امروز صبح  مدیر کل جدید ارشاد استان معارفه خواهد شد :درد دل های فرهنگی که می خواستیم مدیران ارشد استان بخوانند اما ...........

یزدفردا : امروز صبح جناب عبدالحسینی به عنوان مدیر کل جدید فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد معرفی خواهد شد و سکان مهمترین نهاد فرهنگی استان را در دست خواهد گرفت و جناب عالیشوندی که مدتی است سکاندار فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس شده است از اصحاب فرهنگ و هنر   استان یزد خداحافظی خواهد کرد .

اینکه سکانداران ارشاد استان چه اندازه در تصمیمات کلان فرهنگی استان تاثیرگذار خواهند بود و تصمیم سازان و تصمیم گیران اصلی فرهنگ استان چه  کسی باید باشد خود نیز سئوالی است که شاید بی پاسخ مانده است اما نکته ای که جای سئوال دارد این است که چه کسی باید درد دل های فرهنگیان و هنرمندان استان را که از سر دلسوزی بیان می شود بشنود و در تصمیم گیری ها ترتیب اثر دهد .
بر حسب وظیفه در یزدفردا درد دل هایی را انعکاس دادیم که نشانی از شنیده شدن آنها ندیدیم و هیچ متولی فرهنگی از یزدفردا سئوال نکرد که برای چه و برای که گفتید اما ما بر حسب وظیفه باز نشر آنچه تا کنون پیرامون فرهنگ گفتیم  و در 5 قسمت درددل فرهنگی منتشر کردیم در آستانه حضور مدیرکل جدید ارشاد منتشر می نماییم امید آنکه حداقل مدیران ارشد تصمیم گیر استان بخوانند .

جدایی مدیران ،مجریان و تصمیم سازان فرهنگی مار ا به کجا می برد

در خبر ها خواندیم :
((رييس جمهور كشورمان در قالب سفر استاني امروز صبح براي مردم تهران جلسه‌ ديدار عمومي گذاشت.

به گزارش ايسنا دكتر محمود احمدي‌نژاد صبح امروز در يكي از محلات جنوب تهران حضور يافت تا طي جلسه‌اي با مردم اين منطقه ديدار عمومي داشته باشد.

قرار است در اين برنامه تعدادي از مردم شهر تهران با رييس جمهور ديدار كرده و مشكلات خود را در ميان گذارند و رييس جمهور نيز پس از بررسي‌هاي لازم، دستور رفع مشكل اين افراد را صادر مي‌كند.

اين برنامه در قالب سفر استاني رييس جمهور براي شهر تهران ديده شده است و هم‌اكنون در حال اجراست. ))

کاش این کار در استان یزد حد اقل با برگزاری یک جلسه پرسش و پاسخ توسط خبرنگاران یزدی از رییس جمهور انجام می شد کاش این کار در استان یزد در قالب نشست پرسش و پاسخ با مدیران استان برگزار می شد اخه یادم هست سفر قبل که سفر فرهنگی رییس جمهور بود برای یکی از جلسات فکر کنم کارگروه فرهنگ بود برای مدیران فرهنگی کارت صادر کردند گفتند معلوم نیست به شما اجازه حضور در جلسه را بدهند اماده باشید اگر اجازه دادند هم فقط اجازه حضور است انجا شما نباید صحبت کنید خوب برماکه گذشت و لی اگر سفر چهارمی در راه است از مسئولین استان می خواهم این پیشنهاد حقیر را جدی بگیرند مطمئن باشید مدیران استان سوالات جدی و دلسوزانه ای دارند که باید با رییس جمهور خود مطرح کنند که البته این سئوالات تخصصی و و از سردلسوزی در رابطه با  مشکلات مردم خواهد بودو  تاثیر خواهد کرد و انشالله خیرو برکات فراوانی برای استان خواهد داشت به هر حال این انتظار زیادی نیست که برای مدیران استان به اندازه شهروندپایتخت شرایط فراهم کنند

مصادیق فرهنگی ریشه مظلومیت فرهنگی


شاید مظلومیت فرهنگ به خاطر تعریفش باشد،اگر فرهنگ را روش زندگی معنی کنیم.
مظلومیت فرهنگ
وقتی بیشتر خود را نمایان می کند که می گوییم ((فرهنگ و هنر)) یعنی هنر را از فرهنگ خود جدا می کنیم و البته این هم به خاطر تعریفی است که از هنر می کنیم که البته نمی خواهیم به هنر بپردازیم اما مهم است به این نکته اشاره کنیم که خیلی وقتها بعضی ها می خواهند هنر را با متولیان هنر بشناسند و این خود ظلمی دیگر به هنر و هنر مند محسوب می شود... این رشته را ادامه نمی دهیم چون که سر دراز دارد.
به هر حال ما در اکثر عرصه ها متخصص داریم ،و غیر متخصص یا اعلام نظر نمی کند یا اگر هم اعلام نظر کند خریداری ندارد اما این عرصه فرهنگ است که تا بخواهید متخصص که چه عرض کنم صاحب نظر قدر تمند دارد اینجا ست که هر که بر مسند قدرت است خود بهترین مصداقها و نیاز های فرهنگی را تشخیص می دهد و امربه اجرا می کند بیچاره انکه دو کلاس تحصیلات و تجربه فرهنگی و تربیتی دارد .
اخر شما بگویید چطور می شود ساختن یک جاده یا پل یا ساختمان متخصص می خواهد و دانش فنی دارد اما شناخت ، اداره و ارتقاء فرهنگ یک جامعه اینطور نیست هر کس از راه می رسد برای تربیت مردم برنامه می دهد در حالی که اگر بخواهد تفاوت تربیت و پرورش و بار اوردن و اموزش را بگوید به ناچا رمی گوید این کلمات مترادف هستند !!
نمی خواهیم به کسی ایراد بگیریم این دردل ها مخصوص زمان و مکان و شخص خاصی هم نیستد اما حرفهای نگفته ای است که به سینه  فشار می اورند .
متاسفانه پو ل فرهنگ دست کسانی است که با تشخیص خود نسبت به مصادیق فرهنگی انرا هزینه می کنند بارها با خود فکر می کنم کسانیکه دو کلاسی بیشتر در موضوع تعلیم و تربیت کلاس نرفته اند اینطور ناراحت می شو ند انوقت مقام والای ولایت حضرت ایت الله خامنه ای که بارها و بارها رهنمود های خود را بیان و تکرار و تکرار و تکرار کرده اند چه ؟ چرا لا اقل رهنمود های ایشان را در همه حوزه ها دستور عمل کار خود قرار نمی دهیم چرا از انها آگاه نیستیم راستی نظر اقا در عرصه موسیقی چیست؟ در عرصه تئاترو سینما چطور ؟ در عرصه کتاب ایا رضایت حد اقلی ایشان جلب شده است ؟ متولیان کتاب چه کسانی هستند ؟ چقدر انهارا دیده ایم؟ چقدر در سفرهای ریاست جمهوری به انها پرداخته ایم ؟خلاصه کنم که از این حرفها و درد دلها بسیار گفته شده و گفته خواهد شد !!
بعض وقتها در بعضی از جلسات که شرکت می کنیم می بینیم طرحی اورده شده و همه یک جورایی در تایید ان نظر می دهند و تصویب می کنند .برای همین است  ،که این جمله خیلی وقتها درست از اب در می اید (( آنجا که همه مثل هم فکر می کنند آنجا کسی فکر نمی کند ))
دلمان می خواهد متولیان قدرتمند و ثروتمند فرهنگ بیایند همه مصادیق فرهنگی را استخراج کنند و کد گذاری کنند و امتیاز بندی کنند و به هر کدام لااقل به اندازه خود بپردازند ((گر نباشد بیش کم هم کافی هست هیچ هیچ هیچ بی انصافی است)) به نظر می رسد در بسیاری از عرصه های فرهنگی به بهانه های مختلف یک رها شدگی و ول دادگی اتفاق افتاده و این قهر مسئولین و بی توجهی بعضی مسئولین به کام عده ای است که از فرصت استفاده کنند و با عنوان هنر و یا با عنوان فرهنگ هر کاری بخواهند انجام دهند و این قهر را ریشه دار تر کنند در صورتیکه ما برای اداره جامعه و تربیت افراد ان و ارتقاء فرهنگ به همه مصادیق فرهنگی احتیاج داریم که یک جامعه حد اکثری را پوشش دهیم . چرا که قطعا در همان عرصه هایی که بعضی ها برایش فقط خروجی فساد در نظر گرفته اند و در جلسات رسمی و غیر رسمی از ان بیزاری می جویند مقام معظم رهبری رهنمود و دستورالعمل دارند ،که اگر حمایت کنیم و همانها را بخواهیم از اهل موسیقی موسیقی و از اهل تئاتر تئاتر و از اهل قران قران بخواهیم ، اما باملاکهای رهبری و روش رهبری انوقت می بینیم چه اتفاقی می افتد.
عده ای می خواهند گزینشی عمل کنند مثلا می گویند من همه اسلام را قبول دارم این حجاب را نه ! یا همه اسلام را می پذیرم خمس را نه ! می گوییم این که نمی شود اسلام !! اینها بالهای پرواز یک هواپیما هستند که اگر یک از انها را نداشته باشی بقیه را هم فاسد و بی فایده کرده ای .
این مسئله در مورد ولایت پذیری در جامعه ما هم در حال رخ دادن است!!! گزینشی عمل کردن است که خون به دل عده ای می کند و یا نادرست فهم کردن البته منظور نویسنده  فتنه گران نیستد اما خیلی ها را شامل می شود که اگر به همان فرمایشات اقا عمل شود انها هم ولایتی خواهند بود و رضایتشان جلب می شود  انشالله!!

رابطه منفعت و فرهنگ

 

خیلی ها می خواهند کار فرهنگی کنند یا فرهنگی کارکنند به هر حال دوست دارند به فرهنگ وصل باشند مشکلی نیست اما مشکل انجا آغاز می شود که وقتی خوب به فرهنگ و ارتباطش با افراد نگاه می کنیم چند دسته را در طول تاریخ می بینیم

دسته اول کسانی بودند که خودشان خانواده و اموالشان را فدا کردند تا فرهنگ ساخته شود مثل امام حسین (ع)

و شهداو خیلی از افراد که خیلی از چیزهایشان را فدای ایجاد یا نگهداشت یا ارتقاء فرهنگ موجود کردند

دسته دوم کسانی هستند که دارند با کار برای فرهنگ (ایجاد یا نگهداشت یا ارتقاء) نان هم می خورند

دسته سوم کسانی هستند که دارند خود فرهنگ را می فروشند و نان می خورند منظور کسانی هستند که پول می گیرند تا برای فرهنگ کار کنند (ایجاد یا نگهداشت یا ارتقاء) اما درست برعکس عمل می کنند یعنی فرهنگ را از پویایی می اندازند سرکوب می کنند زمینه رشد ضد فرهنگ را به وجود می اورند اگر بخواید بدانید چرا چنین می کنند در جواب می توان گفت خوش بینانه ترین حالت ان این است که جاهل هستند و نا آگاهانه یا به عبارتی بر اساس دوستی خاله خرسه این کار را انجام می دهند اما در حالتهای بد تر باید گفت فقط به فکر نانشان هستند یا خائن هستند و...

جالب است بدانید در حال حاضر در جامعه خود با هر سه گروه روبرو هستیم و مشکل اصلی این است که هیچ کس خود را در گروه سوم به حساب نمی اورد ( اگاهانه یا نا آگاهانه ) نهایتا با تخفیف خود را در گروه دوم قرار می دهند و بقیه را که مصادیق کار فرهنگی را چیز دیگرهم می دانند فورا در گروه سوم قرار می دهند و با این کار اول اینکه تکلیفی در قبال آنها نخواهند داشت و دوم اینکه راحت می شود توی سرشان زد این که می گوییم توی سرشان زد به خاطر مطالبی است که در تاریخ یزد در کتاب فراتر ازروش آزمون و خطا زندگی نامه آيت الله آقاسيد محمد كاظم طباطبايي يزدي امده است  : در زمان قاجار و حکومت جلال الدوله در یزد وقتی افراد برای شکایت به نزد حاکم می امدند تا از ظلم حکومت شکایت کنند دستور می داد در حالی که توی سرشان می زنند انهارا تا بیرون از عمارت ببرند و جالب اینکه در پایان یکی از روایتهایی که بیان شده فردی که توی سرمردم می زده پول توی سرزدنش را هم از انها مطالبه کرده است !!!

خوب چه کنیم که نا خواسته به این وادی گرفتار نشویم به نظر می رسد باید به فرمایش حضرت علی (ع) عمل کنیم  که ایشان فرمودند هرکس مشورت نکرد هلاک می شود  پس اول مشورت کنیم ان هم نه فقط با افرادی محدود بلکه با مردم با صاحبان اصلی فرهنگ با انها که نوک پیکان فعالیت می کنند اگر هم به فرمایشات مقام معظم رهبری مراجعه کنیم ((ایشان بصیرت را لازمه تشخیص و شناخت عرصه و میدان دانستند و افزودند اهل فرهنگ و ادب گوشه ای از حرکت عظیم و مستمر انقلاب اسلامی هستند که باید آنچه را به عنوان حقیقت می فهمند با فصاحت و بلاغت بیان کنند چرا که با شیوه سیاستمداران نمی توان در عالم فرهنگ حرکت کرد بلکه باید با تبیین و رساندن حقایق گره گشایی کرد. )) و دوم اینکه ذهن خود را باز کنیم تا از محدودیت های خود ساخته خارج شویم منظورم همان گفته های مطلب قبلی با عنوان ((مصادیق فرهنگی ریشه مظلومیت فرهنگی)) است

خدا رحمت کند مجتبی کاشانی را که این گفته را گویا تر و رساتر اینچنین بیان کرده :

ذهن ما زندان است

ما در آن زندانی

قفل آن را بشکن

در آن را بگشای

و برون آي ازین دخمه ظلمانی

نگشايي گل من

خویش را حبس در آن خواهی کرد

همدم جهل در آن خواهی شد

همدم دانش و دانايي محدوده خویش

و در این ویرانی

همچنان تنگ نظر مي ماني

هر کسی در قفس ذهنی خود زندانی است

ذهن بی پنجره دود آلود است

ذهن بی پنجره بی فرجام است

بگشاییم در این تاریکی روزنه اي

بگذاریم زهر دشت نسیمی بوزد

بگذاریم ز هر موج خروشی بدمد

بگذاریم که هر کوه طنینی فکند

بگذاریم ز هر سوي پیامی برسد

بگشايیم کمی پنجره را

بفرستیم که اندیشه هوايي بخورد

و به مهمانی عالم برود

گاه عالم را درخود به ضیافت ببریم

بگذاریم به آبادي عالم قدمی

و بنوشیم ز میخانه هستی قدحی

طعم احساس جهان را بچشیم

و ببخشیم به احساس جهان خاطره اي

ما به افکار جهان درس دهیم

و زافکار جهان مشق کنیم

و به میراث بشر

دین خود را بدهیم

سهم خود را ببریم

خبري خوش باشیم

و خروسی باشیم

که سحر را به جهان مژده دهیم

نور را هدیه کنیم

و بکوشيم جهان

به طراوت و ترنم

تسکین و تسلی برسد

و بروید گل بیداري، دانايي، آبادي

در ذهن زمان

و بروید گل بینايي، صلح، آزادي، عشق

در قلب زمین

ذهن ما باغچه است

گل در آن باید کاشت

و نکاري گل من

علف هرز در آن میروید

زحمت کاشتن یک گل سرخ

کمتر از زحمت برداشتن

هرزگی آن علف است

گل بکاریم بیا

تا مجال علف هرز فراهم نشود

بی گل آرايي ذهن

نازنین ؛

          نازنین ؛

                     نازنین

                      هرگز آدم ، آدم نشود.

شعار زیربنایی تا عمل زیر بنایی درعرصه فرهنگ

خیلی ها دلسوز فرهنگ هستند که اگر نخواهیم به تعریف فرهنگ و مصادیق ان برگردیم و فرض کنیم که این خیلی ها، هم فرهنگ را می شناسند هم همه مصادیق انرا به خوبی درک کرده اند و دوست دارند فرهنگ با همه ابعادش رشد کند اما سئوالات اساسی اینجا باقی می ماند و ان هم این است که از کجا شروع کنیم ؟ کدام عامل در کار فرهنگی مهم تراست ؟ زیر ساختها کدام هستند ؟

اگر نیم نگاهی به رهبر و راهنمای عرصه فرهنگی مقام ولایت بیاندازیم در فرمایشات ایشان می بینیم بعد از اینکه یک بیماری فرهنگی را امر به درمان داده اند چنین بیان می فرمایند

(( تولید نیروی‌ انسانی‌ کارآمد برای‌ اداره‌ی‌ انقلاب‌ از دبستانها و حتی‌ تا حدودی‌ ماقبل‌ دبستانها شروعمی‌شود))

این توصیه و سفارش یا بهتر بگوییم فرمان فرمانده و رهبر و راهنمای فرهنگ ماست ما چه می کنیم ؟

دشمن چگونه عمل می کند ؟

حکایت

روزی مادر و فرزندی با هم گفتگو می کردند و مادر به فرزند گفت من تو را به اندازه دنیا دوست دارم فرزند گفت من تو را به اندازه همه ستاره های اسمان دوست دارم مادر گفت من تورا به اندازه همه ستاره ها و برگهای درختان دوست دارم فرزند گفت : مادر هرچه تو مرا دوست داری من یکی بیشتر تو را دوست دارم ! صحبت که به اینجا رسید مادر گفت : حالا که من را اینقدر دوست داری بلند شو برو یک لیوان اب سرد بیاور بخورم ! فرزند !!!!! گفت : من زود تر تشنه شده بودم شما برایم آب بیاورید !!!!!

بله ما باید دوست داشتنمان را در حوزه عمل نشان دهیم و گرنه این دوست داشتنهای کلامی دو ریال بیشتر نمی ارزد ما باید ولایت پذیریمان را در عمل به گفته های آقا نشان دهیم نه انکه با شعار همراهی کنیم و شاخ و برگ بدهیم !

اول یک نگاهی به دشمن داشته باشیم ببینیم در مقابل ما چه کرده است مثلا یکی از فرمایشات رهبر بزرگوار تشکیل کرسی های ازاد اندیشی در دانشگاه هاست که برنامه ریزان خیلی هم تا به حال چیزی تحویل نداده اند. چرا که ما برای آزاد اندیشی تا به حال چه کرده ایم؟

دشمن که معلوم است چون در اصول ناحق است اصلا احتیاجی به ازاد اندیشی ندارد چرا که اگر اینطور باشد هیچ کس در لشکر دشمن باقی نمی ماند دشمن احتیاج دارد ما توده ای ، گله ای  یا رنگی فکر کنیم یا سیاه باشیم یا سفید یا راست باشیم یا چپ و هر چه رنگ ما گفت درست است و هرچه جناح ما کرد حق است و باید برایش دلیل و سند درست کنیم و رنگ مقابل هرچه گفت و هرچه کرد ناحق است و اصلا نباید جا زد باید برای اینکه کارو نظرش نادرست است هر چه می توانیم سند و مدرک درست کینم .

بله دشمن یک چنین افرادی را می خواهد تا بتواند ناحق رابه جای حق جا بزند و برای این منظور سالهاست کار کرده است هنوز دست راست و چپمان را نشناخته بودیم که پلنگ صورتی امریکایی به ما یاد داد یا باید صورتی بود یا آبی! هنوز نمی توانستیم زیر توپ شوت کنیم رنگ مان را انتخاب کرده بودیم و در گروه اّبی یا قرمز قرار گرفته بودیم و از هم رنگی های خودمان یاد گرفتیم آزاد اندیشی ممنوع ! حق بنده رنگمان هستیم بهترین بازیکن بازیکن رنگ ما ست بهترین تیم تیم رنگ ما ست و.... خلاصه یاد گرفتیم توده ای نظر دهیم نه بر اساس حق طلبی و کارشناسی  و هنوز نمی توانستیم رای بدهیم حزبمان را مشخص کردیم و تکلیفان دیگر روشن شد که به کی رای بدهیم و و از کی طرفداری کنیم ! دیگر می دانستیم چه کسی حرف ناحق زده ، می زند ، و خواهد زد !!!!!!!!!

حال به اهمیت این جمله که باید کار را از دبستان و قبل از دبستان شروع کرد پی می بریم و لی بشتر از قبل باید غصه بخوریم چرا که خیلی ها خیلی وقت است که به این نکته پی برده اند و می خواهند کار بکنند و لی این کار را خودشان بنا بتشخیص و تخصص خودشان انجام می دهند !!و نمی دانند ازاد اندیشی با تزریق اطلاعات اتفاق نمی افتد ندانستن مشکل خیلی ها نیست ازاد اندیشی ، حق طلبی ، منطقی فکر کردن ، مهارتهای زندگی در اسلام و..... اینها هر کدامش برای اینکه در یک نفر مخصوصا اگر کود ک باشد به صورت ملکه و رفتار ثابت در آید روش و برنامه ای دارد و متخصصین با ید با روشهای مختلف و مخصوصا کمک گرفتن از هنر این کار هنری ! را انجام دهند ان وقت نباید تعجب کرد اگر در برنامه هایی که در یک جلسه تصویب و اجرا می شود و ماهیت انها فقط اموزش به مفهوم انتقال اطلاعات است را ه به جایی نبریم.

نمی خواهیم به هنر بپردازم چراکه در جای خود در مورد آن خواهیم گفت اما واقعا این کار یک هنر است و همانطور که رهبر انقلاب فرمودند :

((آری هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایی آن فقط بدین جهت نیست که دلها و چشمهایی را به خود جذب می‏کند خیلی از چیزهایی که هنری نیست ممکن است چشمها و دلهایی را به خود جذب کند نه این یک موهبت و عطیه الهی است حقیقت هنر هر نوع هنری یک عطیّه الهی است اگرچه بُروز هنر در چگونگی تبیین است اما این همه حقیقت هنر نیست پیش از تبیین یک ادراک و احساس هنری وجود دارد و نکته اصلی آن‏جاست بعد از آن که یک زیبایی یک ظرافت و یک حقیقت ادراک شد از آن هزار نکته باریکتر ز مو که گاهی آدمهای غیر هنرمند نمی‏توانند یک نکته‏اش را هم درک کنند))

نگاه کنید چقدر دقیق و ظریف بیان کرده اند اگر از همه جمله هم بگذریم در همان خط اخربا خیلی ها اختلاف داریم چرا که اصلا نمی خواهند بپذیرند که (( گاهی آدمهای غیر هنرمندنمی توانند یک نکته اش را هم درک کنند))

همانطور که خیلی هاشاید نپذیرند  :

((هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اسلامی و انسانی است انقلاب و جامعه اسلامی برای برقراری ارتباط و ابلاغ مکنونات قلبی خود به مخاطبینش به هنرفاخر و برجسته نیاز دارد))

اما این هم از رهنمود های رهبر معظم انقلاب است و هرچه بیشتر در مورد فرهنگ و مشکلات فرهنگی پیش برویم بیشتر به مظلومیت ولی فقیه در بین خودمان پی می بریم.

در مجموع در این چند سطر اگر بخواهیم جمع بندی کنیم اهم مطالب اینگونه خواهد بود :

1-(( تولید نیروی‌ انسانی‌ کارآمد برای‌ اداره‌ی‌ انقلاب‌ از دبستانها و حتی‌ تا حدودی‌ ماقبل‌ دبستانها شروعمی‌شود))

2-مسئولین سیاسی و صاحبان قدرت و ثروت بیت المال باید در حوزه عمل عامل فرمایشات ولایت فقیه باشند

3-مسئولین سیاسی و صاحبان قدرت و ثروت بیت المال باید به این باور برسند که

((هنر بهترین وسیله برای انعکاس مفاهیم اسلامی و انسانی است انقلاب و جامعه اسلامی برای برقراری ارتباط و ابلاغ مکنونات قلبی خود به مخاطبینش به هنرفاخر و برجسته نیاز دارد))

4- مسئولین سیاسی و صاحبان قدرت و ثروت بیت المال باید به این باور برسند که

((آری هنر گوهر بسیار گرانبهایی است که ارزش و گرانبهایی آن فقط بدین جهت نیست که دلها و چشمهایی را به خود جذب می‏کند خیلی از چیزهایی که هنری نیست ممکن است چشمها و دلهایی را به خود جذب کند نه این یک موهبت و عطیه الهی است حقیقت هنر هر نوع هنری یک عطیّه الهی است اگرچه بُروز هنر در چگونگی تبیین است اما این همه حقیقت هنر نیست پیش از تبیین یک ادراک و احساس هنری وجود دارد و نکته اصلی آن‏جاست بعد از آن که یک زیبایی یک ظرافت و یک حقیقت ادراک شد از آن هزار نکته باریکتر ز مو که گاهی آدمهای غیر هنرمند نمی‏توانند یک نکته‏اش را هم درک کنند))

اینکه می گوییم مسئولین سیاسی و صاحبان قدرت و ثروت بیت المال نباید بد برداشت شود چرا که این مطالب و درد دل ها برای بخش خصوصی که نیست اینها برای خودمان است ما که مسئول بیت المال هستیم و ما که قدرت دولت جزء جزء شده و بالاخره مقداری از ان در دست ماست و در قبال ان مقدار مسئول هستیم فقط جنبه تاکید و یادآوری این موضوع مهم را داشتیم

زنگ های فرهنگ ساز درمدارس

به اینجا رسیدیم : فرهنگی داریم که باید انرا نگهداریم و ارتقاء دهیم قرار شد فرض گیریم که مصادیق فرهنگ را درست تشخیص داده باشیم و حوزه عمل را هم برای کار انتخاب کرده ایم از کودک و نوجوان و جوان هم می خواهیم شروع کنیم حال چگونه این کار را انجام دهیم ؟ با کدام راهکارها ؟ کدام ابزار ؟ کدام منابع و امکانات ؟

بهتر است نگاهی به جامعه بیاندازیم نگاهی به اموزش و پرورش جایی که مرکز اصلی حراست از فرهنگ است و جامعه هدف ما انجا قرار دارد ، و برای همین است که دیگر دستگاه ها هم برای شروع کار فرهنگی خود، به سراغ اموزش و پرورش می ایند و نمی دانیم این امر را باید به فال نیک گرفت یا بد !

شاید این سوال هم برای شما پیش امده باشد که قضیه زنگ ها در اموزش و پرورش چیست ؟

اینکه می گویند زنگ :

شیر ، کتاب ، پیوند،بسیج،سرشماری،امربمعروف،شروع سال،انقلاب،نهضت مطالعه مفید، ایثار،طرح طناب زنی ، انضباط اجتماعی ، زلزله ، طبیعت ، کرامت ،ولایت ، عفاف و حجاب ، سپاس معلم ، شورای دانش اموزی ، بهداشت روان ، دانش آموز و...( هریک از این کلمات را در اینترنت دنبال کنید خبر های انرا خواهید دید )

اینها یعنی چه ؟ این همان جمله است که قبلا گفته بودیم اغلب جاهایی که همه مثل هم فکر می کنند آنجا هیچ کس فکر نمی کند

این نشان می دهد که پیدا کردن راهکار انجام یک کار فرهنگی مشکل ترین قسمت کار فرهنگی است به همین خاطر اغلب وقتی یک راه پیدا می شود بقیه دیگر زحمت فکر کردن به خود نمی دهند و همان را تقلید می کنند و هیچ کس حاضر نیست هزینه ها ی کامل و دست آورد های واقعی نه تبلیغی کار را محاسبه کند و آنرا مبنای ادامه کارقرار دهد

خیلی ساده است شما هرموضوعی را می خواهید مطرح کنید فرق نمی کند در حوزه کتابخوانی باشد یا مواد مخدر ، ورزش باشد یا مذهب ، جامعه هدفتان کودک باشد یا نوجوان ، پیر باشد یا جوان ، مرد باشد یا زن برای انجام کار فرهنگی می توانید

1-     زنگ مربوطه را در یک مدرسه به صدا در اورید و کلی وقت مسئولین استان ، شهرستان، دانش اموزان ان مدرسه راگرفته و یک خبر خوب برای صدا و سیما اماده کنید

2-      یک مسابقه در ان رابطه برگزار کنید و به اندازه ای که برای ان طرح اعتبار دارید جایزه ها را بزرگ کنید تا اعتبار تمام شود

فکر نکنید داریم یک مطلب طنز تولید می کنیم نه ! این شرح کاری است که در اطراف ما در حال اتفاق افتادن است و میلیون ها و شاید میلیاردها تومان از اعتبار کشورصرف این دیدگاه می شود شاید بپرسید چرا ؟ خوب جوابش را در درد ل های قبلی اورده بودیم که به اجمال چنین می شود جمع بندی کرد :

1-     عدم تشخیص  مصادیق فرهنگی توسط مسئولین صاحب قدرت و ثروت فرهنگی در سطح کشور

2-     تفویض اختیار نکردن امر فرهنگ به صاحبان فرهنگ و متخصصین و اکتفا کردن به روشهای تزریق اطلاعات و کارهای نمایشی

3-     عمل نکردن به دستورات ارزشمند ولی فقیه به عنوان راهنمای اصلی حوزه فرهنگ سازی در کشور و قانع شدن به شاخ و برگ دادن فرمایشات ایشان

به نظر می رسد حد اقل اموزش و پرورش باید در برابر این گونه مسائل مقاومت بیشتری داشته باشد  تا مرکز فرهنگ سازی کشوربه مجری کارهای کلیشه ای و بی خاصیت تبدیل نشود .

هرچند در این نوشته به زنگها پرداختیم ولی نباید فراموش کرد زنگ ها در اموزش و پرورش فقط یک مصداق است . برای اینکه بحث کاملا روشن شود به مصادیق دیگر اشاره می کنیم مثلا مسابقه ! بله مسابقه همانطور که اسمش پیداست باید بین افرادی که در زمینه ای کار کرده اند برگزار شود تا برترین انتخاب شوند و تا اندازه ای می توان گفت یک جمع بندی کار است البته خیلی از مسابقات که به صورت ثابت و سالانه برگزار می شوند با عث شده افراد و گروه ها در طول سال به فعالیت و اموزش بپردازند ولی به صورت کلی در کشور ما به جای انجام کار فرهنگی که البته احتیاج به برنامه ریزی ، کار و زمان دارد به راحتی یک مسابقه برگزار می کنند و گزارش می دهند و جالب این است که وقتی به حوزه تخصصی کودک و نوجوان نزدک می شویم عجز این افراد بیشتر معلوم می شود چون همه به نقاشی رو می اورند از صرفه جویی تا بهداشت از ورزش تا مقررات از دفاع مقدس تا انقلاب و.... همه را با برگزاری یک مسابقه نقاشی یا د ر سطح ضعیف تر یک ایستگاه نقاشی حل می کنند و اسمش را می گذارند کار فرهنگی برای کودک

 

این را بگذارید کنار فرمایش رهبر انقلاب که فرمودند:

((جمله‌اى راجع به مسأله‌ى كودكان و نوجوانان عرض كنم حقيقتاً بايد بگويم كه اگر مسؤولان امور فرهنگى كشور بخواهند مسأله‌ى كودك و نوجوان را آن‌چنان كه هست مورد اهتمام قرار دهند من خيال مى‌كنم خيلى از آنهايى كه مسؤولند از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به اين مسأله بپردازند.))

 

مصداق دیگر همین مدارس پرهزینه ترافیک است خوب معلوم است نیروی انتظامی می خواهد با تکیه بر دانش خود به حوزه کودک وارد شود و به اصطلاح کار را از پایه اصلاح کند اما بهتر است به این پرسشها پاسخ داد که اگر در جامعه متخلفی وجود دارد چند درصد به خاطر عدم اطلاعات خلاف می کنند؟ و چند درصد به خاطر اینکه مسئولیت پذیر نیستند؟ به خاطر اینکه خود خواه هستند؟ به خاطر اینکه تفکر منطقی رشد یافته ای ندارند؟... خلاف می کنند اگر این موارد با عث تخلف می شود چه کنیم که فرزندانمان اینطور تربیت نشوند؟ چرا که اگر خود خواه باشند اگر مسئولیت پذیر نباشند اگر مهربان نباشند اگر تفکر منطقی نداشته باشند و تمامی قوانین راهم بدانند باز متخلف از اب در می ایند .

قصد نداشتیم مطلب را کشدار کنیم چون درد دل باید کوتاه باشد اما چه کنیم که برای ثابت کردن اینکه دیدگاه ها و روشهای موجود ارزش تقلید های مکرر و هزینه کردهای کلان را ندارن کمی باید قلم فرسایی کرد  انشالله مفید واقع شود



تا بعد شاید فردا ....................
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا