یزدفردا: داستانک به قلمِ: حَسن دانش آموز

آب نبود!

هوا داغ بود!
از زمین و هوا هُرمِ آتش می آمد!
قنات روستا خشک شده بود!
مردم؛ خانه ها، مزرعه های سوخته و درختان تشنه را با چشمان خیس به جا گذاشته و به کوچ رفته بودند.
...جز او هیچ کس نمانده بود!

...پلّه های خِشت و گِلی را یکی پس از دیگری بالا رفت. به پشت بام رسید؛ کفترها از تشنگی، داغی و سوزش هوا در گوشه و کنار افتاده بودند!
جَلد از پلّه ها پایین آمد.
کوزه را برداشت. هنوز اندکی آب داشت!
از پلّه ها بالا رفت. آرام آرام در ظرفِ آب کفترها ریخت.
کفترها صدای آرام قُل قُلِ کوزه و آب را که شنیدند، دورِ ظرف آب حلقه زدند؛ از سر و کول هم بالا رفتند و آب نوشیدند.
کفترها آب می نوشیدند؛ او با لب های خشک و چشم های تر خدایش را سپاس می گفت.

کفترها که سیراب شدند و به آسمان پَر کشیدند، اشک هایش را به انگشت وَرچید. رو به آسمان گرفت و پروازشان را نگاه کرد.
اشک؛ مهلتِ دیدن نمی داد! باز هم به انگشت اشک از چشم وَرچید.
آن گاه چشم هایش را بازتر کرد و گفت:
«خدایا! چشم به سوی تو داریم؛ بر ما رحم کن! ما مهربانی را از تو آموخته ایم، به ما مهربانی کن و از آسمان برایمان آب بفرست...!»

پی نوشت:

آفرینش و شکار سوژه های ناب از زندگی روزانه برای فیلم و انیمیشن (از جُنگِ مرد هزار داستان، بخشِ داستان های عِرفانی،‌ رمزی و نمادین،‌ داستان برای کتاب درسی؛ کتاب ملی).

عرفانی(عرفان): خدا گونگی، خدا دوستی، ستایش و شناخت آگاهانة پروردگار و مهرورزی به آفریدگان.

رمزی و نمادین: داستان نویسان با استفاده از تخیّل و آوردنِ شخصیت های غیرِ انسان؛ ذهن ما را وا می دارند تا مانند آن ها را در جامعه و اطراف خود پیدا کنیم. این گونه داستان ها را «رمزی و نمادین» می گویند.

هُرم: گرمی آتش (در این جا داغی و سوزش هوا).

آدینه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱ خورشیدی؛ ۲۵۸۱ ایرانی، یزد.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا