رضا بردستانی

اصل44 قانون اساسی که از غنی ترین اصول اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است، نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را بر سه پایه دولتی، تعاونی و خصوصی ترسیم  می نماید. از آن جایی که نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی استوار است؛ با بهره گیری از تجربیات خصوصی سازی در ایران و جهان و با الهام گرفتن از روح کلی حاکم بر قانون اساسی، این قانون می کوشد زمینه ساز رشد اقتصادی توام با عدالت، کارایی، رقابت و آزادی فعالیت در اقتصاد ایران باشد.

اصل 44 قانون اساسی اما طرحی کاملا اقتصادی است و بعید می دانم قانون گذار برای اجرایی شدنِ این قانون در دیگر امورِ حکومتی پیش بینی هایی گره گشا، ارائه داده باشد اما و به آن دلیل که احزاب فاقد کارایی های لازم هستند و همیشه سهم خواهی بعد از به روی کار آمدن دولت ها، از داد گذشته به بیداد انجامیده است، همیشه و در همه حال شاهدیم این افراد در سایه هستند که برای مجریان واقعی نسخه می پیچند و مجریان واقعی بالاجبار باید مجری فرامین آدم های در سایه باشند.

در قانون قضایی ایران، آن جا که به مباحثی چون جرم و مجرمیت ورود پیدا می کنیم دو اصل را بسیار مهم می دانند؛ نخست دخالت مؤثر در فعلیت یافتن جرم و دیگر داشتن اختیار در انجام جرم. در همان جایگاه قضایی؛ قانونگذار، مجرمِ بلا اختیار را مشمول تبرئه، تخفیف و حتی کاهش تبعات جرم ارتکابی می داند. پس می بینیم دخالت مؤثر در انجام و نیز برخورداری از اختیار تا چه پایه اهمیت دارد. از آن جایی که افراد همیشه در سایه، نه دخالت مؤثرشان هویدا است نه اختیار انجام عمل، این سر در گمی به وجود می آید پس اعمال انجام شده مشمول کدامین برداشت منطقی است؟ این همان ریشه ی تاریخیِ«کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!» و اساسِ جمله ی معروفِ«نگذاشتند کارهایمان را انجام دهیم»است! یعنی عامل اگرچه به ظاهر از حداکثرِ دخالت مؤثر در انجام امور برخوردار است اما قوه ی اختیار در انجامِ امور کاملاً از او سلب می شود. این ها که نوشتیم اگرچه به ظاهر مشوّش است و لا یتچسبک! اما به قول آقای علی لاریجانی(ریاست قوه ی مقننه)اگر«اندک مایه هوشی!»باشد همه چیز مشخص است.

بارها نوشتیم و دیگر تکرار نخواهیم کرد اما از آن جایی که اساساً«خداوند متعال جای حق نشسته است!» و برای اثبات برخی ادعا ها ناگهان«شاهد از غیب می رسد»بالاخره آنان که«انگشت در کرده قرمطی می جویند»خود در کلاف سردرگم بی لیاقتی و بی کفایتی گرفتار خواهند آمد و به قول معروف«ناخواسته» اما«خداخواسته» آن چنان«دُم به تله می دهند» که دهان آدمیزاده از بُهت و تعجب برای مدت هایی مدید باز می ماند.

بگذارید قبل از رسیدن به اصلِ موضوع شما را در معرض حقیقتی تلخ قرار دهیم؛ بنا به قاعده ی احترام و رعایت ادب چون دوستی رسماً دعوت کرده بود، تنها و به قدرِ رعایت احترام در گردهمایی بزرگ خانواده ی خبر و اطلاع رسانی(جشن روز خبرنگار-باغ نمیر«صدری» تفت) حضور یافتیم. دیدارها تازه شد و حرف ها کم کم کشیده شد به جو رسانه ای موجود که بهتر شده است یا بدتر! چون اعتقاد داریم این«در» همان«در» است و همچنان بر همان«پاشنه» می چرخد دلیل دوستان را این گونه پاسخ دادیم:

«مگر نه این است که دهان به دهان می چرخد قبلی ها چه بودند و چگونه؟ مگر نمی گویند جوّ خوبی بر جامعه ی خبری حاکم نبود؟ مگر نمی گویند بازار«شاخ و شانه» و«تهدید» گرم بود و این را می راندند و آن را می نواختند؟» پاسخ شنیدیم آری! بر این مهم پای فشردیم که آزار دادن شخص از دو راه ممکن است: نخست این که راه کلامش را سد کنی، تهدیدش کنی، ارعابش کنی و... راه دیگر این که گوش مبارک را بر شنیدن حرف هایش ببندی و درست در جایی که باید قوه ی سامعه کارایی داشته باشد با لبخندی«ملیح!»با استعانت از قوه ی باصره! او را عمیق بنگری و او را در گودالِ تحمیق بیافکنی! ساده این که به جای پرخاش و تهدید حرف هایش را نشنوی اما به زعم خویش رندانه، راه های حرف زدنش را نیز سد نکنی!آن روز که داد سخن سر دادند که مفتخریم! می دانستیم بالاخره روزی این مفتخریم«ریشش در خواهد آمد و دندانش نمایان خواهد شد» و درست در سفر کوتاه جناب نوبخت این قضیه«درز پیدا کرد»

بازگردیم به گذشته، گذشته ای نچندان دور!

روزگاری نچندان دور وزیری از لبنان و به قصد شرکت در مجلسِ عروسی یکی از نزدیکانش(شما بخوانید خواهر زاده اش)مستقیم به یزد آمد آری مستقیم از لبنان به یزد!، دیگران در بوق و کرنا کردند وزیر برای فلان برنامه ی فرهنگی هنری آمده است! او آمد، نشست، گفت، خندید، به عروسی خواهرزاده اش رفت و فردای همان روز از راه زمینی و با اتومبیل هایی بسیار راهی دیار کریمان شد و الخ...

جناب سخنگوی خوش لهجه ی شیرین گفتار اگرچه زاده ی رشت است و دبیرکل حزب(؟)اعتدال و توسعه، اما خوب می داند وزنِ«اصفهانی های کابینه»، وزن قابل توجهی است حتی اگر رئیس محترم دولت یازدهم از اهالی سرخه ی سمنان باشد! او به خوبی می داند«ترکان»کیست و جایگاهش در تعاملات مدیریتی کجا است! او به خوبی می داند«ترکان»؛ اصالتاً و وکالتاً، قلباً و جسماً اصفهانی است! پس راهی اصفهان
می شود و سپس به شهرکرد می رود و اعلام می کند«رئیس جمهور دل پر دردی بابت زاینده رود دارد»ضلعِ سوم این سفر به یزد ختم می شود؛ سفری که قطعاً می بایست در سکوت خبری و در آرامش کامل به انجام برسد و می رسد اما با اطمینان به این مهم که بعدها ابعاد این سفر مشخص خواهد شد به این خلاصه بسنده می کنیم اگرچه آقای محمد باقر نوبخت سخنگوی شیرین گفتار کابینه هستند اما برای انجامِ امور اجرایی و ابلاغ برخی دستورات بیشتر نقشِ مرسل دارند تا رسول و این مقدار برافروختگی برخی از دوستانِ جامعه ی خبری بی دلیل است. دوستان عزیز خبرنگار ناراحت شده اند که چرا در جلسه ی شورای برنامه ریزی دعوت نشده اند یا راه ورودشان سد شده است البته به قول یکی از سایت های نزدیک به«روابط عمومی استانداری»: «تاکنون و در دولت قبل نیز در شوراهای برنامه ریزی و توسعه استان از خبرنگاران دعوت نمی شده است» یعنی این رسمی معمول و مرسوم است و این همان«در»ی است که قبلاً نگاشتیم همچنان بر همان«پاشنه»
می چرخد. از آن جایی که«مفتخریم که خبرنگار نیستیم!»چند جمله ای را معروض می داریم.

اولا آقای نوبخت بدترین زمان ممکن برای سفر به یزد را برگزیده اند! در ایامی که صغیر و کبیر داشتند به جامعه ی خبری«تبریک»می گفتند و آنان را«نصیحت» و«دلالت» می کردند که«چنین» باشند و«چنان»نباشند، «امانت دار»باشند و انعکاس دهنده ی«واقعیت»ها، درست در روزگاری که همه«قلم» به دست گرفته بودند و داشتند از«حرمت»قلم می نگاشتند، در میانه ی نشست ها و تجلیل ها و غیره این آقای خوش چهره، خوش سیما، خوش زبان و صبور! هوس سفر یزد به سرشان زد غافل از این که ...

بگذریم.

همه ی این ها و خیلی چیزهای دیگر برای نشان دادن برخی واقعیت ها مثل«ید بیضاء موسی»به دادمان رسید ما نمی دانیم جناب نوبخت برای چه به یزد آمده بودند، ما نمی دانیم چرا خبرنگاران دعوت نشدند ما نمی دانیم بالاخره این خبرنگاران عزیز و زحمت کش«محرم اسرار»هستند یا خیر اما یک چیز را خوب می دانیم؛

از آن جایی که نوشتیم و بر آن تأکید ورزیدیم که«مفتخریم که خبرنگار نیستیم» اما دیدیم و خواندیم پیام های رنگارنگ بسیاری در تعریف و تمجید جایگاه خبرنگار، رسالت جامعه ی خبری، نقش ارزنده ی قلم و بسیاری تعریف ها، تمجیدها، نصایح و دلسوزی ها که به جرأت می توانیم بگوییم هیچکدام رنگ و بوی حقیقت هم ندارد چه رسد به واقعیت داشتن پس ضمن دلجویی از عزیزان خبرنگاری که به جلسه ی فوق الذکر راه داده نشدند می خواهیم پیشنهادی بدهیم به جامعه ی خبری، خبرنگاران و اصحاب قلم و مطبوعات: چند روز دیگر هفته ی دولت آغاز خواهد شد هفته ای که رسانه ها می بایست پوشش دهنده، انعکاس دهنده و نمایش دهنده ی اقدامات یکساله ی دولت«تدبیر و امید» باشند در آن ایام و با تقلید از مدیرانی که برای شما پیام دادند، تبریک گفتند و کلی شما را نوازش کردند و از سختی های کار و حوزه ی فعالیتتان نوشتند شما نیز این کار را جبران خیر کنید یعنی در هفته ی دولت از همه ی مدیران شایسته، متخصص، لایق، امین، حافظ بیت المال، دلسوز جامعه و غیره به نحو احسن قدردانی کنید به قول آن شاعر محترم:

هر كس بد ما به خلق گويد/ ما چهره به غم نمي خراشيم

ما نيكي او به خلق گوييم/ تا هر دو دروغ گفته باشيم

و اما کلام پایانی:

خواندیم:

شرح صدر برای تولید خبر لازم است.

دیدیم:

گاف خبرگزاری... در حمله به استانداری یزد

به تماشا نشستیم:

گاف برادران ... در حمله به استانداری یزد

و حس کردیم لبخند و شادمانگی برخی را که بیایید و ببینید عده ای که فرق معاون اول و سخنگو را نمی دانند اسم خود را گذاشته اند خبر نگار! باید گریست به این نگرش چون همه می دانند خبر اگرچه باید صحت و سلامت داشته باشد اما عنصر خطا آن هم در سایه ی تعجیل امری بدیهی و کاملاً ناخواسته است. به راستی کدامین فعال خبری و اطلاع رسانی است که چنین خطاهایی از او سر نزده باشد؟ اگر به دنبال گاف هستید بگذارید چند نمونه گاف های اساسی را بر شمریم:

گاف یعنی یکسان بودن ادبیات خبر نویسی روابط عمومی استانداری با فلان سایت!

گاف یعنی قرار گرفتن خبر اختصاصی استانداری روی خروجی سایت... قبل از به نمایش در آمدن در سایت رسمی استانداری یزد!

گاف یعنی به تماشا نشستن خبری از فلان بازدید استاندار در سایت... و نیافتن همان خبر در صفحه ی اختصاصی استانداری

گاف یعنی شرح صدر نداشتن و دیگران را دعوت به شرح صدر داشتن!

گاف یعنی قرار دادن سکان حساس ترین جایگاه اطلاع رسانی به دست بی تجربه ترین!

گاف یعنی تشکیل دولت غیر انتفاعی زیر سایه تعاون و بخش خصوصی

گاف یعنی جمع بودن«شمع» و«گل» و«پروانه» از یک جای خاص

گاف یعنی اجرای اصل 44 قانون اساسی در بالاترین جایگاه اجرایی بدون در نظر گرفتن صلاحیت ها، شایستگی ها، تجربه ها، رزومه ها و غیره گویی عده ای آمده اند برای خصوصی سازی در بخش اجرایی دولت

گاف یعنی راه ندادن خبرنگار در جلسه ای که قرار است سیاست های کلان و حساس استان به بحث گذارده شود!

گاف یعنی توجه نکردن به چرایی برخی سفرها، دلیل برخی آمدن ها و منطق برخی بودن ها!

گاف یعنی به راه انداختن سایتی به نام بالاترین مقام اجرایی این سرزمین و بی توجهی به همه ی یادداشت ها

گاف یعنی ....

 

 

 


این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

value="http://www.macromedia.com/go/getflashplayer" />
مخاطبان آن لاین یزدفردا -فرداییان همیشه همراه یزدفردا در سراسر جهان

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
ا
  •  پایگاه خبری" یزدفردا" نظراتی را که حاوی توهین باشد منتشر نمی‌کند.
  • لطفآ از نوشتن نظرات خود با حروف لاتین خودداری نمائید.
  • نظرات ارسالی شما پس از مطالعه دقیق، به قسمتهای مختلف تحریریه ارجاع داده خواهد شد.
  •  ایمیل  "info@yazdfarda.com" پل ارتباطی مخاطبان با یزدفرد و آماده دریافت نظرات،گزارشها ومسندات خبری شماست.

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا