گفتگو با امام جمعه ابرکوه

ابرکوه-خبرنگار یزد فردا:در نیمه دوم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری – اولین هدیه الهی به بیت عصمت عطا شد یعنی علی (ع) و فاطمه (س) نخستین گل خوشبوی گلستان ولایت و امامت را استشمام کردند و از خدا دریافت نمودند – خداوند نام این هدیه و عطیه را حسن نهاد – امام بزرگواری که شخصیت و سیره اخلاقی و عملیش، مسمای اسمش شد و زوایای مهم زندگیش درهای معرفت و بصیرت و نیز تعبد به مقام ولایت را گشود.

در این بخش و به همین مناسبت پرسش و پاسخی با  حجت الاسلام حسینی امام جمعه شهرستان ابرکوه صورت گرفته که جهت بهره مندی از علل و اسرار صلح امام حسن (ع)  در اختیار شما قرار می گیرد.

سوال: بنابر اعتقاد مذهبی ما شیعیان – مکتب اهل بیت و امامت – مکتبی ولایتی است که انتخابی از ناحیه بشر نیست – بلکه انتصابی از ناحیه خداست و رسول خدا (ص) بارها ماموریت خود را معرفی دوازده امام بویژه امام علی (ع) که منصوب از جانب خداست، انجام داد.

چرا امامان در قبال دسیسه ها و عوامل فتنه و انحراف – از حق خود کناره گیری می کردند – مثلاً امیر المومنین 25 سال سکوت و خانه نشینی را گزینه میکند و امام حسن صلح با معاویه را؟ از وقتی که در اختیار ما در امر پاسخگویی قرار میدهید – متشکریم.

پاسخ: ضمن تبریک میلاد خجسته امام مجتبی (ع) عرض میکنم، که هدف غائی الهی در ارسال رسل و انزال کتب اعتلای جامعه بشری در عرصه های فکری - فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی است و این مهم با فاکتور حق محوری صورت میگیرد. اگر در پی آنیم که "کَلَمَهُ اَلله هِیَ العُلیا" باشد چون کلمه الله میزان حق است و حق محوری رمز اعتلای جامعه – اما سرانجام جامعه باید پذیرای حق و اعتلای آن باشد – لکن اگر جامعه دچار  رکود و وهن و انحراف و سرانجام سقوط از بلندای حق شد – این معلول بی بصیرتی و ظاهر بینی و سادگی و بی فرهنگی اوست. ائمه اطهار (ع) با چنین جوامعی روبرو بودند مردمی که فقط  میخواستند زندگی کنند – برایشان حاکمیت حق یا ترک تازی باطل فرقی نداشت – بلکه در مقابل ظلم و ستم قدرت باطل، متظلم و تسلیم بودند.

با اینحال وقتی دسیسه فتنه کارساز میشود و ورق برمیگردد و نظام و قدرت به دست نااهلان می افتد و مردم هم بر این تحریف و در حقیقت – سقوط ایده الهی و نبوی همراهی کرده و پشت به علی (به عنوان ملاک حق، به تعبیر رسول خدا (ص)) و رو به باطل میکنند –دیگر علی (ع) هم وظیفه قیام برای احقاق خود را برای خود نمیبیند – بلکه قیام را عامل سقوط بنیان دین دانسته و از آن طرف نظر میکند – و سکوت مظلومانه را ترجیح میدهد. بنابراین شرط اول حاکمیت دینی، اقبال عمومی مردم است که با جان و دل با رهبر خود میثاق بندند – وگرنه گرچه شان امامت و خلافت، حکومت است اما بدون همراهی مردم، تکلیف ساقط می شود.

سوال: شما درباره امام حسن مجتبی (ع) در این خصوص که اشاره کردید چه میگویید؟ چون ایشان حکومت را در اختیار داشتند و مردم با ایشان بیعت کرده بودند. پس به قول شما اقبال عمومی بود – لذا نباید امام حسن(ع) صلح می کرد و حکومت را به معاویه واگذار می کرد.

جواب: نظر ما درباره امام معصوم (ع) باتعبیر باید و نباید صحیح نیست – زیرا ما در مقامی نیستیم که برای اولیاء خدا تعیین تکلیف کنیم – هذا اولاً و ثانیاً بیعت مردم عراق و کوفه – لایه روئین حکومت ظاهری امام (ع) است اما نظام حکومتی{امام حسن در} عراق لایه های زیرین پرخطری وجود داشت که آنها مولفه های صلح امام حسن (ع) بود. کوفه و به تبع آن، عراق مردمی داشت که در زمان حضرت علی (ع) به استناد کلام آقا امیر المونین (ع) در نهج البلاغه او را سخت رنجیده و آزرده خاطر کردند و حضرت از مردمی که به عنوان یارانش هم بودند گلایه مند و ناراضی بود.

در زمان امام حسن (ع) وضعیت بدتر از زمان علی (ع) و در زمان امام حسین (ع) – آنگونه تسلیم قدرت باطل شده بودند که به روی میهمان خود (امام حسین (ع)) – شمشیر کشیدند.

لایه ظاهر حکومت امام حسن (ع) جمعیتی بود که همراه او در مسجد بودند اما عملاً سپاهیان نافرمانی از حضرت داشتند – به خلافت حکومت شام که با مدیریت شیطانی بنی امیه – مردم شستشوی مغزی شده و علیه علی و آل علی – یکپارچه بودند! و این سپاه جرار – خواستار حفظ سایه شوم حکومت معاویه بر سرشان بودند و او را امیر فاتح مسلمین و میزان برای اسلام و کفر میدانستند! اما سپاه کوفه و عراق، نه فقط نظم و تشکلی نداشتند – بلکه برای جرئت و جسارت علیه زود تشکل می یافتند – زیرا به ظاهر در سپاه امام حسن(ع) بودند امام به وقت حساس تحت امر فرماندهی کل قوا خارج می شدند و به سلیقه خود عمل میکردند و بدتر آن اینکه در لایه های زیرین – طیف خوارج بودند که خروجی مواضعشان – زدن تیشه به ریشه دین بود – لذا عملاً علیه امام بودند.

گرچه در لشکر امام بودند و با معاویه نبودند اما – خروجی حضور عملی آنان، ریختن آب به آسیای دشمن بود. این لایه اگر کنار می کشیدند – مردم هم با آنان همسوئی داشتند و در حقیقت امام (ع) را سپر اهداف خود کرده بودند – چنانچه قطب راوندی از حارث همدانی نقل کرده که امام حسن (ع) و یاران نزدیکش مانند حجر ابن عدی و قیس ابن سعد انصاری – مردم را به بسیج عمومی در اردوگاه سپاه فرا میخواندند امام عده کمی پاسخ داده وعموماً رغبتی نشان نمیدادند.

سؤال: با این توضیح شما – صلح امام حسن(ع) – که عملاً واگذاری حکومت به معاویه بود، چه مبنایی میتواند داشته باشد؟

پاسخ: پاسخ را قبلاً اشاره کردم که عدم همراهی مردم و عزم ملی در حمایت از امام حسن از یک سو و احساس خطر کردن امام از لایه های زیرین (خوارج بی دین) از سوی دیگر است.

اما بهتر است پاسخ شما را از زبان خود امام حسن (ع) بشنویم که فرمود: ( لَو وَجَدتُ اَعواناً – ما سَلَمتُ لَهُ الاَمر – لِاَنَّهُ مُحَرَّمٌ عَلی بَنی اُمَیَّه) اگر من یار فداکاری می داشتم حکومت را به معاویه واگذار

نمیکردم – چون حکومت بر بنی امیه حرام است. در کتاب الخرائج و الجرائح جلد 2 صحفه 574 – از قول امام حسن (ع) نقل کرده که فرمود: در شگفتم از (این) ملت که نه حیا دارد و نه هیچ مرتبه از مراتب دین را – ( که با بی وفایی مرا مجبور به کنار آمدن با معاویه میکنند. هشدار میدهم که) اگر من ناچار شوم که امر حکومت را به معاویه تسلیم نمایم – به خدا قسم هیچگاه برای شما در دولت بنی امیه فرجی نخواهد بود – به خدا قسم با بدترین عذاب و آزار با شما رفتار خواهند کرد به طوری که آرزو کنید ای کاش سپاهیان حبشی بر شما حکومت کنند.

سؤال: به نظر شما دلیل سردی و عدم همراهی مردم چه بود؟ و امام چگونه شد که حاضر به صلح شد؟

جواب: مردم عموماً به واسطه جنگهای پیاپی و دادن کشته ها و تحمل خسارتها، رغبتی به جنگ با لشکر شام نداشتند.

در مدت 40 سال پس از هجرت علاوه بر جنگهای زمان پیامبر و غزوات – جنگهای دوران خلفای ثلاث جنگ با رومیان و ایرانیان و 3 جنگ تحمیلی در عصر خلافت حضرت علی (ع) مردم را خسته کرده بود و لذا وقتی امام حسن (ع) پیشنهاد معاویه را با بیان صلحنامه قرائت کرد، در توضیح نظر خود فرمود: معاویه ما را به امری فرا میخواند که نه عزت ما در آن است و نه مطابق با انصاف – اگر دارای روحیه شهادت طلبی هستید – درخواستش را رد کنیم و دست به شمشیر ببریم تا خداوند سبحان میان ما حکم کند – ولی اگر زندگی دنیا را میطلبید خواسته شما را اجابت و رضایتتان را فراهم نمایم. در اسدالفابه جلد 2 صفحه 14 نوشته است که مردم در پاسخ به امام پاسخ دادند: فناداه الناس من کل جانب – البقیه – البقیه ما خواستار زنده ماندن هستیم نه جنگ و مرگ و بدینوسیله امام را مجبور به پذیرش صلح کردند. صلحی که اگر معاویه به مفاد پیمان نامه آن عمل کرده بود – به صلاح و اعتلای شیعه تمام میشد – ولی فریبکارانه مواد پیشنهادی صلح خود را امضاء کرد اما به وقت قدرت ناجوانمردانه صلحنامه را پاره کرد و زیر پا گذاشت.

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا