «حاجی» در زبان فارسی چند کاربرد متصور است، از جمله :

 

الف- از نظر مسلمانان، آن که فریضه حج را به جا آورده است.

 

ب – عنوانی احترام آمیز خطاب به مرد مسلمان است.

 

پ – کسی که به جایی رفته و پس از مدتی دوری، بازگشته است. مانند حاجی لک لک، حاجی فیروز.

 

 به نظر می رسد که در نام «حاجی فیروز»  از این روی  از لقب «حاجی» استفاده می شود که حاجی فیروز در تمام مدت سال تنها یک یا چند روز کوتاه به میان مردم می آید و چنان که در ترانه معاصر منسوب به خود روی به مردم می گوید: «حاجی فیروزه، سالی یه روزه...»5

 

به عبارت دیگر، در این اصطلاح «حاجی» از نظر عامه مردم کسی است که به جایی دور (نه الزاما حج) رفته و  پس از مدتی بازگشته است.  چنان که در ترکیب «حاجی لک لک» نیز می بینیم که او را از این جهت «حاجی» می خوانند که مدتی از سال آشیانه خود را ترک می کند و باور عامه این است که «حاجی لک لک» به حج یا جایی دور و ناشناخته رفته است.

 

 

 

 2- چرا او را «فیروز» که معرب «پیروز»  است، می نامند؟

 

در پاسخ به این پرسش سه گزینه را می توان مطرح نمود:

 

 نخست این که "پیروز" عنوانی برای نوروز است که خوش و خرم و کامیاب و چیره معنی می دهد و هم نشینی این دو واژه در ادب فارسی پیشینه ای دیرینه دارد. 

 

دوم این که به کار بردن اصطلاح "پیروز" اشاره به پیروزی تموز و یا رپیتوین در نبرد با دیو سرما دارد و چنین برداشت شود که اصطلاح "حاجی فیروز" یا "میر نوروزی" ریشه در همین "پیروزمندی" داشته باشد.

 

سوم این که نام «فیروز» یا «پیروز » در این ترکیب، به نام سردار دلاور ایرانی «پیروز نهاوندی» اشاره دارد6.

 

  

 

3 –  چرا حاجی فیروز در بعضی نواحی ایران نام های دیگری دارد؟ 

 

 در این مورد نیز به نظر می رسد که تنوع  نام ها مانند میرنوروزی، بابا نوروز، حاجی فیروز  و .... برای این تیپ خاص از این روی باشد که پس از تازش تازیان به ایران و فرو پاشی دودمان ساسانی، وحدت رویه در برگزاری آیین ها برهم ریخت و مردم نواحی مختلف با اقلیم، مذهب، قومیت، گویش و سلائق متفاوت هر یک به نوعی عناصر فرهنگ ملی را پاس داشتند و این تنوع و دگرگونی ها را تقریبا در بیشتر آیین ها و سنت های کشورمان می توانیم ببینیم، چنان که حتا در اجزاء سفره هفت سین، شیوه برگزاری چهارشنبه سوری، و دیگر آیین های نوروزی و ... نیز این تنوع سلیقه ها به خوبی مشهود و  البته ارزشمند است.

 

 

 

 

 

4- در ترانه هایی که حاجی فیروز در کوی و برزن می خواند، چرا دیگران را «ارباب خودم» صدا می کند؟ آیا ممکن است این عبارت «ارباب خودم»  اشاره ای به نظام «ارباب و رعیتی» یا نظام «ارباب و نوکری» باشد؟ اگر این حاجی فیروز همان «میر نوروزی» است که ردش را 700 سال پیش در شعر حافظ داریم، چگونه شده که آن «میر» به «نوکری» افتاده است؟ 

 

 در  پاسخ به این پرسش بد نیست اشاره کنیم که در زبان فارسی واژه «ارباب» که  جمع  «ربّ» است، متناسب با جمله در معانی متنوعی به کار می رود:

 

الف –  دارنده صفت یا هنر یا فضیلتی خاص، دارا  (گاهی شخص  پول دار).

 

ب – بزرگ، سرور و رئیس.

 

پ –سالار روستا در نظر اهل روستا.

 

ت – مالک (مقابل رعیت).

 

ث – آقا (مقابل نوکر).

 

ج -  صاحب (مقابل برده).

 

 و در ترانه های حاجی فیروز، ارباب نیز همچون حاجی در این شعر عامیانه می تواند با بار معنایی مثبت به صورت یک تعارف لفظی و به معنی سرور و یا شخص محترم به کار رود. گواه این سخن این که واژه «ارباب» در بیشتر موارد در زبان فارسی در ترکیباتی با بار معنایی مثبت به کار می رود که برای نمونه می توان از موارد زیر نام برد:  ارباب هنر ارباب سخن، ارباب قلم، ارباب وفا، ارباب همت، ارباب نعمت، ارباب معالی، ارباب قلوب، ارباب مکرمت، ارباب معنی، ارباب سلوک، ارباب صنعت، ارباب عقول، ارباب فضل  و دیگر آن.

 

اما به فرض اگر بخواهیم بپذیریم که ارباب در این شعر عامیانه اشاره به نظام «ارباب و نوکری» و یا «ارباب و رعیتی»  است، بازهم به نظر می رسد که نوع باز گو کردن شوخی آمیزِ واژه ها  از زبان حاجی فیروز (مثلا ابراب به جای ارباب و یا سامبولی بلیکم به جای سلام علیکم)  و  اطلاق اصطلاح «بزبز قندی» به ارباب، نه تنها موید و موکد نظام های ارباب و رعیتی یا  ارباب و نوکری و برده داری در ایران نیست بلکه معنایش مبارزه منفی و به ریشخند گرفتن و تمسخر آن نظام ها و ساختار شکنی در آستانه نوروز ست7.

 

 

 

5- چرا حاجی فیروز در برابر شاد کردن مردم از آنها پول طلب می کند؟ چرا پیک نوروز در کوچه و خیابان گدایی می کند؟

 

حاجی فیروز در کوچه و خیابان می رقصد و می خواند و مردم را شاد می کند و از مردم نوروزانه یا شادباش یا عیدی می گیرد و این هرگز به معنی گدایی کردن نیست. چنان که کسی نمی گوید «بابا نوئل» که برای هدیه دادن به کودکان و شاد کردن آنها از مردم پول جمع می کند، گدایی می کند. عیدی دادن و یا شاباش دادن و گرفتن یکی از سنت های نوروزی ایرانیان است که حاجی فیروز هم آن را انجام می دهد.

 

 

 

حملات لفظی تندی که در گروه های اجتماعی به حاجی فیروز می شود و برخی نادانسته اتهام گدایی به حاجی فیروز  می زنند و یا چهره سیاه او را به تمسخر می گیرند و یا برخوردهایی که گاه پلیس با حاجی فیروز دارد، همگی نشان می دهد که هنوز برخی از مردم و یا نهادهای مسئول نظم جامعه، شناخت درستی از ماهیت حاجی فیروز و چگونگی هنر اجرای خیابانی ندارند.

 

پیشینه قدیمی ترین شکل اجراهای خیابانی با عنوان نمایش کوچه بازاری، به دوران باستان بازمی‌گرد و تقریباً در همهٔ فرهنگ‌هایبزرگ جهان سابقه دارد. اجراهای خیابانی، گونه ای از هنر اجرا و یا هنر نمایشگون(PerformanceArt)است که امروزه در همه جوامع مدرن حضوری پررنگ دارد.

 

حضور شادمانه حاجی فیروز در خیابان در حقیقت گونه ای اجرای خیابانی زنده استو همه ویژگی های یک اجرای خیابانی همچون ارتباط چهره به چهره و صمیمی با مردم و اجرا در مکان های عمومی ، پوشیدن لباس خاص، دریافت پاداش یا انعام، سرگرم کردن و یا شادمان کردن مردم با ترانه های شادمانه همراه با بداهه پردازی خوب و نواختن ساز را دربرمی گیرد.

 

کسانی که در اجرای خیابانی نقش حاجی فیروز را بازی می کنند معمولا افراد دارای مشاغل فصلی هستند و گاه دانشجویان بازیگری و فعالان فرهنگی برای کسب تجربه ای هنری، یا گسترش فرهنگ ایرانی لباس حاجی فیروز را بر تن می کنند.

 

و  اما سخن پایانی این که تیپ خاص «حاجی فیروز» در گذر از شاهراه تاریخ، رنگ و بویی از باورهای تاریخی و آیینی و جلوه هایی از فرهنگ عامه دوران معاصر را به خود گرفته و در فرم امروزین به ما رسیده است که از دیدگاه نگارنده، این نه تنها نقطه ضعفی برای این تیپ نمادین محسوب نمی شود بلکه به روشنی نشانه استمرار حیات فرهنگی او در گذر زمان تا این دوران است. با این همه نباید فراموش کرد که این همه دگرش، طی مدت زمانی طولانی شکل گرفته است و طبیعی است که هرگونه تغییر و تحول احتمالی در آن نیز طی یک پروسه طولانی و با توجه به تغییر باور های عامه مردم ایجاد می شود و  تعویض یا تغییر هر یک از اجزاء این پدیده مانوس، بدون دخالت باورهای عامه مردم و  توسط سنت شکنان کاری بیهوده، غیر علمی و ضد فرهنگی به شمار می رود.

 

 

منابع:

http://drshahinsepanta.blogsky.com

ویکی پدیا

mehdirahbari-sky.tehranblogs.i

http://anti-shayee.blogfa.com/



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا