فرارو نوشت"اولگا چیژ استادیار گروه علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو. او درباره خشونت سیاسی و رژیم‌های سرکوبگر تحقیق می‌کند. او دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه آیووا در سال ۲۰۱۳ میلادی اخذ کرده است.

به گزارش یزدفردا به نقل از گاردین، کشور‌های غربی با بسته‌ای از تحریم‌های بی‌سابقه روسیه را هدف حمله قرار داده‌اند به شکلی که پوتین رئیس جمهوری روسیه آن را اعلان جنگ توصیف کرده است.

امید این بود که فراتر از اقداماتی که بانک مرکزی و موسسات مالی روسیه را هدف قرار می‌دهند مسدود کردن دارایی‌ها و ممنوعیت سفر الیگارش‌های قدرتمند و اعضای حلقه درونی پوتین آنان را ترغیب کند تا بر رئیس جمهور روسیه تاثیر بگذارند و او را متقاعد سازند تا تهاجم را متوقف کند. برخی حتی معتقد بودند که تحریم‌ها ممکن است رژیم سیاسی روسیه را ساقط نماید.

با این وجود، در حالی که جهان از تماشای مصادره کشتی‌های تفریحی لوکس و عمارت‌های در انزوا قرار گرفته الیگارش‌های روس در کشور‌های غربی غافلگیر شده نیرو‌های نظامی روسیه به حمله علیه شهر‌های اوکراین ادامه می‌دهند. تنها دو نفر از افراد تحریم شده مخالفت نسبتا محتاطانه خود را نسبت به جنگ پوتین علیه اوکراین بیان کردند.

الیگارش‌های روسیه نه در حال حاضر و نه به این زودی بر پوتین فشار نخواهند آورد. آنان ساکت می‌مانند حتی زمانی که شاهد کاهش دارایی و ثروت های‌شان هستند. باید انتظار این سکوت را از آنان داشته باشیم. غرب مفهوم الیگارشی در روسیه معاصر را به اشتباه متوجه شده است.

این بازیگران قدرتمند بیش از هر نفوذ و فشار خارجی‌ای به حکومت روسیه و شخص رئیس جمهور آن کشور وابسته هستند. این وضعیت مانع از آن شده تا این صاحبان کشتی‌های تفریحی لوکس در داخل روسیه از قدرت سیاسی واقعی برخوردار باشند.

آن چه غرب آن را «الیگارش‌های روس» می‌نامد از نظر منافع و عملکرد درون دولت یا از نظر نفوذ سیاسی گروهی همگن نیستند. کسانی که مستقیما به رئیس جمهور دسترسی دارند به دو دسته کلی تقسیم می‌شوند: الیگارش‌های اقتصادی و قدرتمندان.

گروه نخست یعنی الیگارش‌های اقتصادی اساسا متولیانی هستند که عملیات روزانه صنایع مختلف در اقتصاد روسیه مانند بانکداری یا استخراج نفت را مدیریت می‌کنند. فراتر از ظاهر شیک آنان، هواپیما‌های خصوصی و مهمانی‌های عجیب و غریب‌شان دو ویژگی مهم این گروه را مشخص می‌کنند: وابستگی آنان به وضعیت موجود وعدم تطابق کامل بین ثروت و نفوذ سیاسی‌شان در روسیه.

نخست آن که موقعیت الیگارش‌های اقتصادی در جامعه روسیه به طرز شگفت‌انگیزی متزلزل است، زیرا کاملا به رابطه آنان با شخص پوتین بستگی دارد. در عمل تمام دارایی‌هایی که الیگارش‌ها مدیریت می‌کنند در نهایت متعلق به دولت است و پوتین به عنوان داور نهایی قلمداد می‌شود.

الیگارش‌های اقتصادی راه‌هایی برای مشروعیت بخشیدن به موقعیت خود فراتر از رژیم کنونی ندارند: بزرگ‌ترین دارایی آنان ارتباط شخصی‌شان با پوتین چیزی نیست که بتوانند به فرزندان خود به عنوان ارث منتقل کنند یا رژیم پوتین را پشت سر بگذارند و آن را نادیده گیرند.

قلمروی فعالیت این الیگارش‌ها کاملا اقتصادی است و از آنان انتظار می‌رود که از سیاست دور بمانند. این بهایی که آنان به خوبی پرداخته‌اند و در مقابل، امتیاز خرید باشگاه‌های فوتبال در کشور‌های اروپایی و همکاری با شرکای تجاری غربی را کسب کرده اند.

اثبات این سیستم را می‌توان در موارد مرتبط با نقض کنندگان این قاعده نانوشته مشاهده کرد: زمانی که «بوریس برزوفسکی» الیگارش رسانه‌ای در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی از پوتین انتقاد کرد مجبور به تبعید و خروج از روسیه شد و امپراتوری عظیم رسانه‌ای او که در دوران در رونق خصوصی‌سازی در دهه ۱۹۹۰ میلادی به وی به عنوان هدیه داده شده بود توسط رژیم سیاسی تحت امر پوتین از او گرفته شد.

تا آنجا که به الیگارش‌های اقتصادی مربوط می‌شود حمایت مستمر از پوتین و تداوم قدرت او ثروت و امنیت آنان را تضمین می‌کند. تا زمانی که آنان به قاعده بازی پایبند باشند و از سیاست دور بمانند می‌توانند دارایی‌های باقی مانده‌شان را در روسیه حفظ کنند. اگر آنان انتقادی را مطرح نمایند نه تنها در معرض خطر از دست دادن ثروت باقی مانده خود خواهند بود بلکه ممکن است با اتهامات جنایی و پیگرد قانونی نیز مواجه شوند.

الیگارش‌های اقتصادی هر اندازه که به دلیل از دست دادن دارایی های‌شان در غرب غمگین باشند با سخن گفتن علیه جنگ اوکراین امتیازات بیش‌تری را از دست خواهند داد. در نتیجه، آنان به سکوت خود ادامه خواهند داد.

گروه دوم، قدرتمندان متشکل از افراد دارای ارتباطات سیاسی با پوتین در سن پترزبورگ هستند. این افراد که در اصل مدیران میانی، مدیران سطح پایین، نیرو‌های ویژه، دانشمندان، ورزشکاران و اراذل و اوباش جنایتکار را شامل می‌شوند اکنون پست‌های کلیدی دولتی و سایر قدرت‌ها را در اختیار دارند. این طیف وفادارترین حامیان پوتین هستند که از بیش‌ترین نفوذ سیاسی نیز برخوردار می‌باشند.

این گروه از نظر ایدئولوژیک محافظه کار و دشمن غرب هستند. آنان اقتصاد را ابزار دولت می‌دانند و نگران تحریم‌های غرب نیستند. آنان انزوای در حال ظهور روسیه و بازگشت اجباری الیگارش‌های اقتصادی به روسیه را یک منفعت می‌دانند. خودکامگی و انزوا امکان سرکوب را تسهیل می‌کند و موقعیت آنان را بیش‌تر تقویت خواهد کرد. افراد قوی اکنون دلیلی برای برکناری پوتین نمی‌بینند. او در حال تحقق رویای آنان برای یک رژیم پلیسی بیرحم است.

آن چه بیان کردم توصیفی ساده و یک طرح کلی از چگونگی کارکرد درونی قدرت در روسیه امروزی بود.

بعید به نظر می‌رسد تحریم‌های اخیر قادر به سرنگون ساختن رژیم پوتین باشند، زیرا مانع از توزیع رانت او به حامیان اصلی‌اش نمی‌شود. تحریم‌ها تنها اندازه کیک را کوچک‌تر می‌سازند، اما کیک هنوز به قدری بزرگ است که همه آنان بتوانند از آن بخورند و تا زمانی که این وضعیت ادامه داشته باشد حلقه درونی پوتین در کنار او باقی خواهند ماند.

نقص اصلی در طراحی تحریم‌های غرب باور به این پیش فرض است که اعمال فشار اقتصادی بر حلقه داخلی رئیس جمهور روسیه باعث می‌شود که آنان خواستار تغییر شوند. الیگارش‌های اقتصادی قدری درد ناشی از تحریم را احساس می‌کنند با این حال، هر دو گروه (الیگارش‌ها و قدرتمندان) هم چنان تماشاگر رویداد‌ها خواهند بود و یک گروه از آنان (قدرتمندان) پوتین را تشویق خواهند کرد چرا که نیرو‌های روس شهر‌های اوکراین را محاصره می‌کنند. در مقابل، الیگارش‌ها نیز به سکوت‌شان ادامه خواهند داد.

نتیجه تحریم‌ها تضعیف اقتصاد روسیه و به دنبال آن تضعیف ظرفیت‌های نظامی روسیه خواهد بود. این تنها مسئله زمان است که رژیم سیاسی روسیه دیگر نتواند حقوق کارمندان خود از جمله پزشکان، معلمان، مدیران و هم چنین نیرو‌های پلیس و مجموعه نظامی - صنعتی را پرداخت کند.

این که ایجاد چنین شرایطی هفته‌ها یا ماه‌ها به طول خواهد انجامید بستگی به نحوه بازی روسیه با کارت‌های باقی مانده خود مانند همکاری با چین و بهره برداری موثر از انحصار منابع موجود دارد. در این میان، جنگ پوتین بدون کنترل ادامه خواهد یافت.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا