بيت المقدس دريك نگاه

مهدي واحديان اردكاني
كارشناس مسائل فرهنگي وسياسي

مقدمه:

مسجد بیت المقدس در شهر قدس و نخستین قبله مسلمانان بوده است. این مسجد را حضرت داوود علیه السلام بنا کرد و سپس فرزندش، حضرت سلیمان، تکمیلش فرمود، و از آن پس در طول تاریخ بارها تجدید بنا شد، از جمله در عهد عبدالملک بن مروان خلیفه اموی.
مسجدالاقصی یک بار در زلزله‌ای شدید ویران شد، در سال 585 م و در سال 583 هجری قمری توسط صلاح الدین ایوبی مرمت شد، و در قرن نهم هجری قسمت دیگری از مسجد ساخته شد.
در زمان جنگهای صلیبی مسیحیان در همین مسجد توقف داشتند؛ حتی دالانی در آن موجود است که انبار اسلحه لشگریان آنان بوده.
در این مسجد مصلای معروفی است که مورخین آن را مقام حضرت زکریا می‌شمارند. نام مسجدالاقصی در قرآن مجید در سوره اسراء در آیات مربوط به معراج پیامبر اسلام آمده است:«سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجدالحرام الی المسجد الاقصی»
در زمان عمر، در سال 15 هجری، شهر قدس توسط مسلمانان فتح شد و عمر خودش نیز به قدس آمد.
بیت المقدس در تاریخ 30 مرداد 1348 هجری شمسی دچار آتش‌سوزی مهیبی شد و قسمت‌های زیادی از آن ویران شد که در سال‌های بعد با کمک کشورهای اسلامی از جمله ایران مرمت گردید.
اين نوشتار صرفا به منظور آگاهي خوانندگان محترم از كليات تاريخچه فلسطين از آغاز تا زمان حاضر تدوين شده است. خوانندگان كه قصد مطالعه بيشتري در اين زمينه را دارند مي توانند به منابعی که در متن اين مبحث آمده است مراجعه نمايند.
فلسطين سرزميني عربي و اسلامي است، كه در قديم كنعان نام داشت، حدود 27024 كيلومتر مربع مساحت دارد كه درياي مديترانه در غرب، لبنان در شمال، سوريه و رود اردن در شرق و درياي سرخ و شبه جزيره سينا در جنوب و جنوب غربي آن قرار دارد. فلسطين سرزميني حاصلخيز و داراي آب و هواي معتدل است. اين منطقه محل ظهور پيامبران بزرگي چون عيسي (ع)، موسي (ع) ومحل عبور و زندگاني حضرت ابراهيم (ع) بوده است. اين سرزمين از نظر موقعيت سوق الجيشي بسيار حساس و پراهميت است و به مثابه پلي است كه كشورهاي عربي، اسلامي آسيا را به آفريقا متصل مي كند.
اين موقعيت ويژه جغرافيايي فلسطين را در طول تاريخ گذرگاه و نقطه تمركز بسياري از كشورها و تمدنهاي پياپي تبديل كرده بود تا اينكه همراه با ساير سرزمينهاي عربي، به كشوري با هويتي اسلامي و عربي تبديل شد.
شهر بيت المقدس قديم بر فراز يك تپه بنا گرديده و ازمكانهاي مهم فلسطين است. كوه صهيون و كوه زيتون از شرق و غرب آن را احاطه كرده اند.
كنعانيان نخستين اقوامي بودند كه از شبه جزيره عربستان به فلسطين آمدند و در اين سرزمين سكونت گزيدند. آنان در فلسطين با آموريان و فلسطينيان در هم آميختند و از سال 2500 ق.م فرمانروايي ايجاد كردند كه 15 قرن ادامه داشت. تاريخ فلسطين با نام انبيا آغاز مي شود. نام حضرت يعقوب، اسرائيل بود. بني اسرائيل فرزندان يعقوب بودند و حدود سيزده قرن قبل از ميلاد اقتدار داشتند. در هنگام حكومت فرعون بر مصر و پيش از ظهور موسي (ع) جمعيت اسرائيليان زياد شد. 430 سال پس از ورود يعقوب به مصر، حضرت موسي (ع) قوم بني اسرائيل را از سرزمين مصر به مقصد سرزمين موعود، به حركت درآورد. پيمودن اين مسافت چهل سال طول كشيد. حضرت موسي در اين دوران طولاني از هدايت قوم فروگذار نكرد اما بني اسرائيل بارها دست به طغيان و تجاوز زدند. پس از حضرت موسي (ع)، يوشع جانشين وي شد و بني اسرائيل را از اردن عبور داد تا اينكه اين قوم به شهرهاي جديد رسيدند و دست به غارت و كشتار اهالي زدند. اما قوم فلسطين در مقابل آنان مقاومت كرد و سرانجام بني اسرائيل را مغلوب ساخت. ليكن پس از جنگهاي فراوان، مجدداً بني اسرائيل قدرت گرفتند و بر شهرها مسلط شدند. در حدود 1000 ق.م حضرت داوود توانست اورشليم را از دست فلسطينيان خارج كند و بيت المقدس يا خانه خدا را در آنجا بنا كند. اين بنا توسط حضرت سليمان تكميل شد. سليمان، چهل سال سلطنت كرد و آرامش را به قدس بازگرداند اما پس از او، دوباره ظلم و غارت بني اسرائيل آغاز شد.
حدود 730 ق.م شالمانصر (شلمنصر) به اسرائيل تاخت و عده اي از آنان را اسير كرد و به جاي آنها بابليان را اسكان داد. در سال 586 ق.م در زمان بخت النصر، كشور يهود مورد حمله آشوريان قرار گرفت كه منجر به انحطاط و اسارت بني اسرائيل شد. سرانجام كوروش پادشاه ايران، بابل را تسخير كرد و يهوديان را آزاد ساخت و به فلسطين و اورشليم بازگرداند. آسايش اورشليم تا پايان سلطنت داريوش سوم ادامه داشت تا اينكه اسكندر مقدوني، در حدود 323 ق.م به ايران، مصر، سوريه، فنیقيه و فلسطين حمله كرد و ويراني و قتل و غارت فراواني به بار آورد. پس از اسكندر، جانشينان او بر فلسطين مسلط شدند. از سال 63ق.م دوره تسلط روميان آغاز شد كه پس از جنگهاي فراوان، به ارمنستان و قسمتي از آسيا و آفريقا، سپس سوريه و فلسطين حمله بردند. دوازده هزار يهودي را كشتند و ديوارهاي شهر را ويران ساختند.
در چنان شرايطي، ظهور مسيح اميد و آرزوي يهوديان بود تا آنان را نجات بخشد. اما روحانيون يهود به او حسادت ميورزيدند و مي خواستند او را از ميان بردارند و سرانجام به فتواي شوراي يهود و جوسازي هاي آنان، حضرت عيسي (ع) توسط حكمران رومي سرزمين يهودا به اعدام محكوم شد.
در سال 70 م تيتوس فرزند امپراتور روم با هشتاد هزار سرباز، اورشليم را محاصره كرد و پس از چند ماه مقاومت يهوديان، سرانجام روميان فاتح شدند و قوم يهود دوباره آواره گشت. در زمان خسرو  پادشاه ساساني ايران امپراطوري روم را شكست داده و با راهنمايي يهودياني كه با ايران همكاري مي كردند اورشليم‌ (فلسطين) را فتح كردند. اما پس از مرگ خسرو پرويز، اين سرزمين دوباره به دست مسيحيان افتاد.
در زمان خليفه اول مسلمين (ابوبكر)، سپاهي روانه سوريه و فلسطين شد كه با درگذشت او، در زمان خليفه دوم، عمر، سوريه و بيت المقدس به دست مسلمين افتاد و روميان در آنجا شكست خوردند. اهالي شهر مقاومت زيادي كردند اما طولاني شدن محاصره و مشكل غذا آنان را مجبور به تسليم كرد و قرارداد صلحی منعقد شد. و از آن سال يعني 15م فلسطين در دست مسلمانان افتاد.
از سال 1095م، با تهاجم اروپائيان عليه مسلمانان جنگهاي صليبي آغاز شد كه حدود دو قرن ادامه يافت. اگر چه اين جنگ علتهاي گوناگوني داشت اما مورخان يكي از علل آنرا، مساله فلسطين و شهر بيت المقدس و خراجگزار بودن مسيحيان اين شهر به مسلمانان ذكر مي كنند. صليبيون پس از نبردي سخت و محاصره طولاني بيت المقدس، وارد شهر شده و دست به قتل عام زدند و همه چيز را به عنوان غنيمت، غارت كردند.
بدين سان مسيحيان 90 سال بر فلسطين حكومت كردند. در مراحل پاياني جنگ دوم صليبي (1149-1147م) مطابق با 544-542 ه.ق صلاح الدين ايوبي صليبيون را تار و مار كرد و بيت المقدس را باز پس گرفت و آنها را از سوريه و مصر و ساير مناطق بيرون راند.
پس از هفتمين جنگ صليبي و مرگ آخرين پادشاه سلسله ايوبي، مماليك حدود سه قرن زمام امور را در دست گرفته و بيت المقدس را نيز در اختيار داشتند و با سپاه مغول جنگيدند و آنها را شكست دادند و بازماندگان صليبي ها را در عكا نابود ساختند. از سوي ديگر سلسله عثماني با جنگهاي طولاني و  فتوحات عثمانيان غازي در نبرد با مغولان و يونانيان، پايه گذاري شد. در زمان سلطان محمد فاتح در سال 1453م. شهر قسطنطنيه كه مهمترين مركز اقتدار صليبيون و پايتخت روم شرقي بود فتح شد و به مدت 500 سال به پايتخت امپراطوري عثماني تبديل گرديد.
اواخر قرن نوزدهم شورشهايي در فلسطين به وجود آمد. انگلستان در اين سالها مدافع عثماني بود، ناگهان تغيير روش داد و در برابر عثماني قرار گرفت و از شورشيان حمايت كرد. از جمله « حسين، امير مكه» را كه نماينده عثماني در حجاز و مردي جاه طلب بود تحريك كرد و با حمايت انگليس از عثماني جدا شود. در چنين شرايطي عده اي از يهوديان، انديشه ملت واحد يهود را مطرح كردند و براي تشكيل كشوري مستقل دست به اقداماتي زدند كه كار آنها مورد تشويق و حمايت دولت انگليس قرار گرفت. اين عده با گرفتن كمكهاي مالي از يهوديان ثروتمند، براي پيشبرد مقاصد خود حزبي تشكيل دادند و نام صهيون را بر خود نهادند.
در سال 1916 قرارداد « سايكس ـ پيكو» ميان روسيه، فرانسه و انگليس به امضا رسيد تا به موجب آن سرزمينهاي تجزيه شده از عثماني را ميان خويش تقسيم كنند. اما انگليس كه چندي بعد آن پيمان را مغاير با سلطه خود بر كانال سوئز ديد در سال 1917 با استفاده از ضعف روسيه و انقلابي كه در آن كشور به وقوع پيوست، از پيمان سرباز زد و فلسطين را تحت قيموميت خويش در‌آورد.
صهيونيستها در اوايل قرن بيستم با استفاده از سلطه انگليس بر فلسطين، راه حل تشكيل يك كشور يهودي را در برابر ضديت با يهوديان جهان و آزار آنان مطرح كردند. انگلستان در اين زمان براي تداوم سلطه خود به پايگاهي در اين منطقه نياز داشت. در جريان جنگ جهاني اول صهيونيستها از انگليس و امريكا خواستند در صورتي كه دولت عثماني متحد آلمان، شكست بخورد، پس از خاتمه جنگ فلسطين تبديل به مملكت يهود گردد. كوشش صهيونيستها نتيجه بخشيد و توانستند نظر « لرد بالفور» وزير خارجه انگليس را جلب كنند. سرانجام در آوريل 1920 متفقين و جامعه ملل، قيموميت فلسطين را رسماً به دولت انگلستان واگذار كردند و آن را موظف كردند، با تاسيس كانون ملي يهود، براي اجراي اعلاميه بالفور كمك كند.
با واگذاري حكومت از سوي انگليس به يك يهودي، مهاجرت و انتقال يهوديان به فلسطين شروع شد. اين امر موجب شورش و مخالفت اعراب گرديد. در اين هنگام ساير اعراب كه دچار تفرقه بودند جز در شعار كمك ديگري به فلسطينيها نمي كردند. اعراب فلسطيني و مسيحيان اختلافات خويش را كنار گذاشتند  و در برابر يهوديان صهيونيست متحد شدند. در تابستان 1929 نخستين برخورد خونين ميان فلسطينيها و صهيونيستهاي مهاجر درگرفت. در اين درگيري صهيونيستها و سربازان انگليسي با آتش گشودن بر روي فلسطيني ها حدود 351 تن را شهيد و عده اي را مجروح و دستگير كردند. در اواخر دهه 1920 تا 1936 قيام مسلحانه شيخ عزالدين قسام به وقوع پيوست اما وي يارانش به شهادت رسيدند. در سال 1937 عبدالقادر حسيني رهبري مبارزات را در دست گرفت اما او نيز پس از نبردهاي زيادي عليه سلطه گران انگليسي صهيونيستها همراه با يارانش به شهادت رسيد. در سال 1944 حسن سلامه فرماندهي جنگ با نيروهاي مشترك صهيونيستي، انگليسي را برعهده گرفت ولي او نيز به شهادت رسيد.
از دهه 40 قمری، مساله فلسطين به يك مساله عربي تبديل شد و در راس مسائل بين المللي قرار گرفت. در طول جنگ جهاني دوم آرامش نسبي بر فلسطين حكمفرما بود. انگليس در 14 مه 1948 به قيموميت خود خاتمه داد و نيروهايش را از فلسطين خارج كرد. در همان روز شوراي ملي يهود در تل آويو تشكيل شد و در ساعت چهار بعد از ظهر روز جمعه 14/5/1948 موجوديت دولت اسرائيل توسط « ديويد بن گورين» با اجتماعي در موزه تل آويو اعلام گرديد. وي ضمن سخنانش گفت: « ما در اينجا مي گوئيم كه با پايان گرفتن حكومت قيموميت در نيمه شب 14-15 مه 1948 در انتظار برپايي دستگاههاي دولتي طبق قانون اساسي هستيم كه توسط شوراي قانون اساسي در زمان مناسبي ـ كه ان را حداكثر اول اكتبر 1948 تعيين كرده بود ـ تدوين خواهد شد.»
چند دقيقه پس از اعلام تشكيل اسرائيل، « ترومن» رئيس جمهور وقت امريكا دولت جديد اسرائيل را به رسميت شناخت. انگليسيها نيز هنگام خروج از فلسطين، تجهيزات خويش را در اختيار صهيونيستها قرار دادند.
پس از اعلام تشكيل رژيم صهيونيستي، يهوديان غاصب شروع به تصرف شهرها و روستاها و بيرون راندن فلسطينيها از خانه و كاشانه شان كردند. آنها هنگامي كه با مقاومت مردم فلسطين روبه رو شدند جناياتي مانند كشتار روستاي « دير ياسين» و « كفر قاسم» را در آوريل 1948 به راه انداختند. اين كشتار وحشيانه موجب گسترش وحشت و فرار فلسطينيها از خانه و كاشانه شان شد. نتيجه مستقيم اشغال فلسطين و برپايي دولت اسرائيل در اين سرزمين منجر به آن شد كه ملت تاريخي فلسطين تقريباً به ملتي آواره و پناهنده تبديل شود. و در اردوگاهها پراكنده در ديگر كشورهاي عربي زندگي فقرآلود و آكنده از بيماري بگذرانند.
جنگ 1948:
پس از اعلام موجوديت رژيم اشغالگر قدس و توسط بن گوريون، اولين جنگي كه اين رژيم عليه فلسطين و كشورهاي عربي منطقه به راه انداخت به جنگ 1948 معروف است. در طي اين جنگ صهيونيستها 78 درصد كل خاك فلسطين را به اشغال خود در آوردند. در اثر اين جنگ، نخستين مرحله آوارگي بزرگ مسلمانان فلسطين به وقوع پيوست. طي آن حدود يك ميليون فلسطيني از مجموع يك ميليون و نهصد هزار فلسطيني در آنزمان آواره شدند. حدود 200000 تن از مسلمانان فلسطين به نوار غزه مهاجرت كردند و 496000 تن به اردن و 100000 تن به لبنان و 85000 تن به سوريه و 20000 تن به مصر و عراق كوچ كردند.
پس از جنگ 1948، رژيم اشغالگر قدس از سويي با اجراي سياست خشونت و توسعه طلبي و دست زدن به اقداماتي نظير تخريب منازل و آتش زدن مزارع، سعي و تلاش مي كرد تا باقيمانده اعراب منطقه را مجبور به فرار از خانه هايشان كند. و از سوي ديگر شرايط و تسهيلات لازم را براي ادامه انتقال يهوديان سراسر جهان به فلسطين فراهم مي كرد.
 در مه 1949 اسرائيل به عضويت سازمان ملل متحد درآمد. در پي تحكيم سلطه رژيم صهيونيستي بر فلسطين اشغالي به تدريج گروهها و سازمانهاي مبارزه فلسطيني اعلام موجوديت كردند. در 28 مه 1964، كنگره فلسطين در شهر قدس تشكيل شد و تاسيس « سازمان آزادي بخش فلسطين» را اعلام كرد. در پي آن نيز ارتش آزادي بخش فلسطين تشكيل شد و مبارزات فلسطينيان شكل جديدي به خود گرفت.
جنگ 1967:
جنگ 1967 از سوي رژيم صهيونيستي در حالي شروع شد كه كشورهاي عربي، خود را از قبل براي نبردي بزرگ با دشمن آماده كرده بودند. نيروهاي نظامي كشورهاي عربي به طرف مرزهاي اسرائيل در حركت بودند. راديوهاي اين كشورها نيز دائم مارش نظامي پخش مي كرد و پيروزيهاي اعراب را به ياد مي آورد. مصر و سوريه با هم اعلام همبستگي كردند. نيروهاي پاسدار صلح نيز از مناطق مرزي در نوار غزه عقب نشيني كردند. در 15 ماه مه، مجموع اين شرايط از جنگي درخشان و موفقيت آميز براي اعراب حكايت داشت. جوانان شهر بيت المقدس تحقق روياي تصرف خاك آبا و اجداي خود را قريب الوقوع مي پنداشتند، اما در 5 ژوئن قبل از اينكه اعراب هرگونه اقدامي انجام دهند، با حمله غافلگيرانه تانكهاي رژيم صهيونيستي روبرو شدند. چهره اين شهر دگرگون شد و حالت جنگي به خود گرفت. پس از مدت كمي نيز به اشغال نيروهاي صهيونيستي درآمد. سپس ستون تانكهاي اسرائيلي راهشان را به سوي جنوب و مرزهاي مصر بازكردند و به جلو پيش رفتند. در آن روز رژيم صهيونيستي همزمان با حملات زميني خود، از طريق هوا نيز به فرودگاههاي كشورهاي مصر، اردن، سوريه حمله هوايي غافلگيرانه كرد. اين جنگ كه از زمين و هوا اغاز شده بود، مدت 6 روز طول كشيد و به جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل مشهور شد. اسرائيل در طي اين جنگ، كرانه غربي رود اردن و نوار غزه و بلنديهاي جولان در سوريه و صحراي سينا در مصر را اشغال كرد. سازمان ملل متحد طي قطعنامه اي اسرائيل را به عقب نشيني از سرزمينهاي اشغالي دعوت كرد اما اسرائيل خودداري ورزيد. پس از آن رژيم صهيونيستي شهر بيت المقدس را كه تحت حاكميت اردن بود و شهر بيت لحم  و 27 روستاي عربي ديگر را طبق مصوبه اي كه صادر كرد ضميمه خاك خود كرد.
يكي از رويدادهاي تلخي كه قبلاً اشاره شد الحاق بيت المقدس به قلمرو رژيم صهيونيستي بود. اين مساله توجه جهانيان را به خود معطوف ساخت. اهميت و قداست اين منطقه به حدي بود كه زماني باعث پيدايش جنگهاي صليبي شد. مساله حفظ و حراست اين مكان شريف توسط مسلمانان از قرنهاي پيش مسجل شده است و ملل يهودي و مسيحي در اين مورد اطمينان داشتند كه مسلمانان در حفظ و نگهداري اماكن مقدس آن كوتاهي نمي كنند اما جنگ شش روزه كه باعث اشغال بيت المقدس توسط رژيم صهيونيستي شد اين نگراني را به وجود آورد كه ممكن است توجه و دلسوزي لازم براي حفظ آن صورت نگيرد. اسرائيل شرط عقب نشيني خود از مناطق اشغالي را بعد از گذشت سالها از جنگ شش روزه و تاكيد سازمان ملل، به رسميت شناختن اين رژيم از سوي اعراب عنوان كرد و بارها اعلام داشت كه تا زماني كه كليه كشورهاي عربي اين رژيم را به رسميت نشناسند و با او پيمان صلح برقرار نكنند از سرزمينهاي اشغالي بيرون نمي رود.
پس از جنگ شش روزه در ژوئن 1967 كه موجب تحقير و شكست اعراب شد، سازمانهاي مقاومت فلسطيني كه در اردوگاههايي در اردن، سوريه و لبنان آموزش ديده بودند بر شدت عمليات خود عليه اسرائيل افزودند و شهر « كرامه» كه در 25 كيلومتري غرب امان (پايتخت اردن) در دره اردن واقع شده است مركز نيروهاي مبارزه فلسطيني شد. زيرا اين شهر عده اي از آوارگان فلسطيني را در خود جاي داده بود، در اثر جنگ ژوئن 1967، كرامه در 4 كيلومتري خط جديد آتش بس صهيونيستها و در تيررس آنها قرار گرفت و جمعيت فلسطيني ساكن كرامه از 25000 تن به دو برابر افزايش يافت. به همين لحاظ جنبش فتح با توجه به نزديكي كرامه به مواضع صهيونيستها آنجا را پايگاه خود ساخت. وزير دفاع وقت رژيم صهيونيستي نيز اعلام كرد كرامه به پايگاه اساسي مقاومت فلسطين تبديل شده است. در پي آن با يورش نيروهاي زميني و زرهي اسرائيل، به شهر كرامه، نبرد سختي ميان آنها و انقلابيون فلسطيني در گرفت. طي جنگ تن به تن با 300 چريك فلسطيني عده زيادي از صهيونيستها كشته شده و سربازان اسرائيلي ناچار به عقب نشيني شدند. اين مقاومت كه به نبرد كرامه مشهور شد راه و رمز جديدي را براي پيروزي ملت فلسطين به ارمغان آورد. و از آن پس عده زيادي داوطلب پيوستن به جنبش فتح شدند.
جنگ 1973
در اكتبر 1973 ارتش مصر به طور ناگهاني و با شعار الله اكبر از كانال سوئز گذشت و با شكستن خط دفاعي « بارلو» كه در آن زمان به عنوان خط دفاعي تسخيرناپذير معروف بود با حمايت نيروي هواي به صحراي سينا و داخل خاك اسرائيل هجوم برد. از طرف شرق نيز به طور همزمان نيروي هوايي سوريه تهاجم عليه اسرائيل را آغاز كرد. در روزهاي اول جنگ دهها هواپيماي اسرائيلي نابود شد و هزاران اسرائيلي كشته و يا اسير شدند و بر افسانه شكست ناپذيري آن خط بطلان كشيده شد. اما با حمايت سريع نظامي امريكا و غرب در روزهاي بعد، وضع جنگ تغيير كرد و در حالي كه ديگر كشورهاي عربي از كمك به مصر و سوريه دريغ ورزيدند ارتش اسرائيل با هلي برد نيروهايش توانست در غرب كانال سوئز منطقه محدودي را به تصرف خويش درآورد. سرانجام در كيلومتر 601 قاهره گفت و گو براي پايان دادن به جنگ اغاز شد و با انعقاد قرارداد صلح، جنگ پايان يافت. سازمان ملل متحد نيز در سال 1974 سازمان آزادي بخش فلسطين را به عنوان تنها نماينده ملت فلسطين به رسميت شناخت.
پيامد جنگ 1973:
بعد از پايان يافتن اين جنگ ظاهراً رهبران كشورهاي عربي فكر مبارزه با رژيم اشغالگر قدس را از سر بيرون كرده و به صلح با آن رژيم به صورت يك مساله اصلي روي آوردند. آنها در پي شكستهاي پي در پي، ـ در مراحل مختلف ـ فكر مذاكره با دشمن و خط سازش با امريكا و اسرائيل را در پيش گرفتند و در نهايت پذيرش موجوديت آن را جايگزين انديشه به دريا ريختن صهيونيستها كردند. سردمدار اين جريان و طرز تفكر، انور سادات رئيس جمهور مصر بود كه با كنار گذاشتن اسلحه به مذاكره و صلح با رژيم صهيونيستي تن داد و در سال 1975 قرارداد سينا را با اسرائيل امضا كرد. سپس در سال 1977 به فلسطين اشغالي سفر كرد و مناخيم بگين دشمن سرسخت و هميشگي فلسطينيان و مسلمانان را در آغوش گرفت. متعاقب آن سفرهاي ديگر از جانب دو طرف انجام گرفت و مقدمات انعقاد يك قرارداد صلح ميان مصر و اسرائيل فراهم شد. و بالاخره در سال 1978 در محل كمپ ديويد، ميان سادات و مناخيم بگين نخست وزير اسرائيل درحضور جيمي كارتر رئيس جمهور وقت امريكا پيمان صلحي امضا شد كه به پيمان « كمپ ديويد» معروف گرديد. در حالي كه باور كردن انعقاد اين پيمان براي جهان اسلام بسيار مشكل بود جنگ و خصومت ميان دو دشمن قديمي يعني اعراب به رهبري مصر و رژيم اشغالگر قدس به پايان رسيد و رژيم مصر موجوديت رژيم صهيونيستي را به رسميت شناخت. اين واقعه در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ايران روي داد موجب ايجاد شكاف بين جهان عرب شد.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سال 1979م، به رهبري امام خميني، اسلام وارد صحنه مبارزاتي مردم فلسطين شد. هر چند كه فلسطينيان پيش از انقلاب ايران مسلمان بودند اما عاملي كه آنها را به هم پيوند مي داد « عربيت» بود و اسلام در درجه دوم قرار داشت. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اسلام عاملي موثر و قوي براي اتحاد و پيروزي مبارزان مسلمان فلسطين شد.
با شروع دهه هشتاد و به دنبال تاثيرپذيري فلسطينيهاي مستقر در لبنان، از انقلاب اسلامي ايران، و تشديد فعاليت نظامي خود عليه نيروهاي اسرائيلي در مناطق اشغالي، رژيم صهيونيستي در ششم ژوئن 1982 به قصد نابودي مقاومت فلسطين حمله گسترده اي را از طريق زمين، هوا، دريا به لبنان آغاز كرد. اين تهاجم منجر به بيرون رفتن نيروهاي مقاومت فلسطين از جنوب لبنان و بيروت شد. اما چند سالي نگذشت كه با شكل گيري مقاومت اسلامي در لبنان و عمليات نظامي آن عليه مراكز نظامي و امنيتي اسرائيل، رژيم صهيونيستي مجبور به عقب نشيني از بعضي مناطق اشغالي خود در مناطق جبل و جنوب لبنان شد و مردم فلسطين ضمن تاثيرپذيري از انقلاب اسلامي ايران در منطقه و مقاومت اسلامي در لبنان، درصدد برآمدند تا حركت جديدي را در داخل سرزمين هاي فلسطين اغاز كنند.
در آوريل 1987 كنفرانس سران عرب در عمان برگزار شد اما هيچ گونه موضعي در زمينه مبارزه عليه رژيم صهيونيستي اتخاذ نكرد و صرفاً تمام توجه آن به جنگ ايران و عراق معطوف شد. مردم فلسطين كه طي سالهاي 1967 تا 1982 تجارب تلخي را پشت سرگذاشته و راههاي گوناگون سازمانهاي فلسطيني و دولتهاي عربي را آزموده و شكست طرحهاي سياسي را به چشم ديده بودند، و سالها انتظار مي كشيدند كشورهاي عربي (اعراب) آنها را از آوارگي نجات بخشند، با توجه به اختلاف ها و انشعاب ها بین گروهها و احزاب فلسطيني، و با مشاهده بي توجهي رژيمهاي عربي به اوضاع فلاكت بار فلسطينيها، دريافتند كه شعارهاي انقلابي رهبران سياسي فلسطين و دولتهاي عربي محتواي خود را از دست داده و طي اين مدت هيچ نشانه اميدي از نابودي رژيم صهيونيستي و يا حداقل كم شدن حاكميت آن در فلسطين پيدا نشده است، لذا از دولتهاي عربي و گروههاي فلسطيني قطع اميد كردند.
اين عوامل و رويدادهاي چند، زمينه اي شد تا شور و شوق انقلاب و گرايش به اسلام در مردم فلسطين احيا شود و جنبشهاي سياسي ـ مذهبي، مردمي جايگزين احزاب و سازمانهاي سياسي ـ ملي و غيرمذهبي در سرزمينهاي اشغالي شود و روند جديدي از قيام و مبارزه با اسرائيل توسط ساكنين سرزمينهاي اشغالي در پاييز 1987 آغاز شد كه انتفاضه يا « انقلاب مساجد» نام گرفت.
وقوع انتفاضه روزنه اميدي براي فلسطينيان آواره به وجود آورد و اهداف و آثاري را در پي داشت و موجب شد تا اسرائيل از تداوم انتفاضه احساس خطر و ترس كند. با آنكه رژيم صهيونيستي از سال 1948 تاكنون دربرابر همه قطعنامه ها و طرحهاي سازمان ملل متحد، كه حقوق و امتيازات محدودي براي فلسطينيان قايل مي شد ايستادگي مي كرد و از پذيرش  قطعنامه هاي 242 و 338 شوراي امنيت خودداري مي ورزيد ولي سرانجام وحشت آن و امريكا از انتفاضه آنان را مجبور كرد به مذاكره با ساف تن دهند. از سوي ديگر جناح سازشكار فلسطيني نيز با اين تصور كه براي چانه زدن در مذاكرات  با اسرائيل و گرفتن امتياز از آن انتفاضه برگ برنده اي در دست آنها است. زمزمه مذاكره  با اسرائيل را مطرح كردند .رژيم صهيونيستي نيز دركنار مذاكره چند جانبه خود با اعراب، گفت و گوهاي پنهاني را با رهبران ساف شروع كرد و پس از ده دور گفت و گوي مستقيم اعراب و رژيم صهيونيستي در فرايند صلح خاورميانه، سرانجام سازش رهبران فلسطيني و تسليم آنها در برابر خواسته هاي اسرائيل، با طرح غزه ـ اريحا ( در توافقنامه ساف ـ اسرائيل ) وارد مرحله نويني شد. و از 21/8/71 مذاكرت سري دو جانبه ساف و اسرائيل شروع شد.
در 19/6/1372 ياسر عرفات با عنوان رئيس سازمان آزادي بخش فلسطين طي نامه اي به اسحاق رابين نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخت و تعهد ساف را به پايبندي به اعلاميه اصول كلي ( توافقنامه ) و نيز قطعنامه هاي شماره 242 و 338 شوراي امنيت ( كه وجود رژيم اشغالگر قدس را به رسميت شناخته و خواستار بازگشت به مرزهاي آن به مناطق پيش از 1968 شده اند) اعلام كرد و آن بخش از مفاد منشور فلسطين را كه منكر حق وجود اسرائيل است، ملغي اعلام نمود. اسحاق رابين نيز متقابلاً در همان تاريخ طي نامه اي، سازمان آزادي بخش فلسطين را به عنوان نماينده مردم فلسطين به رسميت شناخت. و موافقت خود را با آغاز مذاكره با ساف اعلام كرد. سرانجام ياسر عرفات رهبر ساف در تاريخ 22/6/1372 در واشنگتن در حضور « بيل كلينتون» رئيس جمهور امريكا و تعدادي از شخصيتهاي سياسي جهان با قلم خود بر نام فلسطين خط كشيد و متن قراردادي را امضا كرد كه به طرح « غزه ـ اريحا» معروف شد.
عرفات و رابين طي مذاكراتي پيش نويس 17 ماده اي توافق را امضا كردند كه در آن يك حكومت خودمختار فلسطيني در كرانه غربي و نوار غزه پيش بيني شد.
اين توافق هر چند در ظاهر نوعي عقب نشيني محدود اسرائيل از مواضع قبلي آن به شمار مي رفت ولي با اهداف بلند مبارزه ملت مسلمان فلسطين فاصله زيادي داشت زيرا هدف آمريكا و رژيم صهيونيستي از اين توافق صرفاً ايجاد شكاف ميان فلسطينيان و خاموش كردن شعله هاي آتش انتفاضه به دست جناح فلسطيني سازشكار بود. اما با هشياري نيروهاي انقلابي فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي از اين حربه نيز موثر واقع نشد و انتفاضه فلسطين هر چه قوي تر به راه خود ادامه داد. تا اينكه آتش آن هنگام ديدار « آريل شارون» رئيس حزب ليكود اسرائيل از مسجدالاقصي در تاريخ 28 سپتامبر 2000 بار ديگر شعله ور شد و شكل جديدي به خود گرفت كه به انتفاضه الاقصي معروف شد.

 


سه دین آسمانی در این محل تلاقی كرده‌اند و اینجا تبدیل به مكانی شده است كه از قرن‌ها پیش خبرسازترین مناطق دنیاست. «گودوآدوبویون» (1) بعد از تصرف قدس در گزارش خطاب به پاپ* نوشت: «اگر می‌خواهید بدانید با دشمنانی كه در اورشلیم به دست ما افتادند چه معامله‌ای شد همین قدر بدانید كه كسان ما در رواق سلیمان و معبد، در لجه‌ای از خون مسلمانان می‌تاختند و خون تا زانوی مركب‌ها می‌رسید.»(2) زمین سنگی مسجد مانع فرو رفتن خون كشته‌ها می‌شد و فرمانده صلیبی در گزارش خود اغراق نكرده است. احتمالا گردن زدن هفتادهزار نفر از مردم شهر می‌توانسته چنین منظره‌ای را به وجود بیاورد، ضمن اینكه شاهدان دیگری هم عینا ماجرا را همین طور نقل كرده‌اند.
این اشاره‌ای بود به منازعه مسیحیان با مسلمانان در این سرزمین، حالا چندین قرن از آن روزها گذشته و نوبت رسیده است به یهود.
«اسرائیل بدون بیت‌المقدس و بیت‌المقدس بدون تجدید ساختمان (3) معنایی ندارد» این را بن‌گوریون، اولین نخست‌وزیر اسراییل، گفته است و اگر تا امروز یهودی‌ها بر سر این حرف خود مانده باشند ـ یا بخواهند بمانند ـ ظاهرا برای این كه تاریخ تكرار نشود این مسلمان‌ها هستند كه باید دور این منطقه را خط بكشند، چیزی كه خود اسراییلی‌ها هم بعید می‌دانند. «اسحق رابین» كشته شد چون از تقسیم بیت المقدس حرف زده بود. باراك شاید به همین علت سقوط كرد و قبل از آن هم عرفات در مقابل پافشاری كلینتون و باراك در كمپ دیوید برای تقسیم حرم شریف جواب می‌داد‌ «مگر می‌خواهید در تشییع جنازه من شركت كنید؟» هیچ كس جرات مصالحه بر سر این قطعه زمین را ندارد. برای یك میلیارد مسلمان اینجا قبله اول و محل اسراء و معراج حضرت رسول (ص) است و برای چند میلیون یهودی قبله و محل معبد سلیمان. چند میلیون و یك میلیارد.
به خاطر همین تفاوت عده، یهودی‌ها به جای اینكه دست به یك اقدام خطرناك بزنند، ترجیح می‌دهند كه این مسجد در یك حادثه طبیعی از بین برود و حادثه‌ای مثل آتش‌سوزی، زلزله یا چیزی از این قبیل، و برای اینكه مطمئن باشند یك زلزله قریب الوقوع كار را یكسره می‌كند به بهانه پیدا كردن بقایای معبد سلیمان تا توانسته‌اند زیر مسجد و حرم تونل كنده‌اند. سی واندی سال از این حفاری‌ها می‌گذرد و هنوز هم چیزی پیدا نشده است.
«حرم الشریف» محدوده‌ای است در گوشه شرقی بیت المقدس كه مسجد الاقصی و قبه الصخره در آن قرار دارند. گذشته از آن كه خیلی راحت نمی‌توان فهمید كه مسجد القصی به تمام ناحیه حرم گفته می‌شود یا به قسمتی از آن، آنچه را كه امروز مسجدالاقصی می‌خوانند در ناحیه جنوبی حرم قرار دارد. به بقیه حرم نیز صحن مسجدالاقصی گفته می‌شود و مورخان قدیم هم هنگامی كه از مسجدالاقصی نام می‌برند، مقصود اكثر آنها تمام حرم است. مسجدالاقصی برخلاف زمین شهر، زمینی هموار و مسطح دارد. چهار طرف آن را دیوار كشیده‌اند و مقام‌ها، محراب‌ها و قبه‌های بسیاری در آن است كه بسیاری از آنها منتسب به پیامبران می‌باشد. ارتفاع حرم نسبت به اطراف آن بیش‌تر است (می‌گویند كه این بلندی قله كوهی به نام «موریا» است) و سلیمان به غیر از صخره‌ای كه در وسط حرم قرار دارد و حالا رویش را گنبد زرد رنگ معروف پوشانده، قله را مسطح كرده و ساختمان حرم را آغاز كرده بود: «خدا پدرم داوود را فرمود خانه‌ای بنا كند و او به جنگ‌ها گرفتار بود، پس خدا به او وحی فرمود كه پسرت سلیمان خانه را به نام من خواهد ساخت.»
بیت همیقداش دوم (آنچه که کورش برای یهود در این محل به‌جای معبد سلیمان ساخت) به دست رومی‌ها خراب شد تا اینكه ایلیاء (4) در زمان خلیفه دوم توسط مسلمانان فتح شد و نامش شد «بیت المقدس». اینكه در آن زمان در محل حرم بنایی وجود داشت یا نه و كیفیت آن را نمی‏دانیم. در ترجمه کتاب محمد جریر طبری آمده است: «آیه اسراء برای مكانی نازل شد كه اینك بین دیوارهای حرم شریف در قدس محاط است. و خداوند آنجا را برای پرستش بندگان اختصاص داد. آن موقع در آن محل بنایی موسوم به مسجدالاقصی و مسجد صخره یا سایر بناهای موجود در صحن مسجدالاقصی وجود نداشت، فقط در آیه اسراء از مسجد نام برده شده زیرا كه مكان پرستش و عبادت بوده است».
سنگ بنای اولیه آنچه در وسط حرم قرار دارد و امروزه «قبه‌الصخره» نامیده می‌شود و همین طور بنای پایینی آن، مسجدالاقصی، در دوره عبدالملك خلیفه اموی گذاشته شده است. ماجرا از این قرار بود كه عبدالله بن زبیر که هوای خلافت به به سرش زده بود علیه خلیفه شورید و بر حجاز مسلط شد. چندی گذشت عبدالملك مردم شام را از حج بازداشت. او می‌ترسید عبدالله در سفر حج از شامیان بیعت بگیرد، كاری كه سال‌های قبل انجام داده بود. وقتی صدای اهل شام بلند شد كه چرا ما را از این سفر واجب بازمی‌داری، عبدالملك به فكر این افتاد كه موقتا جایگزینی برای حج درست كند و این حدیث نبوی را برایشان خواند كه «لاتشد الرحال الا تلاثه مساجد، المسجدالاحرام، و هذا مسجدی و المسجد الاقصی» سفرها كامل و استوار نمی‌گردد مگر به سه مسجد، مسجدالحرام، این مسجد من (مسجدالنبی) و مسجدالاقصی. بعد قبه‌ای بالای صخره روی یك هشت ضلعی درست كردند و می‌گویند هزینه بنا خراج هفت سال مصر بوده است. بعد هم مسجدی در پایین حرم ساختند به اسم مسجدالاقصی. ساخت این دو بنا مربوط می‌شود حدودا به سال 70 هجری. این كه بدانیم قبله اول كدام قسمت حرم بوده است شاید هم چندان مهم نباشد، عده‌ای مسجدجنوبی حرم و برخی صخره را قبله اول می‌دانند، همان سنگی كه محل شروع سفر آسمانی حضرت رسول (ص) است. ناصرخسرو در سفرنامه خود نوشته است: «از برای سنگ صخره كه آنجا بوده است مسجد را همه آنجا ساخته‌اند و این سنگ صخره همان است كه خدا عزوجل موسی (ع) را فرمود تا آنرا قبله سازد، چون این حكم بیامد موسی (ع) آنرا قبله كرد تا به روزگار سلیمان (ع) كه چون قبله صخره بود مسجد را در گرد صخره بساختند چنانكه صخره در میان مسجد بود و محراب خلق، تا عهد پیغمبر ما همان را قبله می‌دانستند...»
هنگامی كه موسی (ع) قوم خود را از مصر بیرون آورد و در بیابان «تیه» اقامت كردند خداوند به موسی فرمان داد تا قبه‌ای از چوب اقاقیا بسازد با اندازه‌هایی كه از طریق وحی تعیین شده بود و تابوت عهد را در آن قرار دهد و قربانگاهی برای ذبح تعبیه نماید.
بنی‌اسرائیل قبه را در میان خیمه‌های خود قرار دادند و به طرف آن نماز خواندند و در مذبح جلو آن، قربانی كردند. هنگامی كه یوسع، كسی كه بعد از موسی، بنی‌اسرائیل را از سرگردانی چهل ساله بیابان «تیه» نجات داده بود درگذشت، قبه را به شهر «شیلو» از آنجا به «نوف» و بعد به كنعان بردند.
تا اینكه داود به پیامبری رسید و قبه و تابوت عهد را به بیت‌المقدس برد كه البته این نبود مگر با جنگ‌های فراوان.
 
 سه دین آسمانی در این محل تلاقی كرده‌اند و اینجا شده است از مهمترین جاهای روی زمین. از تمامی آن روزهایی كه بر این سرزمین گذشته است بعضی وقایع هیچ وقت فراموش نمی‌شوند از گردن زدن هفتادهزار نفر در بیت المقدس توسط صلیبی‌ها تا قرن حاضر. جنگ براق (6) و كشته شدن هزاران نفر مسلمان و كشتارهای دیگر توسط یهودیان. مسلمانان برای این سرزمین كشته‌های زیادی داد‌ند. حضرت سلیمان به فرمان خدا در این مكان معبدی ساخت و اینجا برای یهود مقدس‌ترین مكان شد. عیسی (ع) در این مكان به عبادت می‌ایستاد و اینجا برای مسیحیان مقدس شد و مسلمانان. پیغمبر خاتم (ص) آن شب كه از مكه به بیت‌المقدس آمدند، از ناحیه جنوب غربی حرم وارد مسجدالاقصی شدند، مركب ایشان به نام «براق» در این مدخل متوقف شد و از آن به بعد دیوار منتهی به آن را دیوار براق گفتند. همان دیواری كه یهود به آن «ندبه» می‌گوید.
اگر گهواره حضرت عیسی و عبادتگاه مریم در اینجا نبود، اگر محراب عبادت زكریا اینجا نمی‌بود، اگر اینجا عبادتگاه حضرت داود و سلیمان و مركز خلافت آنان نمی‌بود اگر حضرت یعقوب قدم در این مكان نگذاشته بود و خیلی اگرهای دیگر، برای ما همین كه اینجا قدمگاه حضرت رسول بوده است كافی است تا هیچ وقت چشم خود را بر این مكان مبندیم. این قصر بهشتی (7) سومین مسجد مقدس مسلمانان است.
 
 
 پی‌نوشت:
-------------------------------------------------------
1- اولین فرمانده اروپایی‌ها‌ در جنگ‌های صلیبی.
2- «... تقریبا ده هزار نفر مسلمان در معبد قتل عام شدند و هركس در معبد می‌‌رفت تا بند پایش خون می‌گرفت؛ از كفار هیچ كس جان به سلامت نبرد، حتی زنان و اطفال را كشتیم. پس از كشتار نوبت به غارت خانه‌ها رسید، كسان ما چون از خون ریزی سیر شدند به خانه‌ها ریختند و هرچه به دستشان افتاد ضبط كردند. هر كس وارد خانه‌ای می‌شد آنرا ملك طلق خود می‌شمرد، و این رسم چنان جاری و ساری بود كه گویی قانونی بود كه باید مو به مو رعایت شود.» مقایسه کنید با بازپس گیری شهر توسط صلاح الدین ایوبی و رفتار مسلمانان با مسیحیان که در تاریخ نقل شده که هنگام ورود سپاه مسلمانان آزاری به احدی نرسید.
3- تجدید ساختمان: ساختن دوباره معبد سلیمان در محل مسجدالاقصی و حرم الشریف. ماكت‌هایی هم از پیش آمده کرده‌اند،
 4- ایلیا: خانه خدا. نام بیت المقدس قبل از فتح آن توسط مسلمانان.
5- محمدبن جریر طبری. تاریخ طبری. ترجمه ابوالقاسیم پاینده. تهران. بنیاد فرهنگی بیتا. ج 3. ص 106.
6- جنگ خونینی كه در تابستان 1929 میلادی بین فلسطینیان و یهودیان در كنار دیوار براق درگرفت.
7- اشاره به حدیثی از امیرالمومنین (ع): اربعه من قصور الجنه فی الدنیا: المسجدالحرام و مسجدالرسول و مسجد بیت المقدس و مسجد الكوفه.
چهار نقطه زمین از قصرهای بهشتی است...
* پاپ: پاپ اروبانوس دوم
منابع
 دانشنامه فلسطین/مجید صفا تاج
سرگذشت فلسطین/اکرم زعتیر، ترجمه اکبر هاشمی رفسنجانی
 

يزدفردا


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا