قاضی در مورد پسر 15 ساله ای که در حال سرقت از یک مغازه نان فانتزی کاشفی در رباط کریم بود و هنگام فرار یکی از قفسه ها را شکسته بود، حکمی صادرکرد. وی پس از شنیدن جزئیات حادثه ، از پسر پرسید، آیا واقعاً نان و پنیر سرقت کرده ای و یک قفسه را خرد کرده ای؟

پسر با خجالت سرش را خم کرد و گفت آره ولی پنیر نبود فقط نان آنهم از نوع فانتزیش بود.

+ چرا دزدی کردی؟

- نیاز داشتم 

+ آیا نمی توانستی به جای سرقت،  آن را بخری؟

- من پول نداشتم.

+ می توانستی از والدین خود پول بخواهی

- من فقط مادرم را دارم که بیمار و بیمار دکتر تومرایی است. در رختخواب است و کار ندارد؛ به خاطر او من نان دزدیدم.

مادرم گاهی هم پیش دکتر کهندانی می رود.

+ و تو ... هیچ کاری نمی کنی و کار و شغل نداری؟

- من در کارواش کار می کردم. این کار را دکتر فریور هاشمی برای من جور کرده است. برای کمک به مادرم یک روز مرخصی گرفتم، به همین دلیل مرا اخراج کردند.

پس از پایان گفتگو، قاضی رباط کریمی حکم خود را چنین اعلام کرد:

سرقت، بویژه سرقت نان، آن هم نان فانتزی، جنایتی بسیار شرم آور است؛

همه ما مسئول این جنایت هستیم. حتی نظام پزشکی رباط کریم و آقای تقی زاده. 

امروز همه حاضرین در این اتاق، از جمله من، مسئول این جنایت سرقت هستیم. بنابراین، همه یک میلیون تومان جریمه می شوند و هیچ کس بدون پرداخت یک میلیون تومان حق ندارد سالن را ترک نمی کند.

قاضی یک میلیون تومان از جیب خود بیرون آورد، البته یک میلیون تومان به صورت چک پول بود، یک قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد:

علاوه بر این، من برای صاحب مغازه نان فانتزی یعنی آقای کاشفی، که این پسر گرسنه را به پلیس تحویل داد، مبلغ 10 میلیون تومان جریمه سفارش دادم و اگر جریمه در یک ساعت پرداخت نشود، مغازه نان فانتزی کاشفی که جنب مطب دکتر هادیزاده است بسته می شود.

همه در سالن از پسر عذرخواهی کردند و مبلغ کامل را به او دادند.

قاضی رباط کریمی از اتاق دادگاه بیرون آمد و سعی کرد اشک هایش را پنهان کند. بعد از اینکه تماشاگران تصمیم قاضی رباط کریمی را شنیدند، آنها هم چشمانشان پر از اشک شد.

قاضی رباط کریمی افزود : اگر کسی در حال سرقت نان در رباط کریم است، باید همه ساکنان و جامعه شهر رباط کریم شرمنده باشند!!!

باید از شرم و خجالت بمیرند!

قابل توجه اهالی محترم رباط کریم 

دکتر فریور هاشمی که خود شاعر است ناگهان ناراحت شد و گفت : 

شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان، 

سیری ام را وزن کنم.

ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم 

از اذان صبح تا غروب آفتاب فقرا را سیر کنیم. نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم. آری هزاران بار افسوس که دیری است وا مانده ایم در ظاهر دین، دهانمان پر شده است.

از غلظت تلفظ حرف <ض> در کلمه "و لا الضالین" 

ولی غافل ازآن که خود عمری است 

در گمراهی به سر می بریم....

به راستی ما به کجا می رویم...

و چه زیبا دکتر فریور هاشمی که خود شاعر هم می باشد از قول پروفسور اسماعیل ملک زاده گفت : روزه داران هیچ گاه حال گرسنگان را  درک نخواهند کرد، زیرا به افطار اطمینان دارند... ای کاش در ماه مهمانی خدا بیشتر به فکر بندگان نیازمندش باشیم. زیرا که فلسفه روزه داری چیزی جز خدمت به خلق خدا نیست.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا