اکبر یزدانی

آدم بعضی وقت ها چیزهایی میبینه که روی پیشونیش لوبیای چش بلبلی که خوبه خربزه مشهدی سبز میشه.راستی ما آدما چقدر بی مبالات شدیم،چقدر از دیگران جدا افتاده ایم،چقدر از خوبی ها و نیکی های نیاکانمان فاصله گرفته ایم.

اول بگذارید داستان چنار چه کنم در شیراز را برایتان تعریف کنم و بعد موضوع امروز را.راویان اخبار قدیم میگویند جلوی بازار وکیل شیراز چنار بزرگی بوده که خشک میشود و پس از مدتی آن را می برند.یک روز کسبه بازار مردی را میبینند که مغموم و افسرده روی تنه خشکیده چنار نشسته و در فکر فرو رفته است.تا نزدیکی ظهر از بس غرق در افکار خود بوده جم نمیخورد.یکی از کسبه میرود سراغش و موضوع را میپرسد و او گرفتاریش را تعریف میکند.کاسب حبیب الله آنروز(البته امروز هم احتمال بودنش هست اگر به سرنوشت یوز آسیایی دچار نشده باشند)با کمک کسبه دیگر مشکل طرف را حل میکند و این موضوع گوش به گوش میشود و بعد از آن کسانی که مشکلی برایشان پیش می آمده و حل آن از توانشان خارج بوده می رفته اند روی تنه آن چنار مینشسته اند و کسبه هم این موضوع برایشان عادی شده و اگر موضوع غامضی بوده و از توان طرف خارج،برایش با همکاری و تعاون حل میکرده اند(به قول همان نیاکان نیکمان گردن اونهایی که تعریف میکنن من اطلاع دقیقی از این چنار ندارم و احتمالا دیگه وجود خارجی نداره،داشته باشه هم دیگه اون کاسب ها را خدا رحمت کنه.کسی نره دنبالش بگرده و هزار تا خوب و بد نثار این حقیر کنه)

بگذریم.میخوام بگم مردم نسبت به هم گذشت داشتن و در مشکلات یار هم بودن نه بار هم.امروز از یک کوچه در خیابان دشتی میگذشتم؛روی دیوار یک خانه نوشته ای زده بودند"پارک ممنوع وگرنه ماشین پنجر میشود"( روی در نه روی دیوار یعنی اینکه کوچه که جز مشاعات است و هر کسی حق استفاده از آن را دارد چون دیوار حیاط آن هاست جز ملک شخصی فرض شده)

حدود ساعت دو و نیم بعد از ظهر و هوا آنقدر گرم است که پرنده پر نمیزند.خانم خونه از من که رهگذرم با لهجه غلیظی میپرسد:پراید مال شماست ؟

میگویم:نه حاجی خانم.

با تعجب دیدم به طرف ماشین رفت و با یک کلید باد چرخ جلو را کاملا خالی کرد و گفت اینبار که پنچر شد دفعه دیگه ماشینشو اینجا نمیگذاره.

گفتم :حاجیه خانم جلوی درب و مزاحم شما که نیست.شاید ماشین پیرمردی باشد که الان به آن نیاز پیدا کند.توی این هوای گرم شما میدونید جک زدن زیر ماشین و تعویض لاستیک یعنی چه ؟شاید اصلا زاپاس نداشته باشد.شاید نیاز فوری به ماشین پیدا کند.

به پسرش اشاره میکنه ماشینو بزن همونجا(یعنی آنطرف کوچه رو به روی خانه خودشان)توی فکرم اگر قرار باشد همه به کوچه ادعای مالکیت داشته باشن چه اتفاقی می افته ؟ چند فاتجه پشت سر هم نثار گذشتگان میکنم که حلال مشکلات هم بودن و برای امروز خودم متاسف میشوم که مردم چنار چه کنم که هیچ،نمیتونن ماشینشون را هم چند دقیقه کنار دیوار کسی بگذارن و سالم ببرنش.خدا گذشته ها را رحمت و ما را به یک ذره انصاف و همدلی رهنمون کند.

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا