زندگینامه حضرت حجه الاسلام والمسلمین ابوالقاسم وافی یزدی

تولد و دوران‌ كودكي‌:

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمين‌ ابوالقاسم‌ وافي‌ يزدي‌ در مهرماه‌ 1314 در روستاي‌ حسين‌ آباد، حد فاصل‌ يزد و رفسنجان‌ به‌ دنيا آمد. پدرش‌ مرحوم‌ حاج‌ محمود وافي‌ از كشاورزان‌ با تقوا و مؤمن‌ يزد بود كه‌ به‌ روستاي‌ حسين‌ آباد آمده‌ بود و در آنجا به‌ زراعت‌ روزگار مي‌گذراند. او كه‌ خود بخشي‌ از دروس‌ مقدمات‌ حوزه‌هاي‌ علميه‌ را فراگرفته‌ بود، به‌ مقام‌ مرجعيت‌ شيعه‌ احترام‌ بسيار مي‌نهاد و همواره‌ آرزو داشت‌ فرزندانش‌ به‌ سلك‌ روحانيت‌ تشيع‌ در آيند. مادر حجة‌ الاسلام‌ و المسلمين‌ وافي‌ نيز دختر مرحوم‌ ملا محمد ابراهيم‌ لاري‌ معروف‌ به‌ طرزجاني‌ از علماي‌ بزرگ‌ حوزه‌ يزد بود.


دوران‌ تحصيل‌:

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمين‌ وافي‌ در پنج‌ سالگي‌ آموختن‌ قرآن‌ را آغاز كرد و سپس‌ به‌ دبستان‌ و پس‌ از آن‌ به‌ دبيرستان‌ رفت‌. با اتمام‌ آن‌ به‌ حوزه‌ علميه‌ يزد رفت‌ و دروس‌ مقدمات‌ و بخشي‌ از دروس‌ دورة‌ سطح‌ را در آن‌ حوزه‌ عظيم‌ علمي‌ فرا گرفت‌.

او در سال‌ 1336 براي‌ تكميل‌ تحصيلات‌ خود به‌ قم‌ آمد و در دروس‌ دورة‌ سطح‌ استادان‌ برجستة‌ دورة‌ خود شركت‌ كرد. پس‌ از آن‌ به‌ درس‌ خارج‌ استادان‌ بزرگ‌ حوزه‌ علميه‌ قم‌ رفت‌ و از محضر بسياري‌، كسب‌ فيض‌ نمود.


استادان‌ و دوستان‌:

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمين‌ وافي‌، در سالهاي‌ تحصيل‌ خود به‌ محضر استادان‌ و بزرگان‌ بسياري‌ شرفياب‌ شد. او كه‌ تا قوانين‌ را در حوزه‌ علميه‌ يزد فراگرفته‌ بود، با ورود به‌ قم‌ به‌ درس‌ شرح‌ لمعه‌ حضرات‌ آيات‌ شيخ‌ علي‌ پناه‌ اشتهاردي‌، ستوده‌ و صلواتي‌ رفت‌ و سپس‌ در درس‌ رسائل‌ آية‌ الله مكارم‌ شيرازي‌ و آية‌ الله نوري‌ همداني‌ شركت‌ كرد. مكاسب‌ را نيز در محضر آية‌ الله مشكيني‌ و آية‌ الله شهيد بهشتي‌ آموخت‌ و براي‌ فراگيري‌ كفايه‌ به‌ درس‌ آقايان‌ سلطاني‌ طباطبايي‌(ره‌)، حاج‌ آقا رضا صدر(ره‌) و منتظري‌ رفت‌.

با به‌ اتمام‌ رساندن‌ دروس‌ دورة‌ سطح‌، چند ماه‌ در درس‌ خارج‌ فقه‌ (كتاب‌ القضاء) حضرت‌ آيت‌الله‌ العظمي‌ بروجردي‌ شركت‌ كرد كه‌ متأسفانه‌ عمر با بركت‌ ايشان‌ به‌ پايان‌ رسيد و از درك‌ فيض‌ بيشتر محروم‌ گرديد، وي‌ سپس‌ به‌ درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ حضرات‌ آيات‌ عظام‌، شيخ‌ مرتضي‌ حائري‌، گلپايگاني‌، امام‌ خميني‌ و محقق‌ داماد ـ رحمة‌ الله عليهم‌ ـ رفت‌ كه‌ بيشتر آن‌ (حدود پانزده‌ سال‌) در محضر آية‌ الله العظمي‌ شيخ‌ مرتضي‌ حائري‌(ره‌) بود. او همچنين‌ بخش‌هايي‌ از مكاسب‌ را از محضر حضرات‌ آيات‌ اراكي‌ و بهجت‌ فرا گرفت‌. در بخش‌ فلسفه‌ و تفسير نيز از محضر علامه‌ سيد محمد حسين‌ طباطبايي‌(ره‌) بهره‌ برد. او بخشي‌ از اسفار را در خدمت‌ حضرت‌ آية‌الله‌ جوادي‌ آملي‌، شرح‌ منظومه‌ سبزواري‌ را از محضر شهيد مفتح‌ و بخش‌ منطق‌ منظومه‌ رااز محضر حضرت‌ آية‌الله‌ حاج‌ شيخ‌ يحيي‌ انصاري‌ شيرازي‌ فرا گرفت‌.

حجة‌ الاسلام‌ و المسلمين‌ وافي‌ در سالهاي‌ تحصيل‌ و پس‌ از آن‌ با طلاب‌ فرهيخته‌ و فاضل‌ بسياري‌ رابطه‌ دوستي‌ داشت‌ كه‌ از جمله‌ آنها مي‌توان‌ از شيخ‌ محمد حسين‌ امراللهي‌ نام‌ برد.

حجة‌الاسلام‌ و المسلمين‌ وافي‌ در دوره‌ اول‌ و دوم‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ با پيشنهاد و مشورت‌ علماي‌ بزرگ‌ يزد و قم‌ نمايندگي‌ مردم‌ يزد را عهده‌دار شد. وي‌ هم‌ اكنون‌ نماينده‌ مردم‌ يزد در مجلس‌ خبرگان‌ و نيز توليت‌ مسجد مقدس‌ جمكران‌ را با حكم‌ مقام‌ معظم‌ رهبري‌ برعهده دارد.


اما اجداد وافیها  به رووایت خود :

مرحوم حاج محمود وافی در ربیع الاول 1320 قمری در دارالعباد یزد قدم به دنیا گذاشتند . پدر ایشان مرحوم حاج محمد حسن فرزند مرحوم حاج محمدصادق فرزند مرحوم حاج لطفعلی فرزند ملا محمد میباشند . مرحوم ملا محمد حدود یکصد سال عمر کردند که پنجاه سال اول ، زردشتی و پنجاه سال دوم مشرف به شرف اسلام گردیدند . بیشترین سنین آن مرحوم در قرن دوازدهم هجری قمری بوده است . ملامحمد از علماء معروف آیین زردشت بودند که با عنایت و توفیق الهی پس از تحقیق و بررسی به حقانیت دین مقدس اسلام و مذهب اثنا عشری پی برده ، افتخار ایمان به معتقدات اسلامی نصیبشان شد و علمای آن زمان ، نام آن مرحوم را که قبلا فولاد بن رستم بود ، به ملامحمد تغییر دادند .ایشان سالهای آخر عمر خود را در نجف اشرف در جوار ولایت مآب علوی علیه السلام گذرانیدند و در همان سرزمین مقدس مدفون شدند ( طوبی له و حسن مآب )


همسر ملا محمد به همان مسلک زردشتی خود باقی ماند ولی فرزندان ایشان که نوعا در سنین نوجوانی و جوانی بودند ، مشرف به اسلام شدند . دو نعمت آشکاری که خداوند به مرحوم ملامحمد و نوادگانش عطا فرموده ، یکی عمر طولانی و دیگری فرزندان زیاد است که تقریبا بین فامیل عمومیت دارد


ملامحمد تا آنجا که ما میدانیم ، دارای شش پسر بوده که نامهای پنج نفرشان به کلمه ی الله ختم میشده و واضح است که این نامها بعد از قبول اسلام بوده است : لطف الله ، کریم الله ، حکم الله ، حکیم الله ، رحمةالله و یکی از آنها هم که جد وافیها میباشد ، لطفعلی نام داشته است


مرحوم لطفعلی در مقبره ی اختصاصی در محله ی خلف خانعلی در یزد مدفون گردید . وفات ایشان در سال 1250 قمری بوده و سنگ مزارشان هم اکنون نیز موجود است


حاج لطفعلی دارای پنج فرزند پسر به نامهای حاج شعبانعلی،حاج عبدالمجید،حاج علیرضا،حاج عبدالکریم و حاج محمدصادق بوده است


در این میان مرحوم حاج محمدصادق ( جد وافیها ) از وجاهت و عزت ومکنت مخصوصی برخوردار بودند . از یزد تا کرمان املاک زیادی داشتند و حاکم کرمان و یزد برای ایشان مکانت و موقعیت خاصی قائل بود . به اهلبیت علیهم السلام بسیار علاقمند بوده و هر کجا ملکی داشتند، مقداری از آن ملک را برای خیرات مبرّات فامیلی و یا عزاداری سیدالشهداء وقف نموده اند . آثار خیر از قبیل مسجد ، حسینیه و آب انبار از ایشان باقی مانده که تا به حال نیز مورد بهره برداری است . وصیتنامه ی آن مرحوم که دو نفر از فرزندانش را وصی و دو نفر را ناظر قرار داده ، هم اکنون موجود است


معظم له مورد احترام عامه ی مردم بوده و علمای یزد هم به ایشان عنایت مخصوصی داشتند


مرحوم حاج محمدصادق دارای پنج پسر به نامهای : حاج محمدحسن ( فرزند ارشد و جد وافیها ) حاج محمدحسین،حاج محمدباقر،حاج علی،حاج محمدتقی و دو دختر بوده که همه ی آنها از موجّهین فامیل خود به شمار می رفته اند


فوت مرحوم حاج محمدصادق حدود سال 1310 قمری بوده و در یزد مدفونند


حاج محمدحسن در سال 1285 قمری متولد شدند و از تجار بسیار آبرومند و از متدینین و متمسکین به اهل بیت علیه السلام بودند ( اینجانب از 5 سالگی که در خانه ی پدربزرگ زندگی میکردم تا 15 سالگی از نزدیک با آن مرحوم و اخلاقیاتش مأنوس بودم ) هنگام وفات ( 1369) هشتاد و چهارسال داشتند و در اواخر عمر با کمال عزت نفس و قناعت زندگی میکردند . زندگی ایشان بسیار ساده ولی از نظر معنوی پرمحتوا بود . اغلب شبها ایشان را در حال تهجد و نافله ی شب میدیدم و گاهی به قطرات اشک چشم ایشان که همانند باران از محاسن مبارکشان جاری بود ، مدتها خیره میشدم . نسبت به نوافل یومیه اهتمام خاصی داشتند . قرآن کوچکی داشتند که تا آخر عمر از آن تلاوت میکردند و بیشتر ایام سال روزی سه جزء و ماه مبارک رمضان روزی ده جزء تلاوت میکردند . کتاب حدیثی داشتند که بعدها فهمیدم امالی مرحوم شیخ طوسی است و در ایام کهولت و خانه نشینی روایات آن را برای همسرشان که که دخترخاله ی ایشان هم بود ، قرائت میکردند و ترجمه و توضیح میدادند . در سحرخیزی و شب زنده داری جدیت تمام داشتند و گاهی اذان صبح که گفته میشد ، آتشی که درست کرده بودند ، نزدیک به اتمام بود


در میان فامیل احترام و نفوذ کلمه ی خاصی داشتند . در صبر و بردباری مشهور بودند . در قناعت و بلند طبعی کمتر نظیر ایشان را دیده یا شنیده ام و ساده زیستی ایشان برای نسل امروز قابل تصور نیست که بخواهم توضیح دهم . در فوت دو برادر کوچکترشان مرحوم حاج محمد باقر نقدی و مرحوم حاج علی کردگاری ، همانند کوه صبر و وقار مصیبت را تحمل کردند . جوانانی از ایشان وفات نمودند که فقدان هر کدام ممکن بود شخصیتها را از پای در آورد ولی ایشان به خاطر قوت ایمان ومرتبه بالای رضا و تسلیم در برابر خداوند ، بسیار عادی با آن مصائب برخورد نمودند . همسر و دخترخاله ایشان مرحوم بی بی سکینه هفت سال پس از شوهر وفات نمودند . درباره ی مزایای اخلاقی ایشان نیز از قبیل : عاطفه ، صبر ، پرکاری ، شوهرداری ، احترام به فامیل ، خدمت به بی نوایان و تحمل مصائب کمرشکن ، خود را عاجز از بیان آن میدانم . از دوران کودکی تا اوائل طلبگی از لطف و محبت ایشان برخوردار بوده ام و مادربزرگی بودند که بر من حق مادری داشتند


حاج آقا از این همسر باوفا و مؤمنه اولاد زیادی پیدا کردند که بیشتر آنها در سن کودکی و نوجوانی یا جوانی بدرود حیات گفتند به طوریکه هنگام رحلت ایشان تنها سه پسر و یک دختر باقی مانده بودند به نامهای محمد و محمدصادق ومحمدتقی و رباب


ابوالقاسم فرزند اولشان که در سن 26 سالگی از دنیا رفت ، از تجار بسیار امین و مورد اعتماد در شهرستان رفسنجان بود و کاروانهای تجارتی ایشان در آن زمان چشمگیر و قابل توجه بوده است . تا آنجا که به خاطر دارم به ابوالقاسم امین معروف بودند ( رحمةالله علیه )


یکی دیگر از فرزندانشان به نام محمدصادق ( که غیر از عمومحمدصادق بوده است ) در شش سالگی در یک روز عید غذیر که عده ای از اقوام در منزلشان میهمان بودند ، از بالای بام به زمین افتاده و بلافاصله از دنیا میرود . مرحوم حاجاقا برای اینکه میهمانها ناراحت نشوند،هیچ اظهار نمیکنند . فقط به یکی دو نفر میفرمایند که بروید محمدصادق را غسل دهید ، من برای دفن او می آیم . جنازه را که می برند ، ایشان با کمال خونسردی از مهمانان پذیرایی میکنند به طوریکه هیچکس متوجه موضوع نمیشود . پس از صرف ناهار و پذیرایی میفرمایند : خواست خدا چنین بوده که محمدصادق را امروز از ما بگیرد . حالا هر کدام مایلید همراه من برای دفن او به مزار تشریف بیاورید


اما سومین فرزند حاجاقا : احمد ؛ و ماادراک ما احمد؟! ایشان در نوجوانی علاقه به تحصیل علوم دینی پیدا میکنند و با اصرار رضایت پدر را جلب کرده ، وارد حوزه ی علمیه میشوند . مادر ایشان حکایات عجیبی برایم درباره ی خصوصیات اخلاقی ایشان نقل مینمودند و میفرمودند : احمد در همان سنین کودکی امتیازاتی داشت که درمیان همسالانش یافت نمیشد . با وجودی که از امکان منزل و پدر ومادر و اقوام برخوردار بودند ، برای اینکه بهتر بتوانند تحصیل کنند، حجره ای در مدرسه اختیار نموده و فقط شب و روز جمعه را به منزل می آمدند . ننه آقا میفرمودند : شبهای جمعه را تا صبح بیدار و به دعا و مناجات مشغول بود . جدیت ایشان در تحصیل حتی برای علمای یزد هم شگفت آور بود . ایشان تا سال 1336 یعنی سن 19 سالگی سطوح عالیه را در محضر اساتید حوزه ی یزد از جمله آیةالله حاج سید یحیی مجتهد و آیةالله حاج سید حسن باغ گندمی فرا گرفته و بنا به توصیه ی حضرت آیةالله حاج شیخ غلامرضا یزدی اجازه ی رفتن به اراک را از والد محترم خود گرفته و به حوزه ی درسی آیةالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری که تازه به اراک تشزیف آورده بودند ، ملحق شدند


ایشان از شاگردان ممتاز استاد خود به شمار میرفتند و همراه معظم له در سال 1340 قمری به قم مشرف شده و در تأسیس حوزه علمیه قم نقش خاصی داشتند . مقداری از تقریرات ایشان از درس استادشان نیز هم اکنون موجود است


هم مباحثه ای های ایشان در آن زمان مرحوم آیةالله گلپایگانی ، آیةالله اراکی،آیةالله حاج سید محمود روحانی و آیةالله حاج سیدمحمدتقی خوانساری بودند


حضرت آیةالله العظمی حائری مؤسس حوزه ی علمیه قم ، علاقه ی فراوانی به ایشان داشتند . متقابلا احترام ایشان به استاد نیز به حدی بوده است که نظیر آن را کمتر شنیده ام و هر کجا نام استاد را نوشته اند ، عبارت ( روحی فداه ) بعد از آن آمده است


مرحوم شیخ احمد در سال 1343 قمری در حالیکه تنها 26 سال از عمر شریفشان گذشته بود ، به بیماری سل مبتلا شده و در ماه مبارک رمضان دعوت حق را لبیک گفتند و به سوی محبوب شتافتند


جنازه ی ایشان در قبرستانی واقع در شهرستان یزد به خاک سپرده شد ولی دوسال بعد مرحوم ابوی بنابر وصیتشان آن را به مشهد مقدس منتقل و در سرداب منزل عموی خود دفن کردند . مرحوم آیةالله اراکی از ایشان حکایتها داشتند و آنچنان نسبت به آن مرحوم اظهار علاقه میکردند که جا دارد به جای علاقه واژه ی عشق را به کار برد


مرحوم آیةالله حاج سید احمد خوانساری به خود من فرمودند : به هنگام سکونت مرحوم آشیخ احمد در اراک ، در میان طلاب معروف بود که : جنبه ی مَلَکی آشیخ احمد بر جنبه ی بشری ایشان غلبه دارد


مرحوم حاج عمو محمدصادق مطیعی که حدود سه سال از مرحوم ابوی کوچکتر بودند و همچنین آقا عمو محمدتقی ( متولد 1338 قمری ) هر دو ساکن یزد بودند . حاج عمومحمدصادق مطیعی در سال 1369 شمسی و آقا عمو محمدتقی در سال 1345 شمسی از دنیا رحلت نمودند


حاجیه بی بی عمه هم که متولد 1334 قمری بودند ، در سال 1398 قمری در قم وفات نمودند و در وادی السلام به خاک سپرده شدند . از آن مرحومه که با سلالة الاطیاب حاج سیداسدالله طباطبایی ازدواج نمودند ، پسران و دخترانی به یادگار مانده که همه از صلحا و صالحات هستند . فرزند ارشد ایشان آقای حاج سیدمحمدرضا طباطبایی از فضلای محترم وخدمتگزار مخلص حوزه میباشند


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا