خوابید برای همیشه...

پوستش کلفت بود. اما آن شب واقعا سرد بود. هرکاري کرد گرمش نشد. دويد. اما گرسنه بود و گلويش مي سوخت. گربه ها زير ماشين ها رفتند. پسرک هم رفت. آن جا گرمتر بود. خوابيد. صبح ماشين روشن شد و رفت. پسرک خوابيده بود... براي هميشه...
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا