احمد برزگری بافقی

با نگاهی به مواضع اخیر نماینده مردم بافق:

مهمترین اولویت دخیل عباس؛تامین اجتماعی یا امنیت جغرافیایی بافق؟
پس از گذشت ده روز از سخنان امام جمعه محترم بافق؛ مبنی بر پاسخگو بودن مسئولین مرتبط با تغییرات حوزه جغرافیایی بافق در پیشگاه الهی؛ دخیل عباس زارع زاده مهریزی با حضور در کنفرانس مطبوعاتی رسانه های بافق در خصوص عملکرد تامین اجتماعی کشور و ریاست فعلی آن سخنانی بر زبان جاری نمود که در جای خویش نیاز به درنگ بیشتر؛ تامل و اندیشیدن افزونتر دارد.
هرچند از زمانیکه دخیل عباس به بهارستان ورود کرده بیش از نیمسال می گذرد و در این مدت سرکشی مدوام از تمامی نقاط بزرگترین حوزه انتخابیه کشور ( از نظر جغرافیایی ) تحسین و تقدیر موکلینش را در پی داشته؛ لیکن مواضع وی در بیان مشکلات و مسایل مردم و ناتوانی ملموس وی در پیگیری مشکلات و مسایل این حوزه در سطوح بالاتر نظارتی و اجرایی؛ دخیل عباس را به گونه ای دچار فراز و نشیب در گفتار و عملکرد نموده است که گاها با شعارهای انتخاباتی وی رنگ و بوی دیگری دارد. نمونه این موارد را در بندر خشک و راه آهن بافق و همچنین قضایای اخیر بهاباد و چادرملو و نیز راه آهن یزد- شیراز ببینید.
ازسوی دیگر حضور کمرنگ دخیل عباس در جایگاه موافقان و مخالفان طرح ها و لوایح و حتی متذکرین به آئین نامه داخلی مجلس و نیز عدم بیان مواضع ملی نماینده بافق در راهروهای مجلس ؛از وی شخصیتی ساخته است که آرام می آید و آرام می رود.
آگاهان سیاسی بر این نظرند که شاید وی تاکنون فرصت و تربیونی برای گفته های سیاسی و اجتماعی خویش در سطح ملی نیافته که اینگونه تمام قد از شخصیتی حمایت می کند که به شنا کردن در خلاف مسیر آب شهره است.
اینکه سعید مرتضوی کیست و چیست و آینده کاری او در سیاست اقتصادی و قضایی و همچنین تامین اجتماعی به کجا می انجامد به هیچ وجه هدف این نوشتار نیست و نویسنده نیز با اعتراف به ناقصی علم سیاست از پیش بینی ؛ بنا ندارد در این حوزه وارد شود.
لیکن به همین مقدار بسنده می نماید که بازداشتگاه کهریزک در زمان قضاوت و ریاست سعید مرتضوی به دلیل آنچه که از آن بعنوان نابسامانی دستگاه قضا و اجرا یاد میشد بدستور مقام معظم رهبری (مدظله العالی ) برچیده شد و مجرمان محکوم شده در آن؛ به مکانهای دیگر منتقل شدند. درست این اتفاقات در زمانی روی می دهد که ایران اسلامی در میانه فتنه ۸۸ قرارداشت.
مرتضوی هرچند پس از مدتی؛ بر صندلی ریاست سازمان تامین اجتماعی تکیه زد لیکن هیچگاه نتوانست بزرگترین سازمان رفاهی و تامین اجتماعی ایران را از حواشی بوجود آمده دور نگه دارد؛ بلکه برعکس ریاست وی بر سازمان یا صندوق یا هر اسم دیگری که بر تامین اجتماعی ایران گذاشته شود؛ بعنوان نمادی از قانون گریزی و دور زدن قانونی شخص اول اجرایی کشور معرفی شده است.
اینها تنها پوسته ظاهری شخصیتی به نام سعید مرتضوی است که نماینده مردم بافق در چندین بند؛ از وی دفاع جانانه می نماید و او را بانی تحولات عظیم در تامین اجتماعی ایران می خواند و ضمن گلایه از همردیف شدن مرتضوی با ساکتین فتنه ۸۸ عنوان می نماید: مرتضوی بهای لجاجت عده ای را می پردازد که با شخص او مشکل دارند.
در اینگونه موارد از دخیل عباس انتظار اینست که با توجه به شرایط حساس جامعه ایران ضمن دقت بشتر در بکارگیری جملات؛ به روشنی عنوان نماید که در پیشانی مرتضوی چه دیده است که سایرین تاکنون موفق به دیدن آن نشده اند؟
ریاست جمهوری؛ استانداری؛ یا ….
دوما مرتضوی چه قدرت فوق تصوری را برای دخیل عباس ایجاد نموده که با نادیده انگاشتن آراء مختلف بیش از ۲۰۰ هزار موکل خویش اینگونه بی پرده و باصراحت اعلام مینماید که قدرت مرتضوی بیش از رئیس جمهور سابق است.
هرچند شخصیت زایی و شخصیت زدایی از بزرگان نظام اسلامی؛ هردو مذموم است لیکن بدتر از آن شیفتگی به شخصیت افرادی که یا گذشته چندان قابل دفاعی نداشته اند و یا آینده آنان به دلیل بی حساب و کتاب بودن علم سیاست؛ درپرده ای از ابهام باقی مانده است.
بگذریم …
دربحث حوزه جغرافیایی بافق واختلافات پیش آمده با همسایگان قدیم و جدید؛ دو نکته بیش از همه و پیش از همه؛ نیازمند بررسی همه جانبه و واکاوی علل آن در ریشه های سیاستی آن زمان است. اینکه درسال ۷۲ چه گذشت که حوزه جغرافیایی بافق دستخوش تغییرات اساسی شد با عنایت به مواضع روشنگرانه امام جمعه محترم بافق، می بایست مسئولین ذیربط فارغ از بومی و غیر بومی بودنشان ؛ ضمن توبه و طلب بخشش از خداوند متعال؛ به قصورات خویش در برابر افکار عمومی اعتراف نمایند و در جهت جبران تقصیرات اداری خویش ؛ به دیوان عدالت اداری احضار گردند تا به میزان آگاهی و تاثیر عملکرد خویش در تغییر حوزه جغرافیایی بافق پاسخگوی مردمی باشند؛ که حقوق آنان به دلیل این تغییرات؛ تضیع شده و عده ای در شهر مجاور از قبل آن به مکنت و شکوه رسیده اند و صاحبان اصلی این نظام اسلامی را؛ باجگیران از این نظام مقدس می خوانند و با نخوت و غرور؛ اینگونه عنوان می نمایند که حاضرند مردم بهاباد نیز از سهم چادرملو بهره مند گردند. براستی چرا نماینده بافق و بهاباد در برابر سخنان همتای اردکانی خود موضع روشنی بیان ننمود؟
دوم: نویسنده در نقشه راه بافق متذکر گردید که سریعترین راه برای دستیابی به توسعه متوازن ؛ معرفی توانمندان و صاحبان اندیشه بافقی در حوزه های مختلف اجرایی و قانگونگذاری است و اینک در تکمیل آن عنوان می نماید ارتباط با ذی نفوذان درحوزه های مختلف راه میانبریست که می بایست مسئولین بافقی بر ایجاد و تداوم این ارتباط نزدیک؛ کوشاتر باشند و با آنانیکه که تاثیر گذارند بیش از پیش راههای ارتباط را بگشایند و توانمندیهای بالقوه و بالفعل بافق را معرفی نمایند.
البته گام نهادن در این مسیر به دقت و وسواس بیشتری نیاز دارد تا برخلاف نظرات نماینده محترم بافق از توان بالفعل آنانی استفاده گردد که در جامعه ایران به خوش نامی و ثبات در تصمیم گیری مشهورند.
توصیه آخر اینکه:
به بزرگی آدمها، نگاه نکنید، آنها شما راخیره می کنند وامکان فهمیدن را از شما می گیرند. به خورشید نگاه نکنید چرا که هر وقت به آن خیره می شوید دیگر نمی توانید آن را ببینید و حتی بدتر از آن اینکه دیگر نمی توانید بینیید. نه خورشید را و نه هیچ چیز دیگر را. نگاه کنید ببینیدخورشید به کجا می تابد شما هم ، همسفر آفتاب شوید و با آن ببینید.

احمد برزگری بافقی

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا