به بهانه سفر رئیس جمهور به یزد-1 (سفر سوم رییس جمهور به یزد (4))

آقای رئیس جمهور! حالمان سخت خوب است

کم غم، غم، کم می خوریم

محمد رضا شوق الشعراء
آقای رئیس جمهور! اگر «ذهن» و قلبمان «خراب» است، اما حالمان سخت خوب است و ازین خوبتر و بهتر نمی شود، صبح تا شب چشمانمان را می بندیم و هی «نفس» می کشیم و هی «دعا» بجان دولت عدالت شعار می کنیم و کم، غم می خوریم، اینکه پولدارها روز بروز پولدارتر و فقیران روز بروز فقیرتر می شوند، و مبارزه با فساد، از حرف به عمل نرسیده هم نمی تواند باعث شود تا حالمان بد شود، حتی اگر خدای ناکرده! استاندار و خیلی از مدیران شهر و استان هم از جنس احمدی نژاد نباشند، و همه فعالان ستاد انتخاباتی احمدی نژاد، کوچک و بزرگ سهم خود را با گرفتن پست و موقعیت گرفته باشند نیز خللی در حالمان پدید نمی آورد هیچ، که حالمان را بهتر و بهترتر هم می کند، و اصلا چرا نباید که در این اوضاع خوب، حالمان خوب باشد!؟

آقای رئیس جمهور! حالمان خوب است، باور کنید شوخی نمی کنیم و شعر نمی گوییم! همینکه هنوز می توانیم هر وقت دلمان خواست و هر چه که خواستیم نفس بکشیم و کلمه ای بر کاغذ بنویسیم و در تنهایی به هر چی که خواستیم فکر کنیم، و کسی بابت نفس کشیدن و فکر کردن از ما پول و هزینه ای درخواست نکرده و ما را بازخواست نمی کند، جای تشکر و قدردانی دارد! فقط نمی دانیم کی و کجا و از کی تشکر کنیم!

آقای رئیس جمهور حالمان خوب است! چون با اینکه همه چیز گران شده است، اما پس از هدفمند شدن یارانه ها، هنوز «قبر» در یزد گران نشده و شهرداری و اعضای خیلی متخصص شورای سوم شهر نیز قول داده اند که در این رابطه تلاش کرده و با همه توان و نیرو، مانع از گران شدن قبر شوند.

آقای رئیس جمهور حالمان خوب است، چرا که در سومین سفر به یزد نیز با کسانی که در دو سفر قبل دیدار کردید دیدار می کنید، و بسیاری از کسانی که در دو سفر قبل پای صحبت های شما نشستند دوباره در جلسات منتخبان و مدیران پای صحبت شما خواهند نشست و اگر حرف و دردی هم دارند، از روی نوشته برای شما خواهند خواند! و ما حالمان «خوب» است، چرا که مجبور نیستیم از چیزهایی بگویم و بنویسیم که برای قلبمان «بد» است!

آقای رئیس جمهور! حالمان سخت خوب است، و از اینکه فقط دوبار توانسته ایم، یکبار در دولت نهم و یکبار در دولت دهم «مجازات» و «جریمه» نوشتن و «وبلاگ نوشتمان» را به صندوق دولت پرداخت کنیم، اندکی خاطرمان بخاطر اندک بودن مبلغ جریمه آزرده است، و اما همینکه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مقابل چشم باز فلاح زاده موفق شده تا وسیله جریمه شدن ما در دولت دهم باشد، حالمان را که خیلی خوب است، سخت خوبتر می کند.

آقای رئیس جمهور حالمان سخت خوب است، چرا که دیگر درد مردم را نمی بینیم! حالمان خوب است چرا که دیگر به رنج مردم فکر نمی کنیم! حالمان خوب است، چرا که دیگر مدتهاست به گذشته و آینده فکر نمی کنیم! و یادمان رفته است، که هشت سال پیش، آنروز که هیچکس فکر پیروزی نمی کرد، برای شما نوشتیم «ایران! امشب برای صبح فردا ترا انتخاب کرد»،

آقای رئیس جمهور حالمان سخت خوب است، حال شما چطور!؟

بد نیست سری به نامه 28 خرداد 84 شوق را مرور می کنیم :

امشب! برای صبح فردا! ایران ترا انتخاب کرد

و سرانجام امشب! عدالت خواهان و محرومان و عاشقان ایران و ایرانی، و شیفتگان حسین(ع) و علی(ع)با عشق و منطق، برای مردمسالاری و اجرای اصلاحات اصولی ، کسی را انتخاب کردند، که می تواند، بدون کینه و غرور و ادعا و شعار، مردم سالاری، با مردم، و برای مردم بودن را دوباره معنی کند.

او به پشتوانه رای و خواست مردم، بدون تعارف، با قدرت، در مقابل آقا زاده ها، رانت خوران، دلالان، سرمایه پرستان، کاخ داران و منفعت طلبان خواهد ایستاد، و رابطه گرایان و قوم سالاران را با نیروی شایسته سالاری، از صحنه خارج خواهد کرد. او شایسته سالاری را، دوباره معنی می کند.

استاندار او، برای خوشایند او، با بودجه دولت، رنگین نامه تبلیغاتی چاپ نخواهد کرد. چیزی را که مردم نمی خورند، نخواهد خورد. به سفرهای خارج نخواهد رفت. بودجه ملت را هزینه تشریفات نخواهد کرد. 

استاندار او بابک ایران است، که لباس مالک اشتر پوشیده.

او اقوام و وابستگان بی تجربه و جوانش را  یکشبه و بدون شایستگی، رئیس و مدیر کل نخواهد کرد، و به کسی اجازه نخواهد داد، تا زیر چتر نام  و محبوبیت او، دسته و حزب دولتی بسازد.

او می آید تا در تاریخ ایران، نه با شعار و لبخند و سکوت، که با عمل و فریاد و حرکت، ماندگار شود.

نه! او اشتباه دیگران را تکرار نخواهد کرد. آزادی را در زندان شعار حبس نخواهد کرد. قلمها را نخواهد شکست. اندیشه را با حربه مصلحت در بند نکرده. فریاد را در سلول سکوت، به زنجیر بی تفاوتی نمی بندد. و درتمام لحظه ها، به آگاهی و بیداری. امنیت و عدالت، توسعه و تحول، قانون و آزادی می اندیشد.

او وعده آرمانهای انقلاب است به نسل سوم، او پل جبهه جنگ است با صحنه عشق! او سنگر دفاع از حرمت نام ایران است. او سفیر صلح ایران، در جهان پرآشوب امروز است.

او رئیس جمهور فردای ایران است. ایران آباد و آزاد و پرافتخار و قدرتمند.

او را که بدون بدهی و وابستگی به گروهها و جناحهای سیاسی و تبلیغات پر هزینه رنگی. تنها با کوله باری از عشق و صداقت، و توکل به خدا، در صحنه انتخابات حاضر شده بود، خدا همراهی کرد. و ملت، انتخاب.

امشب! قبل از سحر! بسیاری از رنگها تغییر می کند. مخالفان دیروز، لباس دوست می پوشند. فرصت طلبان،لحظه ای فرصت را از دست نمی دهند. منفعت پرستان در جستجوی منفعت، عقیده خود را می فروشند و تغییر می دهند.  و تو امشب! محکومی تا در اوج هیاهوی غافل کننده شب پرستان، که از ترس و وحشت زلزله و توفان سیاست، امشب خواب نمی روند. برای آخرین بار در زندگی، آسوده و راحت بخوابی، چرا که تو صبح فردا! رئیس جمهوری! این آخرین خواب، آخرین حق تو، قبل از فرداست.  

و باور کن! تا آنزمان که یک نفر از توده مردم محروم، شب از درد فقر و رنج گرسنگی و زجر بیماری، تا سپیده صبح،  گریه می کند و نمی خوابد، خواب بر رئیس جمهور حرام است. تا آن لحظه که یک دختر و زن فریب خورده ایرانی، در کشورهای عربی، بازیچه و  سرگردان است، خنده  رئیس جمهور گناه است. تا آن موقع که بیکاران، از خجالت و شرم، به زن و فرزندان خود نگاه نمی کنند، و بدهکاران ربا، دور از خانواده در زندان، بر مرگ آبرو گریه می کنند، نگاه بدون شرم رئیس جمهور!به آئینه مجاز نیست. تا آنوقت که بسیاری از جوانان ایرانی معتادند، سکوت و نشستن، بر رئیس جمهور روا نیست.

امشب! پرونده مدارس طبقاتی غیر انتفاعی، در ذهن او که به فردای روشن می اندیشد، بسته می شود. آموزش رایگان و یکسان و بدون فاصله، حق مسلم کودکان ایرانیست.

امشب! کارگران با نگاه به فردا، قراردادهای موقت را در دل شب دفن می کنند. امنیت شغلی و رفاه، خواست و حق کارگران ایرانیست. امشب معلمان و پرستاران و ماموران، کتاب زندگی را دوباره می خوانند.

امشب! کسی بدون واهمه، با صدای بلند، از عدالت می گوید.

امشب! امید، یاس را در پشت چادر شب دفن می کند.امشب! صداقت، به عاطفه لبخند می زند.امشب! ایمان، وجدان را می یابد و در آغوش می کشد. و امشب! نامه ای برای امشب! خوانده می شود.

و او را امشب! نه تبلیغات، نه سرمایه و ثروت، نه یاری گروهها و جناحها، نه صدا و سیما، نه جراید و مطبوعات، نه رنگین نامه و سفره ها، نه اشک و گریه، که صداقت و خدا و تاریخ ایران انتخاب کرد.

امشب! ایرانی دوباره در روند تاریخ ایران، در آخرین لحظه و در اوج ناامیدی بلند شد. نگاه کرد. فکر کرد. و آرشی را برای دفاع از اندیشه علی(ع) پیدا و انتخاب کرد.

امشب ایران ! با نگاهی نو! با گامی نو! با تفکری نو! با نوایی نو! با چشمی بیدار! بسوی فردا می رود.

از امشب! تو دیگر در ذهن من رئیس جمهوری! من این را چون صداقت تو باور دارم. پس!خوب در لحظه لحظه های ریاست جمهوری،مواظب تصویر ذهن من باش!تصویرها،با کوچکترین اشاره می شکنند.عدالت در کاخ،به گونه ای دیگر معنا می شود.کاخ یادگار شاهان است، و کاخ رئیس جمهور،خانه و قلب مردم است.

نگذار که فرصت طلبان و مشاوران ناتوان، پیرامونت را بگیرند و ترا از مردمی که دوستت داشتند و دوستشان داری جدا کنند. و می ترسم! که دشمنان مردم، با تو آن کنند، که با دیگران کردند.

و اما! پس از امشب! فردا! با آنها که سالهای سال، بدون نگاه به ایران و ایرانی و خدا، حق و حقوق مردم را حق و حقوق خود دانسته اند، چگونه برخورد می کنی؟

با قانون شکنان و قانون گریزان! رشوه گیران! دروغ گویان! مفسدان فرهنگی و اقتصادی چه می کنی؟

براستی می دانی چرا مردم تو را انتخاب کردند؟ می فهمی چرا مردم به تو رای دادند؟

متوجه هستی چرا نسل سوم، در هنگامه تخریب و تعصب، بسوی تو دست دراز کرد؟

در گیر و دار تبلیغات گوناگون و شعارهای مختلف و نزاع گروهها و جنگ قدرت احزاب و جناحها، ایرانی ثابت کرد، که اشتباه نمی کند. و اگر اشتباهی هست، در محاسبه و رفتار منتخبین است.

مواظب فرصت ها باش! هیچ فرصتی را به آتش سکوت و بی تفاوتی نسپار! خدا و ایران و مردم را فراموش نکن! دنیای غرق در مادیات و تجملات، اینک، به صدایی برای بیدار شدن نیاز دارد.

کفش و لباس و قیافه و کاخ رئیس جمهور،برای ایران افتخار نمی آورد. بگذار و سعی کن! تا من و تو، گرسنه باشیم و ایرانی سیر! بگذار و بخواه! لباسهای من و تو، کهنه باشد و خانه های ایرانی آباد!

بگذار من و تو، اسیر فقر و درد باشیم، و ایران و ایرانی، آزاد باشد.

امشب! همچون میلیونها ایرانی ! به خدا! به ایران! به قانون! به مردم بیاندیش!

شهیدان! خون خود را برای آزادی و استقلال ایران و رهایی ایرانی داده اند. شهیدان چماق نداشتند. تعصب کور نداشتند. طمع نداشتند. تشریفات نداشتند. کینه و عقده نداشتند.آرزوی کاخ نداشتند. همت داشتند و اندیشه و هدف! همتی برای ساختن ایران آباد، اندیشه ای برای داشتن ایران آزاد! و هدفی برای از بین بردن فقر و اجرای عدالت و قانون!  آری! امشب در جنگ نابرابر فرهنگی! واژه شهادت را دوباره باید معنی کرد.

پیش بسوی فردای روشن. فردای پرافتخار ایران. فردای ایران و ایرانی! آقای احمدی نژاد! رئیس جمهور ایران سلام!                         

محمد رضا شوق الشعراء  28/3/84

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا