فقیهی مدیر مسئول خبرگزاری انتخاب:

اعترافات  یک اصولگرا :چرا  خاتمی  را با  یک لشگر احمدی نژاد  عوض نمی کنم؟

  سخنی چند با سید محمد خاتمی!

یزدفردا :در رسانه ها :  مصطفی فقیهی مدیرمسئول و سردبیرخبرگزاری انتخاب در یادداشت 15 تیرماه خود نوشت:چه نیک گفت جناب دکتر لاریجانی ریاست مجلس شورای اسلامی که "نفي اصلاح‌طلبان، نفي واقعيت است" و "دليلي ندارد اصولگرايان، وجود اصلاح‌طلبان را نفي كنند" ؛ نفی اصلاحات و اصلاح طلبی، نفی واقعیات موجود کشور است که نه تنها کمکی به پیشبرد اهداف کشور نمی کند، بلکه عقبگردی به سوی پرتگاهی چنین حائل است....

تیتر سایت های خبری در بامداد 4 تیر ماه 1384، شوکه کننده بود: احمدی نژاد ششمین رییس جمهور ایران شد" باورش سخت بود اما خبر حقیقت داشت؛ شهرداری که سخنان تندش مقابل انتقاد ساده ی سید محمد خاتمی رییس جمهور وقت از ترافیک سنگین تهران، باعث حیرت ناظران سیاسی شده بود ، ظاهراً از سر تیزبینی ، برنامه ریزی خاص و هوشمندانه خود و همراهان دیرینش ، از مدتها قبل، خیال ریاست جمهوری در سر می پروراند و با ادعای "عدالت ، خدمت و ساده زیسیتی" در تهران، سخت تاخته بود تا نامی در میان شهروندان تهرانی "دست و پا" کند.


"محمود احمدی نژاد" فردای انتخابات، دست اندر دست "سید محمد خاتمی" به کاخ ریاست جمهوری آمد. آن خنده ها و شیرین سخنی ها، نوید سیاستی "عدالت محور، نیک منشانه و مردمدارانه" را می داد که حتی با دشمنش به "انصاف" برخورد می کند.


شاید آن روزها خاتمی تصور نمی کرد که فردی که دست در دستانش به کاخ ریاست جمهوری می آید، دو ماه بعد، با ادعاهایی نظیر "قطع دست مفسدان از بیت المال"، بودجه ی تصویب شده ی "بنیاد خاتمی" را رسماً قطع می کند، خاتمی فکرش را هم نمی کرد کسی که شانه به شانه اش راه می رود، به قدری غیرعادی عمل می کند که 4 سال بعدٰ مجالی دوباره به او می دهد تا به صندلی ریاست جمهوری بیاندیشد.


خاتمی هرگز به مخیله اش نیز نمی رسید که جانشینش با مشخصه ای که آن روزها "خصیصه ی مثبت" وی خوانده می شد، 6 سال بعد به خصیصه ی "بنی صدری و عاقبت او" شناخته شود.



رییس همیشه خندان دولت اصلاحات، هرگز تصور نمی کرد حامیان سرسخت احمدی نژاد، که روزگاری تمام "هم و غمشان"ضربه به دولت وی بود، امروز "ته دلشان"، او را با یک لشگر "احمدی نژاد و اطرفیانش" عوض نکنند! اما از بیان چنین حقیقتی واهمه داشته باشند و به کنایه سخن بگویند. کلامی که این روزها از زبان برخی "حامیان سابق"،  شنیدنی است: ذوالنور: اگر این کارهارا خاتمی می کرد، در کشور آشوب میکردند/ طائب: خاتمی خدمات مهمی برای کشور داشت./ سردار جعفری: بازگشت خاتمی مشروط است.


در این میان، چه نیک گفت جناب دکتر لاریجانی ریاست مجلس شورای اسلامی که "نفي اصلاح‌طلبان، نفي واقعيت است" و "دليلي ندارد اصولگرايان، وجود اصلاح‌طلبان را نفي كنند" ؛ نفی اصلاحات و اصلاح طلبی، نفی واقعیات موجود کشور است که نه تنها کمکی به پیشبرد اهداف کشور نمی کند، بلکه عقبگردی به سوی پرتگاهی چنین حائل است....


اشتباه نشود! نگارنده خود را "کوچکترینی از اردوگاه بزرگ اصولگرایان" و از منتقدان جدی دوران اصلاحات، خاتمی و عملکرد گروهی از اطرافیان وی می داند (ضمن آنکه همانطور که بر خیلی پوشیده نیست، از ابتدا منتقد دولت نهم، دهم و شخص آقای احمدی نژاد بوده ام) ؛ گو آنکه اگر برخی سیاست بازی ها و دعواهای نافرجام و بی نتیجه ی سیاسی و .... دولت اصلاحات و حامیانش نبود، طبعاً دلیلی نبود تا در 27 خرداد و سوم تیر 84، مردم از واهمه ی بازگشت برخی عناصر سیاست باز و فرصت طلب به بالاترین پله هرم سیاسی کشور، مجبور به نوشتن اسم فردی در برگه ی رای انتخاباتی شوند که حتی نام او را نیز نشنیده بودند!


تاکید می کنم، منظور اینجانب "بهترین بودن" خاتمی نیست، بلکه بحث در مقابسه ی "او" و "احمدی نژاد" است، "خاتمی" نه هیچگاه مملکت را به خاطر "یک نفر" به حال خود رها و قهر کرد(که اگر می کرد به قول  آقای ذوالنور در کشور آشوب می کردند  و به تعبیر بقیه، کفن پوشان سراغ وی می آمدند) نه عدم تکمین و مخالفتی با دستورات رهبری داشت ، نه بی آنکه لختی بیاندیشد، بر حرف خود آنقدر مصر بود و سماجت می کرد تا کشور متحمل هزینه های گزاف شد و نه حتی فاصله ی اندرون و برونش، فاصله ای به سال نوری بود.. البته قابل کتمان نیست که او نیز بدی هایی داشت ، اما هر چه بود صداقت داشت، رنگ عوض نمی کرد و تکلیف رقبایش با او مشخص بود!

بخش پایانی یادداشت، خطاب نگارنده به جناب آقای خاتمی است . عملکرد هشت ساله ی ایشان در دولت هفتم و هشتم، نقاط تاریکی داشت که در این برهه زمانی و با ورود احتمالی جریان ایشان، نیازمند تبیین حقیقی، منطقی و خردمدانه ی ان باشیم.


اول آنکه جناب آقای خاتمی! تا زمانی که مراد از اصلاحات روشن نشود و این پدیده به شکل منطقی و تئوریک تبیین نشود، نمی توان از مرحله عمل و بازتاب عینی اش در جامعه سخن گفت؛ چرا که در کنش های اصلاحی باید معلوم شود مراد از آن چیست و چه برنامه هایی در پروسه اصلاحات به منصه ظهور خواهد رسید و اصلاحات چه مفاهیم، مقولات و کنش هایی را در بر می گیرد. همان طور که اشاره شد تاکنون هیچ تبیین مستدل و خردمندانه ای از اصلاحات در میان طرفداران آن عرضه نشده و این پدیده ، از سوی برخی آقایان ، فقط در حد ابزاری برای بیان خواسته های جناحی و تحریک عواطف و توده ای مورد استفاده قرار گرفته است و آفتی مضاعف را در حالی که حدود و وظایف اصلاحی معین نشده، برای مقوله اصلاحات فراهم آورده است.



دوم.با شفاف سازی مقولة اصلاحات، می توان به زمینه های اصلاحی اشاره کرد که تنها بر پایه نیازها و عینیات جامعه شکل می گیرد و در پی بازسازی و ترمیم مواردی است که نیاز به اصلاح دارند. در این رابطه میتوان به مشکلاتی اشاره کرد که جامعه فعلی با آنها درگیر است و در راستای حل آنهاست که اصلاحات به یک خواسته همگانی و مورد توجه نظام سیاسی تبدیل شده است. بنابراین تا زمانی که آسیب شناسانه به پدیده اصلاحات نگریسته نشود و به دور از منافع جناحی و خواسته های گروهی این پدیده را در سطح ملی و در حد یک نیاز عینی و ملموس که در خواسته های مردمی و برنامه های دولتی متجلی شده است، نگریسته نشود نمی توان سخن از اصلاح و اصلاح طلبی به میان آورد و هر نظر و عملی که بدون شفافیت بخشی به اصلاحات و تعیین اولویت های آن در جامعه باشد، تنها وانموده ای از اصلاحات خواهد بود و درصدد تحقق اهداف جناحی به شمار می رود.


سوم: فقرزدایی به جای توسعه سیاسی: اکنون در آستانه فاز نويني از اتفاقات کشور هستیم. اذعان می کنم که امروز، "اصلاحات" یکی از مهم ترین نیازهای جامعه است، با این تفاوت که عاجل ترين اقدام ،اولویت بندی و "اصلی فرعی کردن "برخی خواسته هاست، حتماً جناب آقای خاتمی، تصدیق می فرمایید که در شرایط فعلی که "نیازهای اقتصادی"، مهمترین دغدغه ی مردم مظلوم ایران است، تهيه برنامه ها و تنظيم قوانين کارآمد يعني فقر دايي و مقابله با فساد و مبارزة با تبعيض ، اصلي ترين هدف تعيين شده اصلاحات در زمان حاضر قرار گیرد تا بر پايه آنها در ضمن نهادينه کردن کنش هاي اصلاحي، آحاد ملت به خواسته هاي برحق خود رسيده و براي ادامه ترميم هاي اقتصادي و رهايي بخش هاي مختلف توليدي، کشاورزي، تجاري و ... اميد هاي واقعي شکل گرفته و مشارکت مردمي با نهادهاي دولتی با وضع قوانین و مقرراتی در جهت اجرای کامل اصل 44 قانون اساسی و خصوصی سازی ، عينيت يابند.


بدون شک امروزه با توجه به تجربيات سال هاي گذشته بر تک تک مردم و افراد دلسوز و آگاه گرايش هاي سياسي بيش از پيش روشن شده است که دعواهاي سياسي نه تنها تأمين کننده منافع ملي و ايجاد روحيه باور در مردم براي انجام اصلاحات نيست، بلکه عملکردها و مطالبات ساختگي سياسي - که شبیه به آن در دوران اصلاحات کم دیده نشد - مي تواند بر روند اصلاحات، تأثيرات منفي گذاشته و ملت را از همياري مقامات اجرايي و رسيدن به شاخص هاي توسعه يافتگي و ترميم عرصه هاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي، نااميد سازد؛ باشد که با تجربه اندوزي از عملکرد ها و وقايع گذشته، اين بار با کمک جناب آقای خاتمی، سلامت و تدبير و خردمندي پروژه ملي اصلاحات را به سرمنزل مقاصد انسان دوستانه و توسعه طلبانه خود رسانده و شاهد اقتدار جمهوري اسلامي ايران در نظام متحول جهاني و رفاه مالي و حفظ کرامت انساني تمامی شهروندان باشيم.


فقیهی در سرمقاله های  دیگر خود چه گفته است :نیم نگاهی به چند سرمقاله دیگر از مدیر مسئول خبرگزاری انتخاب

چه خبر از "شیرزن جبهه ی حامیان دولت"؟

آیا همسر الهام، خود را لعن می کند؟ / چه شد که "آن احمدی نژاد"، "این احمدی نژاد" شد؟

مصطفی فقیهی: گذشت! دولت دهم سرکار آمد, باز هم به ریاست معجزه ی هزاره سوم! معجزه ای که به مدد گستاخی ها و تندخویی های همسر الهام و با پنهان شدن در پس الفاظ انقلابی، دیگر آن احمدی نژاد سابق نبود، رییس جمهوری که متکی به مجموعه ای از خصیصه های خاص، عدالت محور، مردمدارانه و ولایت یذیری بود، اینک، غرور و توهم محبوبیت و "باد بزرگی و پیروزی بر قب قب هایش" رهایش نمی کرد، خود را مبرا از خطا و اشتباه می دانست، کوچکترین نقد و توصیه ای را در نطفه خفه می کرد و دیگر حتی، وعده هایش را هم به یاد نمی آورد، وعده هایی که شاید اصلی ترین عامل تعداد آرای انتخاباتی وی بود.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : یادم می آید در 17 خرداد 86 ، جامعه ی سیاسی و رسانه ای خسته بود از جیغ های بنفش و فحاشی های یک زن حامی سرسخت دولت، ناخرسند بود و آزار می دید؛ آن روز با یادآوری حکایت شیرین سعدی علیه الرحمه در گلستان از "ناخوش آوازی" گفتم که قران می خواند"... صاحبدل بر او گفت: گر تو قرآن بدین نمط خوانی، ببری رونق مسلمانی!


نگارنده البته "نقد" هر نوع تفکر را نیاز مهم جامعه دانسته و نوشت: هر تاریخی نقدپذیر است، تا نقد نشود، در مرداب سکون خود راکد می‌ماند و گندیده می‌شود. نقد شدن، نشانه زنده بودن است. پدیده‌ای که نقد نشود دیگر از فعالیت و نفوذ بازمانده است، اما آن گاه که حرمت و ادب در برخورد با بزرگان و حتی خطا کنندگان زیر چکمه‌های تحجر له شود و از دایره نقد فراتر رفته و نفی را در بر گیرد، دفاع از شخصیت این بزرگان، وظیفه هر فرد با هر تفکر سیاسی است.


فاطمه رجبی همسر الهام و سخنگوی دولت نهم، گمنام نویسنده بود که در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در دولت نهم، به مدد تندخویی، هتاکی و فحاشی های کم نظیرش و ادعاهای سخیف و بی سندش در عالم سیاست و البته ابوالمشاغلی شوهرش، شهره ی شهر شد و تا می توانست به منتقدان دولت تاخت! آنان را شاه و دزد و کثیف و ضد انقلاب و حرامی و مال اندوز و.... خواند و رییس دولت نهم را به عرش برد، احمدی نژاد را "پاک‌ترین، مقتدرترین اما مظلوم‌ترین رئیس‌جمهور" خواند و نام "معجزه ی هزاره سوم" بر او نهاد!


.... و چنین بود که همه ی منتقدان دولت (از کوچکترین ها تا بزرگان و استوانه ها، بن پاره‌ها و شالوده‌های انقلاب و نظام مانند آیت الله هاشمی) متهم شدند به انواع اتهامات؛ هر شخصیت و رسانه ای، کوچکترین نقدی نثار دولت می کرد؛ سر و کله ی او با ماشین "هتاکی و فحش سازی هایش" پیدا می شد! اتهامات منتقدان دولت به زعم همسر الهام، "ضدیت با آرمان های انقلاب، ولایت فقیه ، امام، رهبری و..." بود و شاید کمتر کسی بود که توانست سرسلامت از "زیر تیغ و تهمت و فحش و ناسزای" سرکار خانم بیرون آورد!


گذشت! دولت دهم سرکار آمد, باز هم به ریاست معجزه ی هزاره سوم! معجزه ای که به مدد گستاخی ها و تندخویی های همسر الهام و با پنهان شدن در پس الفاظ انقلابی، دیگر آن احمدی نژاد سابق نبود، رییس جمهوری که متکی به مجموعه ای از خصیصه های خاص، عدالت محور، مردمدارانه و ولایت یذیری بود، اینک، غرور و توهم محبوبیت و "باد بزرگی و پیروزی بر غبغب هایش" رهایش نمی کرد، خود را مبرا از خطا و اشتباه می دانست، کوچکترین نقد و توصیه ای را در نطفه خفه می کرد و دیگر حتی، وعده هایش را هم به یاد نمی آورد، وعده هایی که شاید اصلی ترین عامل تعداد آرای انتخاباتی وی بود.


اینک اما، احمدی نژاد سابقه ی تمرد چند روزه از حکم حکومتی در ماجرای معاون اولی مشایی را دارد؛ او سابقه ی 11 روز قهر به خاطر "مخالفت رهبری در ماجرای عزل وزیر اطلاعات" را دارد؛ احمدی نژاد اینک اطرافیانی دارد که خود، همواره قول و وعده ی "محو" آنان را می داد. افرادی که هم دارای پرونده های متعدد مالی هستند و هم عضوی از جریانی هستند که امروز "انحرافی" و "بنی صدری" خوانده می شوند!



راست آنست که همسرالهام "به خودی خود" نه کسی است و نه چیزی در چنته دارد، اما برای اینکه بدانیم, چه شد که روزگارمان این شد" خوب است مطلع باشیم "شرایط امروز"، حاصل زحمات شبانه روزی و توهمات کودکانه و بی ریشه ی کسانی است" که سرمست قدرت و شهرت بادآورده، جولان می دادند و این و آن را بدون ارائه مدرک و سندی، متهم می کردند و خود در مقام قضاوت، حکمی سنگین و غیرعادلانه می دادند... آنانی که اولی ترین اصول انسانی و اسلامی را لگدمال کردند به بهانه های مختلف، "حفظ قدرت" را بر "حفاظت از اصول دینی و ملی" ترجیح دادند و نتیجه، شد آنچه شد!


گو آنکه گذشته و عملکرد نداشته او و بسیاری از همفکران معدودش که امروزه بی محابا پایه‌های نظام را مورد یورش قرار می دهند، گویاتر از آن است که بتوان پذیرفت بندبازی‌های او به قصد "اصلاح امور" و "حفظ انقلاب" بود که اگر بود؛ امروز باید همسر الهام را مقابل جریان انحرافی و راس آن می دیدیم.. (البته حقیقتاً از رییسی که خود در مقابل 60 میلیون ایرانی، رواج تهمت و بی اخلاقی می کند، وجود حامی سرسختی چون "همسر الهام" نه اتفاقی جعلی و بی پشتوانه که عین صحت و حقیقت است.)


اما سئوال این است، امروز که بالاترین مقام اجرایی کشور، راست راست می چرخد و از "جریان انحرافی" حمایت می کند، با حکم رهبری مخالفت می کند، قهر می کند و .... چرا خبری از آن جیغ ها و تندخویی ها نیست؛ آن داد و فریادها نیست؛ از ایستادن مقابل ضد ولایت ها و انحرافیون خبری نیست، از خیلی چیزهای دیگر خبری نیست...


گویی همسر الهام و رفقایش با آن سطح از درک اولیات سیاسی، فهمیده اند که حضور در عرصه سیاست، نیازمند "توهمات و تحلیل سازی ها یک شبه" نیست که به عقبه ای سنگین علمی محتاج است! احتمال دیگری برای عاقبت ناگوار این جماعت و حامیانش نیز است, شاید او خود را به خاطر تحلیل های خلق الساعه اش در کتاب "معجزه هزاره سوم" مورد لعن قرار می دهد؟ همان معجزه ای که باعث تیره شدن روابطش با پدرش نیز شد و پدر نیز "ناخرسند از رفتار او" از دنیا رفت...


بله! از خانم فاطمه رجبی (همسر الهام) ، آن "شیرزن جبهه حامیان دولت" که از قضا مدعی "اندیشه" نیز بود، خبری نیست!


نگاهی به دو سکانس در یک لوکشین؛ سخنرانی احمدی نژد 90 و سید حسن خمینی 89

آقای احمدی نژاد! 14 خرداد 89 را به یاد دارید؟ / خرما نتوان خورد از اين خار که کشتيم!

مصطفی فقیهی: چقدر آشناست این صحنه؛ گویی این اتفاق تکراری است ، اندک تفاوتش، در شیوه ی عمل طراح است ! آنانکه سال پیشین ، رمز حیاتشان را در ولوله ی آن روز دیدند و توهین به یادگار امام ( ره) ، اینبار دامی نو گستردند، دامی که همه در آن گرفتار شدند ... "قربانی" "طراح" و "صیاد" در دام!

  : چقدر آشناست این صحنه؛ گویی این اتفاق تکراری است ، اندک تفاوتش، در شیوه ی عمل طراح است ! آنانکه سال پیشین ، رمز حیاتشان را در ولوله ی آن روز دیدند و توهین به یادگار امام ( ره) ، اینبار دامی نو گستردند، دامی که همه در آن گرفتار شدند ... "قربانی" "طراح" و "صیاد" در دام!


شب 14 خرداد 90 است. اینجا حرم امام است. شعارها مانع شنیدن صدای گوینده می شود. صدایش می لرزد و کنایه ای به این و آن می زند،" مخلص شما هم هستیم آقای رییس ..." شعارها بلندتر می شوند، او خسته می شود و با صدایی گرفته، متن از پیش نوشته شده را تندتر می خواند تا از این فضای طاقت فرسا زودتر رهایی یابد.



و شاید، در اوج سردادن شعارها، چیزی به خاطرش می آید. چقدر این اتفاق، آشناست! گویی برای نخستین بار نیست که چنین اتفاقی با حضور او در حرم امام می افتد. 


شب 14 خرداد 90


راستی همین سال پیش بود آقای احمدی نژاد؟


طبعاً مشغله زیاد است، شاید سخت یادتان بیاید. بگذارید من خدمتتان عرض می کنم:


روز 14 خرداد 1389 بود. مردم، آخرین کلمات رییس جمهور را می شنیدند. همه منتظر بودند طبق برنامه، تریبون به سید حسن خمینی سپرده شود، اما دکتر احمدی نژاد در سالگرد رحلت امام خمینی در حرم ایشان، در اقدامی غیرمنتظره و ظاهراً از پیش طراحی شده گفت: اینک گوش جان می سپاریم به سخنان رهبر معظم انقلاب....


نفس ها در سینه حبس شد؛ احمدی نژاد رفت و سید حسن آمد. با حضور نوه امام(ره)، شعارها هم شروع شد.شعارهایی خاص و از پیش طراحی شده که برای اولین بار شنیده می شد: نواده ی روح الله سید حسن نصرالله!


این شعارها آنقدر تکرار شد که سیدحسن خمینی، خسته از ناملایمتی ها،گفت : تا بوده همین بوده " و سخنرانی را زودتر تمام کرد و تریبون را به رهبر معظم انقلاب سپرد. در این میان، رهبری، پس از  پایان سخنان نیمه تمام سید حسن خمینی، در حالی که به تریبون نزدیک می شدند، پیشانی وی را بوسیدند و سپس در خطبه اول نماز، از همه خواستند که در مخالفت با هرکس، گرفتار ظلم و بی تقوایی نشوند.


14 خرداد 1389


در مورد این دو اتفاق مشابه، ذکر مواردی ضروری به نظر می رسد:


یکم. مثلی معروفی است که می گوید "چیزی که عوض دارد گله ندارد"، سال گذشته ماجرایی شبیه به ماجرای 14 خرداد 90، به وقوع پیوست . آن اتفاق، البته اتفاقی نبود که روزگار بر آن پاسخی نداشته باشد.قراردادن نوه ی مظلوم امام (ره) در چنین شرایط سخت و ناگواری برای تحت فشار قراردادن وی آن هم در مقابل دیدگان میلیونها ایرانی و حضور رهبر معظم انقلاب، اتفاقی زشت بود و زننده. برخی چون علی مطهری، فردای آن روز، صراحتاً رییس جمهور را عامل آن اتفاق دانسته و و همگام با دلسوزان و سابقون انقلاب، این اقدام را محکوم کردند.


دوم. متهم کردن شخصیت های برجسته ی نظام، ترویج شعارهای مرموز و حساس کردن جامعه و ایجاد فضای بدبینی نسبت به شخصیت و نهادهای قانونی از سوی برخی حامیان مردان نه چندان پنهان، فرجام عقل پسندی را در انتظار این جماعت نمی نهد و بی تردید ادامه این اوضاع، راه را بر رایزنی نیروهای عقلانی کشور و رفع سوء تفاهم های موجود خواهد بست و همچون پیش، عناصر تند، ماجراجو و احیاناً مشکوک را صحنه گردان خواهد کرد


سوم. درحالی که سال گذشته در بحبوحه ی جنگ سیاسیون بر مسائل ریز و درشت روز ، همه جناح های سیاسی و بسیاری از مسئولین بلند پایه برای کوچکترین مسائل به اظهار نظر می پردازختند،  سکوتی خاص در مورد ماجرای 14 خرداد 89 ، نشان از "غفلتی" نابخردانه داشت.


این سکوت و غفلت و یا تساهل درباره خدشه عده ای عناصر مشکوک به ساحت یادگار امام آنهم در حرم مطهر ایشان نتیجه ای جز این به دنبال نداشت که جریان زاویه دار با آرمانهای امام و انقلاب ، میدان دار شود و حرمت حرم بشکند و زور آزمایی سیاسی اش را نه در عمل که در کلام به نمایش بگذارد .... آن سکوت خاص، نتیجه اش شد آنچه شد...شد آنچه دیدیم...سالی سخت بگذشت.


بازی با کلمات فریبنده و از سویی عدم موضعگیری صریح و قاطعانة ی برخی مقامات ارشد دولتی  در این باره، گمانة همدستی و همداستانی را در ذهن متبادر می کرد و آنچه امسال بوجود آمد، موضع گیری شفاف مردم و دلدادگان به امام و انقلاب بود به جریانی که آرامش را بر نمی تابید و موجودیتش را در "بحران" می بیند.


چهارم. زمانی که احمدی نژاد  همه را دعوت به آرامش و صبوری می کرد، باید اندکی نیز به این نکته می اندیشید که اگر که در مقابل این اقلیت تند خو و بی خرد در سال گذشته می ایستاد و مغرور از توهین به حریف، او را همراه می دید و به برخی حامیانش توصیه می کرد در قبال رخدادها به جای بهره گیری از "عقلانیت سیاسی"، در دام "عصبانیت سیاسی" گرفتار نشوند، بی تردید اوضاع اینگونه نمی شد. هیچ دوست و دلسوزی این وضع را نمی پسندد، اما سخن در راهی است که اینک دوستان برگزیده اند و این که تا چه اندازه این مواضع به رفع نگرانی ها و دغدغه ها و بحران ها در کشور کمک می کند.


نتیجه آنکه آثار و تبعات اقدام سال گذشته و هم مسائل و حوادثی که منجر به اتفاق امسال شد، تا مدتها ذهن و دل جمعی از ملت ایران را مشغول کرده و خواهد کرد. بی تردید، آنها که سال گذشته تمام همت و غیرتشان را صرف برنامه ریزی و تخریب چهره ی نوه امام کردند، از آن حادثه هیجان زده و خوشحال شده بودند. اما قابل پیش بینی بود که این خرسندی و ذوق زدگی چندان قابل دوام نباشد.


روشن بود اگر گروه های سیاسی و عناصر شاخص و تاثیرگذار آن، در پدیده ها و رخدادهای مختلف، سهم و مسئولیت خود در قبال مردم را به خوبی و روشنی ایفا نکنند، تاریخ درس عبرت های تلخی به آنان خواهد داد؛ انجام اقدامات غیرمنصفانه و خلاف مصلحت و اخلاقی سال گذشته، شاید نه همان روز که امروز، نتایج منفی خود را بروز می دهد. جریان هایی که چنین  بر خلاف مصلحت مردم و نظام عمل کردند هدفی ندارند جز آنکه  ، راه روشن پیش رو را به بی راهه ای بی ثمر منتهی  کنند.


و به قول سعدی علیه الرحمه:


خرما نتوان خورد از اين خار که کشتيم  / ديبا نتوان بافت از اين پشم که رشتيم


* مصطفی فقیهی

مدیرمسئول و سردبیر

پی نوشت:

مراسم رحلت امام(ره) برای دومین سال متوالی، جنجالی شد؛

شعار " مرگ بر مشایی" و ... در سخنرانی احمدی نژاد در حرم امام (ره)/احمدی نژاد: مخلص شما هم هستیم، نوبت شما هم می رسد آقای رییس! + فیلم

رییس جمهور در حالی که ظاهراً کنترل اعصاب خود را از دست داده و صدایش گرفته بود، چندین بار خطاب به مردم که در حال شعار دادن بودند می گفت : تامل کنید ، سخنرانی من چند دقیقه دیگر به اتمام می رسد .

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

امشب در سخنرانی رییس جمهور در حردم امام (ره) اتفاقی افتاد که حوادث سال گذشته را تداعی می کرد.


به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab.IR ، در دقایق پایانی سخنرانی محمود احمدی نژاد در حرم مطهر امام (ره) گروهی از حضار شعار " مرگ بر مشایی " سر دادند.


گروه حامیان احمدی نژاد هم شعار " احمدی ، احمدی حمایتت می کنیم " سردادند و رییس جمهور در حالی که ظاهراً کنترل اعصاب خود را از دست داده و صدایش گرفته بود، چندین بار خطاب به مردم که در حال شعار دادن بودند می گفت : تامل کنید ، سخنرانی من چند دقیقه دیگر به اتمام می رسد .


این در حالی است که ادامه ی شعارها ، باعث اشتباهات مکرر رییس جمهور در استفاده از کلمات و واژه های مختلف شد.



واکنش رئیس جمهور به شعار دهندگان این بود که با لبخند به انها می​گفت: «مخلص شما هم هستیم». وقتی شعارها کمی بیشتر شد، او بی آنکه به شخص خاصی اشاره داشته باشد، اظهار داشت: «مخلص آقای رئیس هم هستیم! نوبت شما هم می​شود! من همه شما را دوست دارم و نوکر همه شما هم هستم».


در این مراسم شعاریی علیه مواضع دولت دهم برخی دیگر از دولتمردان نیز سرداده شد.


سخنرانی رئیس​جمهور در حرم مطهر امام(ره) با شعار «مشایی حیا کن، احمدی رو رها کن» آغاز شد و با شعار «این همه لشگرآمده به عشق رهبر آمده» به پایان رسید.


این درحالی است که سخنرانی محمود احمدی​نژاد از سوی شبکه​های سیما پخش نشد،اما رادیو ایران سخنان رییس جمهور را به طور مستقیم منعکس کرد. البته شبکه بین المللی خبر پس از لحظاتی این سخنرانی را بطور مستقیم پوشش داد.


از سوی دیگر، تصاویر زنده ای که تلویزیون از سخنان رییس جمهور پخش می کرد، بارها به دلیل قطع و پرش پی در پی تصویر، با مشکل مواجه شد، مشکلی که ظاهراً نشان از ارسال پارازیت بر روی شبکه ی خبر حکایت داشت.


تحلیلگران معتقدند: در چند ماه اخیر گروههایی خاص در جهت تقابل با آرمانهای امام (ره) ، قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ایران اقداماتی کرده بودند که با مخالفت علما و بخشهای مختلف نظام روبرو شد . اقدامات غیرقانونی و تخلفات آنها نیز اخیراً در حال افشا شدن است و همین موجب افزایش زاویه ی میان آنها و نظام شده است ، لذا امشب مردم خواهان اعلام تبری رییس جمهور از این گروه بودند.



به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی پایگاه خبری تحلیلی انتخاب Entekhab.IR ، شایان ذکر است سال گذشته، برخی گروه ها با طراحی برنامه ای مشابه و سردادن شعارهایی خاص، مانع سخنرانی سید حسن خمینی شدند، البته با این تغییر نسبت به سال گذشته که در آن سال، احمدی نژاد در حالی که بایست، میکروفون سخنرانی را به سید حسن خمینی می سپرد، خطاب به مردم گفت: حالا گوش جان می سپاریم به سخنان رهبر معظم انقلاب ، و این سخن نقطه ی آغازی بود بر سردادن شعارهایی خاص علیه نوه ی امام (ره).

 

 

از "ظهور نزدیک است" تا "اظهارات امام جمعه قم در مورد رهبر انقلاب" ؛ یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

مصطفی فقیهی : دامان چالش سیاسی را گرفتن و آن را کشان­کشان به گستره دینی و فرهنگی آوردن، بحرانی ژرف و صعب ­العبور را آبستن خواهد بود که هیچ­یک از جناح­های سیاسی را یارای خروج از آن و مهار آن نیست.

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یکم. حادثه ­ها در این روزها بسی تأمل برانگیزند . اقداماتی بس مشکوک که گویی ، همه چیز دست به دست یکدیگر داده تا نه تنها نظام و رهبری، که اسلام عزیز و امام عصر ارواحنا فدا را مورد هتک و در مسیر تخریب قرار دهند و جالب این که هر دو اتفاق توسط نیروهای به ظاهر مذهبی، طراحی و اجرا شده و در بیشتر این معضلات سیاسی، رد پای برخی گروه ­های فکری و فرهنگی را ، هر روز آشکارتر و واضح تر می ­توان دید .



در نخستین اقدام که چندی قبل ، تیتر رسانه های مختلف شد اقدام خلاف عرف و شرع و منطق و در عین­ حال مشکوک انتشار فیلمی  تحت عنوان "ظهور نزدیک است" بود که به قطع، مقبول هیچ خردمند شریعت ­پیشه­ ای نیست و حکایت از خامی و ساده اندیشی نویسندگان و ناشران آن می­ کند.


دوم اتفاق مهم، اظهارات اخیر اقای سعیدی امام جمعه ی قم در مورد رهبری معظم انقلاب و اظهارات برخی کسان دیگر بود که بهانه ای شد تا رسانه های مختلف خارجی، تا می توانند  انقلاب و رهبری مورد هجمه قرار داده و حتی با روایاتی مشابه در تاریخ ادیان مختلف و نیز صدر اسلام را به زعم خود، "نمونه ای از کذب گویی های اهل دین" خوانده و به این بهانه، طعنه ها و تهمت ها بستند...

 

ایشان که امام جمعه ی قم و تولیت آستان مبارک حضرت معصومه نیز هستند، در مورد رهبر معظم انقلاب، مطالبی را آورده­ اند که گمان نمی­رود، هر دینمداری، آن  را چیزی بیش از اظهار نظری شخصی تلقی کنند.


لحنی که ایشان در دفاع به کار گرفته­ اند لحنی است که بیشتر واکنش­های افراطی را مجال بروز میدهد و فاصله ی تفاهم بر سر این موضوع را می افزاید و درست عکس نتیجه ­ای را که وی (احتمالاً) در پی آن بوده به بار می­ آورد.


دفاع بد ایشان، جز آنکه بهانه ای شد تا تئوری ولایت فقیه و شخص رهبری و روایات مشابه صدر اسلام در این مورد، کوبیده شود ، سبب شد تا با حمایت رسانه های خارجی، دفاع­های مستند و محکم هم دچار تزلزل و مشکل شود.

اما مهمترین مسئله در این باب، شان رهبری است که ایجاب می کند برخی ،حواسشان را جمع کنند و بدانند رهبری در قامتی نیست که نیازی به این دست "حمایت های از اندیشه تهی" داشته باشند. علم و دانش و مرجعیت ایشان برکسی پوشیده نیست که حال برخی بخواهند برای اغراض دو روزه ی دنیا چنین غلوآمیز از ایشان بهره بگیرند.


دوم: با وجودی که عوامل فیلم "ظهور نزدیک است" بنا به اظهارات آقای دادستان تهران، بازداشت شده و پیگیری جدی قضایی در مورد انان ادامه دارد و  گوآنکه به درستی، گوینده ی مطالب در مورد رهبری، احضار شد و به شدت مورد اعتراض واقع شد،  اما آنچه شد ، خراشی بود بر صورت دینی جامعه ، اما سئوال اینجاست که به واقع هدف چیست؟


نگارنده ، البته معتقد است این چنگ­ها که صورت حساسیت های دینی جامعه را می­خراشند، نه تنها به هیچ هدفی دست پیدا نمی­ کنند که بسیاری از دستاوردهای اجتماعی سه دهه انقلاب را در محاق می­اندازند.


این نخستین باری نیست که ناپختة دنیاطلبان سست اندیشه ای ، دلبستگی­ های دینی و ایمانی مردم را آماج می­گیرند و بی­گمان سرنوشت آن، پشاپیش بر پیشانی­شان نوشته شده است.


ساحت مقدس حضرت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که کانون امیدها، انتظارها، اشتیاق­ها و همه سرمایه ی شیعیان است و شیعیان، خستگی تاریخی خود را از گریزها و شکنجه ­ها و ستم­ های حاکمان جور به خیال دیدن روی او و برپایی دولت کریمة او، تحمل کرده ­اند و قرن هاست، صورت بر زمین می سایند تا صدای "سم ضربه اسب او" را که استوار می­کوبد و می­ آید تا وعده­های شیرین الهی را تحقق بخشد، بشنوند.

این ساحت قدسی اگر مورد درازدستی های بیگانه یا نادانی مشکوک قرار گیرد، دل دردمند شیعه تاب نمی­آورد  و نسبت به این گناه و سستی کلام با سلاح عقل پای به میدان می نهد.

 

در محکومیت و مردودیت همه­ جانبة این رفتار های نسنجیده، هیچ سخنی نیست. همچنین در این که مسئولان باید با هوشمندی و درایت، با این امر مقابله کنند و ریشه ­های ظهور آن را بکاوند و زمینه های پیدایش دوباره آن را بیابند و از میان ببرند، هم جای گفت­ وگو نیست و باز تردیدی نیست که مرز شکنی­ هایی از این دست، جای در حوزه تدبیر و سیاستگذاری فرهنگی دارد و تا این درخت بی­ میوه و مسموم نخشکد، این ناپختگی و حریم نشناسی ادامه خواهد داشت.


سوم: سخنی که هست، درباره بهره ­هایی است که صاحبان دعوی سیاسی و جناحی ـ از خدا خواسته ـ می­کشند تااز این نمد، کلاهی به سود نیت­های گروهی خود ببافند.


بن­ بستی که برخی گروه های سیاسی در آن قرار گرفته­ اند، مانع از آن شده که بتوانند در چارچوبی قانونی و با روش­های مدنی با یکدیگر گفت و گو کنند.


ازاین­رو به نظر می­ آید که این گروه ها بنا دارند، از این پس رویه سخت و خشن خود را نشان یکدیگر بدهند و در این راه، حتی از ویران شدن پل­ های امنیت و قانون و شکست حدود شرع و امور قدسی، نیز باکی ندارند.


گویا جناح­ها در این بن­ بست سیاسی، به این نتیجه رسیده ­اند که بهترین راه برون شد، تحویل و تقلیل «مسئله سیاسی» به «مسئله دینی» و عکس آن است.


حقیقت آن است که اختلاف چندانی میان قرائت گروه ها از دین وجود ندارد و اگر هست، در عوارض فروع است، نه در اصول و ذاتیات. 


اما، دامان چالش سیاسی را گرفتن و آن را کشان­کشان به گسترة دینی و فرهنگی آوردن، بحرانی ژرف و صعب ­العبور را آبستن خواهد بود که هیچ­یک از جناح­های سیاسی را یارای خروج از آن و مهار آن نیست.


آفت عمده فضای سیاسی کنونی کشور، همین آمیختگی عامدانه است که به سود هیچ­کس نیست. اگر اتفاق­ های تلخی از این دست رخ می ­دهد، باید با قاطعیت هر چه تمام با آن برخورد کرد، اما این برخورد باید خارج از منطقة منازعات سیاسی و جناحی صورت پذیرد و اجماعی عمومی در مقابله با این امور شکل بگیرد و حوزة دین و دیانت، دستمایة هوس­های حقیر سیاست ـ آن هم در این شکل و شمایل ـ نشود.


چهارم: و سخن آخر و هشداری جدی و دلسوزانه به مسئولان اینکه ؛ چندی است در جامعه، گونه­ های متفاوتی از خرافه­ گرایی دینی دیده می­ شود. بهره گیری از امور قدسی در هاله ­هایی از یاوه­ ها و ترهاتی که مخالفت آشکار با ظواهر دین، نصوص شریعت و نیز عقل سلیم دارد و تنها دل پاره ­ای ساده اندیش ساده دل را می­رباید.


ادامه این روند برای دین و دینداران و حوزة فکر دینی بسی زیانبار است، سخنان مالایعنی که جامة دین می­پوشند به همان اندازه خطرناکند که بی دینی.


این مسئولیت واقعی روشن اندیشان و متفکران و عالمان دینی است که با گسترش فرهنگ اصیل دینی و رواج دادن اندیشة انتقادی، طلسم این گونه جزم گرایی­ ها را بشکنند و سحر متحجران را باطل کنند.


این واقعیت را باید جدی گرفت و از حضور آن در سطح و لایه ­های گوناگون جامعه بی ­اعتنا نگذشت. باید دید اقداماتی از چه دست و افکاری از چه مقوله به این گمانه­ های باطل دامن زده است، در این راه برنامه ­ریزی چند جانبه ­ای برای جلوگیری از اندیشه و عمل این گونه افراد و محافل ضرورتی انکار ناپذیر است.

                          
»  مصطفی فقیهی
مدیرمسئول و سردبیر خبرگزاری انتخاب

در حاشیه ی انتشار تصاویر منتسب به دختر میرحسین ؛ ذبح اخلاق - مصطفی فقیهی

برخی چون با کسی درافتند، می خواهند او را از ریشه براندازند، می پندارند که دشمنی و مخالفت، حدودی ندارد ، لذا به حقوق مخالفان تجاوز می کنند. همینطور که براساس اصول و سرشت تازه شکل گرفته ی سیاست ایران، و در هنگامه ی نزاع و درگیری، "شکستن حدود اخلاق" رواست! در این بازار سیاه نزاع، "کلوخ را پاداش نه حتی کلوخ، که سنگ است" ! تو می توانی برای زمین زدن رقیب از هر صناعت جعل و ابزار تهمت و افترایی استفاده کنی تا پیروز میدان شوی!

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

یکم: سعدی علیه الرحمه در گلستان چنین می فرماید که "یکی از پسران هارون الرشید پیش پدر آمد خشمناک که فلان سرهنگ زاده مرا دشنام مادر داد. هارون، جلسای حضرت را گفت: جزای چنین کس چه باشد؟ یکی اشارت به کشتنش کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره کردن و نفی. هارون پسر را گفت: ای پسر، کرم آنست که عفو کنی و اگر به ضرورت انتقام خواهی تو نیزش دشنام مادر ده نه چندان که انتقام از حد بگذرد که آنگه ظلم از طرف تو باشد و دعوی از قبل خصم


به قول مولانا:

چون خدا خواهد که پرده کس درد     میلش اندر طعنه ی پاکان برد

چون خدا خواهد که پوشد عیب کس       کی زند در عیب معیوبان نفس


چون خدا خواهد که مان یاری کند      میل ما را جانب زاری کند 

ای خنک چشمی که آن گریان اوست      ای همایون دل که آن بریان اوست



دوم: براساس آنچه ظرف یکی دو روز گذشته در رسانه ها منتشر شد، باشگاه خبرنگاران جوان، رسانه ی متعلق به سازمان صدا و سیما، در اقدامی غیراخلاقی که می توان، آن را اوج "بی اخلاقی و دشمنی در درگیری ها و اختلاف ها" دانست، با آب و تاب فراوان و ادبیاتی که گویی کشف هزاره اتفاق افتاده، تصاویری منتسب به دختر میرحسین موسوی منتشر کرد تا در این روزگار مبارک دهه ی فجر، کیستی و چیستی برخی افراد و جریان ها به هنگامه ی قدرت، عسرت و عداوت، عیان گردد.


فاجعه آمیزتر آنکه بسیاری از رسانه های منتشر کننده ی این خبر با تیترهایی چون "عکس:دختر میرحسین در حال... "، اولی ترین اصول انسانیت و اخلاق را زیر پا نهادند و البته به مشمئزترین شکل ممکن، با چنین تیترهایی، "گدایی مخاطب" کردند و...


سوگمندانه اما، با وجود تاکیدات دلسوزانه ی رهبر انقلاب ، چند صباحی است "اخلاق" از زبان و کلام بسیاری سیاست پیشگان کشور، رخت بربسته است.


نگارنده ضمن آنکه نظرات سیاسی خود را دارد، اما تاکید می کند که این یادداشت تنها ابعاد غیراخلاقی جامعه ی سیاسی ایران را تبیین و بررسی می کند و اساساً [در این یادداشت] کاری به دلیل و شکل اختلافات و درگیری های سیاسی موجود ندارد.


اما در این اقدام کم سابقه ی مطرح شده توسط رسانه ها، آنچه بدان توجه نشده عبارتند از ؛


اولاً: برجسته شدن "دشمنی و کینه توزی در اختلاف" در فضای سیاست ایران


ثانیاً: ایجاد تلقی اشتباه گناه نبودن "ظلم به ظالم" و ضرورت آن !  ؛ در واقع به فرض دشمنی میرحسین با ملت ایران، دختر او چه گناهی کرده؟


ثالثاً: به فرض بروز چنین رفتاری از سوی دختر میرحسین، رسانه ای کردن آن را چه می توان معنا کرد؟


توضیح: مقصود نگارنده در ذیل، تنها تبیین موارد فوق است و بدون پیش داوری و تنها در قالب استدلال و روایات تاریخی و دینی و در ادامه طرح پرسش، حصول نتیجه را به بینندگان فهیم "انتخاب" واگذار می کند :


اولاً: برجسته شدن "دشمنی و کینه توزی در اختلاف" در فضای سیاست ایران


تا بوده چنین بوده که "هر جا و زمانی که درگیری و اختلاف بوده، طرفین، خطوط قرمز اخلاق را دریده و به حقوق یکدیگر تجاوز کرده اند" و کم پیش امده که دو گروه، جریان یا فرد خاصی با یکدیگر اختلافی داشته باشند و مدارا پیشه کنند.  گوآنکه "ابواسحاق ابراهیم بن ادهم" (از عرفا و زهّاد نیمه اول قرن دوم هجری) می گفت: من بیست سال در جستجوی کسی هستم که چون خشمگین شود، جز حق نگوید، اما چنین فردی را نیافتم. (البصائر و الذخائر)


اما، برخی چون با کسی درافتند، می خواهند او را از ریشه براندازند، می پندارند که دشمنی و مخالفت، حدودی ندارد ، لذا به حقوق مخالفان تجاوز می کنند. همینطور که براساس اصول و سرشت تازه شکل گرفته ی سیاست ایران، و در هنگامه ی نزاع و درگیری، "شکستن حدود اخلاق" رواست! در این بازار سیاه نزاع، "کلوخ را پاداش نه حتی کلوخ، که سنگ است" ! تو می توانی برای زمین زدن رقیب از هر صناعت جعل و ابزار تهمت و افترایی استفاده کنی تا پیروز میدان شوی! 



اما آیا سیاستمداران و مردان رسانه ای ایران، چنین پیروزی را مباح می دانند؟ سئوال این است که آدمی، پیروزی را به چه بهایی می خواهد؟ اگر مقصود آدمی ظلم نیست پس نباید، دشمنی پیشه کند، حتی اگر مغلوب ماجرا باشد! اما اگر برای برخی سیاستمداران ما، پیروزی به هر قیمتی (حتی به قیمت زیر پانهادن اصول اولیه انسانیت) رقم خورد، گرچه او پیروز میدان است، اما بازنده ی اخلاق، مردانگی و اصول اولیه ی انسانیت و احکام اسلام است.


قران در برخی آیات، تعدی کنندگان را ستمگر می خواند و می فرماید:  فَمَنِ اعْتَدَی بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌالیم: پس از این، هر که تعدی کند، عذابی دردناک در پیش خواهد داشت


لاتعتدوا إنّ الله لايحبّ المعتدين: تعدی نکنید که خداوند تعدی کنندگان را دوست ندارد


ثانیاً: ایجاد تلقی اشتباه گناه نبودن "ظلم به ظالم" و ضرورت آن!  ؛ در واقع به فرض دشمنی میرحسین با ملت ایران، دختر او چه گناهی کرده؟


در نگاه عده ای، اساساً چیزی به نام ستم به ظالم موضوعیت ندارد! می پندارند "هر چه آنسوی نزاع، قسی القلب تر و ستمکار تر و کارنامه ای سیاهتر داشته باشد، مجوز همان اندازه ستم و چه بسا بیشتر، نه تنها رواست که ضروری است!


همین که احساس شود برخی مخالفان، ستمکارند و ظالم و .... ، هر ظلمی (به زعم این افراد) آزاد می شود. این دسته، می پندارند ظلم به ظالمان، ظلم نیست و ظلم در جایی مصداق می یابد که طرف مقابل ظالم نباشد!


نمونه ی بارز این نوع رفتار "ابواسحاق مختار ثقفی" است. این روزگار نیز، توام است با نمایش سریالی با همین نام و مضمون و احتمالاً در رثای او. مختار پس از شهادت مظلومانه ی امام حسین (ع) و یارانش، علم قیام برافراشت و قاتلان ایشان را کشت! تا اینجای کار دست مریزاد "شیعه" برازنده ی اوست که قاتلان فرزند رسول خدا (ص) را قصاص کرد. اما آنچه محل جدل و مباحثه است، چگونگی قتل قاتلان است.


بنا به آنچه در تاریخ آمده "مختار در درگیری با سپاه دشمن و قاتلان فرزند رسول خدا (ص) از مسیر عدالت خارج و به دام ظلم افتاد. او بسیاری از قاتلان را پس از دستگیری، شکنجه و مثله کرد و گاه در اتش سوزانید، گاه بدن آنان را تکه تکه و در دیگ آب جوش ریخت، گاه دست و پایشان را با میخ به زمین کوبید و .... ، اقداماتی که با روح اسلام مغایر است و با سیره رسول خدا (ص) و اهل بیت علیهم السلام، در تضاد!


و سوگمندانه ، همین تایید بی امان مختار در قصاص و ارتکاب اعمال مغایرش (مانند پخش همین سریال مختارنامه که پرداخت بدان بماند برای آینده)، خود غفلتی بزرگ است از این اصل کلیدی و تاکیدی است بر علاقه ی برخی بر این روند!


از دید قرآن کریم ، بزرگترین ستم آن است که " نگذارند نام خداوند در مساجد یاد شود "؛ حال ببینید خداوند حکیم، در برابر این نوع ستمکاران که غایت ظلم و جفا بر آدمی عنوان شده اند، چه توصیه هایی می کنند.


خداوند حکیم در آیه دوم سوره ی مائه می فرمایند:


«و لا یجرمنکم شنان قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا و تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان و اتقوا الله ان الله شدید العقاب؛ و خصومت با جمعیّتى که شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حدیبیه) بازداشتند، نباید شما را وادار به تعدّى و تجاوز کند! و (همواره) در راه نیکى و پرهیزگارى با هم تعاون کنید! و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همکارى ننمایید! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که مجازات خدا شدید است! (مائده/2).


قرآن می فرماید دشمنی این قومی که شما را مانع شدند از مسجد الحرام بعلاوه هزار کار بد دیگری که کرده بودند، جنگ بدر و احد و خندق را اینها بپا کرده بودند، سبب نشود که شما از حد تجاوز کنید. سپس می فرماید که در کارهای نیک تعاون داشته باشید و در کارهای بد نه.


در آن آیه دیگر می فرماید: «و لا یجرمنکم شنان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی؛ هرگز دشمنی یک قوم شما را وادار نکند بر اینکه عدالت نکنید (یعنی با دشمن خودتان هم به عدالت رفتار کنید)، به عدالت عمل کنید که عدالت به تقوا و پرهیزگاری نزدیکتر است» (مائده/8).


در آیه 190 سوره بقره نیز می فرماید: «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لاتعتدوا ان الله لا یحب المعتدین؛ و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند نبرد کنید ولی تجاوز نکنید؛ همانا خدا تجاوزگران را دوست ندارد».


امیرالمومنین نیز می فرماید: المومن ینصف من لاینصفه: مومن انصاف می ورزد به کسی که به او انصاف نمی کند امام صادق نیز می فرمایند: لابظلم الاعداء: مومن به دشمنانش هم ستم نمی کند.


همچنین در روایتی عجیب که نشانگر اوج اعتقاد به "عدالت" است، حضرت اميرالمومنين (ع) به قنبر دستور داد مردى را حد بزند، قنبر اشتباها سه تازيانه زيادتر زد. على عليه السلام سه تازيانه زيادى را از او قصاص گرفت . (بحارالانوار)


همچنین امیرالمونین پس از ضرب خودن از سوی ابن ملجم و دستگیری وی، به فرزندانش سفارش کرد با وی مدارا کنند و فرمود: از انچه می خورید و می اشامید به او بدهید و بستری نرم برایش بگسترید


هنگامی که برای آن حضرت، در بستر مرگ کاسه ای شیر اوردند اندکی بیاشامید و بقیه را برای ملجم فرستاد و بار دیگر سفارش کرد که از غذای او کم نگذارند:


اطعموا من طعامی و اسقوه من شرابی فان انا عشت رایت فیه رایی و ان انا مت فاضربوه ضربه لاتزیدوه علیها:


من از انچه می خورم و می اشامم به او بدهید پس اگر من زنده ماندم خود می دانم که چه کنم و اگر مردم، به او یک ضربت بزنید و نه بیشتر.


ایشان در وصیتشان چنین فرموده اند: یا بنی عبدالمطلب! لاالفینکم تخوصون دماء المسلمین خوضاض تقولون قتل امیرالمومنین ! الا لا تقتلت بی الا قاتلی، انظر اذا اتا مت من ضربته هذه فاضربوه ضربه بضربه: یعنی هان! پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرود بروید و بگویید امیرالمونین را کشتند. بدانید که جز قاتل من نباید کسی کشته شود . بنگیرد که اگر من از این ضربت او مردم، او را فقط یک ضربت بزنید


این مقدمه ی طولانی در وصف و تبیین "دشمنی و "کینه ورزی در اختلاف " بود و دانستیم، خداوند تبارک و تعالی، رسول و اهل بیت معصوم و بزرگوارش در قبال دشمن (انهم اشقی الاشقیایی از جنس ابن ملجم)، چه دستوراتی می دهند .....


حال بنگریم امروز تا چه اندازه به دستورات آنان عمل می شود.

امیرالمومنین در تبیین شیعه ی واقعی می فرمایند: الذین ان غضبو لم یضلموا: شیعیان ما کسانی هستند که اگر غصب کنند ظلم نمی کنند.


آیا در این مورد خاص (انتشار تصاویر منتسب به دختر میرحسین موسوی)، در راستای همان راه و منش است یا خلاف آن؟ آیا می توان منتشرکنندگان این نوع اخبار و تصاویر را، شیعه ی امیرالمومنینی دانست که در بستر مرگ، فکر "برخود احتمالی تندروانه با ابن ملجم" رهایش نمی کند؟

اساساً سئوال این است : حتی اگر بپذیریم که میرحسین موسوی ، ظالم و ستمگر است، آیا سزای او، به میدان آوردن دختر اوست؟


اساساً سئوال این است که در این کارزار و درگیری های سیاسی، دختر میرحسین چه گناهی کرده است؟ این سئوال مهمی است که باید منتشر کنندگان این تصاویر، بدان پاسخ گویند.


ثالثاً: به فرض بروز چنین رفتاری از سوی دختر میرحسین، رسانه ای کردن آن را چه می توان معنا کرد؟

حال که تصاویر در وسعت گسترده در اینترنت و کشور منتشر شده، طبعاً طرح چنین مباحثی، طلبیده می شود. سئوال این است:


به فرض بروز چنین رفتاری از سوی دختر میرحسین موسوی، رسانه ای کردن آن ، دو نتیجه ی زیانبار و گناهی نابخشودنی دارد :

نخست: اشاعه ی فحشا :

فحشا ، خود گناهی کبیره است ، اما اشاعه ی فحشا گناهی است بس بزرگتر.

آیت الله شهید مطهری در کتاب آشنایی با قران، در مورد "اشاعه ی فحشا" می گویند: قرآن كريم تكيه فراوانى روى اين مساله دارد كه جو جامعه اسلامى نبايد جو تهمت و بهتان و افترا و بدگويى باشد.مردم مسلمان موظفند كه هر وقت چيزى در مورد برادران و خواهران مسلمان خود شنيدند، مادامى كه به سرحد يقين قطعى-نه ظن و گمان-نرسيده‏اند كه جاى شك و شبهه نباشد، و يا بينه شرعى اقامه نشده است، آنچه مى‏شنوند، به اصطلاح معروف «از اين گوش بشنوند و از گوش ديگر بيرون كنند» و به تعبير ديگر همانجا كه مى‏شنوند دفن كنند، و حتى به صورت اينكه «من شنيدم‏» هم نقل نكنند، نه تنها به صورت يك امر قطعى نقل نكنند، حتى اينطور هم نگويند كه «من چنين چيزى شنيده‏ام‏» .همين گفتن «شنيدم‏» هم «پخش‏» است و اسلام از پخش اين نوع خبرهاى كثيف و ناپاك و آلوده ناراضى است.مخصوصا يك جمله در ذيل دارد كه مى‏فرمايد: « و الله يعلم و انتم لا تعلمون مى‏خواهد بفرمايد كه شما نمى‏دانيد اين جنايت، چقدر جنايت‏بزرگى است و طبعا هم نمى‏دانيد كه عقوبت اين جنايت چقدر بزرگ است.اسلام مى‏خواهد كه محيط و جو جامعه اسلامى بر اساس اعتماد متقابل و حسن ظن و ظن خير و بر اساس خوب گويى باشد نه بر اساس بى اعتمادى و بدگمانى و بد گويى، و لهذا اسلام غيبت را آنچنان حرام بزرگى دانسته است كه تعبير قرآن اين است: «و لا يغتب بعضكم بعضا ا يحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا»


دوم: بی حیثیت و بی آبرو کردن دختری مسلمان

روایت است که پیغمبر اكرم ( ص ) ، در حضور اصحاب فرمود: «الا اخبركم بشر الناس» آیا به شما خبر ندهم كه بدترین مردم كیست؟ گفتند: «بلی یا رسول الله». فرمود: بدترین مردم آن كسی است كه خیر خودش را از دیگران منع می كند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. آن هایی كه حاضر بودند، گمان كردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد كسی نیست.

ایشان اضافه کردند: آیا می خواهید به شما بگویم از این بدتر كیست؟ صنف دیگری را ذكر فرمود. اصحاب گفتند: خیال كردیم بدتر از این گروه دوم دیگر كسی نیست.پیامبر فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم كیست؟

اصحاب متعجب شدند و به یکدیگر نگاه کردند و پرسیدند: مگر بدتر ازاینها هم هست؟ آنگاه، پیامبر صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بد زبان و تهمت زنندگان هستند.

خداوند حکیم قرآن نیز می فرماید: «وَ مَنْ یَکْسِبْ خَطیئَةً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ بَریئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا»؛ «و کسی که خطا یا گناهی مرتکب شود، سپس بی گناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر دوش گرفته است.»1

یکی از مسائلی که در قرآن کریم بسیار بر آن تأکید شده و گناهی بسیار بزرگ به حساب آورده شده است، تهمت زدن خصوصاَ تهمت زدن به زنان است: «إِنَّ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ»؛ « کسانی که زنان پاکدامن و بی ‏خبر (از هرگونه آلودگی) و مؤمن را متهم می ‏سازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهی بدورند و عذاب بزرگی برای آنهاست.2 «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالی که مرتکب می ‏شدند گواهی می ‏دهد.»3

همچنین می فرماید: «وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا»؛ «و آنان که مردان و زنان با ایمان را به خاطر کاری که انجام نداده ‏اند آزار می ‏دهند؛ بار بهتان و گناه آشکاری را به دوش کشیده‏ اند.»4

مجازات تهمت در دنیا و آخرت

خداوند در قرآن می فرماید: «وَ الَّذینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَدًا وَ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛ «و کسانی که آنان پاکدامن را متهمّ می ‏کنند، سپس چهار شاهد(بر مدّعای خود) نمی ‏آورند، آنها را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید؛ و آنها همان فاسقانند، مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند (که خداوند آنها را می ‏بخشد)؛ زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.

.........

با این اوصاف و فرض این تصور که "اساساً فرزند میرحسین موسوی از چنین تصاویر بی اطلاع باشد" و در شرایطی که "نقل چنین خبر و ادعایی" (با فرض مواردی که اشاره شد) در هر محفلی گناهی است نابخشودنی؛ چگونه می توان به بهانه اختلاف سیاسی، تصویر فردی را که اولاً: از قطعیت آن مطلع نیستید / ثانیا: نقشی در طرفین درگیری ندارد / ثالثا: آبرو و حیثیت دختری مسلمان، نقل محافل شده، منتشر کرد؟


و نکند منتشرکنندگان این تصاویر، کلید بزنند فاز تازه ی چنین بی اخلاقی ها و ناجوانمردانگی ها؛ که آنگه، در این بازار بی حیثیتی، آبرو به سان متاعی ناچیز و بیقدر، در هر جا و زمانی، خرید و فروش می شود ....

چه نیک گفت مولوی که:


این جهان جنگ است کل چون بنگری / ذره با ذره ، چو دین با کافری


* مصطفی فقیهی

مدیرمسئول و سردبیر


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا