فتنه فردي و اجتماعي

  احمد نباتي

فتنه و سنت الهي:

خداوند انسان را خلق کرد و نيروي بسيار عظيمي در نهان او به وديعت نهاد تا بتواند به در قلّه­هاي بلند خليف? اللّهي جاي گيرد. رسيدن به اين مقام بلند مستلزم عبور از راهرو پر پيچ و خم دنياست. دنيا موقف عمل و اعتقاد پاک است و عبور موفقيت آميز از اين راهرو به انسان کمک مي­کند تا بتواند به مقام عظيم خليف? اللّهي نزديکتر شود. خداوند متعال در بستر دنيا با فراهم آوردن مشکلات و ابتلاءات مختلف انسان را در معرض فتنه­هاي گوناگون قرار مي­دهد تا اگر توانست به سلامتي از آنها عبور کند او را به مقام عالي انسانيت نزديکتر نمايد. پس فتنه امري ضروري و سنت خداوند است و در سنت خداوند هم تغييري حاصل نمي­شود. «…وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً»[1].

معناي لغوي فتنه:

فتن: الأَزهري و غيره: جِماعُ معنى الفِتْنة الابتلاء و الامْتِحانُ و الاختبار، و أَصلها مأْخوذ من قولک فتَنْتُ الفضة و الذهب إِذا أَذبتهما بالنار لتميز الردي‏ء من الجيِّدِ، و في الصحاح: إِذا أَدخلته النار لتنظر ما جَوْدَتُه، و دينار مَفْتُون.[2] فتنه به معناي امتحان، ابتلاء و آزمايش است و اصل آن از اين قول گرفته شده است که مي­گويي: «طلا و نقره را مورد امتحان قرار دادم وقتي که آنها را در آتش گذاشتم تا در نهايت طلا و نقره­ي خالص و ناب را از ناخالص و نامرغوب جدا کنم».

انوا­ع فتنه:

1. فتنه­ي فردي. (امتحان فردي)

2. فتنه­ي اجتماعي. (غبار آلود شدن فضاي جامعه)

* فتنه­ي فردي: (امتحان فردي)

همه­ي ما در معرض امتحان الهي هستيم و هر ساله، يک يا دو بار امتحانهاي مشکلي را روبروي خود خواهيم داشت. علاوه بر آن ماهانه و روزانه و حتي در هر لحظه در معرض امتحان الهي قرار داريم. خيلي مهم است که خود را همواره در جلسه­ي امتحان خداوند ببينيم. تنها کساني مي­توانند خود را همواره در جلسه­ي امتحان الهي ببينند که اهل مراقبه و دوري از گناه و معصيت باشند. کسي که در جلسه­ي امتحان قرار دارد تمام انرژي خود را جمع مي­کند تا به گزينه­اي پاسخ اشتباه ندهد و تا آنجا که شده به سؤالات پاسخ صحيح دهد. کسي هم که خود را در جلسه­ي امتحان الهي مي­بيند از تمام توان خود استفاده مي­کند تا آلوده به گناه و معصيت نشده و به سلامت از اين گذرگاه دنيا عبور کند. خداوند هم وعده­ي ياري و هدايت خاص به اين گروه داده و در قرآن خود فرموده: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ».[3] کساني که در راه ما جهاد مي­کنند حتما آنها را به راه خود هدايت مي­کنيم. اين گروه از انسانهاي پاک و پرهيزکار وقتي اندک لحظه­اي حضور در جلسه­ي امتحان الهي را از ياد مي­برند، وقتي متذکر مي­شوند زبان به استغفار و انابه مي­گشايند. چرا که مي­دانند غفلت از خداوند موجب دوري از اوست (اللّهمَّ لا تَجعَلني مِن الغافِلينَ المُبعَدين). اين گروه در زندگي کمترين خطاها و گناهان را دارند و در آخرت هم مشمول غفران الهي واقع مي­شوند و در بهشت برين او جاي مي­گيرند. آنها به سلامت از دنيا عبور کردند و با نام سلام هم وارد بهشت خواهند شد. «إِنَّ الْمُتَّقينَ في‏ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ * ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ»[4]. در مقابل عدّه­اي هستند که سالها از عمرشان مي­گذرد اما براي يک لحظه هم خود را در جلسه­ي امتحان الهي نمي­بينند و زندگي خود را در غفلت از ياد خداوند سپري مي­کنند و خداوند هم وعيد عذاب و زندگي سخت را به آنها داده است. «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْري فَإِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى‏»[5]

امتحان لازمه­ي زندگي بشر و موجب رشد و شکوفايي اوست. به همين دليل دعاي کسي که خواهان برداشته شدن امتحان از فضاي زندگي­اش است پذيرفتني نيست. اين دعا همانند اين است که دانش آموزي براي ورود به مدرسه با مسئولين مدرسه شرط کند که زحمت درس خواندن را به او تحمل نکنند. مسلماً مسئولين مدرسه چنين شرطي را نخواهند پذيرفت چرا که هدف از ورود به مدرسه تحصيل علم و دانش است و اين مهم هم جز با تحمل سختي و رنج مطالعه و تحقيق حاصل نمي­شود؛ لذا اگر دانش آموزي نخواهد درس بخواند در واقع بين هدف در ورود به مدرسه و شرطش تناقض وجود دارد. هدف از ورود ما به دنيا هم اين بود که ظرفيتهاي بالقوه­ي خود را به فعليت برسانيم تا بتوانيم از مقام خليف? اللّهي بهره­ي بيشتري ببريم. اين مهم نيز جز در عبور پيروزمندانه از سختي­ها و فتنه­هاي روزگار حاصل نمي­شود. حال اگر کسي بخواهد مبتلا به فتنه و امتحان نشود در واقع بين خواسته­ي او و هدف از قرار گرفتن در روي زمين، تناقض وجود داشته و در نتيجه براي تقاضايش گوش شنوايي موجود نيست. بله! مي­تواند و بلکه پسنديده است که از خداوند کمک بگيرد و بگويد خدا يا مرا در امتحانهاي روزگار سربلند کن و نيرويي به من ده تا در برابر هواي نفس و وسوسه­هاي شيطان بتوانم مقاومت کرده و سربلند از امتحان بيرون آيم.

چون رسيدن انسان به کمال مستلزم عبور از ابتلاءات و فتنه­هاي دنيوي است، لذا هر چه درجات انسانها بالاتر رود به مراتب امتحانهاي او هم بيشتر و دقيقتر مي­گردد. به عنوان مثال بچّه­ي پيش دبستاني کارش در مدرسه اين است که نقاشي خوبي بکشد. معلّم هم يک برچسب صد آفرين زير نقاشي او مي­چسباند و کارش را تحسين مي­کند. اما وقتي در مقطع پيش دانشگاهي قرار گرفت، ديگر انتظار و توقع از او بالا رفته و بايد براي اين که موفّق باشد شب و روز درس بخواند و تلاش کند. خداوند هم با بندگان خود اينگونه رفتار مي­کند. هر چه ايمان انسان بيشتر باشد به همان اندازه امتحانهاي او دقيقتر و حساستر مي­شود.

* فتنه­ي اجتماعي: (غبار آلود شدن فضاي جامعه)

قال علي عليه­السلام :… ـ من خطب? له بالنهروان ـ … إِنَّ الْفِتَنَ إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ يُنْکَرْنَ مُقْبِلاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ يَحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً… .[6]

ويژگي فتنه­هاي اجتماعي

ويژگي اوّل: «إِذَا أَقْبَلَتْ شَبَّهَتْ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ نَبَّهَتْ». فتنه­ها وقتي که رو مي­آورند باطل را شبيه حق کرده و وقتي که پشت به رفتن مي­کنند آگاه مي­کنند و حق را از باطل مشخص مي­کنند.

ويژگي دوم: «يُنْکَرْنَ مُقْبِلاتٍ وَ يُعْرَفْنَ مُدْبِرَاتٍ». وقتي که مي­آيند ناشناخته هستند و مردم نمي­دانند که در فتنه هستند، اما وقتي پشت مي­کنند تا بروند تازه معلوم مي­شود که در فتنه بوده­اند.

ويژگي سوم: «يحُمْنَ حَوْمَ الرِّيَاحِ يُصِبْنَ بَلَداً وَ يُخْطِئْنَ بَلَداً». اين فتنه­ها مانند بادها و طوفانها هستند که به شهر يا کشوري اصابت کرده و ايجاد نابساماني مي­کنند و از شهر يا کشورهاي ديگر عبور مي­کنند و ضرري به آنها نمي­زنند.

اين فتنه را مي­توان به موج دريا تشبيه کرد. کسي که در ساحل سخره­اي دريا شنا مي­کند وقتي موج عظيمي به سوي او مي­آيد بايد بتواند به موقع آن را شناسايي کند تا عکس العمل لازم را در مقابل آن داشته باشد و با آن امواج سهمگين به ساحل سخره­اي دريا کوبيده نشود، اما اگر نتواند به موقع آن را شناسايي کند امواج دريا او را با خود به سنگها کوبيده و از بين مي­برند.

در اوايل انقلاب سازمان موسوم به مجاهدين خلق (منافقين) فتنه­ي بزرگي به پا کردند و حتّي برخي از متديّنين هم فريب حرفهاي آنها را خورده، در سلک آنها در آمدند. اين افراد بازوي سمت راست آنها شده و در کوي و برزن اعلاميه­هاي آنها را توزيع کردند. حال بعد از گذشت سي سال از آن زمان بر همگان مشخص شده که اين گروه منافقيني بيش نيستند. اما اين فهم ديگر چندان مهم نيست، مهم اين است که هر کس بتواند منافق زمان خود را به موقع بشناسد تا در آتش فتنه­ي آنها گرفتار نشود. منافق کسي است که خود را مدافع انقلاب و اسلام معرفي مي­کند، اما وقتي در جمع همکيشان خود قرار مي­گيرد انقلاب و اسلام را به تمسخر گرفته و براي تضعيف و يا حتي براندازي آن برنامه ريزي مي­کند.

مقايسه­ي فتنه­ي فردي با فتنه­ي اجتماعي

در فتنه­ي فردي، فضا غبار آلود نيست، امّا در فتنه­ي اجتماعي فضا غبار آلود است.

در فتنه­ي فردي، حق مشتبه نيست، امّا در فتنه­ي اجتماعي حق مشتبه است. اگر کسي اندک اطلاعي از احکام شرعي داشته باشد مي­داند چه کاري حرام است و چه کاري واجب. حتي کسي هم که گناه مي­کند مي­داند که اشتباه مي­کند.

در فتنه­ي فردي، نفاق هست، امّا در فتنه­ي اجتماعي به تدريج نقاب از چهره­ي منافق کنار مي­رود. برخي در خلوت اهل گناه و معصيت هستند و در جَلوَت خود را متدين معرفي مي­کنند. دروني آلوده و اعتقادي نا پاک دارند امّا خود را شخصي پاک سرشت و معتقد به احکام الهي معرفي مي­نمايند. اين همان فتنه­ي فردي است. امّا در فتنه­ي اجتماعي، چون فضا غبار آلود است و مردم نمي­دانند که حق در کدام طرف قرار دارد، منافق نقاب از چهره­ي خود کنار مي­زند و براي اين که مسير جامعه را به همان سمت و سويي که خود مي­پسندد منحرف کند دست به تبليغ عقايد خود زده تا جايي که تيغش مي­برد، مي­کشد.

دوست عزيز! با وبلاگ خودت همراه باش …

* عوامل فتنه­ي فردي.

* عوامل فتنه­ي اجتماعي.

* راههاي گريز از فتنه­ي اجتماعي.

* کساني که از فتنه­ي اجتماعي به سلامت عبور مي­کنند.

( احمد نباتي)

در ضمن جناب آقاي دکتر سوزنچي هم مطالب خوبي در مورد فتنه دارد. مي توانيد در اينترنت به مطالب ايشان دست پيدا کنيد.

........ پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملکت شما آسيبي نرسد. ......

........ خواص بايد با بصيرت وارد ميدان شوند ....... .

[1] . سوره­ي احزاب، آيه­ي 62.


[2] . لسان‏العرب، ج13، ص317.


[3] . سوره­ي عنکبوت آيه­ي 69.


[4] . سوره­ي حجر، آيه­ي 45 و 46.


[5] . سوره­ي طه، آيه­ي 124.


[6] . نهج البلاغه، خطبه­ي 93.

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا