قدیم ها وقتی سیزده نوروز تموم میشد و آماده می شدیم برای اولین روز سال جدید در مدرسه یه غمی میومد مشترک و بین همه بچه مدرسه‌ای‌ها حاکم می شد، که اوخ اوخ فردا مدرسه،یکی تند تند مشقاشو می نوشت یکی آرایشگاه نرفته بود و داییش سرشو ماشین می کرد یکی لباس و شلوارش گلی شده بود،

اوخ اوخ سه تا بچه!!!!!!

«شهرام شریفی »

قدیم ها وقتی سیزده نوروز تموم میشد و آماده می شدیم برای اولین روز سال جدید در مدرسه یه غمی میومد مشترک و بین همه بچه مدرسه‌ای‌ها حاکم می شد، که اوخ اوخ فردا مدرسه،یکی تند تند مشقاشو می نوشت یکی آرایشگاه نرفته بود و داییش سرشو ماشین می کرد یکی لباس و شلوارش گلی شده بود، یکی داشت فحش میل می کرد که بعد سیزده چهارده روز حالا دنبال کتاباش می گرده حتما دکتری ارواح ع.. ،

بعد ها که بزرگتر شدیم و مشق عید نمی دادن این خرداد که می خواستن امتحان ثلث دوم بگیرن و امتحان نهایی، حالمون را می گرفت اوخ اوخ امتحان آخر سال، یکی دفترش کامل نبود، یکی درس هاش روی هم رفته بود یکی چند جلسه غیب داشت .یکی التماس معلم می کرد ،«آقا جون بچاتون قول میدم دیگه لوسی نکنم، تو امتحان جبران نکنید به خدا من تجدید میشم و... دل تو دلمون نمی گذاشت که کاش خردادم تموم بشه و امتحان ها بگذرن حالا کو تا شهریور و تجدید دادن  و بعدش با تک ماده قبول شدن و برگه های تعهد ریز و درشت مهر ماه و ثبت نام مشروط و روز از نو و روزی از نو.

و بزرگ تر و بزرگ تر شدیم و یک دفعه خیلی بزرگ شدیم وآن همه دغدغه خاطر دفتر قلمی، جاشو داد به خیلی چیزهای دیگه که گفتنش را حالی می خواد به اندازه همه اون روزهایی که گذشته

این روزها بعد از تعطیلات نوروز دیگه مشکل مشق و دفتر مشق نیست، مشکل امتحان های آخر سال بچه ها جای خودشو پشت دیوار تعویض خونه در تابستان و اسباب کشی قایم کرده دل تو دل اونهایی که میخوان تعویض خونه کنن نمی مونه صدای عده ای کارشناس بی تربیت (عده ای قلیل از بنگاههای املاک) که میگن اوخ اوخ سه تا بچه !!!!! 5 نفر... و سرشان را به سمت سقف هدایت می کنند و به سرعت به سراغ بحث قبلی مطرح شده در بنگاه میرن و تنها لطفشان یادداشت کردن شماره تماس توسط همان چایی ریز بنگاه است گم میشه  حال آدم را نمی گیره چیزی برای حال باقی نمی گذاره.

صاحب خونه ای می گفت:معمولا کی می خوابین شبا؟؟؟؟؟!!!! بچه ها که تا ساعت 9 بیشتر بیدار نیستن، هستن؟ گفتم نه حاجی آقا بچه ها قبلن ساعت 9 میخوابیدن چون اون موقع فقط رادیو میگه گنجشک لالا ، مهتاب لالا بچه های ما هم نه گنجشکن نه مهتاب تازه اون شعر هم اشتباه بوده گنجشک حدود پنج بعداز ظهر میخوابه تو زمستون چون هوا تاریک میشه مهتابم که بیداره همیشه تا صبح اینم از شعری که غلط به خورد همه دادن صاحب خونه ها هم بد یاد گرفتن جون شما.

یکی دیگه میگفت اوخ اوخ سه تا بچه چه فکریش کردین با این گرونی ما که تو یکیش موندیم تازه گفته بچه مون  پلی استیشنم میخواد. آقا بنگاهی دو سه تا دانشجو نداری بیان پایین اینا نصفی سال نیستن اجاره هم میدن صرفه با اوناهه.

قانون هیس هیس خیلی وقته توی خونه های دیوار تیغه ای حاکم شده درسته که فرهنگ آپارتمان نشینی را باید یاد بگیریم ولی شریک نشینی در یک ملک را هم باید یاد بدهیم. به هر بیغوله بی امکاناتی نگوئیم نیم طبقه ، ویژه دانشجو و یا ... ترویج فرهنگ خانواده پرجمعیت را با ترویج تفکر تحمل یکدیگر با هم یاد بدهیم.خاطرات ورج و وورج های خودمان و خاک بازی در کوچه پس کوچه ها و فرار از زنگ زدن درب خونه های قدیمی و خندیدن های طولانی جاشون را دادن به سریال به دنبال دمپایی ابری برای  آهسته راه رفتن در خانه تا خدای ناکرده خواب حاجی خانم طبقه پایین آشفته نگردد . بعضی وقتا بعضی صاحب خونه ها چرتکه حساب و کتابشون بد نیست روی هزینه ها که باید انجام بدن نیز بچرخه مدام نگیم آخ ملک ما اوقه میارزه اقه اجاره نا جون شما صرف نمی کنه . یک مقداری هزینه کنیم ،تحمل کنیم . هنوز باورمان نشده شاید ما هم مثل عده ای ساکن محله پررونق پنجشنبه ها بشیم یهویی .

 

 

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا