پاسخی جامع  از مقام معظم رهبری  به کسانی که می گویند همۀ زندگی ما گریه است؟

یزدفردا :مطلبی خواندنی و زیبا با عنوان"
اصل ضحک ایرادی ندارد، اشکال در زیاد خندیدن است"به نقل از آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری  در شرح حدیثی از امام موسی کاظم (ع) منتشر شده است که در آن ضمن پرداختن به بحث خنده از نظر اسلام  پاسخی به این شبهه که "همه زندگی ما گریه است؟" داده شده است . 

 فی الکافی، عن الکاظم(علیه‌السلام) قال: کان یحیی بنُ زکریّا یَبکی و لایَضحَک و کان عیسی یَضحک و یَبکی، و کان الذی یَصنع عیسی أفضل من الذی کان یَصنع یحیی.

این باب را مرحوم فیض به باب الضِّحک نامگذاری کردند (خندیدن)، در این باب روایات متعدّدی در مذمّت ضحک و خندیدن است، مثلاً: کثرةٌ الضِّحکِ تُمیتُ القلب، پیداست اصل ضحک ایرادی ندارد، اشکال در زیاد خندیدن است.

یا کثرةُ الضّحک تمیثُ الدین کما یمیث الماء الملحة. إماثَة به معنای آب‌کردن است، یک چیزی مثل قند را در آب حل کردن، به این اِماثة می‌گویند.

این روایتی که ما می‌خوانیم این است که: حضرت یحیی بن زکریا بسیار گریه می‌کردند. اینکه حضرت یحیی گریه می‌کردند، به این معناست که عبادت و توجّه و تذکّر ایشان همراه با گریه بود. در زندگی هم، در معاشرت معمولی هم خنده نمی‌کردند.

امّا حضرت عیسی(علیه‌السلام) در معاشرتها، در زندگی‌شان به طور متعارف هم می‌خندیدند و هم گریه می‌کردند.

در بین بزرگان اهل معنا و اهل معرفت و اهل سلوک که از فقهاء هم هستند- نه عوام الناسی که ادّعای سلوک می‌کنند- مثل آقامیرزا جواد آقای ملکی تبریزی، مثل مرحوم شیخ محمد بهاری، مثل آخوند ملاحسینقلی همدانی که اینها مجتهدین بزرگند، هر کدام در حدّ مرجع تقلیدند، لکن رشتۀ سلوک و دنبال تهذیب نفس و تهذیب غیر از بزرگانی بودند، که هر یک از اینها، معادل با یک حوزۀ علمیه در یک دوره است.

اینها هم حالشان مختلف بوده.

نقل می‌کنند مرحوم آقا میرزاجواد آقای ملکی اهل گریه و بکاء بود. سحر که بیدار می‌شد و به آسمان نگاه می‌کرد، گریه می‌کرد. نگاهش به آب می‌افتاد که وضو بسازد، گریه می‌کرد. در اثنای وضو گریه می‌کرد.

قبلاً عرض کردم، که ایشان شعر حافظ را در قنوتشان می‌خواندند و گریه می‌کردند.

یا مرحوم سیداحمد کربلایی که معروف به سیداحمد بکّاء بودند و از شاگردان برجستۀ مرحوم آخوند ملاحسینقلی و معاصر آخوند و مرحوم آقا سیدمحمدکاظم یزدی و در حدّ مراجع بوده‌اند، بعد از فوت آخوند افراد زیادی خدمت ایشان آمدند و درخواست پخش رساله از جانب ایشان داشتند که ایشان قبول نکردند.

پدربزرگ ما مرحوم آقاسیدهاشم نجف‌آبادی نقل می‌کردند: وقتی نجف بودیم و شبهای چهارشنبه دیروقت که از مسجد سهله برمی‌گشتیم، صدای گریۀ سیداحمد را وقتی از جلوی منزلشان رد می‌شدیم می‌شنیدیم! ایشان بلند بلند گریه می‌کرد.

عدّه‌ای از بزرگان اهل گریه بودند.

آن طرف قضیه هم مثل مرحوم آقاشیخ محمد بهاری، اهل گریه و اهل شوخی بودند. اگر مکتوبات ایشان را ملاحظه کنید که چند سال است، چاپ می‌شود و خیلی خواندنی است.

این نامه‌ها، سرتا پا معنویت و روحانیت است، لکن همراه با مزاح. مزاح هم در همین نامه‌ها وجود دارد، خود ایشان هم همین‌طوری بوده (آن‌طور که ما شنیدیم). قبر این بزرگوار در شهرستان بهار از توابع همدان است.از نجف که آمده بودند، در آنجا از دنیا رفتند.

بنابراین، در بین اهل سلوک و اهل معنا و اهل معرفت و اهل روحانیت هم همین دو شکل وجود دارد، این، ایرادی ندارد.

اینجا می‌فرمایند: حضرت یحیی بن زکریا اهل بُکاء بود، حضرت عیسی اهل ضحک و بکاء بود، بعد در ادامه می‌فرمایند: این کاری که حضرت عیسی انجام می‌دادند که هم در کارشان گریه و رقّت قلب بود و هم در کارشان ضحک و خنده بود، این، افضل است.

اینها معیارهای خوبی به دست می‌دهد. حال، یک عده‌ای افتادند به جان این مراسم ما، البته سالهاست، که گله‌گذاری می‌کنند که همه‌اش گریه، همه‌اش گریه! مگر همه‌اش گریه است؟

مردم زندگی‌شان را می‌کنند، خنده‌شان را، شوخی‌شان را، بازی و ورزششان را دارند، اگر خیلی مقیّد باشند، همۀ روز عاشورا یا شب آن را و اگر خیلی مقیّد نباشند ساعتی از روز یا شب را در ایام محرّم گریه می‌کنند.

آیا این، معنایش این است که همۀ زندگی ما گریه است؟ حتّی این اعتراض و انحراف، در ذهن آدمهای حسابی هم می‌افتد و از زبان اینها هم جاری می‌شود!

این همه خنده، این همه شوخی، این همه بازی، این همه مسابقه، همه چیز هست، آن هم هست. آنها دلشان می‌خواهد این حالتِ معنوی که در بُکاء وجود دارد، آنها می‌خواهند این، نباشد.

مرحوم آقای بهجت(رضوان‌الله‌علیه) می‌فرمودند: انسان در حال نماز توجّه می‌کند، احساس می‌کند در مقابل خدای متعال هست، قهراً حالت بُکاء به انسان دست می‌دهد.

حق می‌گویند، همین‌طور است. یک چند لحظه‌ای، چند دقیقه‌ای این حالت را در خودتان نگهدارید، خواهید دید حالت بُکاء به شما دست می‌دهد.

این حالت، نورانیت است، چطور این را انسان از دست بدهد؟

یا اگر انسان به فکر ائمّه(علیهم‌السلام) و مصائبشان، جهادشان، صبرشان بیفتد و گریه کند، آیا این بد است؟

این خیلی خوب است، این متعادل‌کنندۀ زندگی است، نه اینکه منفی نیست بلکه کاملاً مثبت است، اگر نباشد بد است. برخی دلشان می‌خواهد همه‌اش خنده باشد.

طَرَب افسرده کند چون که ز حدّ در گذرد            آب حیوان بکشد نیز چو از سر گذرد

هیچ خوب نیست برای یک جامعه، که همه‌اش در حال غفلت، خنده، قهقهه، بازی و شوخی باشد.

هیچ ملّتی این‌طور نیست، همۀ ملّتها غم دارند، شادی دارند. حرف زدن از روی نفهمیدگی که انسان گاهی مشاهده می‌کند، نتیجه‌اش این است.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا