فرزاد حسنی مجری تلویزیون در واکنش به ادعاهای همسر سابقش آزاده نامداری، یادداشت ذیل را منتشر کرد.


به گزارش تیک؛ متن این یادداشت در ادامه می آید:

مردم عزیز سرزمینم... دو سال در برابر اظهارات خلاف واقع و بی حرمتی هایی که بر من روا رفت و مظلوم نمایی ها و استفاده از احساسات پاک شما سکوت اختیار کردم.

واکنش رضا رشید پور به ادعای آزاده نامداری در مورد «ضرب‌وشتم خود توسط فرزاد حسنی»

اکنون نیز براساس خواسته ی مادر سیده 63 ساله ام و وثیقه ی سوگندی که یاد کرده ام پاسخ می دهم:

کوتاه! کوتاه از آن جهت که احساس من بر این عقیده استوار است که حریم خصوصی افراد متعلق به ذوالحرم است ولاغیر. بر فرض محال اگر این ادعاهای کذب صحت هم داشت، آیا این روش درستی برای بیان آنهاست؟ ریختن آبروی دیگران و حتی خانواده خود به چه قیمتی؟ به قیمت پخش تصویرمان از تلویزیون؟! انسان ها را از روشی که برای رسیدن به هدفشان انتخاب می کنند بشناسید...

1- کدام انسانی با اندک بهره هوشی می تواند بپذیرد که این خانم تا به حال هیچ گونه شکایتی از من نکرده باشد؟ قطعا با اندکی دقت و بررسی صفحات مجازی متعلق به مشارالیها که سرشار از تصاویر و مدارک غیر واقعیست پاسخ سوال روشن است!

2- ایشان با بیان ادعاهای گوناگون و تجمیع کلکسیونی از عناوین مجرمانه همچون ضرب و شتم، افترا، تهدید به قتل، شکستن گوشی همراه (باور کنید به همین جرم!) و ارسال پیامک از من شکایت کرده و در تمامی این موارد به واسطه ی صدور احکام قضایی دست خالی از دادسرا برگشته است! به عنوان مثال رجوع کنید به پرونده کلاسه ی 922192/63 در دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه دو تهران. در کدامیک از این موارد محکوم واقع شده ام؟ هیچ کدام!

3 - اساسا مسائل خانوادگی ما به مدیران رسانه چه ارتباطی دارد؟ چرا ایشان با فرافکنی و عدم قبول واقعیت، موضوعات فی مابین در زندگی شخصی را به عدم پخش مستندشان ارتباط می دهند؟! اساسا ممنوعیت فعالیت ایشان از مراجع دیگر و به واسطه مواردیست که مرتبط با جدایی اش از من نیست.

4- پاسخ مفصل و قاطع من به این فرمایشات کذب و عکس های غیر واقعی و تهمت های پی در پی و مظلوم نمایی در مرجع قضایی به واسطه طرح شکایت از ایشان صورت خواهد پذیرفت و فصل الخطاب همه ی ما قانون است. تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.

در پایان می خواهم این دو سوال من در صفحه ی اینستاگرام ایشان پرسیده شود که:

1- نظر ایشان درباره گروه های سیاسی چیست؟

2- نظر ایشان درباره ی عاطفه ی مادری و عشق به فرزندشان چیست؟

با سپاس - خاک پای ملت ایران - فرزاد حسنی

../../../../media/news_gal/file_87867.jpeg

 

اما

ادعای «آزاده نام‌داری» در مورد ضرب‌وشتم خود توسط فرزاد حسنی + عکس (16+)


سایت خبری تیک نوشت: آزاده نامداری، مجری برنامه‌های رادیو و تلویزیون در ایران در یک پست اینستگرامی فاش کرد که فرزاد حسنی، همسر سابقش که هم‌کارش نیز بود، او را ضرب‌وشتم می‌کرده و به همین دلیل از او جدا شده است.

خانم نامداری در این پست که به فاصله‌ی کوتاهی آن را از صفحه‌ی خود حذف کرد، ضمن انتشار عکسی از صورت و چشم کبود خود نوشته بود:
«متاسفم که مجبورم این عکس خصوصی رو منتشر کنم. اما دیگه باید... باید... این عکس مستنده و بسیاری از مدیران محترم تلویزیون خودم و حالم رو رویت کردند...

 

امروز به لطف دروغ‌گویی ایشون، مستند من پخش نشد و هزار اتفاق تلخ دیگه...
 
من الان سرپام، خوبم. زندگی می‌کنم. درس می‌دم. کار می‌کنم و دوباره زنده شدم.
 
متاسفم برای رادیویی که آنتن زنده‌ش رو میسپره دست کسی که به نزدیک‌ترین کسش هم رحم نکرد، به تایید دوستاش ازدواج با من فقط یه شو یا نمایش بیشتر نبود، به لطف پدرم من حق طلاق داشتم وگرنه شاید الان زنده نبودم.
این عکس تلخه ولی واقعیه، برای هوادارایی می‌گم که از ایشون بت ساختند، بتی که به هیچ مسلکی پایبند نیست، دیگه کسی تو کامنتای من حق نداره اسمی از ایشون بیاره.
 
آقای حسنی می‌دونم دهنت باز میشه به هر تهمتی.
 
اما من واگذارت می‌کنم به خدا... و خوشحالم که دیگه نمی‌بینمت.
 
فقط بدون چهل تا فایل صوتی دست من داری که مدت‌هاست حتی خودم گوشش ندادم... والسلام.»

گفتنی است با وجود حذف این عکس و توضیح از صفحه‌ی اینستگرام آزاده نام‌داری، خبر آن در شماری از وب‌سایت‌های خبری داخل ایران انتشار یافته است.

ازدواج و به دنبال آن طلاق پر سر و صدای آزاده نام‌داری و فرزاد حسنی در دو سال گذشته یکی از موضوعات مورد توجه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بوده و حاشیه‌های مربوط به آن هر از چند گاهی به تیتر اخبار وارد شده است.

 

واکنش رشیدپور به عکس آزاده نامداری: قرار بود عکس را منتشر نکند، ماجرا خیلی پیچیده است!/ فاجعه ای در راه خواهد بود!!

وقتی مجریان تلویزیون، خود را بیش از حد جدی می گیرند!

انتخاب نوشت:پدیده مذموم «مجریان پرمدعای تلویزیون» طی سالهای اخیر، اتفاقات عجیب و غیرمتعارفی را موجب شده است، چهره هایی که تنها به دلیل ظاهری ویژه و صدایی نسبتاً مناسب، آنتن میلیونی تلویزیون را در اختیار گرفتند و عمدتاً با جوگیری های عجیب و غریب و رفتارهای گاهاً موهن ، توهم آمیز ، با موضعی بالا در برابر میهمان و مخاطبان، و متاسفانه با حمایت های گاه و بیگاه مسئولان تلویزیون، آنقدر درجه توهم خود را تشدید کردند که برخی از آنان، یک شبه و با سواد اندک، خود را تئورسین های نوین جامعه تصور کردند!
ازدواج ساده ی دو چهره ی درجه چندم ، به دلیل زیاده روی توهم آمیز طرفین آن، اینک توسط دوستان آنان، به یک «فاجعه ملی» تبدیل شده است!

  «انتخاب» ؛ پس از آنکه فرزاد حسنی و آزاده نامداری ، در حضور یکی از بزرگان نظام، مراسم عقد خود را منعقد کردند ، طلاق زودهنگام این دو، و در ادامه، تبلیغات منفی، مظلوم نمایی یکی از طرفین و دیوپنداری طرف مقابل، بار دیگر باعث عصبانیت دیگری شد و توسط خود آنان به تیتر رسانه ها بدل شد.


در تازه ترین واکنش رسانه ای یک اتفاقِ «درون خانه ای»، آزاده نامداری مدعی «ضرب و شتم خود توسط فرزاد حسنی» شده و او را تهدید به افشاگری هایی کرده است.

 

رضا رشید پور مجری سابق تلویزیون اما، در واکنش به انتشار تصویر جنجالی منتشره از آزاده نامداری و ادعایش در مورد فرزاد حسنی نوشت:  الان بعد از چهار روز تلگرام رو چک کردم و از دیدن عکس آزاده نامداری شوک شدم.

وی نوشته است: من بیش از ده ساعت با ایشون در مورد انتشار این عکس و یک سری مستندات فوق محرمانه دیگه صحبت کرده بودم. به من قول داده بودن که این کارو نکنن.

رشیدپور در این مطلب عجیب خود که نشان از یک توهم قابل تامل در میان مجریان تلویزیون دارد، ادامه داده است: حتما اتفاق مهمی افتاده که زدن زیر قولشون. من خیلی از ایران دورم و دسترسی بهشون ندارم. فقط خواهش میکنم که اصلا قضاوت نکنید.

او در پایان نوشته خود، رابطه ی دو چهره درجه چندم و درگیری های آن را در حد یک فاجعه ملی بالا برده و نوشته است: ماجرا خیلی خیلییییییی پیچیده س. باید فضارو آروم کرد. وگرنه فاجعه ای در راه خواهد بود...

قابل ذکر است، موضوع ازدواج و طلاق این دو چهره تلویزیونی عمدتاً توسط خود آنان و دوستانشان، با آب و تاب بسیار در رسانه ها و به لطف تلویزیون در تیراژ وسیع در جامعه منتشر و منعکس شد .

این رفتار غیرمعقول و متوهمانه به حدی پیشرفته بود که فرزاد حسنی در ایام پس از ازدواج، برنامه زنده تلویزیونی را به تریبون شخصی این «دو کفتر عاشق» تبدیل کرد و برای همسرش آزاده نامداری، شعرخوانی عاشقانه کرد!

../../../../media/news_gal/file_87867.jpeg

 یا در پی ایجاد رسانه های نوین افتادند تا «کینه های شخصی» خود از مسئولین وقت تلویزیون را تخلیه کنند ، یا هوس سیاست کردند و در کمین «مجلس» نشستند، یا به خارج رفتند و به خیال خود «رهبر اپوزسیون خیالی» شدند!
یا از «برنامه های مذهبی» و «احساسات پاک افکار عمومی» در راه فریب و دغل، سوءاستفاده ها کردند، یا آنکه به دلیل توجهات بیش از حد برخی مردم، امر بر آنان مشتبه شد که آنقدر مهم هستند که می توانند مراسم ازدواج و طلاق خود را به یک موضوع ملی یا «فاجعه» مبدل کنند!!

این اتفاق آخری، البته هشداریست به مدیریت جدید صداوسیما که از این پس، در انتخاب مجریان و چهره های «برنامه های پرمخاطب خود»، تاملی جدی کند.
رضا رشید پور مجری سابق تلویزیون نوشت:

سلام دوستان عزیزم. سال نو مبارک. شرمنده از بابت تاخیر در عرض تبریک. سفر هستم. جای شما خالی. الان بعد از چهار روز تلگرام رو چک کردم و از دیدن عکس آزاده نامداری شوک شدم.

../../../../media/news_gal/file_87867.jpeg

من بیش از ده ساعت با ایشون در مورد انتشار این عکس و یک سری مستندات فوق محرمانه دیگه صحبت کرده بودم. به من قول داده بودن که این کارو نکنن. حتما اتفاق مهمی افتاده که زدن زیر قولشون. من خیلی از ایران دورم و دسترسی بهشون ندارم. فقط خواهش میکنم که اصلا قضاوت نکنید. ماجرا خیلی خیلییییییی پیچیده س. باید فضارو آروم کرد. وگرنه فاجعه ای در راه خواهد بود...
 
 

واکنش فرزاد حسنی به ادعای همسر سابقش

 فرزاد حسنی در پی  افشاگری همسر سابقش آزاده نامداری ، لب به سخن گشود .

به گزارش پایگاه خبری «تیک»، فرزاد حسنی مجری رادیو و تلویزیون با تکذیب اخبار منتشر شده در روزهای اخیر ، اعلام کرد در یادداشتی که به زودی منتشر میکند به تمام حاشیه ها پاسخ خواهد داد ، و اتهامات وارد شده را از مراجع قضایی پیگیری میکند .

حسنی گفت: بعد از بازگشت مادرم از سفر و درخواست حاج خانم برای دفاع از حیثیتم ناچار به پاسخ گویی هستم .

او در یادداشت خود به طرح چند سوال پرداخته که به زعم خود میتواند بازگو کننده «حقایقی تکاندهنده» (به زعم او) باشد.

پاسخ آزاده نامداری به دعوا برسر عکس کتک خورده از فرزاد حسنی

 


آزاده نامداری بعد از انتشار عکس کتک خورده اش از فرزاد حسنی در اینستاگرامش با نظرها و حتی دعواهای کاربران مواجه شد و بعد از حذف عکس , پیام و عکسی برای پاسخ به آنها منتشر کرد .

 

فرزاد حسنی آزاده نامداری را کتک می زد - آزاده نامداری با صورتی کتک خورده از فرزاد حسنی - انتشار عکس آزاده نامداری با صورتی زخمی و... اینها تیترهایی هستند که این روزها سیل بازدیدکنندگان در دنیای مجازی را به همراه دارند اما در اینستاگرام آزاده نامداری چه خبر است؟ پستی که خانم مجری چند ساعت بعد حذف کرد، اما حاشیه هایش همچنان باقیست. ماجرا از وقتی شروع شد که صفحه ی منصوب به آزاده نامداری عکسی از صورت کتک خورده اش را در صفحه ی شخصیش منتشر کرد. از ظاهر عکس بدون اینکه مطلبی گفته شود مشخص است ماجرا از کجا آب می خورد و چه چیزی باعث شده صورت خانم مجری متاسفانه به این روز بیفتد. کاربران در زیر پست هم شروع کردن به دلداری، همدردی و برخی هم به جان هم افتادن و فحاشی کردن… 
../../../../media/news_gal/file_87843.jpeg 
 
 
این عکس و اتفاق اگر واقعی باشد، هیچکسی نمی تواند طرف مقابل را محکوم نکند، اما چرا باید عکس مربوط به گذشته در ایام نوروز که روزهای محبت و بخشش و شادی است منتشر شود؟! چرا باید فضایی پیش بیاید تا شایعات بیشتری دامن زده شود..؟! مگر غیر از این است که این دو مجری و بازیگر عزیز از شایعات فضای مجازی گله داشتند… چرا باید این تصاویر در شبکه های اجتماعی دست به دست شود و زندگی خصوصی افراد معرض قضاوت های مختلف قرار بگیرد؟! پستی که بعد از چند ساعت حذف می شود و صاحب صفحه محبور می شود در پستی دیگر از برخورد کاربران گله کند… آیا این ضرب المثل اینجا به کار نمی آید؟! از ماست که بر ماست
 
 ../../../../media/news_gal/file_87842.jpeg
 
منبع : باشگاه خبرنگاران/ن

آزاده نامداری با صورتی کتک خورده از فرزاد حسنی + عکس

 


آزاده نامداری همسر سابق فرزاد حسنی عکسی با صورت زخمی از خود منتشر کرد که به دلیل ضرب و شتم همسر سابقش دچار کبودی شده است .توضیحات بیشتر در این رابطه را می خوانید.

 

 آزاده نامداری و فرزاد حسنی که ازدواج و جدایی پر سرو صدایی داشتند این بار به گونه ای دیگر خبر ساز شدند.آزاده نامداری با انشتار عکسی از صورت کبود و زخمی خود از ضرب و شتم خود توسط همسر سابقش خبرداد.
 

 

 

آزاده نامداری پس از جدایی از فرزاد حسنی + تصاویر

 

../../../../media/news_gal/file_87859.jpeg

آزاده نامداری پس از تماشای نمایش زورو محاکمه میشود با شقایق دهقان، لاله اسکندری و گلاره عباسی عکس یادگاری گرفت.

 

آزاده نامداری با انتشار عکسهای خود در پشت صحنه نمایش زورو محاکمه می شود نوشت:

../../../../media/news_gal/file_87860.jpeg

 

آزاده نامداری و هنرمندان  تبریک به احسان کرمی ... این نمایش هرشب توی فرهنگسرای نیاوران اجرامیشه..به همه بویژه علاقه مندان زورو توصیه می کنم.

../../../../media/news_gal/file_87862.jpeg

پشت صحنه نمایش زورو محاکمه می شود نمایش زورو محاکمه می شود با بازی احسان کرمی در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه است. داستان این نمایش از جایی آغاز می شود که زورو دستگیر شده و قرار است محاکمه شود و در شب آخری که او زنده است اتفاقاتی می افتد و کسانی مثل گروهبان گارسیا،کشیش، اسب زورو، به ملاقاتش می روند.
../../../../media/news_gal/file_87861.jpegآز

اده نامداری ، گلاره عباسی ،شقایق دهقان و لاله اسکندری آزاده نامداری چند روز گذشته در مصاحبه ای رسماً جدایی و پایان زندگی مشترکش را رسانه ای کرد و گفت: در کل حالم خوب است و به دوستانم از همین جا می گویم اصلاً نگران من نباشید، حالم خوب است!

آیا فرزاد حسنی باعث ممنوع التصویر شدن آزاده نامداری بود؟

 
../../../../media/news_gal/file_87852.jpeg
 
 
تغییرات اساسی
ارکستر پاشایی برای این برنامه دستخوش تغییرات زیادی شده بود که افزودن سازهای جدید و سه همخوان از جمله این تغییرات بود. علیرضا میرآقا (ترومپت) ، آرین قیطاسی (ساکسفون) ، انوشیروان تربتی (پیانو) ، روزبه پهلوانی نژاد (درامز) ، محسن خاش (پرکاشن) ، مهران مریخ (کیبورد) ، مجتبی اسدپور (کیبورد) ، فرشید ادهمی (گیتار الکتریک) ،رامین براتی (ترومبون) ، اشکان موسوی (ویولن) ، ملانی آوانسیان (ویولن سل و همخوان) ، رایسا آوانسیان (همخوان) و خانم آنی (همخوان) به رهبری حامد طاهری (گیتار باس) و سرپرستی پیمان عیسی زاده اعضای ارکستر را تشکیل می دادند.
 
../../../../media/news_gal/file_87853.jpeg
 
حواشی 
سانس اول کنسرت با 20 دقیقه تاخیر آغاز شد.
 «آرین بهاری» و «علی رهبری» (پازل باند) ،«حبیب کاشانی» ، «محمودرضا قدیریان» ، «مهدی احمدوند» ، «محسن افشانی» ، «علیرضا روزگار» ، «علی حسین زاده» و «مصطفی یگانه» مهمانان سانس اول این برنامه بودند.
 به درخواست حاضرین در پایان کنسرت قطعه «جاده یک طرفه» مجددا اجرا شد که ناگهان «علیرضا میرآقا» به سوی دیگر استیج رفت و در کنار نوازنده پرکاشن با شیطنت های خاص خودش شخصا با این ساز به هنرنمایی پرداخت!
 این کنسرت به همت موسسه فرهنگی هنری «ققنوس» برگزار شد.
عکس فرزاد حسنی و آزاده نامداری ، آرمین 2afm ، رضا شیری در کنسرت مرتضی پاشایی
../../../../media/news_gal/file_87849.jpeg
 
فرزاد حسنی در کنار مرتضی پاشایی
../../../../media/news_gal/file_87850.jpeg
 
بازیگر مشهور در کنار مرتضی پاشایی
../../../../media/news_gal/file_87856.jpeg
 
فرزاد حسنی در کنسرت مرتضی پاشایی
../../../../media/news_gal/file_87851.jpeg

طلاق فرزاد حسنی از آزاده نامداری

 

../../../../media/news_gal/file_87840.jpeg

خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی زوج مجری تلویزیونی پس از 3 ماه از سوی آزاده نامداری در مصاحبه با روزنامه صبا اعلام شد.

تاریخ انتشار : 20 مرداد 1393

 دو تن از مجریان مطرح و مشهور تلویزیون که سابقه اجرای برنامه های سال تحویل و کوله پشتی و ... پس از کمتر از یکسال زندگی مشترک متاسفانه از هم جدا شدند و امروز خانم آزاده نامداری خبر طلاقش از فرزاد حسنی را رسما اعلام کرد.آزاده نامداری ماجرای طلاق از فرزاد حسنی را پس از حدود سه ماه رسانه ای کرد و در گفتگویی این موضوع را رسماً تأیید کرد.

../../../../media/news_gal/file_87830.jpeg


آزاده نامداری و فرزاد حسنی در کنار حسن خمینی


حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانه ای می چرخید. خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج شهریور ماه سال 92، ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود و دو تن از مجریان مطرح کشور، زوج و زوجه آن. فرزاد حسنی و آزاده نامداری با هم ازدواج کردند و این موضوع را رسماً و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.
اتفاقا همین زوج مجری بودند که برای اولین بار به طور مشترک، اجرای برنامه سال تحویل شبکه دو سیما را به عهده گرفتند. اجرایی که اصلاً نتوانست مطابق انتظار بدرخشد و پر حاشیه شد و انتقادات بسیاری را هم برانگیخت؛ درست مثل خود این دو مجری، پر سر و صدا شد و پر حاشیه.
 
../../../../media/news_gal/file_87829.jpeg

مراسم عقد آزاده نامداری و فرزاد حسنی
خبر طلاق نامداری و حسنی را مدت ها بود شنیده بودیم، ولی به جهت رعایت حریم شخصی این دو هنرمند، خبر آن را منعکس نکردیم تا حریم شخصی آن ها را فدای یک خبر پرکلیک نکرده باشیم. تا امروز که آزاده نامداری در گفتگوی خود را با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی این خبر را اعلام کرد...
 آزاده نامداری در این گفتگو گفت: آزاده نامداری قطعاً زندگیش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیافتد...

فرزاد حسنی و آزاده نامداری در برنامه صبحی دیگر + عکس

 

../../../../media/news_gal/file_87833.jpeg

فرزاد حسنی و آزاده نامداری صبح امروز در برنامه صبحی دیگر با اجرای نیما کرمی حضور یافتند. صحبت های این زوج هنری جوان و مشهور را در ادامه می خوانید.

تاریخ انتشار : 26 شهریور 1392
آزاده نامداری و فرزاد حسنی به مناسبت سالروز ولادت امام رضا(ع) در برنامه «صبحی دیگر» حاضر شدند و سخنانی را درباره امام هشتم و ضریح مقدسش بیان کردند.
 
فرزاد حسنی در بخش هایی از صحبت هایش در «صبحی دیگر» گفت: اگر پیش امام رضا(ع) بروم فقط توقع این را دارم که کمک کند در کار خدا فکرکنم چرا که فکر کردن به کار خدا خیلی سخت است.
 
در پی صحبت های حسنی، آزاده نامداری - مجری تلویزیون - هم درباره وصف ضریح امام رضا (ع) خاطرنشان کرد: همیشه از خدا می خواستم در مشهد و کنار ضریح امام رضا(ع) هیچ کس احساس ناامیدی نکند و همیشه می گفتم خدایا در این مکان مقدس هیچ کس را ناامید نکن.
 
در برنامه امروز «صبحی دیگر» مجری برنامه، از فرزاد حسنی و آزاده نامداری پرسشی مبنی بر اینکه از زمانی که خانواده شما تشکیل شد چه چیزی تفاوت کرد و تغییر پیدا کرد؟ پرسید که آزاده نامداری در پاسخ به این پرسش با خنده گفت: ایشان آقاتر شدند و من هم خانم تر شدم.
 
سپس فرزاد حسنی در پاسخ به همین پرسش اینگونه مطرح کرد: باید در اینجا بگویم ازدواج کلید ندارد. هر کسی که می خواهد کاری مثل ازدواج، هنر و یا هرچیز دیگری انجام دهد در نوک هرم واقعه قرار می گیرد و باید خیز داشته باشد.
 
در پایان این برنامه یک سفر مشهد مقدس به نامداری و فرزاد حسنی از سوی معاونت سیما به مناسبت ولادت امام رضا(ع) داده شد.
 
همچنین در اواسط برنامه «صبحی دیگر» فرزاد حسنی برای همسرش که در برنامه حضور داشت شعری را مقابل دوربین خواند و از وی به خاطر زحماتش تشکر کرد.
 
آزاده نامداری هم در واکنش به ادای احترام همسرش برای او دست زد.

البته روزهای خوش این دو مجری را با هم مرور کنیم بدنیست:

صحبت های جذاب فرزاد حسنی و آزاده نامداری در زنده باد زندگی + عکس

 ../../../../media/news_gal/file_87833.jpeg


صحبت های جذاب و خواندنی زوج مجری مشهور فرزاد حسنی و آزاده نامداری در برنامه زنده باد زندگی با اجرای جعفر خسروی را در سایت نمناک می خوانید. دلایل انتخاب و ازدواج فرزاد حسنی و آزاده نامداری چه بود؟

 

زوج مجری مشهور صدا و سیما که چند وقتیست با یکدیگر پیمان ازدواج بسته اند دوشنبه شب در برنامه زنده باد زندگی حضور یافتند و با مجری برنامه جعفر خسروی به گپ و گفتی جالب پرداختند.فرزاد حسنی در«زنده باد زندگی» گفت:  ازدواج یک شجاعتی می خواهد و وقتی این شجاعت ایجاد می شود که اعتماد آدم را احاطه کند. در ادامه این گزارش مشروح صحبت های این سه نفر را می خوانید: آزاده نامداری: من می خواهم سلام کنم. اشکالی ندارد؟ خیلی اصراری ندارم که حرف بزنم. بقیه زمان برای شما باشد. خوشحالم که بعد از مدت ها روی آنتن زنده شبکه دو هستم.

فرزاد حسنی: شما دو نفر (خسروی و نامداری) یک بار سال تحویل با هم اجرا کردید و چقدر انتخاب درخشانی هم بود. من در خانه زار می زدم. خیلی ترکیب عجیبی بود. آقای خسروی یادت می آید بعدش هم با هم صحبت کردیم؟

خسروی: من خانم نامداری را اولین بار در تازه ها دیدم. یک خانمی بود که چشم هایش برق می زد و آیتمی را اجرا می کرد که آیتمش دیده می شد. گفتند خانم نامداری تازه آمده است. به جرات می گویم آقای فرزاد حسنی یکی از مجریان نادر، با نبوغ و با استعداد صدا و سیما در این سالهاست. من می خواهم از رضا رشیدپور و فرزاد جمشیدی هم یاد کنم. شما دو نفر چرا با هم ازدواج کردید؟
../../../../media/news_gal/file_87845.jpeg
نامداری: سوال سخت ها را من باید جواب بدهم؟

 
 فرزاد حسنی: جوابش خیلی ساده است. اما می خواهم شب آرامی داشته باشیم. (خنده)

نامداری: چرا با هم ازدواج کردیم یا چرا ازدواج کردیم؟ هر کدامش دلیلی دارد.

خسروی: هر دویش را جواب بدهید.

نامداری: فرزاد حسنی یک روز به من گفت من اصلا نمی خواستم ازدواج کنم. دلیل ازدواج کردنم شما هستید. یعنی جفتش با هم ترکیب شده. من خیلی خوشحال شدم. اتفاق خوشی بود.

خسروی خطاب به حسنی:  به من نگاه کن. این قدر به خانمت نگاه نکن.

حسنی: ایشالا امروز آقایان یاد بگیرند که وقتی خانم ها صحبت می کنند خانم هایشان را دقیق نگاه کنند.
 نامداری: من نمی توانم از طرف خانم ها صحبت کنم. ولی خانم ها وقتی با کسی ازدواج می کنند که به او بتوانند اعتماد کرده باشند. من ایشان را هشت سال است می شناسم. وقتی به تلویزیون آمدم اولین فرد مشهوری که دیدم آقای حسنی بود که کوله پشتی را اجرا می کرد. ولی این اعتماد در اردیبهشت ۹۲ اتفاق افتاد. به آقایان توصیه می کنم که اعتماد خانم هایتان را جلب کنید. این اتفاق مهمی است.

خسروی: فرزاد! مهم ترین ویژگی خانم نامداری که تو را دلگرم کرد چه بود؟

حسنی: ازدواج یک شجاعتی می خواهد و وقتی این شجاعت در آدم ایجاد می شود که اعتماد آدم را احاطه کند. او کسی بود که ما می توانستیم همدیگر را تحمل کنیم. بعضی آدم ها دو سه روز با هم زیر یک سقف باشند می بُِرند. بعد از سالیان مختلف مشورت و گفتگو احساس کردم با ایشان می شود زندگی موفقی داشت.

نامداری: مشابهت های ما خیلی زیاد بود. برای من تفکر مشترک خیلی اهمیت داشت.

خسروی: این پیش فرض وجود دارد که گاهی هنرمندان دچار خودخواهی می شوند. به همین خاطر بعضی ها تنوع طلب می شوند. برای این که شما به عنوان دو هنرمند سر عهد و عقدتان بمانید چه کار می کنید؟
../../../../media/news_gal/file_87868.jpeg
حسنی: اینهایی که گفتی فقط منحصر به هنرمندان نیست.

خسروی: ولی آماری در انگلیس نشان می دهد بخش قابل توجهی از جدایی ها در بین مجری ها اتفاق می افتد. بالاخره معدنچی در زندگی اش آسیب هایی دارد و مجری هم همین طور. شما جمشید مشایخی را بخاطر خانواده دار بودنش تحسین می کنی. چطور می شود جلوی این آسیب را گرفت؟

نامداری: من آن آزاده نامداری که تصور بیرونی مردم است نیستم. تصور بیرونی این است که من خیلی شیطونم و زیاد حرف می زنم. اما من آدم آرام تری هستم. فرزاد با حقیقت من ازدواج کرده است نه تصویر بیرونی ام.
 حسنی: فردا این مصاحبه پیاده شود سوال هایش از جواب هایش خیلی بلند تر است. (خنده جمع)

نامداری: هیچ مجری مثل آقای خسروی این قدر جلوی دوربین خوب مونولوگ نمی گوید.

حسنی:  من نمی دانم این آمارها را از کجا در آورده ای. ولی من به همه چیزهای انگلیسی شک دارم. (می خندد) این آمار هم جزو حرف های مزخرف انگلیسی هاست. من اصلا به این قضیه اعتقاد ندارم. آسیب پذیری در زندگی در همه قشور یکسان است. مگر قشوری که تقوای بیشتری داشته باشند. ممکن است دندان پزشک یا بازیگر باشد. ما روش خاصی نداریم. ما سعی می کنیم با هم صادقانه و رو راست باشیم. عیب این مصاحبه این است که می خواهی از ما الگو بتراشی. چرا؟ این بد است. ما خیلی عادی هستیم. ما الگو نیستیم. ما دو تا آدم معمولی هستیم.

نامداری: ما بعد از چهار ماه داریم اینها را می گوییم. من می خواهم همه چیز صادقانه باشد. یک دهه زندگی نکرده ایم که خیلی تجربه داشته باشیم. نمی توانم نکات خیلی کلیدی بگویم. به نظر من دو تا آدم باید با هم رفیق بمانند و به همین خاطر نباید «من» شان خیلی بزرگ باشد. وقتی «من» بزرگ باشد به اشتراک رسیدن با یک آدم سخت است. کابوس من این است که یک روز احساس کنم مهم شده ام و همه فلش ها به سمت من برمی گردد.  الان یک مایی تشکیل شده و دیگر «من» مهم نیست.

حسنی: بقیه فکر می کنند من خیلی جذاب هستم اما تو به عنوان جعفر خسروی این طوری احساس نمی کنی. چون هر روز همدیگر را دیده ایم. با هم در رادیو بوده ایم و گفتیم و خندیدیم. ما وقتی کنار هم قرار می گیریم بعد از مدتی حصارهایمان می شکند و خودمان هستیم. ممکن است شما بعد از مدتی برای همسرتان عادی بشوید. اما نباید تکراری بشویم. ما اول این نکته را برای هم حل کردیم. ما باید بدون ماسک ها با یکدیگر روبرو شویم.

نامداری: من آن آزاده نامداری که تصور بیرونی مردم است نیستم. تصور بیرونی این است که من خیلی شیطونم و زیاد حرف می زنم. اما من آدم آرام تری هستم. فرزاد با حقیقت من ازدواج کرده است نه تصویر بیرونی ام.

خسروی: رابطه تان با پدر و مادر ایشان چطور است؟

حسنی: خانم نامداری یک پدری دارد که واقعا من نمی دانم آدم به این خوبی هم می تواند در روزگار ما وجود داشته باشد یا نه. گاهی وقت ها خوب بودن زیاد پدر ایشان من را کلافه می کند. مادرش هم ویژگی خوبی دارد که اصلا حرف نمی زند. (می خندد)

نامداری: مادر من جا افتاده نیست خیلی جوان است. از همین جا به ایشان سلام می کنم.

حسنی: من دوست دارم من و آزاده را نصیحت کنی.

خسروی: عشق زاییده یک تصادف است. اما بعد از آن عشق ورزیدن امری است اختیاری و آگاهانه. بعدش مهم است. باید تلاش برای کسب تناسب بیشتر وجود داشته باشد. علی القاعده آدم ها متناسب نیستند. هنرمندها مدام دارند رشد می کنند و نباید این رشد سبقت تلقی بشود.
آخرین خبر‌ از وضعیت جسمانی فرزاد حسنی
۲۴ دی ۱۳۹۲ -
آزاده نامداری همسر فرزاد حسنی حال عمومی وی را پس از سانحه‌ای که در جاده چالوس برایش پیش آمد، مناسب توصیف کرد.
 
این مجری تلویزیون درخصوص حال عمومی فرزاد حسنی گفت: «خدا را شکر، در حال حاضر حال آقای حسنی خوب است و به منزل منتقل شده است.»
 
نامداری اظهار کرد: «بامداد روز یکشنبه فرزاد حسنی بر اثر سانحه تصادف در جاده چالوس، از ناحیهٔ قفسه سینه دچار مشکل شد که به بیمارستان منتقل شد و اکنون حال عمومی‌اش خوب است.»
 
به گفته وی در حال حاضر فرزاد حسنی از بیمارستان به منزل منتقل شده و در حال استراحت است.
 
فرزاد حسنی که به اتفاق دو نفر از دوستانش برای اجرای برنامه‌ای ارگانی به جاده چالوس رفته بود، حوالی ساعت 2:30 نیمه‌شب بامداد یکشنبه، در تونل ۷ این جاده به واسطه برخورد با یک اتومبیل L۹۰ که از روبه‌رو می‌آمد، دچار آسیب‌دیدگی از ناحیه قفسه سینه شد.
 

فرزاد حسنی و آزاده نامداری در زندگی مشترک


../../../../media/news_gal/file_87831.jpeg

در این مطلب نگاهی داریم به زندگی خصوصی فرزاد حسنی و همسرش آزاده نامداری و از علائق و خواسته های این زوج هنری مشهور برایتان می گوییم.

در آغاز سال 92 خدا برای فرزاد حسنی حکم را صادر کرد و حالا او یک تازه داماد است. پسر خوش مشرب ما که ترانه های عاشقانه اش حالا آدرس گیرنده دارند، اگرچه بی پروایی زبان سرخش در اجراهای تلویزیونی، خیلی وقت ها سر سبزش را بر باد می داد اما یکی از آن احساساتی های حرفه ای است. خواندن یکی، دو تا ترانه از او کافی است تا یاد بگیرید گول ظاهر تند و تیزش را نباید خورد.

اصلا کسی که نوشته: «چشمای تو چشمامو درگیر چراغی کرد/ هر نقطه این قصه با عشق تلاقی کرد...» یا « تو غزل ترین نگاهی توی باغ بی ترانه/ دارم از تو زنده می شم اتفاق عاشقانه/منو حلقه کن تو دستت منو از تنت بیاویز/ نذار از سکه بیفتم بابت این دل ناچیز...» مگر می تواند عاشق نباشد؟ فرزاد حسنی این بار نه با یک کل کل جانانه با چهره ای گل درشت روی آنتن، نه با خوشمزه بازی در یک برنامه رادیویی، نه با یک بازی دیدنی در یک سریال یا فیلم سینمایی و نه با ممنوع الکاری های رسمی و غیر رسمی که با عیالوار شدن، سر زبان ها افتاده است. سوی دیگر این قصه عاشقانه، آزاده نامداری است.
 
دختر تند و رک تلویزیون. کسی که با مرد 3 زنه کل کل می کند، میز استودیو را در برنامه زنده بر می گرداند و لبخند از روی لب هایش پس نمی رود. قضاوت اینکه در خانه فرزاد و آزاده، چه کسی در حرف زدن به نفع دیگری کنار می رود، با شما. پاگشای دو تا مجری نازنین هم با ما. هر دوی بچه ها، مثل همه تازه عروس ها و تازه دامادها، حسابی سرشان شلوغ است و فعلا فرصتی برای گفتن از عشق و زندگی مشترک ندارند. با این حال ایده آل با نگاهی به حرف های شخصی این 2 نفر در گفت و گوهای مختلف شان که در رسانه های گوناگونی منتشر شده، یک پاگشای جمع و جور تدارک دیده است. گفت و گوی مفصل و اختصاصی با این زوج هم بماند برای وقتی که می خواستند شیرینی ما را بدهند!
 
رمزگشایی از اولین اختلاف یک زوج تلویزیونی
آزاده نامداری: دوست ندارم فرزاد بازیگر شود
فرزاد حسنی: من عاشق بازیگری هستم
 
../../../../media/news_gal/file_87836.jpeg
 
آزاده نامداری میگوید: تصویرفردای زندگی من، مادری با 3دختر
آزاده نامداری جایی گفته است:«...من قصه می نویسم. دلم می خواهد داستانی بنویسم و بازیگر قصه های خودم باشم. قصه های من خیلی زنانه است. برای همین زن توی قصه خودم را خیلی خوب می شناسم و می توانم جای او بازی کنم. زن بودن خوشحالی خیلی بزرگی است. حس من این است که اگر همه چیز سر جای خودش باشد و جامعه مرتب شود، زن بودن اتفاق لذت بخشی خواهد بود. اما ما زن ها به کجا رسیده ایم؟ در فضایی قرار گرفته ایم که باید رفتار مردانه از خودمان بروز بدهیم. چیزهایی مثل صبوری کردن، ملایم و مهربان و رومانتیک بودن، رقابت نکردن، خوبی کردن و ... ویژگی هایی زنانه است که در طول زندگی مان، آهسته آهسته آنها را از دست داده ایم.
برای من این مسئله خیلی دردناک است و با تک تک سلول هایم دارم تلاش می کنم این زنانگی ها را از دست ندهم. من کتاب های روانشناسی زیاد می خوانم. یونگ می گوید: «در هر مردی، زنی و در هر زنی، مردی وجود دارد. اما به نظر من جالب ترین مردها، کسانی هستند که زن وجودشان خیلی کمرنگ است و برعکس...» همین برای مقدمه بقیه حرفهای آزاده کافی است.
 
../../../../media/news_gal/file_87838.jpeg
 
در عشق ترسوام
من یک خودخواهی دارم؛ برای من مهم نیست که یک نفر چقدر دوستم دارد. بلکه برای من مهم است که خودم چقدر کسی را دوست دارم. اصلا حاضر نیستم این امتیاز را به شخصی بدهم که کنارش باشم چون او من را دوست دارد و از اینکه با کسی است که دوستش دارد، لذت ببرد اما من نصف او لذت ببرم. اما کم کم تعریفم در زمینه عشق در حال عوض شدن است. من دارم می فهمم که واقعا می شود کسی را بیشتر از خودت دوست داشته باشی. به نظرم اصلا شعر و قصه هم نیست. متاسفانه این روزها با آدم هایی طرفیم که همگی از جایی به بعد و از سر تجربیات متعدد و تلخ، یاد گرفتند که همه عشق شان را یکجا خرج نکنند و در عاشقی بسیار بسیار محافظه کار شدند. من خیلی آدم ترسویی هستم برای اینکه به کسی بگویم دوستت دارم و همین باعث شده که این عشق در من ذخیره شود. من هیچ وقت شجاعت این را نداشته ام نفر اول باشم که به کسی می گویم دوستت دارم. من متاسفانه روابط عمومی خوبی ندارم.
 
ثبات را دوست ندارم
تکیه بر من، تکیه بر باد است. من حضور واقعی در زندگی هیچ کسی ندارم. وقتی زندگی خودم را با زندگی مثلا خواهرم مقایسه می کنم، می بینم که بله، من زندگی نرمالی ندارم و آدم های کمی هستند که این مدل زندگی و شخصیت را درک کنند. درکل ثبات را دوست ندارم. هر چیزی را غیرمنتظره دوست دارم.
 
آدم رمانتیکی هستم
من آدمی هستم که 90 درصد زندگی ام خودم هستم و 10 درصد زندگی ام می تواند کس دیگری باشد. این چیزی است که برایم روشن است، اما آدم رمانتیکی هم هستم. هیچ وقت با کسی دعوا نمی کنم و هیچ وقت در زندگی ام داد نزده ام. در کنار اینها خودخواهی هایی هم مثل همه آدم ها دارم. روی من به عنوان یک رفیق می شود حساب کرد تا وقتی که اذیت نشوم و به حال خودم باشم. حریم شخصی خودم و بقیه خیلی برایم مهم است. به حریم شخصی کسی وارد نمی شوم و این احترام را برای همه قائلم و معتقدم هیچ چیز یا هیچ کس نباید باعث شود به هم تهمت بزنیم یا توهین کنیم.
 
نکته مهم
در خلوت بیشتر کتاب شعر می خوانم. مثلا مثنوی معنوی را بارها خوانده ام. سهراب سپهری، حمید مصدق و فروغ فرخزاد، فاضل نظری و... را خیلی دوست دارم و یکی از کارهایی که زیاد انجامش می دهم، خواندن شعر است. شعر ها را هم سرسری نمی خوانم و با هر بیت آن سعی می کنم ارتباط برقرار کنم به همین خاطر با افرادی که اشعار را سرسری می خوانند، خیلی میانه خوبی ندارم. خودم ترانه نمی گویم بلکه بیشتر شعر می گویم. من خیلی ترانه سرای خوبی نیستم. موسیقی را هم بیشتر به خاطر ترانه هایش گوش می کنم، چون کلام برایم بیشتر اهمیت دارد. گاهی وقت ها ملودی خوب نیست، اما شعر آنقدر زیباست که دوست دارم آن را باز هم بشنوم.
 
اگر 20 سالگی ازدواج می کردم...
شخصیت هدیه تهرانی در «کاغذ بی خط»به من این حس را می دهد که چقدر شبیه همیم. وقتی فیلم را می دیدم احساس می کردم اگر مثلا من هم در 20 سالگی ازدواج کرده بودم و مسیر زندگی ام عوض می شد، قطعا در 35 سالگی زنی بودم که مثل آتش زیر خاکستر یک دفعه به خودش می آید و می گوید سنی از من گذشته و دوتا بچه دارم اما هنوز هیچ کاری برای خودم نکرده ام.
آنچه که همه آدم ها دوست دارند تجربه اش کنند این است که چیزی از خودشان به جا بگذارند. مثلا اگر 10 سال دیگر من، 37 ساله شوم و این مصاحبه را بخوانم در حالیکه به هیچکدام از خواسته هایم نرسیده باشم آن موقع می توانم بگویم من آدم بدبختی هستم.
 
فرزاد حسنی کسی است که...
فرزاد حسنی از مجریانی است که چندین ژانر را تجربه کرده و در همه آنها موفق بوده است. فرزاد حسنی هم در اجرای تفسیر قرآن، هم برنامه نوجوانان ، هم برنامه های سیاسی و هم برنامه های تخصصی سینما کار کرده که در همه آنها موفق بوده است. یک نظر کاملا شخصی در موردش دارم که می دانم هیچ ارتباطی به من ندارد. اما من هیچ وقت دوست نداشتم فرزاد حسنی را یک بازیگر ببینم. شاید دارم با یک تعصب تلویزیونی در قالب یک مجری صحبت می کنم.
 
سه تا دختر دارم!
تصویرم از آینده ام این است که 10 سال بعد من روانشناس شوم و یک تاک شوی خیلی خوب هم در تلویزیون داشته باشم. اگر روانشناس خوبی بشوم دلم می خواهد سه تا کتاب هم بنویسم. در تصویرم حتما مادر شدن هم وجود دارد و سه تا هم بچه دارم. هر 3 دخترند به نام های گندم، خورشید و لیلی! گاهی فکر می کنم اگر بچه داشته باشم سخت می توانم از این دنیا بروم. اگر پول زیادی داشته باشم نمی توانم بروم. پس این عدم تعلق برایم پررنگ می شود. از طرف دیگر، یک انرژی در من هست که مرا وادار به کارکردن و ادامه زندگی می کند.
 
../../../../media/news_gal/file_87832.jpeg
 
فرزادحسنی میگوید: همیشه بیشتر از کوپنم حرف میزدم
برخلاف فرزادحسنی پرحرف در تلویزیون، رادیو، فرزاد حسنی در مواجهه با رسانه ها چندان پرحرف نیست. هرچند اگر هم پرحرف باشی، وقتی ازدواج می کنی و خبر دامادی ات سر زبان هاست، کم حرف می شوی. فرزاد تا حالا خیلی در مورد مسائل شخصی اش حرف نزده. اگر مصاحبه ای بوده، بیشتر حرف کار بوده و اجرا و بازی. اما برای شاختن او شاید همین حرف های محدود هم کافی باشد. فرزاد حسنی هیچ وقت کیفیت را فدای کمیت نمی کند.
من با هیچ چیز خداحافظی نخواهم کرد. همیشه به دنیا و اتفاق های اطرافم ولو تلخ سلام می کنم، در آغوش شان می گیرم، با آنها همنشین می شوم، حشر ونشر می کنم و آنها را می فهمم و سعی می کنم فاصله منطقی خودم را با اتفاق های زندگی ام حفظ کنم. گاهی وقت ها از یک چیزهایی فاصله بعیدی می گیرم و گاهی بسیار به آنها نزدیک می شوم. همیشه سعی کرده ام اینگونه باشم. چیزی را حذف نمی کنم مگر چیزهای بد و زشت.
 
../../../../media/news_gal/file_87835.jpeg
 
عشق دوران کودکی من
واقعا همین قدر مذهبی هستم که می بینید، تظاهری در کار من نیست. من بچه خانی آبادم و کوچه قندی. نزدیکی بستنی آقا رضا. از یک خانواده کاملا مذهبی. به خصوص مادرم که به شدت مذهبی بود. من در دل فرهنگ آن حوزه و آن دوران بزرگ شدم. به عنوان مثال بزرگ ترین عشق دوران کودکی من حضرت امام (ره) بود. من از همان بچگی عکس های امام را جمع می کردم و موثرترین شیوه برای ساکت کردن من، اهدای عکس امام (ره) بود. الان هم آرشیو کامل عکس های امام (ره) را دارم. وقتی در 12-11 سالگی شاگرد اول شدم، جایزه ای که پدرم برایم خرید یک دوره کامل سیمای نور بود که به عکس های امام اختصاص داشت. حتی یک بار یکی از اقوام، یک عبا برایم خرید تا من از کودکی بیشتر و بهتر بتوانم حرکات امام را انجام دهم. من با درس های قرآن آقای قرائتی بزرگ شدم. مسئله من دعای کمیل آیت الله دستغیب بود. مسئله نوجوانی من، شهادت آیت الله قدوسی بود، من با این چیزها بزرگ شدم.
 
دوبرابر هیچ چی!
در بچگی بازیگوش نبودم، اما حاضر جواب بودم، دنبال سوژه می گشتم تا به نوعی آن را به طنز ارتباط دهم. وقتی که دیدم چنین استعدادی دارم، سعی کردم آن را پرورش دهم. سر کلاس خیلی حرف می زدم ، یک روز معلم به من گفت : «حسنی ! خیلی بیشتر از کوپنت حرف می زنی « و من در جواب بلافاصله گفتم :« خب برای اینکه ما از بازار آزاد هم خرید می کنیم «، یا مثلا یک روز معلم ورزش برای ما گفت که قرار است امکانات مدرسه دو برابرشود، من گفتم : «دو برابر هیچی چقدر می شود؟» ازاین کارها زیاد می کردم . می رفتم پشت بام مدرسه و روی بچه ها آب می ریختم . وقتی مرا می گرفتند می گفتم من که کاری نکرده ام ، آب روشنایی است . خلاصه اینکه خیلی حاضرجوابم . من وقتی کسی می خواهد چیزی بگوید اواسط حرف، جواب را روی پیشانی اش می خوانم .
 
به چه جرمی، چه گناهی؟!
در خانه ما موسیقی نبود، تا مدت ها. اولین کاست موسیقی که به خانه ما راه یافت، «نهانخانه دل» با صدای «بیژن بیژنی» بود و بعدش هم «شور عشق» افتخاری. اولین ترانه ای که شنیدم در خانه دایی ام بود. از یک خواننده پاپ قدیمی. هنوز هم شعر وآهنگش را حفظ هستم: «به چه جرمی، چه گناهی، تو مرا سوزوندی...» حس موسیقیایی و میل به ترانه، نه با کاست های موسیقی پاپ که با نوارهای قصه بارور شد که آن سال ها بزرگ ترین تفریح کودکان بود. نوار قصه های شرکت 48 داستان یا بیتا. تمام کودکی من با صدای این نوارها پر شده است. علیمردان خان، جن پینه دوز، گربه های اشرافی، سیندرلا، سندباد، پینوکیو. من به آوازهای شان گوش می دادم و با آنها بزرگ شدم البته آنها کارهای درخشانی بود. هنوز هم بسیاری از آوازها را حفظ هستم.
 
../../../../media/news_gal/file_87834.jpeg
 
عشق من بازیگری
فرزاد: من عاشق بازیگری در مجموعه های تلویزیونی هستم. اگر 2 پیشنهاد هم زمان داشته باشم که یکی از طرف بهترین کارگردان سینمایی و دیگری از طرف بهترین کارگردان تلویزیونی مطرح شده باشد، شک نکن که پیشنهادسریال را می پذیرم. بازیگر تلویزیونی بودن را به بازیگر سینمایی بودن ترجیح می دهم. ولی قطعا این به این معنا نیست که مدیوم سینما را نشناخته یا رعایت نکنم.
 
عشق من، زبان عربی
من یک روزنامه خوان حرفه ای بودم. تا پایان دبیرستان روزی 4 تا 5 ساعت روزنامه و مجله می خواندم. همه چیز از اطلاعات هفتگی و پاورقی هایش بگیر تا نشریات طنز هفتگی. فکاهیون، طنز و کاریکاتور، دوره های قدیمی مجله بهلول، من حتی مجله صف را هم می خریدم. (مجله ارگان ارتش!) در ضمن عاشق گل آقا بودم و از شماره یک آرشیوش را دارم. در تابستان ها وقتی هم سن و سال های من کلاس انگلیسی می رفتند، من کلاس عربی می رفتم. جامع المقدمات را هم کامل خوانده ام. همین طور کتابی به نام زبان قرآن که مرجع تدریس قرآن در دانشگاه هاست. به عربی همیشه عشق ورزیده ام. زبان عجیبی است و به غایت حساس. یک فتحه و ضمه اشتباه، یک عدم رعایت حروف قمری و شمسی، کل جمله را عوض می کند. من ارتباط حسی بسیار خوبی با عربی دارم و واقعا معتقدم اگر این ارتباط حسی را بااین زبان برقرار کنی، احتمال اشتباهت در تلفظ به صفر می رسد.
 
همساده با طیاره پرید!
من دلبستگی عمیق به ادبیات محاوره ای قدیمی تهران دارم. پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ من، تهرانی های اصیل بودند. خانه ای که در خانی آباد داشتیم، از آن مدل خانه های قدیمی و تیپیک تهران بود. با حوضی در وسط و راه پله های دور حیاط و دالان و زیرپله و ... . یکی از همساده های ما (فرزاد تاکید دارد بگوید همساده!) پیرزنی بود به نام خجه خانم، خدیجه خانم نه، خجه خانم. در یک اتاق دیگر پیرزنی دیگر بود به نام زهرا خانم که کارش آب کشی بود! در این فضا، گوش من پر شد از آوا و کلمات قدیمی تهرانی. یکی از دوستان منتقد به من ایراد می گرفت که چرا در برنامه ام می گویم طیاره. این توی یاد من مانده که مادربزرگم می گفت طیاره پرید! من دیگر نمی توانم خودم را راضی کنم بگویم هواپیما. این طیاره است! مثلا تهرانی ها به جای هنوز می گویند هنو (بدون ز) یا می گویند سیفید (سفید) زیرزیمین ( زیرزمین) سیب زیمینی (سیب زمینی). من به جای دوازده (با فتح دال) دوست دارم بگویم دوازده (با ضم دال). این لهجه قدیمی تهران است. کسی به من زنگ زد و گفت این شنفتن را از کجا آوردی؟ یعنی چی؟ این خانم نمی دانست که خود حافظ، شنفتن را با گفتن هم قافیه کرده است. اما استفاده از این کلمات و این نوع گویش دوستان را عصبانی می کند. اما من تاکید دارم که از این زبان استفاده کنم.
 
../../../../media/news_gal/file_87837.jpeg
 
من و گریگوری پک
هرقدر بیشتر فیلم دیده ام، من را بیشتر مومن کرده که جای خودم باشم. چون می بینم اگر گریکوری پک که بسیار هم دوستش دارم اینقدر موفق است، به این دلیل است که خود خودش است. اگر جک نیکلسون اینقدر موفق است، چون خود خود خودش است. هرقدر آدم بیشتر خودش باشد، مطمئنا بیشتر موفق خواهد شد. اینکه یک نفر را آینه تقلیدی خودت قرار بدهی و بخواهی مانند او باشی، باعث می شود خیلی از چیزهایی که مزه و رنگ و بوی توست پنهان بماند و قابلیت بروز پیدا نکند و تبدیل شوی به یک برداشت دست چندم از یک آدم اورجینال و جذاب.
 
وقتی ترانه می گویم...
هر وقت بعد از یک اجرای خوب به خانه می آیم دست به قلم می گیرم وشعر یا ترانه خوبی می گویم. وقتی از یک گپ خوب با یک خواننده بیرون می آیم، بعدش یک مرتبه یک شعر خوب به ذهنم می آید. وقتی یک بازی خوب انجام می دهم، میل بیشتری برای دیدن فیلم دارم و وقتی فیلم خوب می بینم احساس می کنم حالا یک برنامه لازم است که با اجرایم امکان تحلیل فیلم را فراهم کنم. همه اینها به هم راه دارند.
 
ماجرای من و قورمه سبزی
من هم مثل همه مردهای ایرانی قورمه سبزی دوست دارم. ولی اصلا این طوری نیست که کله ام بوی قورمه سبزی بدهد. اما مثل اینکه این طوری به نظر می آید به هر حال بهتر از این است که از کله آدم بوی گچ وآهک به مشام برسد یا اینکه درون کله ام فضایی باشد برای آزمایش هایی که در خلاء انجام می شود.
 
 
نکته مهم
من در زندگی ام یک کابوس می بینم که هنوز هم ادامه دارد البته هیچ ربطی هم به عذاب وجدان ندارد. خیلی وقت ها در خواب کابوس می بینم که یکی از امتحان های دوره دانشگاهم باقی مانده ومن فراموش کرده ام بگذرانمش و به همین دلیل نمی توانم مدرکم را بگیرم این کابوس من است و هنوز در این سن وسال با آن از خواب می پرم. تنها کابوس زندگی من همین است و ماهی یکی، دو بار سراغم می آید. من عاشق دوران دانشجویی هستم حاضرم هرچه دارم ( که البته زیاد هم نیست ) بدهم وباز گردم به سال ۷۴ و دانشجو شوم. من هم مثل همه آدم های معمولی رفتم دانشگاه ودرس خواندم ولی در زندگی عادی ودر خانه برای خودم کلاس دانشگاه دارم. ادبیات کهن می خوانم و زبان عربی را دنبال می کنم. کتاب های تاریخی وسینمایی مطالعه می کنم. یک عالم فیلم می بینم وبا دوستانم هم کلی گپ می زنم.
 
فرزاد حسنی 21 شهریور 1356 در محله خانی اباد تهران " در بیمارستان عیوض زاده متولد شد . از همان دوران کودکی عاشق تلویزیون و برنامه های آن بخصوص سریال سربداران بود . بچه اول خانواده است و در کل سه برادر هستند به نامهای فرزاد " فرهاد و فرشاد . اسم فرزاد را دختر خاله مادرش برای او انتخاب کرده " مادرش از سادات است و نامش شکوه السادات می باشد .
آزاده نامداری متولد نهم آذر 1363کرمانشاه و دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او با اجرا در برنامه تازه ها نام خود را به شهرت رسید و با برنامه غیرمنتظره موقعیت خود را تثبیت کرد. او در 30 اردیبهشت 1392 با فرزاد حسنی دیگر مجری تلویزیون ازدواج کرد.
 
 
۲۱ مرداد ۱۳۹۳
فرارو- "آزاده نامداری" ماجرای طلاق از "فرزاد حسنی" را رسانه‌ای و در گفتگویی این موضوع را رسماً تأیید کرد.
 
از حدود سه ماه پیش خبری دهان به دهان در میان اهالی رسانه‌ای می چرخید. خبر مربوط بود به پرسر و صداترین ازدواج سال 92،‌ ازدواجی که سید حسن خمینی عاقد آن بود. «فرزاد حسنی» و «آزاده نامداری» با هم ازدواج کردند و این موضوع را رسماً و با حضور در کنسرت یکی از خوانندگان کشور اعلام کردند.

 
فرزاد حسنی و آزاده نامداری برای اولین بار به طور مشترک، اجرای برنامه سال تحویل شبکه دو سیما را به عهده گرفتند.  اجرایی که اصلاً نتوانست مطابق انتظار بدرخشد و پر حاشیه شد و انتقادات بسیاری را هم برانگیخت؛ درست مثل خود این دو مجری، پر سر و صدا شد و پر حاشیه.
 
بعد از حدود سه ماه آزاده نامداری در گفتگوی خود را با روزنامه صبا برای نخستین بار در یک تریبون رسمی خبر جدایی اش از فرزاد حسنی را اعلام کرد.
 
آزاده نامداری در این گفتگو گفت:‌ آزاده نامداری قطعاً زندگیش آبستن اتفاقاتی بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتواسته جلوی رخداد بیرونی آن را بگیرد. اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است. من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیافتد.
 
پیش از این، خبر طلاق آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش از این در محافل غیر رسمی نقل شده بود.


گزیده سخنان نامداری در گفت‌وگو با روزنامه «صبا» را در ادامه می‌خوانیم:
  •  من 7 سال اجرا کردم و 3 سال اجرا نکردم و نکات زیادی در زندگی من بود که می شد درباره اش حرف زد، اما مردم این کار را حداقل در قبال من نکردند و وقتی به من می رسند به من لطف دارند. واقعا در طول این سال ها باور کن یادم نمی آید کسی ری اکشن منفی به من داده باشد و حالم را بد کرده باشد. تنها چیزی که حال من را بد می کند، قضاوت کردن است. اصل دینی اش هم این است که ظن و گمان بد درباره کسی گناه محسوب می شود.
  • ممنوع التصویر نبودم. غیبتم برای این بود که فکر می کردم یک کار شیک تر انجام دهم و مستند بسازم. من تا سال 90 اجرای برنامه زنده داشتم و سال 90 تا 93 این تجربه مستندسازی در «خانومی که شما باشی» را داشتم و خیلی هم به من چسبید. دلم می خواست فاز دیگری را تجربه کنم.
  • من قبل از این که همسر کسی باشم مجری تلویزیون هستم. کارم را دوست دارم و دوست دارم که تجربیات خوبم را تکرار کنم. من سه سال مجری سال تحویل دوم با احسان علیخانی و سال سوم با فرزاد حسنی، حالا ممکن است حال ات خوب باشد و برنامه خوب شود، ممکن هم هست که حال ات بد باشد و برنامه بد شود.
  • راستش را می گویم. هر کسی از من سوال کند، تیتر راست آن اتفاق را می گویم، اما جزئیات زندگی ام به خودم مربوط است. این را هم بگویم که رابطه من با فضای مجازی بسیار کم است و اصلا آدم کامنت‎بخوانی نیستم!
  • مهم ترین نتیجه ای که این روزها گرفتم و می خواهم رعایتش کنم این است که به همه اعتماد نکنم.
  • عشق، شکست ندارد. مثل آب تصفیه نشده یکسری ناخالصی هایی باعث می شود رابطه ات به سرانجام نرسد. دو تا آدم با هم هماهنگ نبودند و به هر دلیلی، نشده که با هم بمانند. این اسمش شکست نیست. اگر عاشق کسی باشی هیچ وقت نمی توانی پرونده اش را ببندی.
  •  آزاده نامداری که الان روبروی تو نشسته، قطعا زندگی اش آبستن یک اتفاق بوده و هر جوری هم که مدیریت کرده نتوانسته جلوی رخداد بیرونی این اتفاق را بگیرد، اما من اصلا سعی نمی کنم که بگویم این اتفاق نیفتاده یا مقصرش کس دیگری بوده است.
  • من می خواهم بگویم که این اتفاق می تواند در زندگی هر کسی بیفتد. آدم ها می توانند خیلی خوب باشند ولی برایشان اتفاقات تلخ بیفتد. عکسش هم صادق است. ولی در کل من معتقدم باید مسئولیت اتفاقی را که افتاده بپذیریم. من مسئولیتش را به عهده می گیرم و می گویم اصلا رخداد هولناکی نیست، من همانم، همان آزاده نامداری سابق. فقط کمی بزرگ تر شده ام و بیشتر می دانم و بیشتر می فهمم، اما این که دیگر عشق معنا ندارد و... نه، اصلا اینطور فکر نمی کنم. من همانم ولی کمی سختی کشیدم و حالا به نظرم خیلی خوب هستم. خودم را هم خیلی دوست دارم.
  • من اصلا قابل سرزنش نیستم. به دلایل شخصی اصلا خودم را سرزنش نمی کنم و اتفاقا حس می کنم خیلی هم با شهامت هستم. هر وقت احساس کنم کاری کنم که درست است آن را انجام می دهم و اگر احساس کنم غلط است انجام نمی دهم.
  • من اگر به سال 82 برمی گشتم مسیر زندگی ام را عوض می کردم. انتخاب دانشگاهم را عوض می‌کردم. هرگز وارد تلویزیون نمی شدم و یک زندگی دیگر را تجربه می کردم. اگر بخواهم خیلی دردناک فکر کنم این‌طوری به زندگی ام نگاه می کنم که کاش خدایا به من یک دهه فرصت می دادی تا دوباره بعضی از تصمیمات را بگیرم، مثلا دیگر مدیریت صنعتی نمی خواندم و روانشناسی بالینی می خواندم. هر چند که من این اشتباه را تصحیح کردم و در دوره ارشد بالینی می خوانم، اما می توانستم از این فرصت بهتر استفاده کنم. اگر زمان به عقب برمی گشت من هرگز به دانشکده صدا و سیما نمی رفتم تا تست بدهم و مجری تلویزیون بشوم، اما به معنای این نیست که اشتباه کردم، این شیوه ای بود که من آن زمان حس می کردم درست است، بنابراین انجام دادم.
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
خبر جدایی آزاده نامداری از فرزاد حسنی بازتاب گسترده ای در رسانه ها داشت. بعد از گفت‌وگوی آزاده نامداری با روزنامه صبا و اعلام تلویحی جدایی‌اش از فرزاد حسنی، سایه این خبر همچنان بر سر فضای رسانه‌ای سنگینی می‌کند. طوری‌که حتی چندروز پس از انتشار این گفت‌وگو، حاشیه‌های آن بیشتر و بیشتر می‌شود.  

بگومگوی رسانه‌ای خبرنگار نزدیک به فرزاد حسنی با آزاده نامداری. حاشیه‌های رسانه‌ای شدن یک جدایی رسانه‌ای همچنان ادامه دارد. بعد از گفت‌وگوی «آزاده نامداری» با «روزنامه صبا» که دوشنبه 20 مردادماه منتشر شد،یک خبرنگار که گفته می‌شود رابطه نزدیکی هم با «فرزاد حسنی» دارد، با انتشار یک یادداشت به این موضوع واکنش نشان داد. یادداشتی که با تیتر «الو... من دارم عروسی می کنم» در یک سایت متعلق به یک تلویزیون اینترنتی منتشر شد. دوست خبرنگار فرزاد حسنی در این یادداشت از نامداری به خاطر رسانه ای کردن طلاقش گلایه کرده‌بود. اما نامداری هم ساکت ننشست واین یادداشت را بی پاسخ نگذاشت.

آقای خبرنگار در بخشی از این یادداشت نوشته بود: «هیچ وقت اون روزی که شماره فرزاد حسنی روی تلفنم افتاد رو فراموش نمی کنم؛ البته نه اینکه قبلش با هم ارتباط نداشتیم ها نه، ولی اون روز یه انرژی و هیجان دیگه ای تو صداش بود. (اصولا خیلی کم پیش میاد فرزاد از اتفاقی هیجان زده شه!) وقتی گفت داداش دارم ازدواج می کنم رو هیچ وقت یادم نمی ره. اولش فکر می کردم داره شوخی می کنه، چون تو ذهن خودم همیشه فرزاد رو پسر مستقلی می دیدم و بعید می دونستم از مجرد بودنش ناراضی باشه، ولی اون روز تمام تصوراتم نسبت بهش عوض شد.»

او در ادامه، ماجرای رسانه‌ای شدن خبر ازدواج و انتشار گزارش و عکس‌های عقد این زوج رسانه‌ای را بازگو کرده و در پایان، این‌طور از آزاده نامداری گلایه می‌کند:«تنها یک سوال از آزاده نامداری دارم؛ خانم نامداری... شما که می دانستی بهتر است این آتش زیر خاکستر و محرمانه بماند، چرا اینگونه خبر طلاق تان را رسانه ای کردید؟ مگر نه اینکه شما مجری تلویزیونی هستید که میلیون ها بیننده پای حرف هایتان می نشینند، به‌تان اعتماد می کنند و شما و همکارانتان را الگوی زندگیشان قرار می دهند؟ چرا فرزاد با آن زبان نیش دار و تند و البته بی پروایش (که بارها و بارها چوبش را خورده)، قفل سکوت به زبانش زده و لام تا کام حرف نمی زند؟ اینکه همیشه چهره های سرشناس از مطبوعاتی ها شاکی اند که چرا در زندگی ما سرک می کشید را همه می دانیم، پس چطور شد شما این بار خودت پیش قدم شدی؟ چطور می شود یک زن ایرانی با این صراحت و بی هیچ ابایی در حرف هایش بگوید «قبل از اینکه همسر کسی باشم، مجری تلویزیونم!» خانم نامداری... یعنی مجری بودن در تلویزیون این‌قدر با ارزش تر از همسر یک مرد ایرانی بودن است؟ منِ مخاطب دیگر چگونه می توانم پای حرف های شما در تلویزیون بنشینم و شما از راز و رمز موفقیت و اصالت یک زن ایرانی برایمان حرف بزنید و از خانه داری و همسرداری یک زن برایمان بگویید؟»

این یادداشت البته بلافاصله با پاسخ نامداری مواجه می‌شود. نامداری ضمن تماس با مسئولان سایت اینترنتی منتشرکننده این یادداشت، در بخشی از پاسخش به دوست خبرنگار فرزاد حسنی این‌طور می‌گوید: «مصاحبه من با روزنامه صبا موجود است، اگر متن مصاحبه ام را کامل خوانده باشید، می بینید آنجا نه اسمی از کسی برده ام و نه به اتفاق خاصی اشاره کرده ام. آنجا قرار بود درباره عشق، فلسفه زندگی و دنیا صحبت کنیم که همه این موضوعات از علاقه مندی های شخصی ام است. هیچ وقت درباره کسی صحبت نکرده ام و خاصه در این گفتگو هم در مورد جدایی ام حرفی به میان نیاوردم. اما رسانه های مختلف به واسطه استنباط شخصی شان و با تیتر «آزاده نامداری طلاقش را پذیرفت!» بازتاب عجیبی به این اتفاق دادند، در حالی که هیچ کجای مصاحبه من چنین حرفی زده نشده بود.»

نامداری البته در بخش دیگری از پاسخش، با مثال آوردن اظهارات «شقایق دهقان» درباره «نامادری بودن» و تجلیلی از روراست بودن او با مردم، این را هم گفته که :«اصولا لاپوشانی یا دروغ گفتن اذیتم می کند و نمی توانم بار سنگین دروغ را روی دوشم تحمل کنم. من به هر محفل هنری از جمله تئاتر، سینما یا کنسرت که می رفتم می گفتند «به فرزاد سلام برسان!» اما مگر چقدر می توانم این مسئله را از همه قایم کنم و بگویم «چشم، سلام می رسانم!» من تحمل این بار سنگین دروغ را ندارم. من یک زن کاملا سنتی ایرانی هستم و در مرام و ادبیات خودم و خانواده ام نیست که بروم جار بزنم «من جدا شده ام.» هرگز دوست نداشتم این اتفاق تا این حد بازتاب رسانه ای داشته باشد، اما به قول شهاب حسینی «یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بی پایان است.» تعجبم از این است که فضای رسانه ای مان چقدر آمادگی ذهنی داشت که بعد از انتشار گفتگوی من با روزنامه صبا این هجمه رسانه ای اتفاق افتاد و انگار همه آماده بودند این خبر را منتشر کنند، در حالی که به هیچ وجه به صورت مستقیم این خبر را اعلام نکردم.»

آزاده نامداری در پایان گفتگوی تلفنی اش هم گفته: «امیدوارم همه شرایط حال حاضر من را درک کنند و بیشتر از این به اتفاقات اخیر دامن نزنند. اصلا چرا باید هر کسی از این شرایط با استنباط شخصی اش داستان درست کند؟!»

به‌نظر می‌رسد حاشیه‌های گفت‌وگوی خانم مجری با روزنامه «صبا» همچنان ادامه داشته باشد. حاشیه‌های تلخی که پس از رسانه‌ای شدن جدایی یک زوج رسانه‌ای به‌وجود آمده و آتش زیر خاکستری بوده که حالا دوباره شعله‌ور شده. بی‌آن که کسی بخواهد آبی بر روی آتش این اتفاق تلخ بریزد.
گلایه‌های فرزاد حسنی از رسانه‌ها: ما فضول هستیم! 3شهریور 93
در پی انتشار خبر طلاق دو مجری نامدار که بزودی به یکی از مباحث پرخواننده تبدیل شد، منابع خبری و خوانندگان هنوز درباره این زن و شوهر سابق می‌نویسند و حاشیه‌ها و اتفاقات پس از آن را منتشر می‌کنند.
 
فرزاد حسنی مجری مشهور و البته این روزها خبرساز تلویزیون ایران پنج شنبه صبح مهمان برنامه «رادیو من» بود. او در اولین مصاحبه‌اش بعد از جدایی از «آزاده نامداری» درباره مضرات فضولی صحبت کرد و این که چرا بعضی ها در زندگی دیگران سرک می‌کشند.
 
فرزاد حسنی در این برنامه هم غزل خواند و هم به سوالات مردمی پاسخ گفت. او چندین بار به مطالب سایت های خبری اشاره کرد و تلویحا گفت که همه اخبار و گزارش های منتشر شده را دنبال می کند. مثلا یک بار گفت: «در سایت ها نوشته‌اند من امروز آمده‌ام بازدید تو را پس بدهم.»
 
در بخشی دیگر از صحبت هایش هم به مهران دوستی گفت: «سایت‌ها عکس من را در عروسی برادرم منتشر کرده بودند. »
 
فرزاد حسنی در بخشی از برنامه پیشنهاد کرد که یک غزل عاشقانه را با مهران دوستی دو نفره اجرا کنند. او گفت: «من دوست دارم عاشقانه هایمان را با هم تقسیم کنیم. مهران می خواهد به سبک خودش عاشقی کند و من هم به سبک خودم. من و همکار گرانقدرم جناب آقای مهران دوستی روبروی همدیگر نشسته ایم با دو میکروفون مختلف. جفتمان پر از خاطرات عجیب و غریب و تجربه های متفاوت در زندگی هستیم. با دو معنی و نگاه متفاوت از عشق برای شما می‌خواهیم غزل بخوانیم. یک آدمی با فاصله سنی از من (مهران دوستی) و یک آدمی که ممکن است خام تر باشد. ببینید ما دو تا یک غزل عاشقانه را چگونه می‌خوانیم.»
 
این دو مجری در ادامه برنامه این غزل را خواندند:
 
خوب من حیف است حال خوبمان را بد کنیم
راه رود جاری احساسمان را سد کنیم
 
عشق در حالتی خوب است خوب خوب خوب
پس نباید با اگر یا شاید آن را بد کنیم
 
دل به دریا میزنم من دل به دریا میزنی؟
تا توکل بر هر آنچه پیش می آید کنیم.
 
می توانی می توانم می شود نه شک نکن
باورم کن تا نباید را فقط باید کنیم
 
در ابتدای برنامه مهران دوستی این سوال را مطرح کرد که «چرا بعضی از ما فضولی می کنیم؟» بخشهایی از صحبت‌های «فرزاد حسنی» را در ادامه بخوانید:
  • مردم وقتی یک نفر را در فاصله ای از خودشان می‌بینند در عین حال که لذت می‌برند دوست دارند برایش یک اتفاقی بیفتد. وقتی یک نفر که از تو بهتر است برایش اتفاقی می افتد پاسخی می شود برای همه فروخوردگی ها و شکست های تو. انگار تو دیگر برای همه ناراحتی هایت عذاب وجدان نداری. دلت خنک می شود. جیمز دین سه تا و نصفه ای فیلم بازی کرده. به جایگاهش کاری ندارم. هر سال برایش جشنواره می گذارند. این قدر نگهش می دارند. اما ما بهترین بازیگران و هنرمندانمان را تخطئه می کنیم. ما آدم های بزرگ را کوچک می کنیم. کشور آمریکا تاریخ نداشته اش را تبدیل به یک تاریخ جهانی می کند.
  • عده‌ای از ما که منظورم اکثریت است زمانی که توفیقی را می‌بینیم در برابرش واکنش نشان می‌دهیم. وقتی محمد اصفهانی و خواجه امیری می‌‌رود بالا که بخواند برایش دست می‌زنیم؛ ولی می گوییم اگر پایش در برود و زمین بخورد چه حالی می کنیم. چقدر دوست داریم فیلم یک نفر دربیاید. یک ترانه ای هم داریم که می گوید «بگیر دست فتادگان را به شکر بازوی پرتوان». همه دوست دارند دست هم را بگیرند. هر وقت ببینند خدای نکرده مهران سرطان گرفته است همه کمکش می کنند. . اگر بگویند مهران جایزه بهترین گویندگی را در آسیا گرفته است نصف همکاران می خواهند خفه ات کنند.
  • فضولی و اظهار فضل یا برای داشتن اطلاعات اضافی است و یا برای اظهار نظرهای بیجا و ما آدم هایی هستیم که منتظر این کارهای بیجا هستیم. یک مقدار گوشمان بیشتر از هوشمان است. دوست داریم همه چیز را بشنویم.
  • دوستی پیامک فرستاده که نگویید فضولی؛ ما کنجکاو هستیم. آن فرهاد بود که در کتاب دوم دبستان کنجکاو بود؛ ولی ما فضول هستیم.
  • گاهی وقت‌ها خودمان به بعضی‌ها اجازه فضولی می‌دهیم و اجازه می‌دهیم در مسائل شخصیمان دخالت کنند. ما نباید خودمان فضول باشیم و اجازه بدهیم یک عده به خلوت ما ورود پیدا کنند و چیزی بگویند. وقتی در خانه را باز گذاشتی دزد و سگ و گربه با هم داخل خانه می شود.
  • این را به خاطر خودشیرینی نمی گویم. خیلی وقت ها ممکن است دیگران از من تعریف کنند و بگویند برنامه هایت خیلی پرمخاطب است. به خدا وقتی کار قدیمی ها را گوش می‌کنم می‌فهمم چقدر کم هستم. ملت ایران می‌دانند که من تا به حال به آنها دروغ نگفته‌ام. کارهای قدیمی را گوش می‌کنم؛ می‌فهمم که من چقدر کم و کوچکم. وقتی مهران دوستی در ابراز صدایش این قدر درست عمل می کند، واقعا آدم احساس می‌کند خیلی باید بدود.
  • ما وظیفه داریم غم های مردم را در دستگاه خودمان خرد و تبدیل به شادی کنیم. این وظیفه ما مجری هاست.
  • من برای مرضیه برومند می میرم؛ ولی تازگی چیزهای عجیب و غریب می گوید. مثلا به مهریه مهناز افشار هم کار دارد!
  • آدم قبل از این که بخواهد پیکاسو شود باید کمال الملک شود. خیلی از مخاطبان می گویند ما می خواهیم فن بیانمان خوب شود. فن بیان به چک و چونه و تلفظ ربط پیدا می کند. ما یک فن خطابه هم داریم که آموزش دادنش خیلی سخت است. ما نمی توانیم یاد بدهیم که مردم چطور فکر کنند. واقعا گوینده و مجری کم داریم. نه هر که سر بتراشد قلندری داند.
8مهر 9

آزاده نامداری: عاشق گزارشگری فوتبال هستم


مجری سیما گفت: اگر در تلویزیون یک مجری خانم برنامه فوتبالی اجرا نمی‌کند، برای این است که جامعه از آن استقبال نمی‌کند؛ مردم مجری خانمی را که فوتبال گزارش می‌کند اصلا دوست ندارند.
 
آزاده نامداری از همان روزهای اول ورودش به تلویزیون دیده شد؛ آن وقت‌ها برای شناختنش این طوری نشانی می‌دادند: خانمی که خیلی تند حرف می‌زند، اما حالا نشانی‌ها درباره او فرق کرده. یکی از این نشانی‌ها خانومی که شما باشی، است؛ برنامه‌ای که آزاده نامداری سنگ بنای آن را در شبکه دو گذاشت و حالا بعد از سه سال آن را به سمت یک برنامه دغدغه‌مند کشانده است. خانومی که شما باشی به تهیه‌کنندگی آزاده‌نامداری به برنامه‌ای بدل شده که به دشواری‌های زندگی زنان اختصاص دارد و از زنانی سخن می‌گوید که سختی‌ها و زمختی‌های زندگی را با نگاه و اندیشه زنانه سامان می‌دهند. این برنامه تاکنون در شش فصل تولید شده و فصل ششم که از بیست و نهم شهریور به مناسبت هفته دفاع مقدس آغاز شده، تا شانزدهم مهر ادامه دارد. به بهانه پخش خانومی که شما باشی، با آزاده نامداری درباره نگاهش به مفهوم زن، خانواده و سنت صحبت کرده‌ایم.

 برنامه خانومی که شما باشی، زمانی به صورت ترکیبی اداره می‌شد، اما حالا یک مستند تلویزیونی است. این دگردیسی چرا اتفاق افتاد؟
به نظرم دگردیسی در مقایسه با اتفاقی که برای برنامه رخ داده، کلمه سنگین و بزرگی است. اگر اشتباه نکنم سری اول برنامه نوروز 91 پخش و با استقبال زیادی روبه‌رو شد؛ بیش از آنچه توقع داشتم، البته حافظه‌ام یاری نمی‌کند که به جزئیات آن اشاره کنم و فقط می‌دانم برایم جالب بود که بعد از سال‌ها اجرای برنامه زنده، ناگهان خانومی که شما باشی این‌طور با استقبال روبه‌رو شده بود و من خیلی ذوق زده بودم. من همیشه اصرار داشته و دارم که این در این برنامه ما به دنیا از دریچه چشمان خانم‌ها نگاه می‌کنیم. زمانی به مسائل ساده زندگی آنها توجه داشتیم و حالا به دغدغه‌های عمیق‌تر زنان نگاه می‌کنیم. معتقدم مردمک چشم خانم‌ها به طور طبیعی دنیا را لطیف‌تر، مادرانه‌تر و نگران‌تر می‌بیند. خانم‌ها ویژگی‌هایی برای خودشان دارند که ما فکر کردیم می‌توانیم به این ویژگی‌ها در برنامه خانومی که شما باشی توجه داشته باشیم.

 طرح و ایده برنامه اولیه هم مال شما بود؟
بله.

 پس از همان ابتدا به مسائل زنان علاقه داشتید!
همین‌طور است، اما با ذکر این توضیح که وقتی برنامه‌ای حتی اسمش فریاد می‌زند که یک برنامه زنانه است، به این معنی نیست که ما به دنبال احقاق حقوق زنان هستیم. برنامه خانومی که شما باشی می‌خواهد به مسائل نگاه زنانه داشته باشد و این با نگاه خصمانه و جنگجویانه برای گرفتن حق و حقوق خیلی فرق دارد. نگاه زنانه مسائل جزئی‌تری را می‌بیند، مهربان‌تر تماشا می‌کند و به نظرم جامعه ما در شرایطی است که به این نگاه زنانه نیاز دارد.
 
 خانومی که شما باشی هر چه جلوتر رفت، زنانه‌تر شد و نگاهی که به آن اشاره دارید در این برنامه پررنگ‌تر شد. این یعنی نگاه زنانه شما پخته‌تر شد یا در عرصه برنامه‌سازی صاحب تجربه بیشتری شدید؟
شاید من پخته‌تر شدم. البته نمی‌توانم بگویم نگاه من لطیف‌تر شده است؛ به نظرم همیشه همین‌جوری به دنیا نگاه می‌کردم. چیزی که باعث تغییر برنامه شد، این بود که زمانی من مجری برنامه بودم و بخشی ازحرف‌ها را من می‌زدم و بخش دیگر را مهمان‌ برنامه‌ اما به مرور زمان به این نتیجه رسیدم که بگذارم همه حرف‌ها را مهمان برنامه بزند و من پشت دوربین بمانم. الان حضور من در برنامه به چند سوال و خواندن متن‌ها خلاصه شده که آن هم بسیار کوتاه است.
 
 چرا خودتان را حذف کردید؟
به دلایل متفاوت؛ ترجیح دادیم به جای این‌که افراد را به برنامه دعوت کنیم، ما سراغ آنها برویم. وقتی آدم‌ها به برنامه زنده تلویزیونی دعوت می‌شوند و روبه‌روی دوربین و زیر نور پرژکتور و توی دکور می‌نشینند، با وقتی که ما به خانه آنها می‌رویم، نگاهشان می‌کنیم، زندگی آنها را لمس می‌کنیم، رفتارشان را در کوچه و خیابان، با اطرافیان و بچه‌ها می‌بینیم، خیلی تفاوت دارد. وقتی تو مهمان موضوع برنامه‌ می‌شوی، چهار پنج روز در خانه‌اش می‌مانی و با ابعاد شخصیتش آشنا می‌شوی. این خیلی فرق می‌کند با این‌که مهمان برنامه ما خودش را جلوی آینه مرتب بکند و بیاید بنشیند روی صندلی روبه‌روی من و درباره خودش حرف بزند. همه ما درباره خودمان چیزهایی می‌گوییم که شاید کمی با واقعیت فرق داشته باشد؛ شما الان از من درباره خودم می‌پرسید. من خودم را طبق برداشتی که از خودم دارم برای شما توضیح می‌دهم، این فرق دارد با این‌که شما چند روز با من در خانه‌ام زندگی کنید. به نظرم فضای مستند بسیار صادقانه‌تر است و من به این نوع برنامه علاقه بیشتری دارم.
 
 یعنی دیگر دلتان نمی‌خواهد مجری باشید؟
چرا دوست دارم اما دلم می‌خواهد برنامه‌ای که می‌سازم این‌گونه باشد. ضمن این‌که برنامه‌ای که درباره خانم‌ها ساخته می‌شود حتما باید فرصتی به مخاطب بدهد که آن را حس کند.
 
 پس چرا از همان ابتدا طرح یک برنامه ترکیبی را به تلویزیون ارائه کردید؟
برای این‌که از اول این طوری فکر نمی‌کردم. آن چیزی که شما از آن به دگردیسی یاد می‌کنید، حتما در طول این سه سال در خود من هم رخ داده و نگاهم تغییر کرده است. اتفاقی که افتاده این است که نگاه ما به سوژه‌ها از فانتزی به واقعگرایانه تغییر کرده است. وقتی سوژه‌های ما فانتزی بود ساختار ترکیبی برای آن مناسب‌تر بود، اما وقتی سوژه‌ها واقعگرایانه انتخاب می‌شود، پس ساختار مستند برای آن مناسب‌تر است.

 برخی مجری‌های جوان تلویزیون وقتی در یک برنامه درخشیدند تازه می‌فهمیم که کلی برنامه اجرا کرده‌اند و ما هیچ وقت آنها را ندیده‌ایم، اما در مورد شما این طور نبود از همان برنامه تازه‌ها دیده شدید.
فکر می‌کنم خدا خیلی دوستم داشته و خیلی آدم خوش‌شانسی بودم چون چگونگی ورود به تلویزیون خیلی مهم است و این‌که برای یک مجری در اولین حضورش چه اتفاقی بیفتد. من نقطه شروع خوبی داشتم.
 
 اصلا چطور به تلویزیون معرفی شدید و اجرا را شروع کردید؟
من در آزمون اجرا شرکت کردم و از میان تعداد زیادی شرکت‌کننده انتخاب شدم و دوره‌های مختلف را گذراندم. اولین بار به برنامه سیمای خانواده معرفی شدم. تصور کنید کسی بودم که تا به آن زمان تجربه نشستن مقابل دوربین را نداشتم. خوش‌شانسی من این بود که چهار مجری فوق‌العاده در این برنامه حضور داشتند که هر کدامشان سال‌ها تجربه داشتند. خانم الهه رضایی که دیدنش برای من آرزو بود چه برسد کار کردن با ایشان و در کنارشان بودن. همین‌طور آقای هرمز شجاعی‌مهر که سال‌های سال در رادیو و تلویزیون اجراهای روان داشته و خانم قهرمانی و خانم ادیبی که سال‌های سال من ایشان را در برنامه‌های کودک تماشا می‌کردم. کدام مجری جوانی این شانس را دارد که در کنار این همه مجری توانمند قرار بگیرد و تجربه کسب کند. برای من کار کردن در سیمای خانواده مثل این بود که انگار هر روز می‌رفتم دانشگاه. بین سال‌های 84 و 89 من تازه‌ها را با 25 دقیقه زمان در دل برنامه دو سه ساعته سیمای خانواده اجرا می‌کردم. این برای من واقعا حکم دانشگاه را داشت.
 
 یعنی شما تمام دو سه ساعت برنامه را در استودیو حضور داشتید و بعد از اجرای تازه‌ها همان‌جا می‌ماندید و کار دیگران را نگاه می‌کردید؟
البته که می‌ماندم. دروغ چرا!؟ شاید سال آخر اینقدر منظم و پیوسته نبود و یک وقت‌هایی نمی‌شد که تمام وقت پشت صحنه حضور داشته باشم، اما این برنامه در تمام آن چهار پنج سال زندگی من بود. شب‌ها برنامه ضبط شده را نگاه می‌کردم، روزها با مجریان برنامه حرف می‌زدم، نظر همه را می‌پرسیدم. این شاید برای هر مجری تازه‌کاری یک آرزو باشد که به مجریان با سابقه تلویزیون دسترسی داشته باشد و با آنها حرف بزند، اشکالاتش را بپرسد. این خوشبختی بزرگی برای من بود. به نظرم یکی از دلایل ضعف اجرا در تلویزیون ما این است که مجری‌های تازه‌ وارد به تلویزیون اصلا فرصت نمی‌کنند آموزش ببینند، در حالی که آموزش در حین کار خیلی خیلی مهم است.

 آن موقع چند ساله بودید؟
این دوره بین بیست تا بیست و پنج سالگی من بود که سال‌های مهمی در زندگی هر کسی است. اینقدر این برنامه برای من مهم بود که کل زندگی مرا تحت تاثیر قرار داده است. دوستان امروز من کسانی هستند که در آن دوره با آنها آشنا شدم. سال‌های مهم زندگی من در سیمای خانواده گذشت و بگذارید اینقدر با کلمات بازی نکنم و صریح بگویم من با این برنامه بزرگ شدم.
 
 شما به فوتبال هم علاقه دارید. چرا به سمت گویندگی یا اجرای برنامه‌های ورزشی نرفتید؟
برای این‌که اصلا چنین چیزی در تلویزیون نداریم. یکی از آرزوهای بزرگ من در زندگی این بوده که یک برنامه فوتبالی اجرا کنم، ولی هنوز در تلویزیون این باب باز نشده است.
 
شاید آنقدرها هم خوش‌شانس نیستید!
نه این‌طور نیست. به همان دلیل که خانم‌ها نمی‌توانند به ورزشگاه بروند، به همان دلیل هم نمی‌توانند اجرای برنامه‌های فوتبالی را به عهده بگیرند. بگذارید این‌طوری بگویم، این تلویزیون نیست که مسئول خیلی از اتفاقات است. در واقع فرهنگ جامعه خودش را به تلویزیون تحمیل می‌کند. اگر در تلویزیون یک مجری خانم برنامه فوتبالی اجرا نمی‌کند، برای این است که جامعه از آن استقبال نمی‌کند. مردم مجری خانمی را که فوتبال گزارش می‌کند اصلا دوست ندارند و به همین دلیل در تلویزیون ما چنین اتفاقی نمی‌افتد. ممکن است در بعضی جمع‌ها بگوییم چقدر خوب بود اگر یک خانم فوتبال گزارش می‌کرد، اما حقیقت این است که اگر این اتفاق بیفتد برایمان جالب نیست. زمانی من چادر ملی به سر کردم و در تلویزیون ظاهر شدم. آن زمان در تلویزیون ما کسی چادر ملی سر نمی‌کرد، اما جامعه مرا با این پوشش در تلویزیون پذیرفت چون چادر ملی در جامعه وجود داشت و پذیرفته شده بود، اما وقتی چادر رنگی سر کردم، مورد توجه قرار نگرفت. من در برنامه غیرمنتظره چادر رنگی سر کردم. اواخر سال 89 و اوایل سال 90 بود و ما در برنامه غیرمنتظره راجع به این کار فکر کرده‌ بودیم و همه جوانب آن را بررسی کردیم اما متوجه شدم مردم این نوع چادر را دوست ندارند و خانم‌های چادری به چادر مشکی بیشتر علاقه دارند. بنابراین وقتی مردم اتفاقی را دوست ندارند، تلویزیون هم ادامه نمی‌دهد.
 
همین دیدگاه که تلویزیون فرهنگ جامعه را بازتاب می‌دهد، چقدر در برنامه خانومی که شما باشی تاثیر داشت و به آن سمت و سو داد؟
اجازه بدهید قبل از هر چیز تاکید کنم که این برنامه حاصل فکر آزاده نامداری به تنهایی نیست. ما یک کارگردان خیلی خوب در برنامه داریم به نام میلاد مهدوی که حرف‌های ما را که جنس زنانه دارد، خوب درک می‌کند و به تصویر می‌کشد. مدیران گروه، همکاران ما در اتاق فکر برنامه و خبرنگارانی که با ما همکاری دارند، آقای سیداحمد قمصری که مدیر تولید است و آقای سهرابی دستیار تهیه، همه در این برنامه سهیم هستند، اما اگر در نهایت این برنامه به نام من است؛ یعنی من مسئولیت این برنامه را به عهده دارم؛ هم مسئولیت خوبی‌های آن و هم مسئولیت بدی‌ها و ضعف‌هایش را و شاید به همین دلیل تغییری که در من رخ داد به برنامه هم سرایت کرد. کاملا طبیعی است که هر قدر نگاه من به زندگی پخته‌تر می‌شود، در برنامه‌سازی هم پخته‌تر عمل می‌کنم. من پاییز امسال سی‌ساله می‌شوم. پنج سال دیگر که سی و پنج ساله شدم، حتما برنامه خانومی که شما باشی باید با برنامه فعلی متفاوت باشد و اگر نبود یعنی جا مانده‌ام.
 
مسائل زنانه و نگاه‌های زنانه به این سرعت تغییر می‌کند؟
نمی‌دانم چه اتفاقی خواهد افتاد، اما حتما به مرور زمان می‌توانیم عمیق‌تر به دنیای زنان نگاه کنیم. مثلا اوایل دربرنامه خانومی که شما باشی درباره دغدغه‌هایی مانند رانندگی خانم‌ها، سفر و مسائلی از این دست حرف زدیم، اما الان حرف برنامه چیز دیگری است. ما به این نتیجه رسیده‌ایم که دغدغه‌های زنان ما خیلی مهم‌تر از رانندگی و سفر است. در سری جدید برنامه، ما با خانمی حرف می‌زنیم که شهردار است و دارد یک شهر را اداره می‌کند، زندگی خانمی را نشان می‌دهیم که همسرش از گردن قطع نخاع شده است، راجع به زنی صحبت می‌کنیم که سه فرزندش را در یک روز از دست داده است. من دغدغه‌های زنان را سطحی‌ می‌دیدم و هر چه زمان می‌گذرد نگاهم عمیق‌تر می‌‌شود.
 
 الان نگاهتان به زن، خانواده و دنیای امروز یک زن ایرانی چگونه است؟
در این باره فقط می‌توانم نظرم را بگویم و شاید سندیتی هم نداشته باشد. فکر می‌کنم باری که امروز روی دوش زن ایرانی است خیلی بزرگ است. زن ایرانی مسئولیت خانواده را به عهده دارد؛ وقتی در خانه‌ای دو بچه وجود دارد، با این حجم اطلاعاتی که در دسترس قرار گرفته و این هجمه عظیمی که از جاهای مختلف به یک خانواده وارد می‌شود، زندگی پیچیده‌تر شده است. زندگی امروز حتی از پنج سال پیش و ده سال پیش هم پیچیده‌تر است. زن ایرانی باید خودش را با این پیچیدگی‌ها هماهنگ کند، او نمی‌تواند عقب بماند.
 
 چرا فقط زن خانه را در مقابل این دشواری‌ها مسئول می‌دانید؟ مردها هم کنار زن‌ها هستند و مسئولیت‌هایی به عهده دارند.
نمی‌گویم فقط زن مسئول است؛ قبول کنید حجم قابل توجهی از این مسئولیت‌ها بر دوش زن است. همه اعضای خانواده چشم به مادر خانه دوخته‌اند. این مساله هم سنتی است و هم برآمده از ذات و درون زنان. اولین تصویری که از مادران خود در ذهن داریم چهره‌ای نگران است. مادر ایرانی نمی‌تواند به فرزندانش بگوید خب تو برو دنبال زندگی خودت که من هم به خودم برسم. همه فکر و ذکر مادران ما این است که زندگی فرزندشان چه می‌شود، چه آینده‌ای در انتظار اوست. چه می‌خورد، چه می‌پوشد، کجا می‌رود، با چه کسی دوست می‌شود، با چه کسی ازدواج می‌کند، چه‌ کاره می‌شود و...
 
 مادرهای ایرانی هم تغییر کرده‌اند و شاید تا ده سال دیگر دغدغه‌های آنها از جنس دغدغه‌هایی که به آنها اشاره می‌کنید، نباشد.
به نظرم این تغییرات در بخش کمی از زنان ایرانی رخ داده است. ذات زن شرقی و زن ایرانی این است که دغدغه خانواده و فرزند داشته باشد. بله قبول دارم که زن پایتخت‌نشین با زنی که در شهر یا روستایی دور افتاده زندگی می‌کند دغدغه‌های متفاوتی دارد، اما به طور کلی ذات زنانه دوست دارد مراقب و مدیر باشد. هویت یک زن به این دو واژه وابسته است و وقتی ستون خانه‌ای می‌شود آن را وظیفه خودش می‌داند. نگاه من این است که این بار به دوش زن‌هاست و در دنیای امروز مراقبت و مدیریت خیلی سخت‌تر است. برای همین می‌گویم بار سنگین‌تری به دوش دارند.
 
 اگر این حرف شما را بپذیریم که مدیریت و مراقبت از ذات زنانه می‌آید یعنی نباید تغییر کند. با این حساب تغییر دیدگاه زنان پایتخت‌نشین نتیجه چه چیزی است؟ شاید معتقدید که یک موج گذراست؟
امیدوارم یک موج باشد. دنیا در حال تغییر است و به نظر من مردم کشور ما مقاوم‌ترین آدم‌ها در مقابل این تغییرات بوده‌اند. ما آدم‌هایی نیستیم که بگوییم به من چه! اصلا این ادبیات در فرهنگ ما نیست. زمانی دوستی درباره فلسطین حرف می‌زد و من به او گفتم مردم ما مساله فلسطین را ندیده نمی‌گیرند برای این‌که ما اصلا آدم‌هایی نیستیم که بگوییم به من چه! ما مردمی هستیم که احساس مسئولیت می‌کنیم. حالا فکر کنید در میان مردمی با چنین روحیه‌ای بزرگ شده باشی و زن هم باشی. پس نمی‌توانی بی‌تفاوت باشی. همیشه دعا می‌کنم خدا نخواهد روزی را که ملتی بی‌تفاوتی را تجربه کند. آن روز روز مرگ ماست که بگوییم به من چه همسایه‌ام گرسنه ‌است! به من چه! خدا آن روز را نیاورد.
 
 برای این‌که ما هنوز سنتی هستیم.
به نظر من این خوب است.
 
 شما خودتان را سنتی می‌دانید یا مدرن؟
من خودم را خوب می‌دانم (با خنده). هنوز نگاهم این‌طور نشده که بگویم به خودم فکر می‌کنم و بقیه مسائل به من ربط ندارد. من هنوز آدمی هستم که نسبت به اطرافیانم بسیار حساس هستم، مراقبم که کسی از دستم ناراحت نشود، به حال و احوال بغل‌دستی‌ام فکر می‌کنم، در قبال خانواده احساس مسئولیت می‌کنم. اگر شبی احساس کنم پدر و مادرم با ناراحتی از دست من خوابیده‌اند، دیوانه می‌شوم، هر ساعتی که باشد بیدارشان می‌کنم و از آنها می‌خواهم مرا ببخشند. نمی‌توانم سه روز قهر باشم! می‌گویند نسل‌های بعد از ما این طوری هستند. من نمی‌دانم، اما من به عنوان یک دهه شصتی احساس مسئولیت می‌کنم و این حس را دوبرابر کنید چون من یک زن هستم. وقتی یک آدمی را در خیابان ببینم که چیزی می‌فروشد یا داستان فقر کسی را بشنوم، هنوز انگار چیزی در من هست که نمی‌گذارد بی‌تفاوت باشم.
 
 فکر می‌کنم برای نگه‌داشتن این چیزی که درونتان حس می‌کنید، می‌جنگید!
همه کسانی که مثل من فکر می‌کنند برای حفظ این احساس‌ها می‌جنگند. ما اگر این احساسات را از دست بدهیم سرمایه بزرگی را از دست داده‌ایم. همه ما تلاش می‌کنیم که بگوییم احساس مسئولیت، تعلق و اصالت داریم. این‌که همه چیز را رها کنیم روی باد هوا که برای خودش بچرخد، اتفاق خوبی نیست. من دوست ندارم چنین آدمی باشم حتی اگر خوش‌تر باشم چون تعریف زندگی من این نیست که خوش‌تر باشم، تعریف زندگی من این است: درست‌تر باشم.
 
 علم روان‌شناسی این همه گذشت از خود و به فکر دیگران بودن را تائید می‌کند؟
چیزی که روان‌شناسی تائید می‌کند تعدیل و تعادل است. روان‌شناسی می‌گوید هر چیزی زیادتر یا کمتر از حد تعادل بد است و جالب این‌که نگاه دینی ما هم همین را می‌گوید و افراط و تفریط را رد می‌کند. روان‌شناسی هم می‌گوید آن‌قدر به دیگران فکر نکن که خودت را فراموش کنی، این‌قدر هم بی‌مسئولیت نباش که دیگران را به دردسر بیندازی. مشترکات زیادی در علم روان‌شناسی و آموزه‌های دینی ما وجود دارد و حتی مشترکاتی با سنت‌های ما؛ مثلا این‌که ما دوست داریم آدم‌های مسئولی باشیم، بچه‌های مسئولی بار بیاوریم و این مساله همچنان تداوم پیدا کند.
 
 خانومی که شما باشی برای زنده نگه داشتن این دیدگاه‌های شرقی و سنتی تلاش می‌کند. درست است؟
از کلمه سنتی و مدرن بگذریم. من دوست دارم مقولات را به خوب و بد تقسیم کنم. من دوست دارم آدم خوب ببینم، احساس خوب داشته باشم.
 
  اما «خوب» خیلی نسبی است!
نسبی است، اما هم در سنت و هم در مدرنیته چیزهایی داریم که خوب هستند. زندگی مدرن زندگی صادقانه‌ای است؛ بچه‌های نسل جدید خوب یا بد خودشان هستند و بسیار صادقانه خودشان را به نمایش می‌گذارند، اما در زندگی سنتی آدم‌ها خیلی اهل حرمت نگه داشتن هستند. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است ترکیبی از هر دو را داشته باشیم. نمی‌دانم اسمش را چه می‌توان گذاشت، اما می‌توانیم همه چیزهایی را که دوست داریم فارغ از مدرن یا سنتی بودن، کنار هم جمع کنیم. من در برنامه خانومی که شما باشی دنبال همین ترکیب هستم تا مجموعه‌ای از چیزهایی را که دوست داریم در کنار هم به ما بدهد. من وقتی به خانه خانمی می‌روم که متولد سال 1363 است و ده فرزند دارد، با مقوله جدیدی روبه‌رو می‌شوم که باید ساعت‌ها بنشینم و او را نگاه کنم تا چراها را پیدا کنم. این برای من خوشبختی است که می‌توانم این زن‌ها را از نزدیک ببینم. وقتی زنی به من می‌گوید خانم نامداری همسر من زنده است، اما حتی نمی‌تواند حرف بزند و فقط به دنیا نگاه می‌کند اما عاشق اوست و مثل پروانه دور او می‌گردد، من به خودم می‌گویم چنین دنیایی هم هست که من ندیده بودم.
 
این زن‌ها را چطور پیدا می‌کنید؟
بسختی و با کمک خبرنگارهایی مثل شما که اسمشان در تیتراژ برنامه هست. گاهی هم آنها خودشان را معرفی می‌کنند. صحبت می‌کنیم و آشنا می‌شویم و جالب این‌که تعدادشان خیلی زیاد است.
 
 و چطور انتخابشان می‌کنید؟
برنامه ما بین 25 تا 30 دقیقه زمان دارد. در مرحله اول به این فکر می‌کنیم که داستان این خانم قابلیت 25 تا 30 دقیقه مستند را دارد. در مرحله بعد که آنها را ملاقات می‌کنیم، با هم حرف می‌زنیم، طرحی برای مستندمان می‌نویسیم و بعد می‌زنیم به دل کار که خیلی اتفاقات در همین مرحله می‌افتد. به قول دوستان متخصص رئالیتی شو ارائه می‌کنیم.
 
 اگر سراغ خانمی بروید، با او حرف بزنید و به این نتیجه برسید که به درد برنامه شما نمی‌خورد، او از شما نمی‌رنجد؟
چرا، اما کاری نمی‌شود کرد. این اتفاق برای ما هم به‌لحاظ تولیدی مشکلاتی ایجاد می‌کند، اما وقتی نمی‌شود چه باید کرد. این‌که خانمی برای برنامه ما مناسب نیست به این معنا نیست که او خوب نیست، مساله اینجاست که داستان او برای برنامه ما کافی نیست و همه ابعاد مورد نظر ما را پر نمی‌‌کند. خدا را شکر تا حالا کسی از ما نرنجیده است. من با همه این خانم‌ها در تماس هستم و کسی با دلخوری از ما جدا نشده است.
 
 چرا نریشن‌های برنامه از زبان زنی نوشته و خوانده می‌شود که سوژه برنامه است؟
این از خودخواهی من است. احساس می‌کنم جاهایی از برنامه خالی می‌شود و به هر حال من مجری هستم و سر و کارم با حرف زدن و کلمات است. فکر می‌کنم حس آدم‌ها را بهتر از خودشان در قالب کلمه طرح می‌کنم به همین دلیل هر جایی احساس کنم لازم است احساسات درونی آن زن را در قالب کلمات ادبی مطرح می‌کنم. وقتی من چند روز مهمان یک زن هستم، به تحلیلی درباره او می‌رسم که ممکن است در چند متن کوتاه به آنها اشاره کنم.
 
 چرا شاعرانه؟
برای این‌که خانومی که شما باشی یک برنامه زنانه است و من به دنیا از دریچه نگاه یک زن می‌نگرم؛ بنابراین باید نگاهی لطیف و شاعرانه ارائه کنم.
 
 فکر می‌کنید دنیای همه زن‌ها لطیف است؟
بله. یک زن می‌تواند درباره زمخت‌ترین مسائل اظهار نظر کند، اما زاویه نگاه او لطیف است. زنان ما در مسندهای مختلف حضور دارند؛ از سخنگوی دولت تا نماینده مجلس که هیچ‌کدام از این حرفه‌ها لطیف نیستند، اما نگاه مدیریتی یک زن حتما با نگاه یک مرد فرق دارد. خانومی که شما باشی سعی دارد نگاه لطیف زن‌ها را به دغدغه‌ها و دشواری‌های زمخت زندگی نشان بدهد.

منبع: جام جم

 

بیوگرافی آزاده نامداری + عکس

آزاده نامداری متولد نهم آذر 1363 در کرمانشاه و دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. آزاده نامداری در 30 اردیبهشت 1392 با فرزاد حسنی دیگر مجری تلویزیون ازدواج کرد.

بازدید : 50182 نفر

نام : آزاده
نام خانوادگی : نامداری
تاریخ تولد : 1363/9/9
محل تولد : کرمانشاه
تحصیلات : کارشناسی مدیریت صنعتی
زمینه فعالیت : مجری تلویزیون
همسر: فرزاد حسنی

-----------------------------------------
آزاده نامداری متولد نهم آذر 1363کرمانشاه و دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. او با اجرا در برنامه تازه ها نام خود را به شهرت رسید و با برنامه غیرمنتظره موقعیت خود را تثبیت کرد. او در 30 اردیبهشت 1392 با فرزاد حسنی دیگر مجری تلویزیون ازدواج کرد.
او کار خود را با همکاری با شبکه زاگرس (کرمانشاه) آغاز کرد و سپس به تهران آمد و در برنامه خط مستقیم شبکه تهران به اجرا در تلویزیون ادامه داد. او مجری برنامه غیرمنتظره شد که روزهای شنبه تا چهارشنبه از شبکه دو سیما پخش می شد.
وی پیش از این اجرای برنامه ورزش امروز شبکه جام جم ۱ را بر عهده داشت. همچنین وی سابقه اجرا در شبکه جهانی جام جم و برنامه های مناسبتی و برنامه رادیو هفت و برنامه زنده صبحی دیگر شبکه آموزش را دارد. او سال نود و یک را در حالی با برنامه سال تحویل در کنار احسان علیخانی آغاز کرد که در همان تعطیلات نوروزی برنامه جنجالی خانمی که شما باشی را هر شب اجرا کرد.

آزاده نامداری به همراه فرزاد حسنی صبح روز پنجشنبه 6 تیرماه 1392 با حضور در حسینیه جماران و بیت حاج حسن خمینی نوه بزرگوار امام راحل مراسم عقد خود را برگزار کردند. حاج حسن خمینی خطبه عقد این زوج هنری را قرائت فرمودند. 

فعالیت ها:
اجرای بیست و چهارمین جشنواره بین المللی فیلم کودک در همدان.
اجرای جشنواره فیلم صد ثانیه در اسفندماه ۱۳۸۹
اجرای نقد و بررسی فیلم سینمایی هیچ در کانون فیلم دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدان
خوانش کتاب دا شبکه یک سیما

عناوین کسب شده

کسب عنوان بهترین مجری شبکه دو در مراسمی با حضور دارابی معاون سیما و مدیران شبکه های تلویزیونی.
کسب عنوان برترین مجری سال از سوی نویسندگان و منتقدین ماهنامه سروش.
کسب عنوان برترین مجری سال از سوی نویسندگان و منتقدین پایگاه خبری، تحلیلی سینمافا در دو سال متوالی.

بیوگرافی فرزاد حسنی + عکس

روز 21 شهریور 56 در بیمارستان عیوض زاده خانی آباد تهران فرزاد حسنی به دنیا آمد. در ادامه بیوگرافی و عکس های فرزاد حسنی را خواهید دید.

بازدید : 117546 نفر

نام: فرزاد
نام خانوادگی: حسنی
تاریخ تولد: 1356/06/21
محل تولد: خانی آباد تهران
همسر سابق: آزاده نامداری
زمینه فعالیت: مجری تلویزیون، نویسنده، گوینده رادیو
تحصیلات: مهندسی مکانیک دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی
------------------------------------------------------
فرزاد حسنی در بیمارستان عیوض زاده خانی آباد تهران متولد شد. وی دو برادر دیگر به نام های فرهاد و فرشاد دارد که از خودش کوچکتر هستند.
مادر فرزاد از سادات است و نامش شکوه السادات می باشد و به گفته خودش هیچگاه نصایح مادرش را از یاد نمی برد و در یک خانواده کاملا مذهبی بزرگ شده و مادرش همیشه با وضو به او شیر داده است.
بشدت به مادرش وابسته است . سعی می کند هیچ گاه نمازش قضا نشود مخصوصا نماز صبح . نام پدرش مرتضی است . عاشق بداهه گویی است . معتقد است همیشه باید از ادمهای کاردان و دلسوز استفاده کرد . برای بازی در یک کار به هر کارگردانی راحت اعتماد نمی کند . به بازی بازیگرانی چون عزت ا... انتظامی " رضا کیانیان " پرویز پرستویی " خسرو شکیبایی و ... علاقه دارد . هر وقت دلش بخواهد می تواند شعر بگوید .
فعالیت رسمی اش در تلویزیون از سال 75 با اجرا در شبکه جام جم شروع کرد . یک دوره گوینده رادیو بود و معتقد است اجرای رادیو سخت تر از اجرای تلویزیون است.
دوره بازیگری را در مدرسه امین تارخ گذرانده و نزد استاد سمندریان هم شاگردی کرده است . اولین سریالی که بازی کرد (( عید ان سالها )) نام داشت.
آخرین حضورش در تئاتر بازی در نمایش (( یلدا )) به کارگردانی حسین پارسایی بود که با افسر اسدی همبازی بود .
ترانه تیتراژ مجموعه " کمکم کن " و " کوله پشتی " را او سروده بود " همچنین تیتراژ سریال " روز رفتن " را .
ترانه (( ادم فروش )) شادمهر عقیلی را او سروده است .
به کارهای ابراهیم حاتمی کیا " مسعود کیمیایی " داریوش مهر جویی " اصغر هاشمی و علی ژکان علاقه دارد و دوست دارد با انها کار کند .
فرزاد حسنی و آزاده نامداری از مجریان مطرح و توانمند صدا و سیما صبح روز شنبه 6 تیرماه 1392 با حضور در حسینیه جماران پیمان ازدواج با یکدیگر بستند. در این مراسم که در منزل حاج سید حسن خمینی نوه بزرگوار امام (ره) برگزار شد حاج سید حسن خمینی خطبه عقد این زوج هنری را قرائت فرمودند.

فرزاد حسنی و آزاده نامداری  تنها با گذشت چند ماه از عقدشان از یکدیگر جدا شدند.

خصوصیات اخلاقی و شخصی فرزاد حسنی
تاثیر گذارترین فیلمی که تا به حال دیده (( کازابلانکا )) است . عاشق انتقاد است . دوران کودکی اصلا بچه شیطانی نبود و همیشه شاگرد اول بود .
از فوتبال متنفر است . جسارت و حاضر جوابی خاصی دارد . زیاد اهل حساب و کتاب نیست و ولخرجی اش را همه می دانند .او احترام به دیگران و حتی کوچکتر از خود را هیچ گاه از یاد نمی برد . از خدا حسابی می ترسد . زیاد از رانندگی خوشش نمی اید . زیاد مطالعه می کند . خیلی ادم عاطفی است و اصولا قاضی خوبی هم ? هست .
همیشه به دنبال اجراهایی است که در ان ازادی عمل داشته باشد و ان را طبق خواسته و روش خود پیش ببرد . به موقع جدی است ولی اکثر مواقع شوخ طبع است و به قول معروف در شوخی حتی به خودش هم رحم نمی کند . زیاد اهل مسافرت نیست و سفرکردن را دوست ندارد .
 از رنگ ابی خوشش می اید . نمازخوان و مقید است و اصولا ادم بدقولی نیست . برای شهدا احترام فوق العاده ای قائل است . زود عصبانی می شود . اطلاعات عمومی خوبی دارد .
 وارد مسائل حاشیه نمی شود و از کارهای خاله زنکی خوشش نمی اید . اصلا خودش را نمی گیرد و دوست دارد با مردم باشد و در کنار انها " به همین دلیل مدام از وسائل نقلیه عمومی از جمله تاکسی و اتوبوس استفاده می کند . او می گوید : وقتی ادم با خودش صادق نباشد " برای دیگران هم ادا در می اورد .

 










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا