مصاحبه محمد رضا شوق الشعراء با دکتر سادات،


امروز! سومین شهید محراب و شهید دکتر سید رضا پاک نژاد، می خندند!

در آستانه دوم و سوم خرداد، و مصادف شدن اول خرداد با روز پرستار، مصاحبه با جراح و متخصصی که مدتها در جبهه بوده، و سالها مدیریت بیمارستان خیریه حضرت سیدالشهداء و ریاست نظام پزشکی یزد را بعهده داشته و ده سال قبل، رئیس ستاد انتخاباتی سید محمد خاتمی در یزد بوده است، وقتی همزمان با افتتاح بخش جدید قلب بیمارستان سیدالشهداء می شود، دیگر نمی توان تیتری برای آن انتخاب کرد.

دکتر سادات از پزشک شدن و پایان تحصیلات و تخصص گرفتن و تولد فرزندانش در اهواز زمان جنگ، از اینکه دست خالی و برای رضای خدا به اهواز رفته و دست خالی به شهر خود بعد از سالها بازگشته، از فعالیت در ستاد انتخاباتی خاتمی و عدم قبول پست استانداری و دولتی در بعد از دوم خرداد می گوید، و از توسعه بیمارستان خیریه سیدالشهداء و خدمت و کمک به مردم بی بضاعت! و هشتصد و سی و هشت عمل فلب انجام شده در دو سال گذشته، توسط دکتر فروزانیان، که تنها 9 مورد در بعد از عمل به فوت منجر شده!

افتتاح بخش جدید قلب بیمارستان حضرت سیدالشهداء(ع) در روز پرستار، بهانه مصاحبه و گفتگو با دکتر سید علی محمد سادات، می شود، اما موضوع بسیار فراتر از مدت زمان کم گفتگو می باشد، بیمارستان خیریه ای که سال 1349 و در اوج قدرت رژیم گذشته، برای خدمت رسانی به مردم بی بضاعت، توسط سومین شهید محراب، و با همراهی شهید سید رضا پاک نژاد و کمک افراد خیر تاسیس شده، اینک امروز توسعه و گسترش بسیاری یافته، و دارای بخش های گوناگون قلب، داخلی، اطفال، زنان و زایمان، جراحی، ارتوپدی، ارولوژی، CCU، دیالیز، ICU ، سی تی اسکن، آنژیوگرافی، سونوگرافی، MRI ، آلوواپلو قلب و ... می باشد!

** بیمارستان حضرت سیدالشهداء (ع) یزد، نسبت به بیمارستان های دیگر از نظر امکانات و کادر بهتر است یا بدتر؟

ببینید، عملکرد مهم است، حالا ممکن است بیمارستانی 20 تا تخت آی سی یو و بهترین امکانات را داشته باشد، ولی دکتر و پرستار آن تجربه و تخصص کافی را نداشته باشند و تلفات زیاد بدهند! در پزشکی، حرف اول را امکانات نمی زند؛ حرف اول را تبحر و تجربه و سواد خود دکتر می زند، و بعد از آن، پرستارانی که کار پرستاری و مراقبت ها را انجام می دهند

** بیمارستان سیدالشهداء، از پرستاران زبده و ورزیده و با تجربه استفاده می کند یا نه؟!

بگذارید من نتیجه را بگویم، خودتان قضاوت کنید. نمی شود که نتیجه خوب باشد و کادر ضعیف، مگر اینکه معجزه ای اتفاق افتاده باشد.

ما تا به حال همه عمل های قلبمان در بخش جراحی 1 بوده، یعنی اتاق عمل معمولی بیمارستان را اختصاص داده بودیم به قلب، و آی سی یو با سه عدد تخت و نیمی از بخش جراحی 1 حدود 12 تخت را اختصاص داده بودیم به جراحی قلب، وقتی شما عمل می کنید و سه عدد تخت آی سی یو دارید، مجبور هستید که زودتر مریض را مرخص کنید تا جا برای مریض بعدی باز شود، ولی کادر بخشمان زحمت آنرا می کشیدند، یعنی مراقبتشان در حد مراقبت بخش آی سی یو بود.

سال 84 - 209 تا عمل قلب داشته ایم، سال 85 - 520 عمل قلب داشته ایم و در دو ماه امسال 99 عمل را انجام داده ایم و اگر امروز را هم جزء عمل حساب کنیم با سه عمل امروز می شود 102 عمل در 2 ماه اول سال، یعنی تا آخر سال 600 عمل خواهیم داشت انشالله!

** چرا بسیاری از بیماران یزدی، برای درمان و انجام عمل قلب، با پرداخت هزینه های خیلی بالا به بیمارستانهای خصوصی تهران مراجعه می کنند؟ آیا بیمارستان سیدالشهداء یزد قابل مقایسه با بیمارستان های خصوصی تهران هست ؟

ما فکر می کنیم بیمارستانی که سالهای سال است دارد کار می کند، و پزشک های نام آوری در آن کار می کنند، صاحب تجربه و امکانات خیلی بهتری هست، بطبع قابل اعتماد تر است. من مطمئنم که بیمارستان سیدالشهداء جزو بهترین هاست، البته با توجه به این آماری که ارائه می دهم، ما از 838 عمل که انجام داده ایم فقط فوت 9 بیمار را شاهد بوده ایم، یعنی حدود یک درصد! یعنی از زمانی که کم تجربه بودیم تا حالا که وضعمان خیلی بهتر شده !

البته این موضوع فقط مختص به یزد نیست، حالا شما فکر کنید آنهایی که در تهران هستند، فکر می کنند اگر بروند سوئیس عمل کنند بهتر است، در ایران شهرستانی ها فکر می کنند که اگر بروند شهرهای بزرگ خیلی بهتر است، و کسانی هم که در شهر خودشان هستند، بین مراکز دولتی و خصوصی، مثلا می گویند مرکز دولتی نمی خواهیم برویم می رویم مرکز خصوصی

** بیمارستان سیدالشهدا خصوصی است یا دولتی؟

بیمارستان سیدالشهدا خصوصی خیریه است، یعنی بیمارستان های دولتی خیریه ای هم داریم که وابسته به دولت و زیر نظر اوقاف هستند و از ردیف بودجه دولت استفاده می کنند، به آنها می گویند خیریه هایی که وابسته به دولت هستند؛ و مالیات هم نمی دهند، چون دولت خودش دارد خرجشان را می پردازد، ولی بیمارستان های خیریه ای که مستقل هستند و دخل و خرجشان با اوقاف نیست، سازمان دارایی سالانه می آید و بررسی عملکرد می کند؛ اینها خیریه های مستقل هستند، که از ردیف بودجه دولت هم هیچ استفاده ای نمی کنند، و مالیات هم می پردازند. یعنی وقتی بیمه می خواهد حق بیمه مارا بپردازد، اول پنج درصد مالیات ما را کسر می کنند و بعد می پردازند، و تنها فرقی که وجود دارد این است، ما به بیمار، اگر مشکل داشته باشد تخفیف می دهیم، ولی بیمارستان های دیگر نمی دهند؛ و یا اینکه ما تصمیم گرفیتم برای بعضی از اصناف و قشرها، یک تخفیفات ویژه قائل شویم.

بیمارستان های دیگر، مریض که وارد می شود، می داند که این پول را باید پرداخت کند ولی اینجا که صورتحساب را دست بیمار می دهی، وقتی دید که مشکل دارد، دنبال تخفیف می رود و تخفیف هم می گیرد!

** هزینه عمل قلب در بیمارستان سیدالشهدا چقدر است؟

تقریبا حدود 4 میلیون! البته برای کسی که زیر حمایت هیچ بیمه ای نباشد و این حداکثر هست، بستگی دارد که چند روز بستری شده باشد، ولی این عدد در مقابل بیمارستان های دیگر مثل افشار (دولتی) بالا است، کسی که بیمه است اینجا باید دو و نیم میلیون بپردازد ولی در بیمارستان افشار باید حدود 200 یا 300 هزارتومان بپردازد. دلیل این موضوع اینست که درآنجا همه هزینه پرسنلی و خدماتی را دولت می پردازد، اما اینجا ما باید از محل درآمدهای خودمان بپردازیم، بعضی وقتا بحث می شود، من می گویم حقوق پرسنلی من در ماه حدود هشتاد میلیون است، این پول را دولت بپردازد، من حاضرم مثل بیمارستان دولتی بهش خدمات ارائه کنم! ولی ما سعی کردیم که به مردم هم فشار نیاوریم، چیزهای اضافی در صورتحساب ها و کارهای نکرده را را اضافه نکنیم، و یعنی خود بیمه ها هم، این قضیه را در مورد بیمارستان ما می دانند!

** شما در بیمارستان خیریه حضرت سیدالشهداء (ع) واحد تحقیق و بررسی دارید، یا همینجور به صرف اینکه یک فردی می گوید من پول ندارم یا بدبختم، قبول می کنید ؟

عرض کنم که واحد تحقیقات باید برود زندگی مردم را بررسی کند و یک مددکار هم می خواهد و شاید زیاد خوشایند هم نباشد که وارد حریم زندگی مردم شویم، مردم آبرو دارند و به صرف اینکه یک کسی می آید، می گوید: سنگ مفت، گنجشک مفت؛ برویم تحقیق زندگی مردم بکنیم برایمان زیاد خوشایند نیست، زمانی هم بیمارستان مددکار داشت، که کم کم مددکار را خودشان حذف کردند، البته این افراد یک فرمی پر می کنند که وضعیت زندگیشان را تا حدودی در این فرم می نویسند و یک آدم معتمد هم می گوییم معرفی کنند، که اگر خواستیم تحقیق کنیم به او مراجعه کنیم، ولی یک حدیث هم داریم که می گوید: اگر کسی دستش را به سوی شما دراز کرد، حتی اگر وضعش هم خوب باشد، همین که آبرویش را گرو گذاشته و دستش را جلوی شما دراز کرده او را ناامید بر نگردانید و داشتیم مریض هایی که ما تحقیق و پیگیری کردیم دیدیم،....

ولی همین قدر که یک فرد از آبرویش مایه گذاشته ومراجعه کرده به نماینده دفتر آقای صدوقی، که آقا من مشکل دارم، برای ما کافی است، البته یک تحقیقات متعارفی داریم که پیگیری می کنیم ویا افراد معتمد سفارشان را می کنند، مثلا شما می آیید می گویید من این آدم را می شناسم مشکل دارد، یا از استانداری زنگ می زنند! روحانیون محترم و یا از کمیته امداد نامه می آورند یا از بهزیستی ، در نتیجه ما دستمان بازتر است تا بهتر بتوانیم کمک کنیم

** آیا کمک های مردمی نیز دارید؟ مثلا مثل گذشته قبض های کمک به دست مردم داده می شود؟

نه! گاهی بعضی ها اینجا بستری می شوند، خطر حادی را می گذرانند، و بعد که می بینند پرستاری بطور مطلوب انجام شده، احساساتی می شوند و کمکی می کنند، ولی به طور معمول، کمک های مردمی نداشته ایم؛ البته قبلا مردم کمک های خوبی می کردند، مثلا فلانی چاه آبش را کمک می کرد! یکی خانه، یکی باغ و غیره، اما الان مدتی است که این کمک ها قطع شده است، ولی ما به این فکر افتادیم که برای بیمارستان پشتوانه مالی درست کنیم، و الان سازمان اقتصادی سیدالشهداء، پشتوانه اقتصادی بیمارستان است!

** این کمک هایی که گفتید همه مال قدیم و گذشته بوده است، آن زمانی که شهید صدوقی و شهید پاکنژاد بودند و یک هسته ای را بنا کردند و آنزمان هم مردم یک مقدار از املاکشان را وقف بیمارستان سیدالشهداء کردند، اما حالا آن فرهنگ کجا رفته؟ بیمارستان نیاز ندارد یا کمک نمی شود؟

نه! کافی نیست و نیاز داریم، اما بیمارستان درآمدهایی کسب می کند، به اضافه بعضی از کارهایی که ممکن است انجام دهیم و مثلا وام بگیریم، شما می دانید وقتی فرض کنیم یک دستگاهی یا یک بخشی به بیمارستان اضافه می گردد، سرانجام پول خودش را در خودش در خواهید آورد! وقتی شما وام می گیرید و دستگاهی را می خرید، و آن دستگاه را راه اندازی می کنید، از حاصل و عملکرد دستگاه، شما کم کم وام خود را پس می دهید. بیمارستان هم اگر غیرانتفاعی باشد، برایش مهم نیست آیا سودهی دارد یا نه! مهم این است که هزینه خودش را در بیاورد.

** خوب بحث اینجاست که بیمارستان های دیگر نام های مختلفی دارند، اما بیمارستان سیدالشهداء با توجه به فلسفه وجودی و چگونگی ایجادش، چه کار باید انجام داد که با بیمارستان های دولتی و حتی خصوصی دیگر فرق داشته باشد؟ و حداقل هزینه را از مردم بگیرد، یعنی به صورتی شود که وام نگیرد، کار اقتصادی هم انجام ندهد. چون خیلی ها که وارد بیمارستان سیدالشهداء می شوند، یک توقعات خاصی دارند، چون این بیمارستان، تابلوی خیریه هم داشته و دارد، فکر می کنند اصلا هیچ هزینه ای نباید از آنها گرفته شود، و البته اگر یک زمانی این کار صورت گیرد، نهایت ایده ال است، منظورم این است که نمی شود بجای اینکه شما وام بگیرید، از همان بحث و موضئع خیریه استفاده کنید؟ یزد قشر ثروتمند هم دارد، بحث آن قبوض تکرار شود، تا نیاز به وام نداشته باشد، و از مردم هم کمتر دریافت بشود؟

الان کسانی که می خواهند کار خیر انجام دهند، اولا که دوست دارند یک مرکزی با نام خودشان باشد و اسم و نامشان باقی بماند! مثلا مدرسه فلان یا آموزشگاه فلان یا بخش فلانی! یک طیف وسیعی از خیرین، رفتن به طرف مدرسه سازی، و احساسشان این است که مدرسه همیشه به اسمشان هست، مسجد همیشه به اسمشان هست، حسینیه به اسمشان هست، و بعد هم بچه ها می روند آنجا تربیت می شوند، آینده مشخصی هم هست و بعد دانش آموز می گوید من محصل فلانجا بودم بعد از 30 تا 40 سال هنوز هم اسم فرد ماندگار است. یک قضیه این است؛ یا چند نفر از خیرین پیدا شدند، می خواستند کار انجام دهند برای درمان مردم، به آنان می گوییم بیایید در بیمارستان سیدالشهدا انجام بدهید، می گویند اسم ما کجا می رود؟! می گوییم این بخش از بیمارستان را می گذاریم به نام شما! می گوید نه! می خواهم بیمارستان آقای فلانی باشد! می خواهم کلینیک آقای فلانی باشد! یعنی یک خورده ذهنیت ها گشته به آن طرف ! یعنی شما فرض کنید که می آیید یک آی سی یو می گذارید اینجا، خب! ساختمانش خیلی خرج برمی دارد، ولی تجهیزکردنش خیلی مشکل هست، نیرو می خواهد! کادر تخصصی می خواهد! یک مشکلات دیگری برایش ایجاد می شود و طرف هم انتظار کار خیر دارد. اما اگر انتفاعی باشد، طرف یک نرخی را می دهد و بعد هم هزینه اش را در می آورد و یک تشکیلاتی هم به اسمشان هست...

** در حال حاضر بیمارستان سیدالشهدا با مشکلات خاصی هم روبرو هست یا نه؟

یک زمانی ما خیلی مشکل داشتیم، تا جایی که تقریبا تا واگذاری بیمارستان هم پیش رفتیم! چون پشتوانه ها تضعیف شده بود، مسئله اقتصادی، قدیم شدن کارخانجات و و از بین رفت دستگاه ها و چیزهایی که پشتوانه بیمارستان بود، بعد آمدند یک فکری کردند و یک امکانات جدید را گذاشتن، مثل نساجی اردکان، حالا هم بخش زیاد کمکی که به بیمارستان می شود، از درآمد آن کارخانه هست. حالا آن کارخانه محل درآمده، ولی کارخانه نساجان مشکل پیدا کرده است!

یک روز آقای صدوقی با من مشورت کردند که چه کاری می شود انجام داد؟! گفتم حاج آقا بیمارستان افت پیدا کرده! شما از هرجایی که امکان دارد مایه بگذارید، و پزشک و امکانات خوب بیاورید، وقتی مورد استقبال و توجه مردم قرار گرفت، خود چرخش بیمارستان، و رفتن مریض و آمدن مریض جدید پول خودش را در می آورد، خب! حاج آقا گفتن این کار خودت هست. اصلا من یزد بیا نبودم! و واقعیتش، به خاطر این موضوع به یزد آمدم

** در چه سالی به یزد آمدید؟

سال 1372 به یزد آمدم و در اول خرداد 1373 در بیمارستان مشغول بکار شدم

سال پیش شما رئیس ستاد انتخاباتی سید محمد خاتمی بودید، چطور شد که شما استاندار یزد نشدید؟

برای اینکه کار من نبود!

** چرا؟! مگر شما رئیس ستاد انتخاباتی خاتمی نبودید؟

مگر رئیس ستاد قرار است استاندار شود؟ این کار اجرایی است! ببینید، کار ستاد، یک چیزی بود که هماهنگی بود، و من همیشه به دوستان هم می گفتم، البته کار ما هم نبود، کار خدا و شخصیت خود آقای خاتمی بود! صحبتش هم بود، من می گفتم حالا بگویند برو با وزارت بهداشت همکاری انجام بده، بله من آدمی هستم که 10 تا 12 سال در بدترین شرایط، در جبهه ها بیمارستان راه اندازی می کردیم ، بیمارستان اداره کردیم، در نظام پزشکی سالها بودیم و مشکلات را می دانیم، ولی استانداری؟!! بله اگر یک زمانی می خواستند استان یزد را خرابش کنند، ما استانداری یزد را قبول می کردیم و اون کار ما بود و پا می شدیم می آمدیم، و هیچی هم بلد نیستیم و هرچی هم که می گویند، می گوییم نمی شود و نه می توانیم طرح و برنامه ای بدهیم و همه چیز از بین می رود

** پس برای اینکه استان یزد را خراب نکنید، استاندار یزد نشدید؟!

ببینید! شوخی که نیست! حالا یک زمانی هست که من پزشکم، درست است کار اجرایی کرده ام، کار اجرایی پزشکی کرده ام، و اصل مطلب، برنامه ریز خوبی هستم ، خوب هم می توانم هماهنگ کنم، مثل اوایل انقلاب که دوستان آمدند اوضاع را نگه داشتند و بعد تجربه کسب کردند و سرانجام تحویل صاحب تجربه های بعدی دادند، ولی وقتی که مملکت چندین سال هست که دارد اداره می شود، و افرادی که دارند کار انجام می دهند، صاحب تجربه هستند، و داریم آدم هایی که فرماندار بودند، شهردار بودند، یا حتی استاندار بودند، چرا باید بی تجربه ها به میدان بیایند؟!

آقای خاتمی وقتی دیدند چنینی افرادی با سابقه اجرایی بالا وجود دارند، از آنان استفاده کردند، مگر اینکه بنده به این نتیجه می رسیدم که واقعا توانایی انجام اینکار را دارم، که اون یک حرفی دیگر است! ولی وقتی آدم کلاه خودش را قاضی می کند و می بیند کار او نیست، چرا باید کاری که توان و تخصص و تجربه اش را ندارد قبول کند؟!

در مورد ستاد انتخابات خاتمی، علت این شد که وقتی آقای خاتمی آمدن یزد، شاید در اتاقی که نشسته بودیم 50 نفر بچه هایی که همه کارهای اجرایی کرده و خوب بودند،همه نشسته بودند، یک کاغذ دادند و گفتند هرکس حدود کاری که می تواند در این ستاد انجام بدهد را بنویسد، در آن زمان مسئول ستاد کس دیگری بود، من نوشتم که اینقدر ارادت و شناخت دارم که هر کاری از دستم ساخته باشد با همه وجود حاضرم انجام بدهم، یک وقتی زنگ زدن به ما، گفتن کاغذها را که خواندیم، دیدیم خالصانه تر از تو، کسی ننوشته، آیا حاضری بیایی؟ گفتم توکل می کنم ، و اگر کاری هست که روی زمین مانده، من انجام می دهم. روز اولی که ستاد تشکیل شد من دو چیز را به بچه ها گفتم.

یک: هرچیز باشد مقامات دنیوی است، آخرت خودمان را برای کسی خراب نمی کنیم، گناه کنید یا خرابکاری کنید یا لطمه بزنید یا آبروی کسی را ببرید، من از شما حمایت نمی کنم، می خواهیم آقای خاتمی را معرفی کنیم، از راه صحیح و نه به قیمت خراب کردن کسی! هرگز! یکی هم گفتم دوستان، ببینید ما الان اینجا نشسته ایم داریم با هم کار می کنیم و می خواهیم آقای خاتمی رئیس جمهور شود، اگر او رئیس جمهور شد ما اجر خودمان را گرفته ایم، حاصل زحمتمان همین است، اگر یک کسی آمده اینجا که فردا بهره برداری کند، هرجایی من رفتم، پشت سر من بیاید، و من به شما قول می دهم وقتی انتخابات تمام شد، من در بیمارستان سیدالشهداء هستم و هیچ جا هم نمی روم، اونوقت هم که من شروع کردم، برنامه ای نداشتم، فقط برای ادای تکلیفی بود، که حالا خوب یا بدش در حد درک و فهم خودم بود. حالا بعضی ها ممکن است بگویند که اوضاع مملکت بهم ریخت، که عقیده من هم این نیست، ولی برداشتم این بود که خانواده و شخص آقای خاتمی را می شناختم! حالا اگر مجموعه عواملی که آمد، اوضاع را از دیدگاه بعضی ها بهم ریخته، نمی دانم! ولی من عقیده ام این است که 8 سال آبرومند کار کرد، علیرغم همه گرفتاریهاش ،حالا گفتن ندارد، من عضو بسیج پزشکی هستم، هیچ پزشکی هم به اندازه من در جبهه ها نبوده، غیر از بچه هایی که عضو رسمی سپاه بودند، و بعدش رفتند پزشک شدند و 7 سال در خدمت جبهه بودم، من عقیده ام جای خودش هست و کاری هم که انجام دادم ، بخاطر عقیده و هدفم بوده....

حالا واقعیتش این است که من خاطرات خیلی زیادی دارم ولی تا بحال کسی از من نخواسته ، فقط یکبار در هفته دفاع مقدس، در بعضی از مراسم ها، از من خواستن، خوب به بحث خودمان بر گردیم!

من برگشتم! ولی وقتی دیدم کسانی می خواهند بهره برداری سیاسی انجام بدهند، خودم را کشیدم کنار، دیدم من طاقت این را ندارم کسی پا بگذارد روی دوش من برود بالا! دیدم نه طاقت فحش خوردن دارم و نه طاقت فحش دادن! نه می خواهم آبروی کسی را ببرم و آبرویم را هم دوست دارم، و من جلو نرفتم. حالا یک موقعی هست که آدم باید برود جلو و شم سیاسی هم داشته باشد، و من شم سیاسی هم نداشتم، اجرایی داشتم و دارم! ولی اگر باید بروم وارد بازی سیاسی بشوم، اصلا سیاسی نیستم...

خب! اون موقع مشارکت، کار آن سیاسی بود، من دیدم هرچی فکرش را می کنم اصلا شم سیاسی ندارم، برای چی بروم یک تشکیلاتی را خراب کنم؟! خالصانه بهشون گفتم من نمی توانم، حتی وقتی که دیدن من واقعا و خالصانه نظام را با همه وجودم دوست دارم، گفتند باش، نگذار منحرف بشود و این قضایا ، تا بچه ها در مسیر صحیح حرکت کنند و کسی مسیر اصلی را خراب نکند. گفتم: ببخشید! من سیاسی نیستم!

** فکر نمی کنید بیرون رفتن افرادی همچون شما باعث شد یکسری مسائل پیش بیاید؟ که بخصوص به ضرر شخص خود آقای خاتمی تمام شود؟ چون ببیند، وقتی چنین افرادی کنار میروند، معمولا فرصت طلب ها روی کار می آیند!

ببیند! این کار سیاسی است، که عرض کردم کار سیاسی طیف خودش را هم می طلبد، برای انجام کار سیاسی، باید بتوانی که سیاست را اداره کنی، وقتی سیاسی نیستی و نمی توانی اداره کنی، بهتره اصلا وارد نشوی

** در مورد جنگ و جبهه هم می خواهید توضیح بدهید؟

ببنید این یک بحث دیگر هست و جایش اینجا نیست، انشاالله در وقت دیگر! اما من وقتی تخصص هم می خواستم بگیرم، بچه ها گفتن همینجا در اهواز بمان تا از تجربیات تو استفاده کنیم، من از یک طرف داشتم درس می خواندم و از طرفی اگر مشکل یا نیازی بود می رفتم، که از این موضوع خیلی هم لطمه خوردم، هم از نظر درسی و هم از نظر عصبی، که بعضی از آنها رفع شده و بعضی از اثرات آن هم هنوز مانده و بعضی از موقعیت ها را از دست دادم، ولی در مقابل چیزهایی که دیگران ایثارکردن، بحثی نیست و نباید آدم این حرف ها را اصلا بگوید.

من و همسرم وقتی رفتیم اهواز تنها بودیم، وقتی برگشتیم من بودم و همسرم و سه بچه، آنزمان که رفتیم دستمان خالی بود، وقتی هم که برگشتیم، دستمان خالی بود. هیچی نداشتیم! و همسرم هم همه اینها را تحمل کرد و سه تا بچه را بزرگ کرد و یکبار هم نگفت من می خواهم برگردم، چون احساس می کردیم داریم چه کاری انجام می دهیم، می دانستیم کجا و برای چه کسی داریم کار می کنیم، بخاطر خدا و برای بهترین بنده های خدا، من تصورم این بود که در جبهه ها، هرچی به خط مقدم نزدیک تر می شوی، خدا را بیشتر می بینی، و بچه ها خالص تر هستند. یعنی هرچی به خط نزدیک تر می شوی به خدا نزدیکتر می شوی، و من شب های عملیات یادم نمی رود، شب های عملیات بهترین شب های عمر من بود! ما عملیات نمی کردیم، ولی بچه داشتند آماده می شدند برای عملیات، نمازخواندن آنها، خداحافظی آنها، آماده شدن آنها، من همه اینها را دیدم و بخاطر همین، اصلا ذاتم نمی گذارد! به اندازه موهای سرم مجروح و شهید دیدم، حالا اگر یک اشتباهاتی هم کردیم، خدا لعنت کند شیطان را! انشالله سهوی بوده وعمدی در کار نبوده...

ولی در مورد خود بیمارستان و آقای صدوقی، قرار شد که پزشک های خوب بیاوریم و تجهیزات خود را کامل و امکانات خوب اضافه کنیم، و خود آقای صدوقی فوق العاده مایه گذاشتند، یعنی ایده ایشان این بود که اول باید بیمارستان را تجهیز کنیم و نقص هایش را از بین ببریم، بعد شروع کنیم به توسعه آن و رسیدن به وضعیت آرمانی، خب! رفتیم وسایل خریدیم و ما الان امکاناتی را داریم که در استان وجود ندارد، و یک امکاناتی را داریم که در هیچ مرکز خصوصی وجود ندارد. اینها درآمد زا هم هست! یعنی اگربه این بیمارستان هیچ کمکی هم نشود، علیرغم همه تخفیفات سنگینی هم که می دهد، مشکلی نخواهد داشت، چرا؟ چون پزشک هایی که ما داریم مورد اعتماد مردم هستند، شاخص پزشکان یزد در اینجا کار می کنند، سعی هم کردیم که رعایت موازین شرعی و اخلاقی که مردم بهش معتقد هستند و نام حضرت سیدالشهدا و عنایت خود حضرت را بکنیم، من با همه وجودم معتقد هستم که این بیمارستان صاحب دارد! یعنی من یک چیزهایی در این بیمارستان درک کردم، که اگر عنایت خود حضرت نبود، شاید این اتفاقات اصلا نباید صورت می گرفت، ولی حمایت شد، کار راه افتاد و مشکلات گره اش باز شد، تا رسیدیم به اینجا که الحمدالله جزو بیمارستان های آبرومند شهر و منطقه هستیم، خوب تخفیفات هم در حدی که بشود جبران کرد دادیم، و می دهیم!

** امسال تعرفه های در بیمارستان افزایش پیدا کرده؟

دولت هنوز هیچ چیز را تغییر نداده!

** ولی ویزیت پزشکان افزایش یافته!

این موضوع برای پزشکان در سطح شهر است، نرخ ما در درمانگاه از نرخ دولتی هم کمتر است، الان متخصص هایمان امسال که شش هزار تومان بیرون هست چهار هزار تومان می گیرند، نرخ هیئت وزیران پارسال را ما امسال اعمال کردیم، ولی کسانی که مطب آنها در درمانگاه بیمارستان هست، ممکن است همان ویزیت شش هزار تومان را بگیرند

** این به اسم بیمارستان تمام نمی شود؟

نه! به افراد می گوییم و خودشان هم می دانند، من خودم بیرون مطب ندارم و مطبم در بیمارستان هست، ولی سال گذشته که ویزیت چهار هزار و هشتصد تومان بود من خودم خجالت می کشیدم و چهار هزار تومان می گرفتم! امسال که شش هزار تومان شده می خواهم از اول خرداد پنج هزار تومان بگیرم، الان ویزیت درمانگاه ما همان نرخ قدیم دولت چهار هزار تومان و پزشک عمومی دو هزار و پانصد تومان هست، بعلاوه اینکه فرهنگیان و گردان عاشورا و غیره ... در درمانگاه اصلا هزینه ای پرداخت نمی کنند و در جاهای دیگر هم تخفیف می دهیم! بیماریهای خاص، مثلا فردی که دیالیزی هست خوب این شخص در سرازیری زندگی هست ما از این فرد هزینه درمان نمی گیریم، یا تخفیفات ویژه خاص بهش می دهیم

** بیمارستان چند نفر نیروی کادر دارد؟

415 نفر

** کادر بیمارستان از نظر حقوق مشکلی ندارند؟

چرا!!! بینید چون بخش خصوصی هست، آن دست و دلبازی بخش دولتی را نمی توانیم داشته باشیم و در مورد فیش حقوقی هم، دفترچه بیمه ما تامین اجتماعی است و تابعه حقوق کارگری هست و بر مبنای آن طبقه بندی مشاغل را انجام دادیم، ولی ما خودمان سعی کردیم به شکل های دیگری تغییر بدهیم، ولی به آن اندازه نتوانستیم! وقتی می گویند به حقوق هر پرستاری سی هزارتومان اضافه می کنیم، از بودجه دولت می دهند! اما من باید به صورتحساب مریض اضافه کنم، تا بتوانم بپردازم، چون نمی خواهم آن را اضافه کنم، ناچارم حقوق ها را در یک سطح منطقی نگه شان دارم، واگرنه نمی شود کمر راست کرد، ولی یک کمک هایی هم کردیم به شکل ها و با اسم های دیگر، ولی داریم تجدید نظر می کنیم در طبقه بندی هایمان، تا حقوقشان براساس مدرک و تحصیلات افراد باشد انشالله

محمد رضا شوق الشعراء 1/3/86 یزد

يزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا