محمد رضا شوق الشعراء

یزدفردا:محمد رضا شوق الشعراء:کبوتر، نشانه و نماد عشق و صلح است و آزادترین کبوتران را گنبد های بارگاه ائمه و پارک های کشورهای غربی دارند، چند سال پیش، وقتی یک گونی پنجاه کیلویی گندم ده هزار تومان قیمت داشت، چند جفت کبوتر را در قفس بزرگی متصل به زیرزمین خانه قدیمی، پشت میدان آزادی «حبس» کردیم، کبوترانی که از طلوع صبح تا غروب خورشید خدا را تسبیح گفته و از عشق و صلح و دوستی می گویند، کبوترانی که آزاری برای کسی ندارند و سرشان به زندگی خودشان گرم است، کبوترانی که هیچوقت نپرسیدند چرا فلان همسایه نوحه خوان، چندین دیش ماهواره در پشت بام دارد و چرا کسی که پول می گیرد و در محرم از حسین (ع) می خواند، تا نیمه های شب، فارسی وان و زمزمه می بیند؟
در امنیتی که گاهی توسط دزدان از بین می رفت، کبوترها کم کم گندم خوردند و جفت گیری و تخم گذاری کردند و تعدادشان زیاد و زیاد شد، آنقدر که دیگر تامین هزینه گندم و خوراک آنان مشکل گشت. با ده هزار تومانی که یک روز پنجاه کیلو گندم می دادند، حالا فقط پانزده کیلو گندم می توانستیم بخریم و اما با همه مشکلات و فشارهای مالی، ناراحت نبودیم و نیستیم چرا که معتقد بودیم و هستیم، روزی این مخلوقات کوچک و زیبای خدا در دست ما می باشد و خجالت می کشیدیم گلایه و شکوه کنیم. با خود می گفتیم خداوند عالم، مخلوقات زیادی در جهان دارد که باید غذا و خوراکشان از یک جایی بنوعی تامین شود و وظیفه و ماموریت روزی رساندن به دهان دهها کبوتر و جوجه کبوتر بعهده ما گذاشته شده است. هیچگاه بخود اجازه ندادیم تا به کشتن کبوترهایی که نماد آزادی هستند فکر کنیم، هیچوقت هیچکدام از کبوترها را که نماد عشق بودند نفروختیم و هیچگاه بخاطر شرایط منطقه، پرواز آنان را در آسمان آبی این شهر دود زده ندیدیم.
نه کبوتر باز بودیم و نه کبوتر فروش، که عاشق تماشای عشق ورزی و نیایش و زندگی کبوترها بودیم. کبوترهایی که بسیار بیشتر از خیلی آدمهای پرادعا، خدا را یاد کرده و نیایش می کنند. کبوترهایی که دروغ نمی گویند و گناه نمی کنند و تهمت نمی زنند. کبوترهایی که نماد صلح و دوستی و عشق و آزادی هستند.
امروز بعد از اذان ظهر، ماموری از ماموران شهرداری یزد با یک ابلاغیه ای که نشانمان داد و بدست ما نداد آمد، ابلاغیه ای که در آن مسجد «اهرستان»، مسجد «احرستان» چاپ شده بود و از ما خواست تا فردا ساعت چهار بعد از ظهر به واحد اجرائیات شهرداری رفته و در باره کبوتر ها به قاضی توضیح دهیم. می گفت یکی از همسایه ها، فقط یکی از پنج همسایه کوچه شکایت کرده و عکسی را که از پشت درب بسته خانه از کبوتران گرفته بودند نشانمان داد. مانده بودیم چگونه می شود از درون خانه ای که درب آن بسته است عکس گرفت و ... نمی دانستیم بخندیم یا گریه کنیم!؟ حتی تحمل کبوترانی که پرواز نمی کنند هم در قفس برای عده ای مشکل است. و وقتی کینه و عقده جای عشق و دوستی را گرفته باشد، خیلی خوب می دانیم که ممکن است یکروز با لاشه بی سر کبوترها روبرو شویم و اما با این کبوترانی که جز هزینه و زحمت چیزی برای ما ندارند و نداشتند چکار کنیم!؟ کبوتر فروشی ها یزد، کبوترها را برای کشتن می خرند و می فروشند و ما چگونه می توانیم که این زاده های عشق را برای مردن و کشته شدن بفروشیم!؟ و انان را با دست خود به مسلخ ببریم؟
آنهایی که امروز آواز و پرواز کبوترها را برنمی تابند، یکروز سخت بخاطر درد کشیدن و از دست دادن عزیزترین هایشان خواهند گریست؛ و وقتی در اوج غم و اندوه، خدا را به محاکمه کشیده و از خدا می پرسند چرا؟ خدای عادل ومهربان، در سکوت به آنها خواهد خندید، چرا که خداوند همه مخلوقاتش را به یک اندازه دوست دارد و باور کنیم که کبوتر نیز چون کلاغ مخلوق خداست! می دانیم آنهایی که به پرندگان و کبوتران ظلم می کنند، آنهایی که زورشان فقط و فقط به پرندگان و کبوترها می رسد، بدجوری خواهند مرد و بدجوری در زندگی و مرگ عذاب خواهند کشید، و اما در این گران بازاری که همه از دلار و سکه و مرغ و گوشت و آهن می گویند، چه کسی به آزادی و عشقی که نیست فکر می کند!؟ آیا اگر به پرواز پرندگان خیره شده و به آزادی و زندگی آنان بیندیشیم، چنین که زندگی می کنیم زندگی خواهیم کرد!؟
تبصره اول: در بسیاری از کشورها، محوطه ای در شهرها برای کبوتران وجود دارد، که مردم برای تسکین اعصاب و تفریح و آرامش، به کبوتران دانه می دهند، و اما جای چنین محوطه ای در یزد خالی است. مکانی که مردم، و بخصوص کودکان و میان سالان برای گذران اوقات فرافت و کسب آرامش به آنجا رفته و به کبوترها دانه دهند. در میدان میرچقماق و پارک بزرگ شهر و پارک کوهستان و خلدبرین و باغ دولت آباد و گلستان در حال ساخت گلستان و حتی در میدان «آزادی» ، می توان با کمترین هزینه چنین مجموعه ای را ایجاد نمود.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا