گزارشی از وضعیت مصدومان شیمیایی روستای زرده:چشمانی تاریک و دل هایی پردرد، درجستجوی فرشته مرگ
 
یزدفردا به نقل از خانه ملت -یزدان امیدی:گرچه سه روز از بمباران شیمیایی زرده می گذشت، اما جنازه های مردم در جای جای روستا دیده می شدند، جاده منتهی به شهر همچنان بسته بود و عبور و مرور عادی در آن دیده نمی شد.
پیرزن در کمال درماندگی، بهت آور بر سر جنازه پنج برادر، فرزند و همسرش خاطرات گذاشته را در ذهنش مرور می کرد.
او گریه نمی کرد، به واقع پیرزن نای اشک ریختن هم نداشت. در این روزهای تاریک او حتی تکه ای نان یا جرعه ای آب نخورده بود. انگار وجودش گرسنگی و تشنگی را از یاد برده بود.
در این سكوت مرگزا هیچ نوای بلبلی، بال زدن کبوتری یا بانگ خروسی به گوش نمی آمد، هر چه بود شیون، فغان، ناله و درد مردم بود که از خانه های پرغم روستاییان به گوش می رسید.
هر چند بیست سال از آن ساعت و تاریخ سیاه می گذرد، اما مردم روستای زرده هیچگاه خاطره آن روز را از یاد نمی برند و نخواهند برد، چرا که در هر خانه ای یادگاری تلخ از آن  به جای مانده است.
 
بختک نحس
روز31 تیر ماه  1367 بود. روزی كه مردم روستای زرده از طلوع سپیده دم به حرمت پیرمردی در زیارتگاه روستا جمع شده بودند تا او را طی مراسمی به خاک بسپارند. نزدیكانش  می گریستند برخی هم  مترصد آمدن اهالی و بزرگان روستاهای اطراف بودند . اما ناگاه پنج هواپیما و به تعبیر برخی دیگر سه هواپیما در آسمان روستای کوچک، غیر صنعتی و غیر نظامی واقع در 10 کیلومتری جاده سر پل ذهاب - کرند غرب محصور در سلسله جبال زاگرس و کوه های دالاهو و پاتاق، چونان بختکی پلید ظاهر شدند و چهار بمب در روستا رها کردند. مردم که نمی دانستند چه اتفاقی افتاده گرچه به چپ و راست و درون باغ ها و روی کوه ها فرار می کردند اما رها شدن بمب از یك سو و عدم انفجار بمبها از سوی دیگر آنان را حیرت زده كرده بود؟.
 آنچه از همه دردناکتر بود اصابت بمبی شیمیایی به چشمه غسلان بود که آب آشامیدنی روستاییان و باغ های آنها از آن تامین می شد. این آب به طور طبیعی به داخل روستا و باغ ها و مزارع سرازیر می شد. انتشار گرد زرد رنگ توام با مایع قهوه ای کهربایی کم رنگ تا تیره و استشمام بوی سیر تند و میوه فاسد شده موجب شد تا از میان جمعیت فریادی شنیده شود شیمیایی است خود را در آب رودخانه بیاندازید. غافل از آنکه سرچشمه آب روستا هم آلوده به شیمیایی شده بود.عده ای كه درون آب  پریدند و از آب نهر خوردند لحظه ای بعد از شدت سوزش و درد ریه به حالت خفگی افتادند و در کنار چشمه به شهادت رسیدند. برخی دیگر در کنار زیارتگاه به شهادت رسیدند و جنازه های دیگر در بخش های مختلف روستا به زمین درغلتیدند تا دردناکترین صحنه تاریخ این روستای كهن رقم خورد.
بعد از حدود 16 روز مشخص می شود که این بمب ها از نوع گاز خردل HD، عامل سولفور موستارد، عامل تاول زا و عامل اعصاب تابون GA با واکنش فیزیولوژیکی اختلال در سیستم عصبی که منجر به فلج عضلات و وقفه تنفسی می شود بوده است.
 
شاهدان مصدوم
بازماندگان حادثه شیمیایی زرده كه مرگ عزیزانشان را به چشم دیدند وغم را با تمام وجود احساس كردند از آن روز نه روی خوش به خود دیدند و نه خنده ای از ته دل بر لب شكوفاندند، هر چه بود و هست همه غم بود و دردی از فراغ ها و برخی فراموشی های نابجا.
یكی از شاهدان مصدوم این روز سیدعباس حسینی است که به مرور این سالها نابینا شده اما متاسفانه هیچ درصد جانبازی تا این تاریخ به او تعلق نگرفته است .
 در حالی که ناامیدی در صورتش موج می زند در توصیف بمباران آن روز می گوید: پس از پدیدار شدن هواپیماهای عراقی و رها كردن بمبهای كپسول مانند ، یکباره دود زرد رنگی در آسمان روستا مشاهده شد و همراه آن بوی تندی شبیه سیر به مشام رسید و باعث شد تا سوزش و درد شدیدی در چشمانم و ریه هایم بپیچد. پس از آن بیهوش به روی زمین افتادم. تنگی نفس و نابینایی تنها بخشی از دردهای گران اوست.
درویش جوانمیر پیرمرد دیگری است  که سال هاست تنها در بستر بیماری و درد افتاده. او با شکوه می گوید: در آن روز از جمعیت 1200 تا 1300 نفری روستا 275 نفر از مردم زرده، قلخانی و کرند بی گناهانه به شهادت رسیدند.
او معتقد است جانبازان این روستا به فراموشی سپرده شده اند، احساس می کنیم درویش جوانمیر به شدت به ما بی اعتماد است یا شاید هم این حس او از ناامیدی اش نشات گرفته، نمی دانیم چه بگوییم.
او با غصه می گوید: به رغم کم بضاعتی و بی پولی تاکنون هفت بار چشمانم را عمل کرده ام، در حالی که نه تحت پوشش بیمه درمانی هستیم، نه کمیته امداد؟! او یادآور می شود در این روستا دو خانواده هفت شهید داده اند، خانواده دیگری چهار شهید و خانواده های دیگر هر یک سه، دو و یک شهید. باقیمانده های آن بمباران شیمیایی هر یک آثاری از آن به قول او (سم) در بدن دارند. وقتی از او می پرسم جانبازی تو چند درصد است، گریه امانش نمی دهد در هق هق گریه ای می گوید پنج درصد، پنج درصد وصدایش در گریه ناپدید می شود.
سید عباس دیگر پیرمرد روستا است که او نیز چشمهایش را از دست داده اما بی آنکه جانبازی به او تعلق بگیرد روزگار تلخ خود را می گذراند. در عین اینکه غرور از کلامش احساس می شود از ما می خواهد که برای رضای خدا به روستای زرده توجه کنیم.
او در ادامه می گوید: بسیاری از اقوام و دوستان ما در طول این سال ها در اثر عوارض شیمیایی جان خود را از دست دادند بدون اینکه نامشان در زمره شهدا یا جانبازان آورده شده باشد.
 
نابینایان نستوه
به دیدار معروفترین چهره شیمیایی روستا آقای ولی حسینی می رویم. پیرمردی که عوارض شیمیایی، صورت او را آبله گون کرده، او نیز در بستر قرار گرفته، متاسفانه او هم چشمهایش دیگر سویی برای دیدن ندارد و از سر درد، دست درد، پا درد و خس خس سینه و درد ریه ها می نالد. با این حال او نیز تنها 25 درصد جانبازی دارد. پیرمرد جانباز با اظهار نارضایتی از عملکرد کمیسیون تعیین درصد جانبازی می گوید: آیا سزاوار است به من تنها 25 درصد جانبازی تعلق گیرد؟ با دست قطرات اشک چشمانش را پنهان می کند و با صدای خفه آلودی می گوید: بسیاری از ما در قبر قرار گرفته ایم و انتظار فرشته مرگ را می کشیم تا از انواع دردها نجات یابیم.
از خانه پیرمرد بیرون می آیم. کمی دورتر جوانی با عصای سفید در حالی که دکمه های پیراهنش را تا آخر بسته ایستاده است. جلوتر می رویم و پس از سلام و احوال پرسی و معرفی خود به عنوان خبرنگار از او می خواهیم خود را معرفی کند او با اکراه می گوید حوصله ندارم.
یکی از اهالی روستا با زبان کردی چند جمله ای در گوشی با او حرف می زند تا بالاخره جوان به زبان می آید. خود را سعدالله عظیمی معرفی می کند. او در هنگام بمباران 10 سال داشته است. همراه او می گوید: در طول پنج سال ابتدایی آقای عظیمی شاگرد اول کلاس بوده، بسیاری از دوستانش او را باهوش و درسخوان می دانستند.
 
دردی مشترک
گویی اینجا همه شبیه هم هستند؛ فرقی نمی کند چه پیر، چه جوان، چه کودک و چه میانسال.
حیدری دهیار روستا می گوید: سعدالله علاوه بر اینکه چشمانش نابینا شده، جوش ها، لک ها و زخم های زیادی تمام بدنش (گردن - دست و سینه ...) را فراگرفته است. هنگامی که از او می خواهیم اگر امکان دارد دکمه پیراهنش را باز کند تا از جوش ها، تاول ها و یا زخم های گردن او عکس بگیریم او اجازه نمی دهد و با بی میلی و بغض می گوید: چه فایده دارد؟ هیچ توجهی به ما نشده و ادامه می دهد در حالی که بسیار علاقمند به درس و ادامه تحصیل بودم بمباران زرده باعث شد نتوانم به دلیل انواع مریضی و درد تا کلاس دوم راهنمایی بیشتر درس بخوانم، چرا که دیدگانم دیگر کم سو و سال بعد (1371) کاملا نابینا شدم.
وقتی به او می گوییم چند درصد جانبازی داری؟ با تعجب می گوید جانبازی؟ در حالی که پیش از رفتن به هلند آزمایش HRCT نشان دهنده این بود که جانباز هستم، اما به دلیل اینکه فاقد پرونده بستری شدن در بیمارستان بودم هیچ درصد جانبازی به من و امثال ما تعلق نگرفته است.
وقتی از او می پرسیم چرا فاقد پرونده بستری شدن در بیمارستان هستی غم ناکانه می گوید: در آن هنگام منافقین قصر شیرین، سر پل ذهاب، کرند غرب و بعدها اسلام آباد غرب را به اشغال خود درآورده بودند. به علت مسدود بودن راه نمی توانستند به بیمارستان شهرستان کرمانشاه، اسلام آباد غرب و سرپل ذهاب اعزام شویم، گناه ما چه بوده؟
از او می پرسیم آیا تا بحال با مسئولی مشکلاتت را در قالب نامه بیان کرده ای؟ سعد الله می گوید: بله نامه ای به جناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم نوشتم. ایشان هم دستور پیگیری اکید صادر فرمودند اما آقای کوشکی (مسئول بنیاد شهید و جانبازان کرمانشاه) گفته که نامه بستری بودن بیمارستان باید باشد.
نکته حانز اهمیت که واقعا جای سوال و بررسی دارد اینست که چرا باید کسی همچون "سعداله عظیمی" که تا کنون دوبار به دادگاه لاهه اعزام شده نباید جز جانبازان شیمیایی قرار گیرد؟ با توجه به گسترش "ان. جی .اوها" و دیگر نهادهای حمایتی از مصدومان شیمیایی و آمد و رفت هایی که به نقاط شیمیایی شده کشور عزیزمان دارند و هر سال هم این آمد و رفت ها بیشتر می شود آیا  شایسته نیست این افراد در جلگه والای جانبازان قرار گیرند؟
اگر برخی رسانه های مغرض این بحث را مطرح کنند که چرا شاهد جنایت شیمیایی هنوز خود در میان جانبازان قرار نگرفته، آیا به مانورهای خبری اقدام نمی ورزند ؟
آنسوتر مرد میانسالی بنام "خ - ک" مظلومانه ایستاده است. او می گوید: تاول ها و پوست پوست شدن و خارش بدن امانم را بریده. نمی توانم به میهمانی یا مراسم فاتحه و ... بروم. مدام بدنم خارش می کند. پوست دست و هر دو پایم پوست پوست می شوند، زخم های شیمیایی طاقتم را طاق کرده است. در حین گفتگو او موضوعی را مطرح می کند که تعجب ما را برمی انگیزد. هنگامی که از او درصد جانبازی اش را پرسیدیم، گفت: قبلا 15 درصد جانبازی داشتم اما پس از تشکیل کمیسیون پزشکی که در بنیاد جانبازان کرمانشاه پاییز سال 1384 برگزار شد، هنگامی که در پاسخ به پزشک معالج که چه ناراحتی داری گفتم بدنم و پاهایم پوست پوست و دچار خارش شدید می شود ناراحتی و درد خود را بازگو کردم و زخم های بدن و پاها را به او نشان دادم با واکنش بسیار تند و غیرمنطقی پزشک مواجه شدم. او پس از آنکه با بی احترامی مرا از اتاقش بیرون کرد، بعدا فهمیدم درصد جانبازی ام از 15 درصد به 5 درصد کاهش پیدا کرده است.
هنگامی که صحت و سقم گفتار او را از آقای حیدری دهیار روستای زرده جویا شدیم او ضمن تایید صحبت های (خ - ک) گفت: متاسفانه از این برخوردها و بی توجهی ها چندین مورد مشاهده شده است. پزشک معالج حرکت او را بی احترامی به خود تلقی کرده در حالی که او حق چنین کاری را با جانبازان ندارد.
 
روستای زرده و استان کرمانشاه
در میان آمار شهدای روز اول بمباران روستای زرده پنج کودک زیر 10 سال و 14 جوان زیر 30 سال به شهادت رسیده اند. دیده می شود استانی که اولین روز جنگ تحمیلی (و حتی چند روز قبل از آغاز جنگ) در منطقه تنگاب و خال لیلی شاهد هجوم بعثی ها بوده آخرین خاطره درگیری، جنگ و بمباران هم در این استان رقم خورده است.
در نزدیکی روستای زرده دومین شهر مقاوم ایران گیلانغرب قرار دارد، پنجمین استان شهیدپرور با تقدیم 9465 شهید و 17 هزار و 341 نفر جانباز، مرکز این استان بیش از هزار بار بمب و موشک را بر پیکر رشید و صبور خود تحمل کرده است و حال روستای شیمیایی زرده که یکباره بیش از 30 درصد از ساکنانش را در یک روز از دست می دهد. بقیه نیز به نوعی با آثار شیمیایی از جمله انواع سرطان های مری، ریه، معده، خون و پوست و نیز نابینایی دچار شده اند.
 
تضادهای نادانسته یا دانسته
به استناد صحبت های دکتر علیرضا برادران رفیعی فوق تخصص قرنیه، اکثر مصدومان شیمیایی گاز خردل به ضایعه چشمی و ریوی پیشرفته ای مبتلا می شوند. به علت کدورت قرنیه به خون رسانی قرنیه و برخی نیز به جایگزینی سلول های بنیادی قرنیه، پیوند قرنیه یا تراشیدن سطح چشم برای بازتوانی نیاز دارند.
به عبارتی می توان استنباط کرد یکی از دلایلی که افراد مصدوم روستای زرده از جمله سعدالله عظیمی - سیدعباس حسینی و سید ولی حسینی و ... نابینا شده اند عوارض گاز خردل و اثرات آن بر قرنیه چشمان آنها بوده است. بنابراین شایسته نیست که این چنین نگرشی نسبت به این بیماران اعمال شود.
نکته تعجب آمیزتر آنکه در همان همایش پزشکی ورزشی جانبازان شیمیایی با ضایعه شدید ریوی در اصفهان که دکتر علیرضا برادران رفیعی سخنرانی کرده از سوی دکتر ناصر عمادی - عضو پژوهشکده مهندسی پزشکی جانبازان شیمیایی در خصوص روستای زرده نقل شده که با اعزام سه گروه پزشکی برای تعیین میزان ضایعات وارده ناشی از گاز اعصاب به منطقه زرده و ریجاب گیلانغرب در سال جاری اقدام کردیم. این گروه ها یک هزار و 500 نفر را که مدعی مصدومیت با گاز اعصاب بودند را معاینه کردند. براساس نتایج معاینات بعمل آمده از این تعداد خوشبختانه هیچ عارضه ای در آنان عارض نشده است.
وی در ادامه سخنانش یادآور شده است:270 نفر از اهالی منطقه زرده و ریجاب در زمان جنگ به هنگام بمباران با گاز اعصاب طی ساعت 9 تا 13 به شهادت رسیدند، گاز اعصاب هر صدمه ای که داشته در همان دقایق نخست بروز می کند.
اذعان داشتن دکتر ناصر عمادی عضو پژوهشکده مهندسی و پزشکی جانبازان به «گاز اعصاب» و اینکه «هیچ عارضه ای در آنان عارض نشده» و «هر صدمه ای که داشته در همان دقایق نخست بروز می کند» به واقع نقیض صحبت های دکتر علیرضا برادران فوق تخصص قرنیه است. چرا که دکتر برادران تاکید بر این دارد که گاز خردل عارضه چشمی و ریوی پیشرفته به همراه دارد حال آنکه...
اما نکته مهم را مصطفی قانعی، رئیس مرکز مصدومان شیمیایی در همان همایش ابراز کرد. وی اظهار داشت: در حال حاضر برای هر مصدوم شیمیایی با ضایعه شدید به طور خاص یک پروتکل درمانی تشخیصی تدوین شده و مشخص شده که کدام پزشک، وضعیت کدام بیمار را پیگیری کند.
نکته کلیدی دیگر در خصوص بمباران شیمیایی زرده در ادامه سخنان آقای قانعی بیان می شود. وی مهمترین عارضه گاز خردل را تغییر رنگدانه پوست، خارش و خشکی شدید می داند.
به عبارتی همان عارضه ای که آقای (خ - ک) با آن مواجه است و متاسفانه درصد جانبازی اش هم توسط پزشکی غیر مسئول از 15 درصد به 5 درصد کاهش یافته است.
 
امکانات و قرص های سرماخوردگی
سوال دیگر اینکه برای مصدومان شیمیایی روستای زرده چه پروتکلی تشکیل یا تعریف شده است؟
حیدری دهیار روستای زرده در خصوص امکانات بهداشتی، درمانی و پزشکی روستا می گوید: متاسفانه از لحاظ بهداشتی و درمانی روستای زرده تنها دارای خانه بهداشت است. به عبارتی ما تنها می توانیم قرص سرماخوردگی یا قرص مسمومیت ها، اسهال و تهوع به بیماران خدماتی ارائه دهیم.
وقتی از او می پرسیم آیا از آمبولانسی یا پزشک متخصصی در روستا برخوردار هستید می گوید: خیر. سال گذشته یکبار پزشک متخصص به روستا آمد، ما فاقد آمبولانس و ... هستیم.
حیدری یادآور شد: متاسفانه پس از بمباران شیمیایی زرده 67 هر سال یکی، دو نفر به علت ابتلا به سرطان ریوی و خون بی آنکه نامشان در زمره جانبازان و شهدا آورده شود به شهادت می رسند.
مردم روستا از بنیاد شهید و جانبازان، وزارت رفاه و تامین اجتماعی و کمیته امداد امام (ره) توجه، حمایت و تحت پوشش قرار دادن خود را طلب می کنند.
 
راهکار
پیشنهاد می شود وزارت رفاه و تامین اجتماعی بودجه ای را برای ویزیت و هزینه ایاب و ذهاب مصدومان شیمیایی برای آزمایش در بیمارستان های تهران برای آزمایش HRCT اختصاص دهد تا بر روی افراد بی بضاعت روستای زرده کرمانشاه آزمایش ها و تست های لازم صورت گیرد که این امر می تواند کمک بسیار شایان توجهی به مردم روستای زرده باشد.
امیدواریم کمیته امداد امام (ره) چتر حمایتی توانمند خود را با اعزام نمایندگانی به این روستا بگستراند و افراد مظلوم و مستضعف جانباز را زیرپوشش خود درآورد.
انشاالله بنیاد شهید و جانبازان هم با اعزام گروه هایی ضمن بررسی صحت و سقم گفتار و درد دل های مردم روستا، با تسهیل آزمایشاتی شرایط پزشکی درمانی را برای افراد روستای زرده مهیا کنند.
امیدواریم کمیسیون های بهداشت و درمان، اجتماعی و امنیت ملی مجلس شورای اسلامی نیز نسبت به رفع شدن مشکلات مردم این روستا اقدام لازم را به عمل آورند.
یزدفردا
 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا