به گزارش یزدفردا؛ دفاع مقدس تجربه هشتسالهای از ایستادگی و مقاومت زنانی است که خانه، خط مقدمشان بود و طی سالها نبرد بیامان، هرگز اجازه ندادند که دشمن روح و جان ایران را به زانو در آورد. نقشآفرینی زنان در این مقطع تاریخی، گستردهتر از آن است که به نقشهای پشتیبانی و امدادی خلاصه شود: زنان در سنگر خانواده، بار سنگین فقدان و اضطراب را بر دوش میکشیدند و با این وجود اجازه نمیدادند که جریان زندگی متوقف شود. این مسئولیت، نیازمند انعطافپذیری و توانمندی روحی بالا بود که کمتر در روایتهای نظامی از دفاع مقدس که تا مدتها در بازار نشر بر دیگر روایتها غلبه داشت، به آن اشاره شده بود. در چند سال گذشته این رویکرد تغییر یافته و کتابهایی که با نگاه زنانه به جنگ و پیامدهای آن میپردازند، محبوبیت بیشتری کسب کرده است. خانومماه که تقریظ رهبری بر آن به زودی منتشر میشود، یکی از این کتابها است؛ روایتی زنانه از زن در روزهای جنگ که میخواهد به نقش روایتگری او اکتفا نکند و زن را در مرکز این روایت بیاورد. به بهانه تقریظ رهبری به این اثر با نویسنده آن ساجده تقیزاده به گفتوگو نشستهایم تا با «خانومماه» بیشتر آشنا شویم.
در ابتدا برای آشنایی بیشتر مخاطبان، بهطور مختصر از زندگی و فعالیتهای خود بفرمایید. چه چیزی شما را به حوزه ادبیات دفاعمقدس علاقمند کرده است؟
من ساجده تقیزاده، متولد سوم خردادماه سال ۱۳۶۵ در شهر «میمند» هستم؛ میمند یکی از شهرهای زیبای استان فارس است که به شهر گل و گلاب شهرت دارد. بیش از سیزده سال است که در شیراز سکونت دارم و تاکنون توفیق داشتهام که نزدیک به ۱۷ عنوان کتاب منتشر کنم. دانشآموخته مقطع دکترای زبان و ادبیات فارسی هستم و در حوزه شعر، داستان و زندگینامهنویسی فعالیت میکنم.
علاقهمندی من به حوزه ادبیات دفاع مقدس به دوران تحصیلات کارشناسی ارشد بازمیگردد؛ در آن مقطع تصمیم گرفتم رساله فوق لیسانس خود را در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس به نگارش دربیاورم. آن رساله بعدها در قالب کتابی با عنوان «ما علیه ما» منتشر شد که موفق به کسب جایزه بینالمللی شعر انقلاب و تقدیر گردید. پس از آن، وارد حیطه داستاننویسی، رماننویسی و زندگینامهنویسی شدم. همچنین در سال ۱۳۹۴ این افتخار را داشتم که با خانمماه آشنا شوم و این آشنایی به خلق کتاب «خانومماه» منجر شد که نخستین چاپ آن در سال ۱۳۹۹ به بازار عرضه شد.
وقتی باخبر شدید که رهبر انقلاب تقریظی بر کتاب خانومماه نوشتند، چه احساسی داشتید؟
اینکه آیتالله خامنهای کتاب را ملاحظه و تقریظ کردند، حقیقتاً برای من مانند یک رؤیا بود. تصور اینکه روزی ایشان کتاب را بخوانند، برایم بسیار هیجانانگیز بود؛ چه برسد به اینکه کتاب را مطالعه کنند، با این شهید عزیز آشنا شوند یا بیشتر آشنا شوند، بر این کتاب تقریظ بنویسند. این امر برای من بسیار ویژه است و به نظرم لطف خداوند و عنایت شهدا بود که این تاج بر سر من گذاشته شد. من واقعاً این را سعادتی برای خود و آبرویی اندک در محضر شهدا میدانم؛ همچنین برای پدر و مادر عزیزم که در قید حیات نیستند، اما همواره مشوق من در حوزه نویسندگی برای شهدا بودهاند.
نحوه آشنایی شما با شهید سلطانی و خانواده ایشان چگونه بوده؟
نحوه آشنایی ما به این صورت بود که من در دهه نود، دیدارهایی با خانوادههای شهدای شیراز داشتم. در سال ۱۳۹۴ با حاج خانم و دخترشان، مرضیه خانم، آشنا شدم. پس از آن از او درخواست کردم که لطف کرده و برای نگارش کتاب همکاری کنند. حاجخانم در ابتدا این کار را تا حدی مغایر و متناقض با خلوص نیت و کاری که باید برای خدا باشد و نباید شخص خود را مطرح کند، میدانستند. در نهایت، با استناد به فرمایشات رهبری و تاکید ویژهای که ایشان بر پرداختن به زندگی همسران شهدا داشتند و همچنین با همکاری دخترانشان، او را متقاعد کردیم که خاطرات خود را بیان کند.
با توجه به عنوان کتاب (روایتی از زن بدون هیچ پسوندی)، فکر میکنید تلاش شما برای شناساندن خانم علینژاد محقق شده است؟ واکنش ایشان و خانواده شهید سلطانی نسبت به این اثر چگونه بود؟
هدف من از عنوان «روایتی از زن بدون هیچ پسوندی»، این بود که حقیقت را این بار از زبان همسر شهید روایت کنم و میخواستم که خود همسر شهید در مرکز این تابلو قرار داشته باشد، نه اینکه در گوشهای بایستد و روایتی را از شهید بیان کند. به همین دلیل، اصلاً به بخشهای جبهه و جنگ و ماجراهایی که شهید در جبهه داشتند پرداخته نشده است؛ همه چیزهایی که بیان شده، مربوط به روایتهایی است که خود خانمماه داشتهاند و یا اعضای خانواده بیان کردهاند. نقشی که یک همسر شهید دارد با نقشی که همسنگر، همرزم، خواهر یا برادر شهید دارد، متفاوت است. با وجود احترام به تمام این ارتباطات و این مسئله که بستگان شهید همگی جایگاه ویژهای دارند، به نظرم رسید که جایگاه همسر بسیار متمایز است؛ زیرا همسر، همراه، همقدم، سهیم، شریک و مؤثر در تصمیمگیریهای شهید بوده است.
خانواده شهید تجربه زیادی از مراجعه افرادی داشتند که مایل بودند برای شهید کاری انجام بدهند، بنابراین این موضوع برایشان عجیب نبود و قبول کردند. اما شاید تصور نمیکردند که این کتاب از دیدگاه همسر باشد و کتاب نیز به این موفقیت دست یابد؛ زیرا پیش از آنکه خبری در رابطه با تقریظ منتشر شود، کتاب به چاپ نهم و دهم رسیده بود و کتابی پرمخاطب به شمار میرفت. از این جهت، خبر تقریظ نه تنها برای نویسنده، بلکه برای خانواده شهید نیز یک نقطه عطف و تحول بسیار مهم و تأثیرگذار است.
هنگام نگارش خانومماه چه گروه از مخاطبان را مد نظر داشتهاید؟
زمانی که کتاب خانومها را مینوشتم، دقیقاً مخاطبم خانمها بودند و از ابتدا هدفم این بود که یک روایت زنانه برای زنان بنویسم؛ روایتی از یک زن که اتفاقاً همسر شهید و خواهر شهید هم هست، اما مرکز روایت و زوم دوربین من روی خود شخصیت این زن است، تصمیمهایی که گرفته، مقاومتی که کرده و خواستههایی که از زندگیاش داشته است.
در سالهای اخیر آثار زیادی از خاطرات مادران و همسران شهدا نگاشته شده است. آیا این رویکرد توانسته خلا پرداختن به نقش زنان در قبل، حین و بعد دفاع مقدس را پر کند؟ از نظر شما چه چیزی خانومماه را از سایر این آثار متمایز میکند؟
خدا را شکر که در سالهای اخیر کتابهای زیادی در رابطه با همسران نوشته شده است، زیرا ما تقریباً نزدیک به سه دهه جنگ را مردانه روایت کردهایم و طوری در رابطه با جنگ حرف زدیم که انگار آقایان رفتند جنگیدند و برگشتند، در حالی که بحث زن یا مرد نبوده، بلکه بحث خانوادهها بوده است. ما ایرانیها در برابر هر بحرانی، خانوادگی حضور پیدا میکنیم؛ در برابر کرونا، در برابر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، دفاع مقدس، مسائل اجتماعی، مسائل فرهنگی. در واقع، سبک زندگی ایرانی، سبک خانوادگی است. بنابراین، وقتی در مورد حماسه بزرگ ۸ ساله دفاع مقدس حرف میزنیم، حتماً باید از منظر خانواده هم به موضوع نگاه کنیم. باز هم جا دارد که دیده شود. در این پازل باید نقش مادربزرگها، دخترها، پسرها، خواهرها و برادرها نیز دیده شود تا تابلوی ما از جنگ و دفاع مقدس کامل، دقیق و گویا باشد.
بخشی از روایتهای همسران شهدا کاملاً مشترک هستند؛ یعنی همه همسران شهدا تقریباً آن عشق و محبت، سادهزیستی، تحمل سختیها، مسائل اجتماعی و آن حضور در کنار همسر را داشتند. این بخش طبیعتاً مشترک است و ما نمیتوانیم آن را حذف کنیم به این خاطر که تکراری نباشد اما روایت و قصه هر کسی مخصوص خود اوست؛ قصه هر زنی میتواند از زاویه دید خودش و برای مخاطب خودش شنیدنی باشد و دقیقاً همان قصه عشقی است که به قول حضرت حافظ، «از هر زبان که میشنوم نامکرر است.»
آیا اکنون اثری در دست نگارش دارید؟
روایت زندگی یکی از پرستاران جنگ را نوشتهام که از همرزمان حاج احمد متوسلیان در غرب کشور، در پاوه، مریوان و سنندج بودند؛ یک بانوی شیرازی که خوشبختانه این کتاب هم در فصل پایانی نگارش است.
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا

چهارشنبه 19,نوامبر,2025