پیشوای مطلق ///شرحی برکتاب «فراتر از روش-آزمون و خطا-»

رضا بردستانی

آقا سیّد محمّد کاظم طباطبایی یزدی ، معروف به «سیّد» و «صاحب عروه»، از تبار امام دوّم شیعیان حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام ، بنا به اصحّ اقوال در سال 1253ق. در یکی از دهات یزد موسوم به کسنویّه(که اینک جزء شهر شده است)در خانواده ای کشاورز چشم به جهان گشود. پدرش : سیّد عبدالعظیم، که در زبان ها میر عظیم خوانده می شد، همچون سایر مردم ده به کار کشت و زرع مشغول بود و از لحاظ معیشت دنیوی، فردی متوسّط الحال و به اصطلاح خرده مالک بود. سیّد محمّد کاظم دو سال بیشتر نداشت که پدرش در اثر حادثه ای (سقوط از بالای درخت)جان باخت و از آن پس ، تحت سرپرستی عموها و عموزادگان مهربانش قرار گرفت....


علی ابوالحسنی(منذر) در کتاب پیشِ رو با پشتکاری قابل تحسین به کارنامه ی یکی از درخشانترین علما و مراجع تقلید شیعه در قرن معاصر پرداخته است که نوشته ی فعلی نگاهی است معرفی گونه به این کتاب ارزشمند.


بخش دهم:


دهمین بخش از بخش های چهارده گانه ی این کتاب به طور اختصاصی به نقش و اندیشه های سیّد در مواجهه با تمام عناصر تشکیل دهنده ی انقلاب مشروطیت می پردازد. تمام عناصر از آن جهت که سیّد در معرض ریزترین تا کلی ترین مسائل این خیزش آزادی خواهانه قرار دارد و در مقاطع مختلف زمانی به فراخور واکنش های متفاوتی از خود بروز می دهد که در این بخش به اجمال به آن پرداخته شده است.

مراحل سه گانه ی برخورد سیّد با مشروطه عنوان کلی بحث در این بخش از کتاب مورد بررسی است که به این صورت تقسیم بندی می شود:

1- موافقت«مشروط»با مشروطه

2- چالش(فزاینده)با جناح تندرو و سکولار مشروطه

3- امتناع از تأیید اصل مشروطه ی وارداتی(به دلیل «بحران زایی»آن در ایران آن روز)

البته ورود به این بحث که اساساً این گونه تقسیم بندی صحیح است یا خیر و یا اصالتاً اندیشه های یک مرجع عالیقدر در این تقسیم بندی سه گانه مرزبندی می شود را به بزرگان و دانندگان اهل فن وا می گذاریم امّا به نظر این جانب این گونه خط بندی و مرزبندی به صورت این ولاغیر! در مورد کسی که بار علمی و اندیشمندی او کهکشان دانش را درنوردیده است چندان نمی تواند به مستندات تاریخی نزدیک باشد چه، اساساً با مطالعه در بخش های ابتدایی این کتاب به این مهم واقف خواهیم شد که سیّد در ورود به مباحث صرفاً سیاسی و حاشیه دار با احتیاط و احاطه ی کامل برخورد می نموده است. در چندین اظهار نظر که در نگاه اوّل آن را می توان موافقین و مخالفین دانست دو طرز فکر کاملاً متضاد به چشم می خورد:

- در فصول ابتدایی خواندیم که برخی سیّد را به کناره گرفتن و محطاط بودن موصوف می دانستند و حتی در قضیه ی امین السلطان و عین الدوّله به عینه مشاهده می نماییم که به نام تجربه ی تلخ در برخورد با مسائل سیاسی و اجتماعی یاد می شود.

- در ابتدای همین فصل می خوانیم: «در قضیه ی مشروطیت، او موافق نبود و در آن جا جدّا مخالفت خود را ابراز و .... مهدی بامداد/شرح حال رجال ایران6/251»و «در اوان طلوع مشروطه در ایران، بر عکسِ آخوند خراسانی ، خویشتن را از ورود در آن برکنار کشید... مکارم الآثار4/1321-1322»

نویسنده در ادامه با یک نگرش علمی و با تکیه بر استنباطات جامعه شناختی و روانشناختی این گونه بحث را دنبال می نماید که سیّد اگر هم چندگانگی رفتاری در مورد عصر مشروطه داشته است شاید جامعه را آماده احساس نمی نموده است و شاید خودِ طرح را شفاف نمی دانسته است و آن را دو پهلو، چند پهلو و یا اساساً ناکارآمد می دانسته است.

مع الوصف باید پذیرفت سیّد با احتیاط و یا با هر اندیشه ی دیگری ماهیّتاً مشروطه را با دلایل ذهنی خود البته بسته به داشتن برخی شرایط و خصایص پذیرفته بوده است و همراه با تکامل و یا انحراف آن موضع گیری هایی در شأن خود ِ مشروطه از خود بروز می داده است. نویسنده البته به نظر می رسد بجای دخالت دادن آراء و نظرات خود بیشتر به این سمت و جهت حرکت نموده است که هر آن چه در میان اسناد خود داشته است را بی کم و کاست ارائه نماید و قضاوت و برداشت را بر عهده ی خواننده واگذارد. در این بخش نیز چونان تمامی بخش های کتاب اسناد و مدارک زیادی را برای مستند نشان دادن نتیجه ی تحقیقات خود ارائه نموده است که در نوع خود قابل توجّه می باشد.

سیّد در یک مورد که در ماه های نخست تأسیس مجلس شورای صدر مشروطه، از او پیرامون مجلس مزبور استفتایی به عمل می آید می نویسد: «در صورت موافقت مجلس با شرع محمّدی صلی الله علیه و آله، و اسلامیّت و دیانت اهل آن، بسیار خوب است. ان شاء الله تعالی عموم مسلمین همراهی خواهند نمود، کم اینکه در سابق نوشته ام.»در موضوع مشروطه آن گونه که از متن کتاب حاضر بر می آید یکی از دلایل عمده ی وجود اختلاف دیدگاه بین صاحب عروه و آخوند خراسانی را می توان در نوع دیدگاه و تفکّری که در مواجهه با شروع مشروطه داشته اند جستجو نمود.

در این بخش اگرچه نویسنده تکیه ی اصلی خود را بر داشته ها و مستندات نهاده است امّا همین پراکندگی اسناد و مستندات به پراکندگی مطلبی که از درجه ای بالا برخوردار است دامن زده است و به نوعی این بخش را از صلابت و استحکام لازم انداخته است که باید دید نظر نویسنده ی محترم در این تشتّت چه بوده است و چرایی انجام یا بروز آن را در جایی که دیدگاه نویسنده را شامل می شود جستجو نمود امّا علی القاعده نباید یک مبحث آن هم با این درجه از اهمّیت این گونه دچار تنوّع نوشتاری و چندگانگی استنادی شود.

در این بخش نویسنده تمام سعی خود را بر پایه ی همان تقسیم بندی سه گانه نهاده است و با ذکر دلیل و مستندات سعی نموده است به نوعی به تعارض با نظراتی که در ردّ ِ اندیشه مندی سیاسی سیّد ایراد شده است و یا کسانی که سعی داشته اند نقش سیاسی سیّد را کمرنگ جلوه دهند نگاشته شده است و باید اذعان نمود تا حدّی در این امر موفّق بوده است. جمله ای که از قول آقا ضیاء عراقی نقل می شود به عمق نگاه سیّد توجّه دارد آن جا که فریاد بر می آورد : «من نمی گویم مشروطه نباشد؛ من می گویم با این اشخاص، مشروطه نمی شود.»

در نتیجه گیری از این بخش می خوانیم:« برخی از مورخان مشروطه، به سیّد تهمت ریاست خواهی زده و انتقاد وی از روند مشروطیت را جنبه ی دفاع از استبداد و همسویی با دربار قاجار داده اند. به رغم ادّعای این گونه افراد، تلقّی مورخانی چون مهدی بامداد، معلم حبیب آبادی، و مؤلف احسن الودیعه در باره ی سیّد ، حاکی از آگاهی و بصیرت وی در مواضع انتقادی خویش نسبت به مشروطیت است. بحث های گذشته پیرامون زهد و پارسایی و همچنین مواضع سیّد در مقاطع مختلف تاریخ مشروطه نیز کاملاً روشن می سازد که صاحب عروه، با مشروطه ی اصیل ایرانی(مشروطه منطبق بر بنیاد های فکری و سنن ملّی و اسلامی ایران، که به جای «ساختار شکنی»و «بحران آفرینی»، به نحو پخته و مدبّرانه، به حلّ مشکلات و اصلاح کژی ها و نابسامانی ها بپردازد)مخالف نبود؛ مخالفت وی ، عمدتاً متوجه مشروطه ی سکولار، یعنی مشروطه ای بود که تقی زاده ها سنگش را به سینه می زدند و متأسفانه می زدند و متأسّفانه با جوّ سازی ها و غوغا گری های خویش برخی عناصر ضادق در بین روحانیت ایران و عراق را نیز ـ طوعاً و کرها ًـ به دنبال خویش می کشاندند. چه آن را هم به زیان اسلام می دید و هم به زیان ایران»

نویسنده در ادامه و در زیرِ عنوانِ روشن شدن حقایق و موج ندامت ها می نگارد: «در اسناد بجا مانده از سیّد نامه های متعدّدی از مردم به وی وجود دارد که اظهار داشته اند در اوایل مشروطه تحت تأثیر تبلیغات، از ایشان بدگویی کرده و حتّی از تقلید از ایشان روی گردانده اند ولی اکنون با گذشت زمان، رو شدن دست ها و دسیسه ها، فهمیده اند که خطا کرده و حال ضمن درخواست حلالیت، اجازه می خواهند که مجدّداً از وی تقلید کنند...» سیّد در ادامه حتی به عنوان سنگ صبور خلق در عصر مشروطه معرفی می شود.

در ادامه با دو حکایت و مقطع تاریخی مواجه می شویم که هر دو به نوعی با آشوب استرآباد در ارتباط می باشد. پانوف بلغاری، محور آشوب در استرآباد و نامه ی بی امضاء و تکان دهنده ی یکی از اهالی استرآباد؛ فارغ از اصل حکایت که می توان با مراجعه به کتاب حاضر و نیز تاریخ عصر مشروطیت این دو عنوان یاد شده به یکی دیگر از نقش هایی که سیّد در عصر و زمانه ی خود ایفاء نموده است واقف شد. در قسمتی از نامه ی مورد اشاره می خوانیم:


« هو

عریضه به حضور مبارک مستطاب فرید الفقهاء العظام، علم الاعلام، ..... تصدّق وجود مبارک شوم. وضع استرآباد دو سه سال است کمال اغتشاش را دارد، به جهت امر مشروطه، نه عصمت باقی و نه ثروت و نه شرف و نه امنیّت. به واسطه ی اشتباه کاری بر حجج اسلام(آخوند خراسانی، میرزا حسین تهرانی و شیخ عبدالله مازندرانی) و انتشار بعضی نوشتجات جعلی از ناحیه ی آن بزرگواران به چه طوری هرج و مرج و .... کار به جایی رسید که جمعی از نصارا را احضار به استرآباد نمودند و به اسم مجاهدین، چهار قسم لباس برای آن ها تهیه دیدند: یکی لباس اهل علم، یکی لباس درویشی، یکی لباس تاجری، و یکی لباس ارمنی. به طوری در ورود این ها توقیر و تجلیل کردند که اگرشهید و علامه وعلم الهدی بلکه معصوم ورود می کرد این طور احترام نمی کردند.... چون «التّقیه دینی»، محض استحضار خاطر مبارک عرض شد. اسم چاکر لازم نیست، بعد عرض می شود. استدعا آن که از طلاب استرآبادی ، صدق و کذب را جویا شوید.»در این دوران از این دست نامه ها بسیار به سیّد نوشته می شد که نمونه هایی دیگر به تناوب در کتاب مکتوب و مستند شده است. نامه های ارسالی نشان از این امر دارد که سیّد به صورتی فراگیر به عنوان مأمنی برای تظلم خواهی و پشتبانی جمعیت ضعیف زمانه مورد اعتماد و نظر بوده است .

در ادامه و تحت عنوان تندی مشروطه خواهان به آن روی سکّه ی مشروطه خواهی بر می خوریم که فساد و انحراف مشروطه خواهی به حدی فراگیر می شود که رودر روی صاحب عروه قرار می گیرند و در برابر مواضع استوار سید به عنوان مرجعی محبوب و پر نفوذ، آن گاه که در انتقاد از مشروطه ی سکولار و حامیان دین گریز(بل دین ستیز)آن لب به اعتراض می گشاید، طبعا نگرانی و خشم آن جماعت را به شدّت بر می انگیخت و به طیفی گسترده از واکنش های تند و خصمانه بر ضدّ ِ ایشان وا می داشت؛ واکنش هایی که از توهین و هتّاکی و تهدید و ترور ، تا تبلیغات سوء و شایعه پراکنی تحریف واقعیات و حتی جعل سند به نام ایشان را شامل می شد. این واکنش ها در قالب هایی چون ؛ تبلیغات سوء علیه سیّد ، جعل اسناد و تحریف حقایق بر ضدّ ِ سیّد، توهین و آزار یدی به سیّدو تهدید سیّد به ترور به منصّه ظهور و بروز می رسید البته به رغم همه ی فاشر ها، آزار ها و تهدید ها، سیّد بر تشخیص قاطع دینی و سیاسی خویش کاملاً استوار ماند و داغ یک لحظه عقب نشینی از مواضع اصولی خویش در برابر عناصر تندرو و سکولار را بر دل مخالفان نهاد. مهدی بامداد در کتاب شرح حال رجال می نویسد: «در قشیه ی مشروطیت، او موافق نبود و در آن جا یعنی نجف جداً مخالفت خود را ابراز و اظهار می داشت. برای این موضوع، زمانی قصد کشتن او را داشتند ولی موفق نگردیدند و او با هیچ گونه ترسی بر مخالفت خود استوار بود6/251».

نویسنده در ادامه اگرچه بر استوار بودن و پایدار ماندن سیّد بر مواضع خود تأکید بسیار دارد اما در قسمتی دیگر به سماحت و سعه ی صدر سیّد نسبت به مخالفان نیز اشاراتی می نماید و می نویسد: «اسناد و مدارک تاریخی موجود نشان می دهد که مرحوم سید هر جا و هرگاه که جزماً احساس تکلیف شرعی می نمود اقدام می کرد و بر روی مواضع خویش نیز می ایستاد و با جو سازی گروه های فشار، و توهین ها و تهدید ها و آزار ها ی مخالفین، صحنه را خالی نمی کرد و در عین حال ، نسبت به آن چه که به شخص او مربوط می شد، سعه ی صدر و گذشت بسیار نشان می داد». علاوه بر این سعه ی صدر و گذشت سیّد نسبت به مشروطه خواهان مستقل و معتدل تفقدی پدرانه داشت و با این نحوه ی رفتار اثبات می نمود که حرکات آزادی خواهی و عدالت گستری را به صورتی منطقی و همه جانبه حمایت و حتی پشتیبانی می نماید.


بخش یازدهم:


چند نکته ی اساسی پیرامون مواضع سیّد در عصر مشروطه:

- سیّد و آخوند خراسانی

- سیّد و شیخ فضل الله نوری در عصر مشروطه

- بیت سیّد در تهران؛ فعال در صدر مشروطه

- نامه های فرزند صاحب عروه به پدر در مشروطه ی اوّل

- آیت الله حاجی میرزا ابوتراب شهیدی قزوینی مؤلّف «تذکره الغافل»

یازدهمین بخش از کتاب فراتر از روش که ادامه ی مباحث بخش دهم محسوب می شود به صورتی فراگیرتر به اثرات و مواضع مختلف سیّد در عصر مشروطه می پردازد که تحت عناوین ذکر شده ی بالا به آن پرداخته شده است.

در بحث سیّد و آخوند خراسانی نویسنده به درستی اشاره می نماید که اگرچه این عالم بزرگ بر سر تشخیص موضوع اختلاف داشتند اما در اصول متحّد و یکپارچه بودند و اندک اختلافی هم اگر وجود داشت بر سر روش بود و نه اصول ! کم این که آیت الله العظمی بهجت نقل می نمایند که: بعد از جریان مشروطه و روی کار آمدن آن، از مرحوم سیّد محمّد کاظم یزدی سؤال شد که مخالفین شما چطورند؟ فرمود: مخالفت ما با آن ها در کبرَیات نبود؛ نزاع، موضوعی و صٌغروی بود. و این بدان معنی است که ؛ بر سر احکام و مصالح ملت(قبح ظلم، حٌسن ِ عدالت، لزوم حفظ استقلال کشور و پیشرفت و تعالی آن) اختلافی با هم نداشتیم؛ اختلاف بر سر چگونگی تحقّق این امور (با هزینه ی کمتر و موفقّت بیشتر)بود... و صد البته باید اذعان نمود که آخوند خراسانی احترام خاصّی برای سیّد همیشه و در همه حال قائل بودند که برای نمونه به چند مورد آن اشاره شده است.

در ادامه و آن گاه که به بحث سیّد و شیخ فضل الله نوری در عصر مشروطه پرداخته می شود به خوبی به این نکته پی می بریم که این دو دغدغه و درد مشترک داشته و همسویی آنان در ستیز با مشروطه ی سکولار کاملاً مشهود و معیّن بوده است کما این که مورّخان به همگامی و همراهی شیخ و سیّد در تقابل با مشروطه (سکولار)تصریح دارند.

در ادامه ی این بخش از کتاب می خوانیم: «محمد علی تهرانی (کاتوزیان)، از فعالان عصر مشروطه و مخالفان سیاسی شیخ و سیّد ، د رتاریخ خویش کراراً این نکته را مطرح می سازد که صاحب عروه نسبت به مشروطیت ، در اوایل امر، بی طرف بود و با ورود شیخ فضال الله نوری به پهنه ی مخالفت با مشروطه خواهان، او نیز به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان پرداخت و در این راه تا پایان استوار ماند. کسروی نیز می نویسد: در نجف سید کاظم یزدی که یکی از مجتهدان بنام و خود از رده ی آخوند خراسانی و حاجی شیخ مازندرانی می بود و دسته ی بزرگی از ایرانیان به او تقلید می داشتند، راه حاجی شیخ فضل الله را پیش گرفت با مشروطه دشمنی نشان می داد.»در ادامه برای نشان دادن هر چه بیشتر این همسویی به حمایت سیّد از شیخ و یاران وی در تحصّن حضرت عبدالعظیم اشاره می شود.

در این بخش نیز چون بخش های پیشین نامه نگاری های زیادی که انجام گرفته است مورد استناد قرار می گیرد که در نوع خود زیبا، آموختنی و جالب توجّه نشان می دهد که به نظر اینجانب این نوع نگارش کتاب که مکتوبات قدیمه را برای استناد در بر می گیرد به زیبایی و خوانش کتاب کمک های شایانی می نماید.

در ادامه ی این بخش و آن جایی که به فعالیت بیت سیّد در صدر مشروطه در تهران می پردازد با اشاره به نامه های فرزند سیّد به پدر راجع به مشروطه و شیخ فضل الله مروری نیز بر حیات علمی و سیاسی سیّد احمد طباطبایی به تفصیل می پردازد و می نویسد: آقا سیّد احمد در تهران به مباحثه و تدریس علوم دینی اشتغال داشت که موج جنبش عدالتخواهی(با شعار عدالتخانه)سر بر داشت و روند پر نشیب و فراز حوادث، پس از یک سال و چند ماه به تأسیس مجلس شورا و نظام مشروطیت انجامید. و در ادامه به نقش سید احمد، ارتباط با شیخ فضل الله و نامه نگاری های او اشاره و استناد می نماید. نامه های سیّد احمد به پدر در عصر مشروطه حال و هوای تاریخی تحلیلی به این بخش داده است که از چندین جهت حائز اهمیت است. سیزده نامه از سید احمد به پدر حاوی مطالب و دیدگاه هایی است که گاه در لا به لای آن می توان به ظرایف این عصر و نیز فراز و نشیب انقلاب مشروطه پی برد . برای نمونه نگاهی می اندازیم به یکی از نامه های سید احمد به پدر:

«نامه ی اوّل (شوّال 1324)

وضع طهران، بلکه کلّیه ی ایران، زیاده از حد مغشوش است. مجلس شورای ملی دائر، ولی عن قریب مفاسدی از آ« ظاهر خواهد شد که دیگر از دین اسلام اسمی و اثری باقی نخواهد ماند. اسم آن عدالتخانه، ولی واقع آن، محلّ تأسیس ظلم و محق دین است....ظاهراً بنا دارند از علماء نجف در این باب ، تقویت و تصدیق و تصویب کار خود بخواهند. لابد عنوان مطلب را به وجه خوش صورتی خواهند کرد و تعریف و توصیف عدالت را خواهند کرد کما این که در اینجا اگر کسی یک کلمه حرفی یا خدشه ای در جهات مجلس بکند هو هو می کنند و بدگویی می نمایند که این دشمن عدالت است . غرض آن که کلمهٌ حق یریدون بها باطلاً.... غرض آن بود که خاطر مبارک را مسبوق سازم که در تکلیف، بصیر بوده باشید. این روزها خیال دارند اعانه ای جمع نمایند که قرض دولت داده شود و از بقیه ی آن هم بانکی ساخته شود برای دولت ایران که هر وقت پول خواسته باشد نباید از خارجه قرض کند. این کار اگر بر وجه صحت و امانت بشود خوب است زیاده جسارت است...»


ادامه دارد......



  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا