حافظه تاریخی : بيانات آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر (۱۳۸۰/۰۵/۰۱ )

ديدار صدها تن‌ از اصحاب‌ فرهنگ‌ و هنر و انديشه‌ (۱۳۸۰/۰۵/۰۱ - ۰۰:۰۰)

صدها تن‌ از اصحاب‌ فرهنگ‌ و هنر و انديشه‌ در رشته‌هاي‌ سينما، تئاتر، نويسندگي‌، موسيقي‌، نقاشي‌، شعر، خوشنويسي‌، ترجمه‌ و ديگر رشته‌هاي‌ هنري‌ و فرهنگي‌ امروز با حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ديدار و گفتگو كردند.

در اين‌ ديدار سه‌ ساعته‌ و صميمانه‌ آقاي‌ علي‌ نصيريان‌، هنرمند تئاتر و سينما، خانم‌ فاطمه‌ راكعي‌ شاعر، آقايان‌ نوري‌زاد نويسنده‌، ايرج‌ راد هنرمند تئاتر و سينما، فريدون‌ ناصري‌ موسيقيدان‌، مسعود كرباسچي‌ مديركل‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ استان‌ سيستان‌ و بلوچستان‌، درمنش‌ كارگردان‌ سينما، خانم‌ مهدوي‌ دامغاني‌ مترجم‌، آقايان‌ داريوش‌ پير نياكان‌ موسيقيدان‌، ناصرخاورزاده‌ نقاش‌ و مجسمه‌ساز، ابراهيم‌ حاتمي‌كيا كارگردان‌ سينما، مرتضي‌ آخوندي‌، نماينده‌ اتحاديه‌ ناشران‌، نامي‌ نقاش‌، اورامي‌ شاعر، طالبي‌ كارگردان‌ تلويزيون‌ و سينما، منوچهر محمدي‌ تهيه‌ كننده‌ سينما، حسين‌ رمضاني‌ مسؤول‌ انجمن‌ قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ از استان‌ چهارمحال‌ و بختياري‌، خانم‌ فرزانه‌ اسعدي‌ از هنرمندان‌ هنرهاي‌ تجسمي‌، و آقايان‌ موسوي‌ نويسنده‌ و ابوالحسن‌ محصص‌ خوشنويس‌ به‌ بيان‌ ديدگاهها و نظريات‌ خود در زمينه‌هاي‌ مختلف‌ فرهنگي‌ و هنري‌ پرداختند. مشكلات‌ هنرهاي‌ نمايشي‌ بويژه‌ تئاتر، لزوم‌ افزايش‌ امكانات‌ رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ براي‌ پرورش‌ استعدادهاي‌ جوان‌، مشكلات‌ معيشتي‌ هنرمندان‌، ضرورت‌ اصلاح‌ برخي‌ ديدگاههاي‌ موجود در جامعه‌ نسبت‌ به‌ هنر و هنرمند، لزوم‌ توجه‌ مضاعف‌ به‌ حل‌ مشكلات‌ زنان‌ هنرمند، ضرورت‌ توجه‌ بيشتر دولت‌ به‌ اعتبارات‌ بخشهاي‌ هنري‌، روند رو به‌ افزايش‌ طرح‌ برخي‌ مسائل‌ انحرافي‌ در بعضي‌ فيلمهاي‌ سينمايي‌، توجه‌ بيشتر به‌ وضع‌ مترجمان‌ و تلاشهاي‌ آنان‌ براي‌ آشنايي‌ جوانان‌ با اثار برجسته‌ ادبي‌ جهان‌، وضع‌ موسيقي‌ و هنرهاي‌ تجسمي‌ در جامعه‌ و لزوم‌ سياست‌گذاري‌ دقيق‌ و صحيح‌ در اين‌ زمينه‌ها، سياست‌زدگي‌ در سينما و برخوردهاي‌ سياسي‌ جناحهاي‌ مختلف‌ با هنر سينما، انفعال‌ در برابر تهاجم‌ فرهنگي‌ در عرصه‌ كتاب‌، پيشرفت‌ هنر نقاشي‌ ايران‌ در داخل‌ و خارج‌ و لزوم‌ توجه‌ بيشتر به‌ اين‌ رشته‌ هنري‌ و حمايت‌ از هنرمندان‌ نقاش‌، توجه‌ مضاعف‌ به‌ هنرهاي‌ بومي‌ و فولكوريك‌، پيامدهاي‌ ديدگاههاي‌ متحجر، ليبرالي‌ و سكولار در عرصه‌ هنر و انديشه‌ و تبيين‌ ملاكها و معيارهاي‌ صحيح‌ در افكار عمومي‌ براي‌ ارزيابي‌ توليدات‌ فرهنگي‌ و هنري‌ محورها و موضوعاتي‌ بودند كه‌ هنرمندان‌ به‌ بيان‌ آنها پرداختند.

در اين‌ ديدار پس‌ از بيان‌ ديدگاههاي‌ جمعي‌ از اصحاب‌ فرهنگ‌ و هنر و انديشه‌، حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامي‌، با ابراز خرسندي‌ از اين‌ ديدار و گفتگوي‌ صميمانه‌، حقيقت‌ هنر را گوهري‌ بسيار گرانبها و موهبتي‌ الهي‌ خواندند و تصريح‌ كردند در مواجهه‌ با هنر و هنرمند و قضاوت‌ در اين‌ عرصه‌ها، بايد ظرافتهاي‌ فراوان‌ و مرزهاي‌ بسيار حساس‌ و دقيقي‌ را رعايت‌ كرد.

مقام‌ معظم‌ رهبري‌ هنر را مجموعه‌اي‌ از احساس‌ و ادراك‌ زيباييها و حقايق‌، و تبيين‌ آنها برشمردند و خاطرنشان‌ كردند هنر حقيقتي‌ بسيار فاخر و عطيه‌اي‌ از جانب‌ پروردگار است‌ كه‌ مانند هر موهبت‌ ديگر الهي‌، مسؤوليتها و تكاليفي‌ را براي‌ صاحب‌ آن‌ بهمراه‌ مي‌آورد. ايشان‌ در تبيين‌ تعبير "هنر متعهد" به‌ مسؤوليتهاي‌ انساني‌ هر فرد اشاره‌ كردند و افزودند هنرمند علاوه‌ بر تكاليف‌ ذاتي‌ انساني‌، بعلت‌ ويژگيهاي‌ بسيار ممتاز هنر، بايد درخصوص‌ قالب‌ و مضمون‌ آثار خود نيز احساس‌ تعهد كند.

حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ در همين‌ زمينه‌ به‌ هنرمندان‌ توصيه‌ كردند علاوه‌ بر مسؤليت‌پذيري‌ در خلاقيت‌، نوآوري‌ و پيشرفت‌ در قالب‌، همواره‌ در قبال‌ مضمون‌ و محتواي‌ آثار خود نيز احساس‌ مسؤوليت‌ كنند و از اين‌ طريق‌ به‌ مخاطبان‌ خود احترام‌ بگذارند.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامي‌ هنر و اخلاق‌ را ممزوج‌ يكديگر خواندند و افزودند هر قدر يك‌ هنرمند به‌ مرحله‌ بالاتري‌ از فكر و انديشه‌ و درك‌ عقلاني‌ برسد، جوهره‌ كارهاي‌ هنري‌ او كيفيت‌ و ارتقاء بيشتري‌ خواهد يافت‌ و درك‌ هنري‌ او از پشتوانه‌ بيشتري‌ برخوردار خواهد شد. ايشان‌ با اشاره‌ به‌ لزوم‌ انگيزه‌هاي‌ متعالي‌ اخلاقي‌ و انساني‌ در هنرمندان‌ خاطرنشان‌ كردند نمي‌توان‌ در وادي‌ هنر با انگيزه‌هاي‌ سطحي‌ و يا ناسالم‌ حركت‌ كرد و سرافراز و موفق‌ بود.

مقام‌ معظم‌ رهبري‌ با تفكيك‌ كامل‌ هنر ديني‌ از هنر رياكارانه‌ متحجر و قشري‌گرا تأكيد كردند هنر ديني‌ آن‌ است‌ كه‌ معارفي‌ را كه‌ اديان‌ الهي‌ و كاملتر از همه‌ دين‌ مبين‌ اسلام‌ با هدف‌ سعادت‌ حقيقي‌ بشر، بدنبال‌ ترويج‌ آن‌ بوده‌اند، در جوامع‌ انساني‌ منتشر كند و در افكار بشر، ماندگار و جاودانه‌ سازد.

حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ تصريح‌ كردند در هنر ديني‌، الزامي‌ به‌ استفاده‌ از واژگان‌ يا نمادهاي‌ مذهبي‌ نيست‌ بلكه‌ ترويج‌ هنرمندانه‌ مقولاتي‌ نظير "عدالت‌، حقوق‌ انساني‌ و مسائل‌ اخلاقي‌" و پرهيز از "ابتذال‌ و استحاله‌ هويت‌ انسان‌ و جامعه‌" مي‌تواند نمونه‌هاي‌ خوبي‌ از هنر ديني‌ باشد ايشان‌ با تأكيد بر اينكه‌ مسائل‌ هنري‌ و فرهنگي‌ با بخشنامه‌ و دستور و حكم‌ درست‌ نمي‌شود بلكه‌ نيازمند انگيزه‌ است‌ به‌ تبيين‌ هنر انقلابي‌ پرداختند و افزودند: انقلاب‌ از هنر و هنرمند تنها يك‌ توقع‌ دارد و آن‌ اينكه‌ جامعه‌ هنري‌ با همان‌ نگاه‌ زيباشناختي‌ هنر، به‌ پديده‌هايي‌ همچون‌ ايثار و فداكاري‌ مردم‌ در پيروزي‌ انقلاب‌ و حماسه‌ 8 سال‌ دفاع‌ مقدس‌ بنگرد و اين‌ زيباييها را با زبان‌ هنرمندانه‌ تبيين‌ كند.

مقام‌ معظم‌ رهبري‌ با تجليل‌ از آثار بسيار با ارزشي‌ كه‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ هنري‌ در زمينه‌ هنر ديني‌ و انقلابي‌ بوجود آمده‌ است‌ افزودند: در اين‌ زمينه‌ بايد بسيار بيشتر فعاليت‌ شود. ايشان‌ در بحث‌ هنر و سياست‌ ضمن‌ تأكيد بر لزوم‌ دوري‌ هنرمندان‌ از بازيهاي‌ سياسي‌ و خطي‌ افزودند: همواره‌ به‌ مسؤولان‌ توصيه‌ كرده‌ام‌ كه‌ نگذاريد خطوط سياسي‌، جناح‌ بنديها و شبه‌ حزبها وارد عرصه‌ هنر و فرهنگ‌ شوند چرا كه‌ در اينصورت‌ همه‌ چيز تباه‌ خواهد شد.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامي‌، تأكيد بر ارزشها و پايداري‌ بر آنها را از سياسي‌ كاري‌ كاملا منفك‌ دانستند و افزودند: هنرمندان‌ بايد با پايبندي‌ به‌ حدود و ارزشها، از دچار شدن‌ به‌ بي‌هويتي‌ پرهيز كنند.

حضرت‌ آيت‌الله‌ خامنه‌اي‌ با اشاره‌ به‌ اسناد منتشر شده‌ در آمريكا در مورد دخالت‌ بخش‌ هنري‌ CIA در كودتاي‌ 28 مرداد از طريق‌ انتشار مقالات‌ مطبوعاتي‌ و كاريكاتور در مطبوعات‌ ايران‌ افزودند: واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ مستكبران‌ جهاني‌ از هنر و ابزارهاي‌ هنري‌ براي‌ تحقق‌ اهداف‌ نامشروع‌ خود كاملا بهره‌ مي‌برند و در چنين‌ اوضاع‌ و احوالي‌، مردم‌ از هنرمندان‌ كشور توقع‌ دارند كه‌ در دفاع‌ از جامعه‌، كشور و انقلاب‌ تواناييهاي‌ هنري‌ خود را بكار گيرند.

رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامي‌ با اشاره‌ به‌ پايداري‌ نظام‌ اسلامي‌ و ملت‌ بزرگ‌ ايران‌ در مقابل‌ زورگوييهاي‌ قدرتها افزودند: جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ با كسي‌ سرجنگ‌ ندارد اما هيچگاه‌ در برابر مطامع‌ و فشارهاي‌ سياسي‌ تبليغي‌ آمريكا تسليم‌ نمي‌شود و اين‌ بزرگترين‌ جرم‌ ملت‌ ايران‌ در ديدگاه‌ قدرتهاي‌ استكباري‌ است‌.

ايشان‌ در بخش‌ ديگري‌ از سخنانشان‌ با تأكيد بر لزوم‌ رسيدگي‌ به‌ وضعيت‌ معيشتي‌ هنرمندان‌، اهميت‌ مسئله‌ اقتصاد در هنر را يادآور شدند و افزودند: وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ بايد از هنرمنداني‌ كه‌ كار هنري‌ آنان‌ بازده‌ مالي‌ مناسبي‌ ندارد حمايت‌ كند تا آنان‌ به‌ سوي‌ ايجاد جاذبه‌هاي‌ ناصحيح‌ در آثار خود بمنظور جلب‌ مشتري‌ كشيده‌ نشوند.

مقام‌ معظم‌ رهبري‌ با انتقاد از گرايش‌ محسوس‌ در عرصه‌ سينما به‌ مسائل‌ جنسي‌ و توجه‌ صرف‌ به‌ مسئله‌ جلب‌ مشتري‌ تأكيد كردند: دستگاههاي‌ مسؤول‌، بايد بگونه‌اي‌ برنامه‌ريزي‌ نمايند تا هنرمند بتواند آزادانه‌ و بدون‌ كشيده‌ شدن‌ به‌ سينماي‌ گيشه‌اي‌، به‌ كارهاي‌ هنري‌ خود ادامه‌ دهد.

در ابتداي‌ اين‌ ديدار، آقاي‌ مسجدجامعي‌ وزير فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ با اشاره‌ به‌ آثار روند جهاني‌ شدن‌ در حوزه‌ فرهنگ‌ و هنر تأكيد كرد مي‌توان‌ با تكيه‌ بر هويت‌ اصيل‌ فرهنگي‌ و ديني‌، و استفاده‌ از روشهاي‌ نوين‌ و روز آمد، با آثار منفي‌ اين‌ پديده‌ مقابله‌ كرد. آقاي‌ مسجد جامعي‌ افزايش‌ كمي‌ و ارتقاء كيفي‌ توليدات‌ فرهنگي‌ و هنري‌ را زمينه‌ ساز رونق‌ و شكوفايي‌ اين‌ عرصه‌ خواند و خاطرنشان‌ كرد بقا و رشد فرهنگي‌ در تحولات‌ پرشتاب‌ جهان‌ كنوني‌، نيازمند پاسخ‌گويي‌ فوري‌ و مناسب‌ به‌ نيازهاي‌ گسترده‌ قشرهاي‌ مختلف‌ بويژه‌ جوانان‌ است‌. وزير فرهنگ‌ و ارشاد اسلامي‌ با اشاره‌ به‌ وظايف‌ خطير اصحاب‌ "فكر و فرهنگ‌ و هنر و فضيلت‌" افزود ذخائر غني‌ فرهنگ‌ اسلامي‌ ايراني‌ از چنان‌ عمق‌ و جذابيتي‌ برخوردار است‌ كه‌ برنامه‌ريزي‌ و استفاده‌ صحيح‌ از آنها، آينده‌ بسيار تابناك‌ اين‌ سرزمين‌ را رقم‌ خواهد زد.

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر (۱۳۸۰/۰۵/۰۱ - ۰۰:۰۰)

بسم ‏الله‏ الرّحمن‏ الرّحيم

به همه شما عزيزان صميمانه خوشامد عرض مي‏کنم. خوشحالم که اين توفيق براي من حاصل شد تا در جمع فرزانگان اهل هنر - ولو به صورت محدود - شرکت کنم. در جمع شما، هنرمندان برجسته در رشته‏هاي مختلف و انسانهاي والايي حضور دارند. من فعلاً به همين خوشامد بسنده مي‏کنم و منتظرم تا دوستان - که براي اين جلسه برنامه‏ريزي کرده‏اند - برنامه‏ي خودشان را اجرا کنند؛ بعداً من عرايضي عرض خواهم کرد.

متشکرم

× × ×

براي من فرصت باارزشي بود؛ نه فقط به خاطر اين‏که حقايقي را در باب مسائل گوناگونِ مربوط به هنر و جامعه هنرمندان از زبان خود آنها شنيدم؛ بلکه علاوه بر اين، به خاطر اين‏که جلسه ما نشان‏دهنده اين است که برخلاف تصوّر بعضي از دوستان، فرهنگ و هنر و ادب در کشور به‏هيچ‏وجه در حاشيه قرار ندارد؛ بلکه کاملاً در متن است. نفس حضور شما در اين‏جا، که من از آن استقبال کردم و اين جلسه‏ي نسبتاً طولاني‏اي که با هم داشتيم و مطالبي که شما بر زبان آورديد، همه تأييد کننده اين حقيقت است. به‏هرحال خيلي خرسندم که اين فرصت پيش آمد و من از اين جلسه بهره بردم.

مطالبي که دوستان فرمودند - که نمونه‏هايي بود و انسان مي‏تواند برخي از ناگفته‏ها را هم در پرتو اين گفته‏ها حدس بزند - بعضاً از مسائل اساسي ماست که خود من بلاشک بايد در پرداختن به آنها سهمي به عهده بگيرم؛ البته بعضي هم جزو مسائل اجرايي است. خوشبختانه وزير محترم ارشاد و همکارانشان در اين‏جا حضور دارند و مطالب را شنيدند؛ من هم تأکيد خواهم کرد که به پاره‏اي از مشکلات و مسائلي که در مقام اجرا مورد توجه است، بپردازند و ان‏شاءالله آنها را حل کنند. البته سؤالات فقهي - بحث راجع به مجسّمه يا حدود و ضوابط موسيقي محلّي و غيره - بحث ديگري است که فرصت خاص خود را مي‏طلبد.

آنچه که مجموعاً به نظرم مي‏رسد عرض کنم، اين است که مسأله هنر و هنرمند، جزو مسائلي است که هم ظريف است، هم به‏شدّت حساس و دقيق است و مرزهاي دشواري در اين زمينه وجود دارد. اگر ما به اين مرزها بي‏توجّه باشيم، ممکن است خطا کنيم و برخلاف آنچه که شايسته است، عمل نماييم؛ البته اين مربوط به ماست. سخن درباره مرزهايي که هنرمند بايد رعايت کند، نيست؛ آن ماجراي ديگري است. ما که با مسأله هنر و هنرمند - با اين موضوع مهم در اداره کشور - مواجهيم، بايد مرزها را درست بشناسيم تا بتوانيم درست قضاوت کنيم و براساس قضاوت عمل نماييم.

البته هر هنرمندي به تنهايي يک دنياست و اين خاصيتِ هنري است که در وجود اوست. اگر انسان فرصت مي‏کرد تا غمگسارانه پاي دل هنرمندان بنشيند، دنياي عجيب و زيبايي مي‏ديد؛ آميخته‏اي از غمها و شاديها؛ آرزوها و نگرانيها و آرمانها؛ ولي متأسّفانه اين مجال وجود ندارد. يکي از دوستان از هنر به عنوان جواهر سفيد تعبير کردند. آري؛ هنر گوهر بسيار گرانبهايي است که ارزش و گرانبهايي آن فقط بدين جهت نيست که دلها و چشمهايي را به خود جذب مي‏کند - خيلي از چيزهايي که هنري نيست، ممکن است چشمها و دلهايي را به خود جذب کند - نه، اين يک موهبت و عطيه الهي است. حقيقت هنر - هر نوع هنري - يک عطيّه الهي است. اگرچه بُروز هنر در چگونگي تبيين است، اما اين، همه حقيقت هنر نيست؛ پيش از تبيين، يک ادراک و احساس هنري وجود دارد و نکته اصلي آن‏جاست. بعد از آن که يک زيبايي، يک ظرافت و يک حقيقت ادراک شد، از آن هزار نکته باريکتر ز مو که گاهي آدمهاي غير هنرمند نمي‏توانند يک نکته‏اش را هم درک کنند، هنرمند با همان روح هنري و با آن چراغ هنر که در درون او برافروخته شده است، ظرايف و دقايق و حقايقي را ابراز مي‏کند. اين مي‏شود هنر واقعي و حقيقي که ناشي از يک ادراک و يک بازتاب و يک تبيين است.

در واقع هنر يک موهبت الهي و يک حقيقت بسيار فاخر است. به طور طبيعي کسي که اين موهبت از سوي پروردگار - مثل همه ثروتهاي ديگر - به او داده شده است، بايد بار مسؤوليتي را هم براي خودش قائل باشد؛ يعني داده‏هاي خدا همراه با انجام تکليفهاست. اين تکليفها لزوماً همه ديني و شرعي نيست؛ تکليفهايي است که بسياري از آنها از دل انسان بر مي‏خيزد. وقتي شما چشم داريد، اين نعمتي است که بعضي افراد آن را ندارند؛ اما اين چشم به‏طور طبيعي غير از لذّتها و برخورداريهايي که به شما مي‏دهد، تکليفي را هم بر دوش شما مي‏گذارد - «چو مي‏بيني که نابينا و چاه است» - اين تکليف به خاطر چشمي است که شما داريد. لازم نيست که دين به آدم بگويد، يا يک آيه قرآن درباره‏اش نازل شده باشد؛ اين را دل شما مي‏فهمد. يا هيچ کس در دنيا نيست که ثروتمندي را - ولو آن برخورداري، با کدّ يمين و عرق جبينِ خودش به دست آمده باشد - ملامت نکند، هنگامي که ببيند او نسبت به مستمندان، بي‏خيال و بي‏تفاوت و طعنه‏زن است. در حالي که آن ثروتمند ممکن است به شما بگويد خودم اين ثروت را به دست آوردم و مال خودم است؛ اما شما از او نمي‏پذيريد. وقتي ثروت و موهبت و دستاوردي وجود دارد، در قبال آن تکليفي هم خواهد بود.

البته هنر از ثروتهايي نيست که يکسره با کدّ يمين و عرق جبين به دست آمده باشد. تا قريحه و استعداد هنري در شما نباشد، هر قدر هم که زحمت بکشيد، باز همچنان در آن خَم اوّل باقي خواهيد ماند. آن قريحه، کار و دستاورد شما نيست؛ آن را به شما داده‏اند. خدا همه نعمتها را به انسان مي‏دهد؛ هرچند مجراي آن، جامعه و پدر و مادر و محيط و چيزهاي ديگر است. شما زحمت کشيده‏ايد، اما فرصت و همّت زحمت کشيدن را هم خدا به شما داده است، تا توانستيد در وجود خودتان هنر را به اعتلاء برسانيد.

بعضي کسان مي‏گويند در هنر متعهّد، کلمه اوّل با کلمه دوم تناقض دارد. هنر، يعني آن چيزي که مبتني بر تخيّل آزاد انسان است و متعهّد، يعني زنجير شده؛ اين دو چگونه با هم مي‏سازد!؟ اين يک تصوّر است؛ البته تصوّر درستي نيست. بحث مسؤوليت و تعهّد هنرمند، قبل از هنرمند بودن او به انسان بودن او برمي‏گردد. بالأخره يک هنرمند قبل از اين‏که يک هنرمند باشد، يک انسان است. انسان که نمي‏تواند مسؤول نباشد. اوّلين مسؤوليتِ انسان در مقابل انسانهاست. اگرچه انسان در مقابل طبيعت و زمين و آسمان هم تعهد دارد، اما مسؤوليت بزرگ او در قبال انسانهاست. درعين‏حال هنرمند به خاطر ويژگي بسيار ممتازش، تعهّد جداگانه‏اي غير از آن بياني که قبلاً گفتم، دارد.

هنرمند، هم در باب فرم و قالب هنرِ خودش و هم در قبال مضمون تعهّد دارد. کسي که قريحه هنري دارد، نبايد به سطح پايين اکتفا کند. اين يک تعهّد است. هنرمند تنبل و بي‏تلاش، هنرمندي که براي تعالي کار هنري خودش و ايجاد خلاقيت تلاش نمي‏کند، در حقيقت به مسؤوليتِ هنري خودش در قبال قالب عمل نکرده است. هنرمند بايد دائم تلاش کند. البته ممکن است انسان يک وقت به جايي برسد که بيش از آن نمي‏تواند تلاش کند - بحثي نيست - اما تا آن‏جايي که مي‏تواند، بايد براي اعتلاي قالب هنري تلاش کند. اين تعهّد در قبال قالب، بدون يک احساس شور و عشق و مسؤوليت - البته اين شور و عشق هم مسؤوليت است؛ آن هم يک دست قوي است که انسان را وادار به کاري مي‏کند و نمي‏گذارد که احساس تنبلي و تن‏آسايي، او را از کار باز بدارد - به دست نمي‏آيد.

علاوه بر اين، تعهّد در قبال مضمون است. ما چه مي‏خواهيم ارائه بدهيم؟ اگر انسان محترم و عزيز است، دل و ذهن و فکر او هم عزيز و محترم است. نمي‏شود هر چيزي را به مخاطب داد، فقط به صرف اين‏که او نشسته و به حرفهاي ما گوش مي‏دهد. بايد ببينيم به او چه مي‏خواهيم بدهيم. البته بحث اين‏که ما وارد کدام دسته‏بندي سياسي بشويم يا نشويم - اين حرفهايي که بعضي از دوستان مي‏زنند - مسائلي است که شما بايد از اينها عبور کرده باشيد. اينها محلِّ کلام نيست؛ محلِّ کلام، اخلاق و فضيلت است. من مطلبي را - به گمانم - از قول «رومن رولان» خواندم که گفته بود در يک کار هنري، يک درصد هنر، نودونه درصد اخلاق؛ يا احتياطاً اين‏گونه بگوييم: ده درصد هنر، نود درصد اخلاق. به نظرم رسيد که اين حرف، حرف دقيقي نيست. اگر از من سؤال کنند، من مي‏گويم صددرصد هنر و صددرصد اخلاق. اينها با هم منافات ندارند. بايد صددرصد کار را با خلاّقيت هنري ارائه داد و صددرصد آن را از مضمون عالي و تعالي‏بخش و پيشبرنده و فضيلت‏ساز پُر کرد و انباشت. آن چيزي که دغدغه برخي آدمهاي دلسوز در زمينه مسائل هنري است، اين است که ما به بهانه آزادي تخيّل يا آزادي هنري، فضيلت‏سوزي و هتک اخلاق نکنيم. اين بسيار مهمّ است. بنابراين هنرِ متعهّد يک واژه درست است.

هنرمند بايد خود را به حقيقتي متعهّد بداند. آن حقيقت چيست؟ اين‏که هنرمند در چه سطحي از انديشه قرار دارد تا بتواند همه و يا بخشي از آن حقيقت را ببيند و بشناسد، بحث ديگري است. البته هرچه انديشه و فکر و درک عقلاني بالاتر باشد، مي‏تواند به آن درک ظريف هنري کيفيّت بيشتري بدهد. حافظ شيرازي صرفاً يک هنرمند نيست؛ بلکه معارف بلندي نيز در کلمات او وجود دارد. اين معارف هم فقط با هنرمند بودن به دست نمي‏آيد؛ بلکه يک پشتوانه فلسفي و فکري لازم دارد. بايد متّکا يا نقطه عزيمت و خاستگاهي از انديشه والا، اين درک هنري و سپس تبيين هنري را پشتيباني کند. البته همه در يک سطح نيستند؛ توقّع هم نيست که چنين باشند. اين در مورد همه‏ي رشته‏هاي هنري صادق است. شما از معماري بگيريد تا نقاشي و طرّاحي و مجسمه‏سازي و تا کارهاي سينما و تئاتر و شعر و موسيقي و بقيه رشته‏هاي هنري؛ همين معنا در آنها وجود دارد. يک وقت شما معماري را مي‏بينيد که انديشه‏اي دارد؛ يک وقت يک معمار از لحاظ انديشه، لُخت و بي‏هويّت است و متّکي به فکري نيست. اينها اگر بخواهند بنايي را ايجاد کنند، دو گونه طرّاحي مي‏کنند. اگر ساخت يک شهر را به دست دو نفر آدمِ اين‏طوري بدهند، يک نيمه آن با نيمه ديگر به‏کلّي متفاوت خواهد بود. به‏هرحال اين تعهّد، لازم است.

هنرِ ملتزم و متعهّد، يک حقيقت است و ما بايد به آن اقرار کنيم. نمي‏توان رها و يله و بي‏هوا و با انگيزه‏هاي روزبه‏روز و احياناً پايين و پست يا ناسالم، دنبال هنر رفت و سرافراز بود؛ چون آن ابتهاجي که در هنرمند وجود دارد - هنرمند بهجت ويژه‏اي دارد که با شاديهاي معمولي فرق دارد و در غيرهنرمند اصلاً ديده نمي‏شود - در صورتي حقيقتاً به وجود خواهد آمد که بداند دنبال چه چيزي مي‏رود و چه کار مي‏خواهد بکند، تا با هنرمندي خودش احساس رضايت و بهجت کند که آن کار را انجام مي‏دهد. در اين صورت بايد اخلاق انساني، فضيلتها و معارف والاي ديني و الهي مورد توجّه باشند.

نکته ديگري که آن را يادداشت کرده‏ام و در بيانات آقايان هم مطرح شده بود، بحث هنر ديني است. من مي‏خواهم اين را عرض کنم که هنر ديني به‏هيچ‏وجه به معناي قشريگري و تظاهر رياکارانه‏ي ديني نيست و اين هنر لزوماً با واژگان ديني به وجود نمي‏آيد. اي بسا هنري صددرصد ديني باشد، اما در آن از واژگان عرفي و غيرديني استفاده شده باشد. نبايد تصوّر کرد که هنر ديني آن است که حتماً يک داستان ديني را به تصوير بکشد يا از يک مقوله ديني - مثلاً روحانيت و غيره - صحبت کند. هنر ديني آن است که بتواند معارفي را که همه اديان - و بيش از همه، دين مبين اسلام - به نشر آن در بين انسانها همت گماشته‏اند و جانهاي پاکي در راه نشر اين حقايق نثار شده است، نشر دهد، جاودانه کند و در ذهنها ماندگار سازد. اين معارف، معارف بلند ديني است. اينها حقايقي است که همه پيامبران الهي براي آوردن آنها به ميان زندگي بشر، بارهاي سنگيني را تحمّل کردند. نمي‏شود ما اين‏جا بنشينيم و تلاشهاي زبده‏ترين انسانهاي عالم را - که مصلحان و پيامبران و مجاهدان راه خدا بودند - تخطئه کنيم و نسبت به آن بي‏تفاوت بگذريم. هنر ديني اين معارف را منتشر مي‏کند؛ هنر ديني عدالت را در جامعه به صورت يک ارزش معرفي مي‏کند؛ ولو شما هيچ اسمي از دين و هيچ آيه‏اي از قرآن و هيچ حديثي در باب عدالت در خلال هنرتان نياوريد. مثلاً هيچ لزومي ندارد که در محاورات سينمايي يا در تئاتر، نام و يا شکلي که نماد دين است، وجود داشته باشد تا حتماً ديني باشد؛ نه. شما مي‏توانيد در باب عدالت، رساترين سخن را در هنرهاي نمايشي بياوريد. در اين صورت به هنر ديني توجّه کرده‏ايد.

آن چيزي که در هنر ديني به‏شدّت مورد توجّه است، اين است که اين هنر در خدمت شهوت و خشونت و ابتذال و استحاله هويّت انسان و جامعه قرار نگيرد. جامعه ما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي احساس هويّت کرد؛ يعني شخصيت خودش را باز يافت. ما به عنوان جزء نودونهم در امواج حرکات جهاني، غرق و گم بوديم. انقلاب ما را زنده کرد و به ما شخصيت داد. انقلاب به ما آموخت که يک ملت مي‏تواند در اساسي‏ترين مسائل جهاني، سخن و موضعي داشته باشد و آن را با صراحت و بدون توجّه به اين‏که قدرتمندان و قلدرهاي عالم چه مي‏خواهند، ابراز کند و پاي آن بايستد. ارزش يک ملت در جامعه بين‏الملل به اين چيزهاست، نه به دنباله‏روي کورکورانه؛ آن هم نه از چيزهاي خوب، بلکه از نقاط منفي. براي يک ملت، بله‏قربانگوي دولتهاي گردن کلفت‏تر و قويتر و ثروتمندتر بودن، ارزش نيست؛ اين را انقلاب به ما داد؛ اين به برکت اسلام به ما رسيد. امروز هم با قدرتِ تمام، نظام جمهوري اسلامي و ملت ايران در صحنه جهاني به عنوان يک ملت شجاع که در زمينه مسائل گوناگون صاحب ايده‏اند، مطرحند. درعين‏حال ما بياييم با کمک هنر خود، دائماً از کنار اين معنا بساييم، يا آن را به انواع حرفها و لجنها آغشته کنيم. اين درست است؟ هنر نبايد در اين جهت قرار گيرد.

هنر ديني را نبايد با هنر قشري و تحجّرگرا - و به تعبير دوستمان، پيروي از روشهاي فلان مجموعه جاهل و نادان - اشتباه کرد. بي‏خود به خودتان تهمت نزنيد. هنر ديني عبارت است از هنري که بتواند مجسّم کننده و ارائه کننده آرمانهاي دين اسلام - که البته برترين آرمانهاي اديان الهي است - باشد. اين آرمانها همان چيزهايي است که سعادت انسان، حقوق معنوي انسان، اعتلاي انسان، تقوا و پرهيزگاري انسان و عدالت جامعه انساني را تأمين مي‏کند.

البته هيچ الزام و اجباري وجود ندارد که اين‏گونه عمل بشود يا نشود. کساني که با نظرات من در اين زمينه‏ها آشنا هستند، مي‏دانند که بنده معتقد نيستم که هنر با بخشنامه و دستور و فرمان و حکم و اين‏طور چيزها درست مي‏شود.اين از آن چيزهايي است که با حکم درست نمي‏شود؛ بايد انگيزه وجود داشته باشد؛ هرچند انگيزه‏هاي ناپاک هم وجود دارد. البته آنچه که من عرض مي‏کنم، نظرات خودم است و به معناي اين نيست که اگر وزارت ارشاد در زمينه‏اي بخشنامه‏اي صادر کرد، به آن توجّهي نشود.

مقوله ديگري که من مختصراً آن را عرض مي‏کنم، هنر انقلابي است. توقّع انقلاب از هنر و هنرمند، مبتني بر نگاه زيباشناختي در زمينه هنر است، که توقّع زيادي هم نيست. ملتي در يک دفاع هشت ساله با همه وجود به ميدان آمد. جوانان به جبهه رفتند و از فداکاري در راه ارزشي که براي آنها وجود داشت، استقبال کردند - البته عمدتاً به خاطر دين رفتند؛ هرچند ممکن است عدّه‏اي هم براي دفاع از ميهن و مرزهاي کشور دست به فداکاري زده باشند - مادران و پدران و همسران و فرزندان و کساني که پشت جبهه تلاش مي‏کردند نيز طور ديگري حماسه آفريدند. شما خاطرات هشت سال دفاع مقدّس را مرور کنيد، ببينيد براي يک نگاه هنرمندانه به حالت و کيفيّت يک جامعه، چيزي از اين زيباتر پيدا مي‏کنيد؟ شما در عاليترين آثار دراماتيک دنيا، آن‏جايي که به فداکاري يک انسان برخورد مي‏کنيد، او را تحسين و ستايش مي‏کنيد. وقتي فيلم، آهنگ، تابلوي نقاشي، زندگي فلان انقلابي - مثلاً ژاندارک - يا سرباز فداکار فلان کشور را براي شما به تصوير مي‏کشند، در دل و باطن وجدان خودتان نمي‏توانيد کار او را تحسين نکنيد. هزاران حادثه به مراتب باارزشتر و بزرگتر از آنچه که در اين اثر هنري نشان داده شده، در دوران هشت سال دفاع مقدّس و در خود انقلاب، در خانه شما اتفاق افتاد. آيا اين زيبايي نيست؟ هنر مي‏تواند از کنار اين قضيه بي‏تفاوت بگذرد؟ توقّع انقلاب اين است و توقّعِ زياده‏خواهانه‏اي نيست. مي‏گويند چرا زيبايي ديده نمي‏شود! کسي که به اين مقوله بي‏اعتناست، نمي‏خواهد اين زيبايي را ببيند؟

عزيزان من! عدّه‏اي از شما با تاريخ به‏خوبي آشنا هستيد. من هم با تاريخ آشنا هستم. من سطرسطر ورقهاي تاريخ هفتاد، هشتاد سال گذشته و قبل از آن را مکرّر در مکرّر خوانده‏ام. ما حقيقتاً يکي از گرفتارترين ملتها در پنجه گردن‏کلفتي و قلدري قدرتهاي جهاني بوده‏ايم. بنده در باب شبه قارّه هند مطالعات مفصّلي داشته‏ام و کتابي هم در اين زمينه نوشته‏ام. وقتي وضعيت ايران را با شبه قارّه مقايسه مي‏کنم، مي‏بينم با اين‏که آن‏جا استعمار مستقيمِ انگليسيها وجود داشت، اما به لحاظ فشار انساني بر يک کشور از ناحيه قدرتهاي اهريمني دنيا، وضع ما از آنها بدتر بود. آنها از طرف نيروهاي خودي و ميهني خودشان دچار خيانت و نفاق و فساد و وابستگي نبودند. يک مشت انگليسي به آن کشور وارد شده بودند. خوديهاي آنها عبارت بودند: از گاندي و نهرو و مولانا محمد علي و مولانا شوکت علي و جناح و غيره. آنها با انگليسيها جنگيدند و بسيار هم زجر کشيدند؛ اما وضع ما اين‏گونه نبود. انگليسيها رضاخان را به عنوان يک عامل دست‏نشانده بر سرِ کار آوردند تا کار مورد نظر آنها را انجام دهد. اين حرفها جاي انکار نيست؛ حرفي نيست که من بزنم؛ اين حرفها جزو واضحات تاريخ است که هم گزارشگران نوشته‏اند و هم اسنادي که بعد از سي، چهل سال منتشر شده، گوياي آن است. همين چند روز پيش در سندي از همين قبيل مي‏خواندم که در جلسه‏اي که سيد ضياء و رضاخان و مأموران انگليسي بودند، رضاخان گفته بود که من سياست سرم نمي‏شود و وارد نيستم؛ هرچه شما دستور بدهيد؛ من گوش به فرمانم! همين‏طور هم بود؛ اما لحظه‏اي که احساس کردند يک ذرّه حالت گوش به فرماني‏اش متزلزل شده و گرايشي، آن هم نه به سمت استقلال حقيقي، بلکه به سمت آلمان هيتلري پيدا کرده است - طبيعتاً وقتي رضاخان به هيتلر نگاه کند، به هيجان مي‏آيد و لذّت مي‏برد - او را کنار زدند و پسرش را بر سرِ کار آوردند. اينها جزو واقعيّات کشور است.

کشور ايران با همه اين خصوصيات فرهنگي عميقي که شما مي‏گوييد و راست هم مي‏گوييد و من هم به همينها اعتقاد دارم، تحقير شد. پنجاه، شصت سال کساني بر ما حکومت کردند که آورنده آنها، نه اين‏که ما نبوديم - چون در ايران حکومت مردم به اين صورت اصلاً سابقه نداشت - بلکه دلاوري خودشان هم نبود. اي کاش اگر ديکتاتور بودند، اقلاًّ مثل نادرشاه با زور بازوي خودشان، يا مثل آقامحمدخان با حيله‏گري خودشان بر سر کار آمده بودند؛ اما اين‏طور نبود. ديگران آمدند و آنها را بر اين ملت مسلّط کردند و تمام منابع مادّي و معنوي اين ملت را به غارت بردند. با رنجها و محنتهاي بسياري، حرکت عظيمي در مقابل اين پديده شوم اتّفاق افتاد و توانست با فدا کردن جانها و با عريان کردن سينه‏ها در مقابل دشنه‏ي دشمن غدّار، به جايي برسد. اين زيبا نيست؟ هنر چگونه مي‏تواند از کنار اينها بي‏تفاوت بگذرد؟ اين توقّعِ انقلاب است. هنر انقلابي که ما از اوّل انقلاب همين‏طور گفتيم و آن را درخواست کرديم، اين است. آيا اين توقّعِ زيادي است؟ موسيقي و فيلم و تئاتر و نقاشي و ساير رشته‏هاي هنري شما بايد به اين مقوله بپردازد؛ اينها چيزهاي لازمي است. توقّعِ انقلاب از هنر و هنرمند، يک توقّعِ زورگويانه و زياده‏خواهانه نيست؛ بل مبتني بر همان مباني زيباشناختي هنر است. هنر آن است که زيباييها را درک کند. اين زيباييها لزوماً گل و بلبل نيست؛ گاهي اوقات، انداختن يک نفر در آتش و تحمّل آن، زيباتر از هر گل و بلبلي است. هنرمند بايد اين را ببيند، درک کند و آن را با زبان هنر تبيين نمايد.

البته من انکار نمي‏کنم که بعد از انقلاب در زمينه هنر ديني - تا آن‏جايي که بنده مجال دارم و درک مي‏کنم؛ چيزهايي هم وجود دارد که ما به عنوان يک مستمع شايد درست نمي‏فهميم - آثار باارزشي درست شده است که من از کساني که در اين زمينه‏ها کار کردند، از اعماق دل سپاسگزاري مي‏کنم؛ چه بازيگرهايي که نقشهاي عالي را، عالي بازي کردند؛ چه آنهايي که کارگرداني کردند؛ چه آنهايي که متن فيلمنامه‏ها را نوشتند؛ چه بقيه دست‏اندرکاراني که در زمينه‏هاي گوناگونِ کارهاي هنري واقعاً وارد بودند. در نقّاشي، خطّاطي، طرّاحي و غيره، کارهاي باارزشي شده که به‏هيچ‏وجه روا نيست انسان آنها را ناديده بگيرد؛ ولي انتظاري که عرض کردم، هميشه بوده، الان هم وجود دارد.

چند جمله‏اي هم در خصوص هنر و سياست عرض کنم. اين دوست عزيز - که مثل فرزند ماست - مي‏گويد من نه مي‏خواهم در اين جناح باشم، نه در آن جناح؛ اما از سر من دست برنمي‏دارند! هميشه توصيه من به هنرمندان و کساني که با کار هنري سر و کار دارند، اين است که اينها را به بازيهاي خطّي و سياسي نکشانيد. بحث حالا هم نيست؛ از زماني که بنده رئيس جمهور بودم، هر گاه با وزراي ارشاد وقت و مسؤولان گوناگون مواجه مي‏شدم، اين نکته را مي‏گفتم. توصيه‏هاي خاصي هم نسبت به اشخاص گوناگون داشتم که همه در اين جهت بوده که نگذاريد خطوط سياسي و جناحهاي سياسي و شبه‏حزبها بيايند و وارد اين مقوله شوند و آن را قبضه کنند؛ زيرا در اين صورت همه چيز تباه خواهد شد. اما اشتباه نکنيد؛ آن‏جايي که پاي حفظ ارزشها و تداوم بخشيدن به آنهاست، يا صحبت از استحاله ارزشهاست، يک خط کشي وجود دارد؛ شما نمي‏توانيد بگوييد من نه اين طرف هستم، نه آن طرف. مگر مي‏شود؟ اين مي‏شود بي‏هويّتي. مگر مي‏شود آدم به يک ارزش، هم معتقد باشد، هم نباشد؛ يک ارزشي را، هم پاس بدارد، هم ندارد؟ اين‏جا آدم بايد موضع انتخاب کند و پاي آن بايستد. البته من هيچ نفي نمي‏کنم؛ ممکن است کسي اشتباه کند؛ در اين صورت انسان خطا را جبران مي‏کند؛ کمااين‏که در مواردي به بعضي از دوستاني که آثار خودشان را به من ارائه کردند يا از طريق ديگري من آن آثار را ديدم و به نظرات نقّادانه‏اي رسيدم - چه در بازيها، چه در محاوره‏ها و به قول شما ديالوگها، چه در برخي از صحنه‏پردازيها - به آنها گفتم. البته بعضي اصلاح کردند، بعضي هم اصلاح نکردند. ما از آنهايي که اصلاح کردند، تشکر کرديم؛ اما از آنهايي که اصلاح نکردند، هيچ وقت گله نکرديم که چرا اصلاح نکرديد؛ چه برسد بالاتر از گله. به‏هرحال در اين‏جا حدودي وجود دارد. مگر مي‏شود نسبت به اين حدود بي‏تفاوت بود؟ همان‏طور که در ابتدا گفتم، نمي‏شود نسبت به ارزشها بي‏تفاوت بود. اين را نبايد به حساب خطّ و جناح سياسي «الف» و «ب» گذاشت. من در زمان رياست جمهوري در يک سخنراني که هر دو جناح حضور داشتند، گفتم شما مثل دو قبيله‏ايد - قبيله «الف»، قبيله «ب» - دعواهاي شما قبيله‏اي است. امروز همان قبيله‏گرايي - البته با شکلهاي بدش - ادامه پيدا کرده که جاي صحبتش اين‏جا نيست؛ من با خود آنها در ميان مي‏گذارم و مي‏گويم.

اما يک نکته وجود دارد و آن اين است که ببينيد عزيزان من! سياست در دنياي امروز از هنر استفاده ناشايسته مي‏کند. اگر بگوييم نمي‏کند، دليل بي‏اطّلاعي است. نه فقط امروز استفاده مي‏کند، بلکه از سابق استفاده مي‏کرده است. چند روز پيش سندي از اسناد منتشر شده وزارت خارجه امريکا درباره جريان کودتاي 28 مرداد را ترجمه کرده و براي من آوردند. البته به هنگام وقوع اين حادثه، سنّ من زياد نبود - چهارده، پانزده سال داشتم - چيزهاي اندکي يادم هست؛ اما از زبانها بسيار شنيده‏ام و در آثار هم زياد خوانده‏ام؛ ولي به اين تفصيل هيچ‏جا وجود ندارد. آنهايي که خودشان دست‏اندرکار اين جريان بودند، اين اسناد را نوشتند و براي وزارت خارجه و سازمان سيا فرستادند. اين اسناد متعلّق به امريکاييهاست. البته عمليات، بين امريکاييها و انگليسيها مشترک بوده که در اين گزارش کاملاً منعکس شده است. آن بخش مورد توجّه من اين است: «کيم روزولت» مي‏گويد وقتي ما به تهران آمديم، يک چمدان بزرگ پُر از مقاله‏هايي که نوشته شده بود و بايد ترجمه مي‏شد و در روزنامه‏ها به چاپ مي‏رسيد، و نيز کاريکاتورهايي را با خودمان آورديم! شما فکرش را بکنيد، دستگاه سي. آي. اي امريکا براي ساقط کردن حکومتي که با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تأمين نمي‏کرد؛ حکومتي که به آراء مردم متّکي بود - برخلاف همه حکومتهاي دوران پهلوي، اين يک حکومت ملي بود که قانوني و با آراء مردم بر سر کار آمده بود - تحت عنوان اين‏که ممکن است پشت پرده آهنين شوروي برود، از همه ابزارها - از جمله از ابزار هنر - عليه آن استفاده کرد. البته آن روز کاريکاتوريستي که هم به درد اينها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار گيرد، لابد نبوده است؛ لذا با خودشان کاريکاتورهاي آماده را آورده بودند! در آن اسناد آمده است که ما به بخش هنري سازمان سيا سفارش کرديم که اين چيزها را تهيه کند! اتفاقاً دو، سه سال پيش نيز ايتالياييها کتابي نوشتند که به فارسي هم ترجمه شده است؛ آن‏جا هم به وجود بخش هنري سازمان سيا و فعّاليتهاي گوناگونش اشاره شده است. سياست، اين‏گونه از هنر استفاده مي‏کند. شما در اين‏جا مي‏خواهيد چه کار کنيد؟ اگر همه‏ي سياستمداران و مستکبران و قلدران و صاحب‏اختياران دنيا مي‏آمدند در مقابل کتاب مقدّس خودشان قسم جلاله مي‏خوردند که از هنر استفاده نکنند، مي‏شد آدم نسبتاً خيال راحتي پيدا کند و بگويد بسيار خوب، الحمدلله، هنر خلاص شد؛ اما آنها از هنر استفاده مي‏کنند. شما مي‏خواهيد چه کار کنيد؟ آيا شما مي‏خواهيد در مقابله با مطامعي که آنها به وسيله هنر به آن مي‏رسند، از اين ابزار بهره نبريد؟ اين خردمندانه است؟ نه؛ اين خردمندانه نيست.

شما اين را بدانيد که تا اين تاريخ، هيچ حکومتي مثل حکومت فعلي ايران، در اين سرزمين نبوده که به رأي و خواست و عاطفه مردم متّکي باشد؛ من اين را به طور يقيني مي‏گويم و آن را ثابت مي‏کنم. البته حکومتهايي بوده‏اند که ستايش‏کننده داشته‏اند؛ اما ستايش کردن، يک حرف است؛ ايمان و باور و عاطفه مردمِ در اختيار يک حکومت بودن، يک حرف ديگر است. اين متعلق به جمهوري اسلامي است؛ اين به برکت انقلاب و تکيه به مردم است. الان نيز همين‏طور است؛ اين را بنده با افتخارِ تمام عرض مي‏کنم.

در اين‏جا اقبال مردم، با فرعونيّت و احساس خودبرتربيني زمامداران همراه نشده است. بنده که الان با شما حرف مي‏زنم، يک سر سوزن در خودم احساس کبريايي ندارم - الحمدلله ربّ العالمين - ساير مسؤولان کشور هم اين‏گونه‏اند؛ رئيس جمهور هم ندارد، رئيس مجلس هم ندارد، رئيس قوّه قضايّيه هم ندارد؛ اصلاً و ابداً چنين چيزي وجود ندارد. مسؤولان ما مي‏دانند که امانت خدا در دست آنهاست؛ امروز چند صباحي وجود دارد، اما فردا نيست. مسؤولان برعهده خودشان وظايفي قائلند؛ اين مربوط به اين کشور است.

اين نظامي که مردمي و متواضع و در خدمت اهداف مردم است، يک گناه بزرگ و نابخشودني دارد و آن اين است که تسليم خواستهايي که تأمين‏کننده منافع قدرتهاي بزرگ در اين منطقه است، نمي‏شود. اين‏که مي‏گويم تسليم منافع آنها نمي‏شود، حرفي است که آنها بصراحت آن را مي‏گويند. شما مي‏بينيد که امريکا مثلاً در خليج فارس يا در فلان نقطه، نيرو مستقر مي‏کند. اگر گفته شود چرا اين کار را مي‏کني؟ مي‏گويد منافع من در گرو اين کار است! يعني منافع او با چند هزار کيلومتر فاصله بايد در خليج فارس تأمين شود؛ ولو منافع کشوري که در همين منطقه زندگي مي‏کند، تأمين نشود! اينها در هر کشوري هر اقدامي مي‏کنند، به خاطر اين است که آن منافعِ فرامرزي بايد تأمين شود. جرم جمهوري اسلامي اين است که برخلاف همه کشورهاي دنيا، زير بار اين منافع نمي‏رود و آنها را تأمين نمي‏کند. مي‏گويد مي‏خواهم منافع خودم را تأمين کنم؛ به منافع شما هم کاري ندارم. اين‏که گفته مي‏شود جمهوري اسلامي سرِ جنگ دارد، اين‏طور نيست؛ امريکا با ما وضع قابل جنگي ندارد؛ ما يک طور ديگريم، آنها يک طور ديگرند. ما بناي جنگيدن با امريکا را نداشتيم؛ هيچ وقت هم چنين چيزي را نگفتيم؛ ولي ما بناي تسليم شدن نداريم و مي‏گوييم با هيچ قيمتي در مقابل شما تسليم نمي‏شويم. اين جرم جمهوري اسلامي است. در زمينه مسائل گوناگون و قضيه فلسطين و غيره نيز همين‏طور است. به جرم تسليم نشدنِ يک ملت در مقابل تمايل مستکبرانه قدرتهاي جهاني، اين ملت محکوم مي‏شود که با همه ابزارها - از جمله ابزار هنري - با او به‏شدّت مبارزه شود. همان‏گونه که عرض کردم، سازمان سيا بخش هنري دارد و فيلمهايي که بعد از انقلاب عليه ما و عليه شيعه و اسلام درست کردند، بسيار زياد است. شما که يک فيلمساز و سينماگر و بازيگر سينما و تئاتر و موسيقيدان و آهنگساز ايراني هستيد و اين واقعيّت و مظلوميت را ادراک مي‏کنيد، تکليفتان چيست؟ آيا هيچ تکليف مردمي وجود ندارد؟

من شنيده‏ام که در قضاياي جنگ جهاني در روسيه، شورِ علي‏اف - آهنگ معروفي است که البته من نه آهنگش را شنيده‏ام، نه درست مي‏دانم چيست؛ آقايان مي‏دانند - در تهييج مردم براي وارد شدن به ميدان جنگ، بيشترين تأثير را داشت؛ يعني در خدمت اهداف مردمي قرار گرفت. به طور طبيعي اين توقّع از هنرمندِ هر کشوري وجود دارد؛ بنابراين چطور مي‏تواند نسبت به اين قضيه بي‏تفاوت بماند؛ در حالي که دشمن از ابزار هنر استفاده مي‏کند؟

اين نکته را هم به شما بگويم؛ اين حرفهايي که گاهي آدم مي‏شنود که در دنيا ما را به خشونت‏طلبي متّهم مي‏کنند، حرفهايي نيست که آدمهاي هوشمند و زيرک آن را بپذيرند يا بر زبان جاري کنند. براي از رو بردن يک ملت، بهترين راه اين است که با انبوه تبليغات متراکم او را از ميدان خارج کنند؛ دائماً او را متهم کنند و در موضع دفاع قرار دهند؛ اين يک شيوه شناخته شده است. ما را به خشونت متهم مي‏کنند. چه کساني اين کار را مي‏کنند؟

يکي، دو سال پيش، يکي از رؤساي کشورهاي اروپايي به اين‏جا آمده بود. مي‏دانيد که در ديدارهاي بين‏المللي سطوح بالا، بسياري از حرفها، کليّات و نوعاً تعارف‏آميز و ايده‏پراکني است. او راجع به صلح صحبت کرد که بله، ما طرفدار صلح هستيم. من خارج از پروتکلهاي معمولي اين‏گونه ملاقاتها، حالت طلبگي به خودم گرفتم و گفتم شما اروپاييها جنگ را به راه مي‏اندازيد، خودتان هم دم از صلح مي‏زنيد! بزرگترين جنگهاي تاريخ بشر را شما اروپاييها به راه انداختيد و آن همه آدم کشته شدند. ما که اين طرف دنيا بوديم، باد جنگِ شما اين همه به ما خسارت وارد کرد؛ حالا هم آمده‏ايد و دم از صلح مي‏زنيد! «خود گويي و خود خندي، خود مرد هنرمندي». گفتم ما مشکلي به نام جنگ نداريم. هيچکدام از کشورهاي اسلامي، طالب جنگ نيستند. شما از جنگ حرف مي‏زنيد، خودتان هم مي‏آييد شعار صلح مي‏دهيد!

آنها اين همه سلاح توليد مي‏کنند و به همه دنيا مي‏دهند. بنابراين حقيقت قضيه اين است که خود آنها بيشترين خشونت را مرتکب مي‏شوند. از تروريسم صحبت مي‏کنند؛ ولي مرادشان اين است که چرا جمهوري اسلامي از مبارزان فلسطيني که از وطن خودشان دفاع مي‏کنند، حمايت مي‏کند. از نظر رسانه‏هاي جهاني، حمايت از تروريسم، يعني حمايت از مبارزان فلسطيني! خراب کردن خانه فلسطيني روي سرش توسط تانک اسرائيلي و کشتن بچه چند ماهه، تروريسم نيست؛ اما وقتي نظامي خشنِ جنايتکاري در حادثه‏اي کشته مي‏شود، در مطبوعاتِ خودشان عکس زنش را جدا، عکس بچه‏اش را جدا - در حال گريه کردن و شيون زدن - و عکس خاکسپاري‏اش را جدا منتشر مي‏کنند؛ براي اين‏که نشان دهند اين طرف خشونت مي‏ورزد! اينها کارهاي تبليغاتي‏اي است که مي‏کنند. غرض اين است که به هنر و سياست بايد قدري عميقتر نگاه کنيم؛ نمي‏شود ساده‏انديشي کرد.

اميدوارم که ارزش هنر در همان جايگاه حقيقي خودش، اوّل مورد توجّه اهل هنر قرار گيرد و آنها به ارزش محموله باارزشي که در وجودشان است، توجّه کنند و آن را احترام نمايند. احترام کردنش هم به اين است که آن را در جاي شايسته‏اي خرج کنند. امام سجاد (عليه‏السّلام) در حديثي مي‏فرمايند: جان و وجود انساني تو ارزشمندترين چيزهاست؛ هيچ چيزي جز بهشت موعود خدا نمي‏تواند بهاي اين جان قرار گيرد؛ اين را به‏غير بهشت خدا ندهيد. هنر، بخشي از آن فاخرترين و ارزشمندترين قسمتهاي جان انساني است؛ بايد براي اين ارزش قائل شد و آن را براي خدا خرج کرد. البته وقتي مي‏گوييم براي خدا خرج کنيد، فوراً ذهن به طرف همان حالت قشريگري و رياکاري نرود.

مسأله اقتصاد در هنر، مسأله مهمي است؛ نکته‏اي است که به دستگاههاي اجرايي مربوط مي‏شود و من بخصوص تکيه مي‏کنم بر اين‏که دوستان وزارت ارشاد به آن توجّه کنند. راست مي‏گويند - هم فيلمسازها، هم بقيه بخشهاي هنري - علاوه بر اين‏که وضع خود هنرمندان از لحاظ زندگي، چندان ممتاز نيست و در خيلي جاها در حدّ قابل قبولي نيست؛ کساني هم که در رشته‏هاي هنري سرمايه‏گذاري مي‏کنند، غالباً وقتي به چيزهايي پايبند هستند، نمي‏توانند بازده مالي داشته باشند. يقيناً بايد به اينها کمک شود؛ اگر کمک نشد، به سمت هر چيزي که بتواند پول را به سمت آنها بياورد و آنها را تأمين کند - به قول اصحاب سينما، «گيشه‏گرايي» - مي‏روند، که طبعاً اين هم در همه وقت چيز خوبي نيست. گرايش به مسائل جنسي و شهواني و امثال اينها در سينما، يک مقدار عاملش همين است. مي‏خواهند فيلم جاذبه پيدا کند، لذا يک مشت افرادِ بخصوصي را جمع مي‏کنند. متأسّفانه اين عيب بزرگي است که در بسياري از فيلمهاي ما ديده مي‏شود. آن نمونه‏هايي که دوستان گفتند، اصلاً قابل قبول نيست؛ کاملاً مردود است. البته اين چند فيلمي که آقايان به آن اشاره کردند، من هيچکدام را نديده‏ام. بحثِ سانسور نيست؛ بحثِ اين است که ما نبايد به ذهن و دل جوان چيزي را بدهيم که او را به سمت گناه و فساد مي‏لغزاند. اين غير از آزاد گذاشتن فکر براي انتخاب در مسأله‏اي است. شما مي‏دانيد که مسائل احساساتي به کسي فرصت انتخاب نمي‏دهد؛ انسان را به سمتي مي‏کشاند، بدون اين‏که قدرت انتخاب داشته باشد. اينها را من نمي‏پسندم. انسان در بسياري از فيلمها و کارهاي نمايشي مشاهده مي‏کند که براي جلوه دادن به کار، از جاذبه‏هاي جنسي استفاده مي‏کنند؛ در موسيقي يک‏طور ديگر؛ در بعضي از هنرهاي ديگر، طور ديگر. بايد به‏گونه‏اي باشد که هنرمند بتواند آزادانه هنر خودش را بدون اين اجباري که گفتم - اجبار به سمت مشتري طلبي - عرضه کند تا هنر، صحيح و کامل از آب درآيد.

اميدواريم که ان‏شاءالله، هم من و هم همه مسؤولان و هم شما هنرمندان عزيزي که در اين‏جا تشريف داريد، مشمول هدايت و رحمت الهي باشيم و دست کمک خداوند ما را پشتيباني و ياري کند. من دوباره از شما دوستان عزيز و برادران و خواهراني که زحمت کشيديد و به اين‏جا آمديد، تشکر مي‏کنم. اين فرصت مغتنم را به من داديد که از نزديک با شما مواجه شوم و اگرچه محدود و کم، اما از نظرات برخي از شما استفاده کنم. من احترام و ستايش خودم را نسبت به کساني که در عرصه هنر، دلسوزانه، مسؤولانه و متعهّدانه بذلُ تلاش و همّت مي‏کنند، عرض مي‏کنم و از آنها تشکر مي‏کنم و همچنين از کساني که کارهاي درخشان و باارزشي ارائه کرده‏اند - چه پيشکسوتهاي باارزش ما، چه جوانان نوباليده ما - سپاسگزارم. ان‏شاءالله همه شما موفّق و مؤيّد باشيد. از برادران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم که اين فرصت را تدارک کردند، صميمانه متشکرم.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا