علی اصغر باقری

بسمه تعالی

رقابت روس و انگلیس برای حضور و نفوذ در ایران در کنار  بی کفایتی ناصرالدین شاه قاجار و حذف دولتمردان خدومی چون امیر کبیر باعث شد تا روباه پیر بتواند زیرکانه در سال 1269 قرارداد تالبوت در انحصار توتون و تنباکو را به امضاء شاه ایران برساند و به این بهانه بر مقدّرات کشور مسلط گردد. اما زمانی که نفس ملت ایران بر اثر دخالتهای بی حدّ و حصر انگلیسی ها به شماره افتاده بود، با فتوای مرجعیّت شیعه و با یک خیزش ملی، در سال 1270 نهضت تنباکو شکل گرفت و رشته انکلیسی ها پنبه و ملت از یک سرنوشت فاجعه بار بصورت معجزه آسا رها شد و این تجربه به دست آمد که ملت با وحدت کلمه می تواند در کنار مرجعیّت واحد شیعه کارهای بزرگی را به سرانجام برساند؛ تجربه ای که پس از چند سالی به فراموشی سپرده شد. اما انگلیسی ها هم به این نتیجه رسیدند که نگذارند دیگر چنین اتفاقی رخ دهد و در فرصتی منلاسب انتقام خود را از ملت و مرجعیّت شیعه بگیرند و لذا تلاش آنان برای ایجاد تفرقه و دو دستگی در بین ملت و خواص دو چندان شد؛ چیزی که میرزای شیرازی بلافاصله پس از پیروزی نهضت متوجه آن شد و برای آن گریست.

 

اما داستان پرماجرا و غمبار مشروطه از آنجا آغاز شد که جنگ بین روس و ژاپن باعث شد تا اقلامی چون قند و شکر که از روسیه وارد   می گردید کمیاب و گران و مردم از این وضع ناراضی شوند. این معضل بهترین فرصت برای انگلستان بود که بتواند در آب لائین ماهی از دست رفته خود را بگیرد. کارگزاران بی کفایت قاجار و بعضاً وابسته به انگلیس به جای حل صحیح مشکل به فلک کردن تجار آبرومند و کسبه رو آوردند. کسبه و تجار برای رهایی از این وضع به روحانیّت پناه برده و خواهان اجرای عدالت شدند. مردم نیز به جمع معترضین پیوسته و با تحصن در مسجد بازار تهران و سپس حرم حضرت عبدالعظیم(ع) خواهان تأسیس عدالتخانه شدند. انگلیسی ها عوامل خود را به درون نهضت گسیل و مردم را تشویق به تحصن در سفارت انگلیس نموده و نام مشروطه را به جای عدالتخانه بر سر زبانها انداختند. هجرت متحصنین به قم بازار تحصن در سفارت انگلیس را گرمتر نمود. روباه پیر که از این وضع پیش آمده و بعضاً مدیریت شده خوشحال و با دم خود گردو        می شکست، برای اینکه مظنون دربارقاجار و روسها نشود مرتب نامه اعتراضی به دربار می نوشت که مردم آمدند سفارت ما و مزاحمت ایجاد کرده و اینقدر هم هزینه خوراکشان شده و از دربار می گرفت. رفته رفته جمع کثیری بالغ بر 15 هزار نفر به سفارت انگلستان رفته، در آنجا هم خوراک و هم امنیّتشان تضمین بود و سفارت از سالها قبل زمینه پذیرش چنین جمعیّتی را از نظر تأمین آب قنات دائمی و غذا و سرویسهای بهداشتی فراهم نموده بود. دیگهای پلوی انگلیسی هر روز میزبان هزاران نفری بود که هدفشان مشروطه شده بود. نام مشروطه آنچنان بر سر زبانها افتاد و شیفته آن شدند که همه به این باور کشیده شدند که اگر مشروطه اجرایی شود عدالتخانه بخشی از آن خواهد بود. در نهایت مظفرالدین شاه در آخرین روزهای زندگی خود و در حال بیماری در 14 مرداد 1285 فرمان مشروطیّت را امضا نمود.

 

با تأسیس مجلس شورای ملی غالباً غرب زده ها و وابستگان به انگلیس به مجلس راه یافته و بدون توجه به اینکه اینجا کشور اسلامی است و مردم مسلمانند و اسلام برای همه امورات زندگی برنامه دارد، به سمت و سوی قوانین غربی رفته و نشریات وابسته به انگلیس بصورت قارچی رشد نمود و علیه اسلام در جامعه سمپاشی می نمودند. ابتدا این وضع مورد اعتراض علمای بصیری چون شیخ فضل ا... نوری قرار گرفت و ایشان بواسطه مبارزاتی که در این راه داشت، مجبور شدند متمم قانون اساسی مبنی بر نظارت شش نفر از علمای طراز اول بر قوانین را به تصویب برسانند. چیزی که خشم انگلستان را برانگیخت و از این جهت بارها مورد سوء قصد واقع و در نهایت او را به پای چوبه دار کشید. پس از شهادت شیخ فضل ا... رفته رفته دیگر علمای موافق مشروطه متوجه شدند که انگلیس خبیث با زیرکی چه کلاه گشادی به سرشان نهاده و هر کدام خواستند حرکتی انجام دهند بلافاصله ترور و از میان برداشته شدند. افرادی چون آیت ا... نائینی و آیت ا... بهبهانی و آیت ا... طباطبایی و شاید آخرین  آنها آیت ا... العظمی خراسانی صاحب کفایه بود که برای مقابله با مشروطه انگلیسی با جمعیّتی کثیر قصد عزیمت به ایران نمودند که در بین راه و در کاظمین با یک چای مسموم از طرف عوامل انگلیس مسموم و از دنیا رفتند. اما آیت ا... العظمی سیّد محمد کاظم یزدی صاحب عروه آنچنان بصیرتی داشت که علی رغم فشارهای سنگین هیچگاه مشروطه را تأیید ننمود.           

آن زمان که تهران کوفه صغیره شد!!؟

 107 سال از شهادت مظلومانه آیت ا... شیخ فضل ا... نوری گذشت اما لکه ننگ این جنایت هنوز بر پیشانی تاریخ معاصر ایران خودنمایی     می کند. جنایتی که با امضاء و دسیسه سفارت انگلیس خبیث به دست یک روحانی نما و اراذل و اوباشی به نام مجاهدین مشروطه خواه همچون یپرم خان ارمنی رئیس نظمیه تهران بر بستر کینه توزی غرب زده ها و جهالت و بی خبری مردم و بسیاری از خواص و علماء رقم خورد و سلطه انگلیس را بر ایران مستحکمتر نمود. جمعه 8 مرداد 1288 مصادف با 13 رجب 1327 یکی از دردناکترین وقایع تاریخی ایران بوقوع پیوست؛ غرب گرایان و غرب زده ها برای خوش رقصی به انگلیس خبیث در روز عید اسلامی چنان سیلی محکمی به اسلام زدند که بازتاب آن به نسل کشی ایرانیان و روی کار آمدن سلسله منحوس پهلوی و تعطیلی مجالس عزاداری و برداشتن عمامه از سر روحانیّت و کشیدن چادر از سر زنان و کشتار در مسجد گوهرشاد و تغییر لباس مردان و موج آن حتی به تخریب قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) و کودتای امریکایی 28 مرداد منجر شد. انگلیسی ها که در جریان مشروطیّت سفارتخانه شان پلوی مجانی به مردم و متحصنین می داد، در جریان جنگ جهانی اول نقداً به پاس خدماتی که غرب زده های ایرانی به آنان در مشروطه کردند و در حقیقت به جهت انتقام از نهضت تنباکو با ایجاد قحطی ساختگی بین سالهای 1296 تا 1298 (1917 تا 1919) که ایران در قبضه قدرت آنان بود قریب نیمی از جمعیّت ایران را طیّ دو سال از گرسنگی کشتند و  حتی مجاهدین مشروطه که دست گدایی به سوی اربابان خود دراز      می کردند توجهی به آنان نمی شد و با خفت و خواری از گرسنگی      می مردند و نقل شده 9 میلیون از 20 میلیون ایرانی از گرسنگی از بین رفتند و 40 سال طول کشید تا جمعیّت ایران به همان 20 میلیون بازگشت. انگلیسی ها با چنین جنایت هولناکی که به هولوکاست واقعی در ایران معروف شده به این باور رسیدند که برای سالهای متمادی ایرانی و مرجعیّت شیعه گوشمالی شده و مزاحمتی برای آنان نخواهد داشت و شاید از نگاهی این همه خسارت ثمره آن گناه بزرگ سیاسی باشد که روزی عده ای انجام داده و آن عالم بزرگوار و خدوم ملت را به دار کشیدند و پای آن کف زدند و این گناه به پای ملت ایران تا ابد ثبت و ضبط گردید. آنچه مایه تعجب است، هنوز که قریب یکصد سال از آن جنایت هولناک می گذرد غرب زده های ایرانی حاضر نیستند قتل عام هولناک یک ملت با گرسنگی توسط انگلیسی ها را یادآور شوند. انگلیسی ها در آن دو سال نگذاشتند غلات وارد ایران شود و خودشان هم خریدهای سنگین در داخل انجام دادند.

 

داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی در ایران اینگونه می نویسد: اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم          می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت،چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد.

  امام خمینی" قدس سره" در سخنرانی های بسیاری از شیخ فضل ا... نام برده و از او به عنوان سمبل مبارزه علیه استعمار یاد كرده است. ایشان در جمع مردم قم می فرماید:"لكن راجع به همین مشروطه و این كه مرحوم شیخ فضل ا... رحمة ا... ایستاد كه "مشروطه باید مشروعه باشد، باید قوانین موافق اسلام باشد." در همان وقت كه ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از كوشش ایشان بود. مخالفین و خارجی هایی كه قدرتی را در روحانیت می دیدند كاری كردند كه برای شیخ فضل ا... مجاهد مجتهد و دارای مقامات عالیه یك دادگاه درست كردند و یك نفر منحرف روحانی نما، او را محاكمه كرد و در میدان توپخانه، شیخ فضل ا... را در حضور جمعیت به دار كشیدند و در جای دیگر می فرماید:  "جرم شیخ فضل ا... بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل ا... این بود كه قانون باید اسلامی باشد. جرم شیخ فضل ا... این بود كه احكام قصاص غیر انسانی نیست. انسانی است او را دار زدند و از بین بردند و شما حالا به او بدگویی می كنید؟!.

نحوه ی شهادت شیخ فضل ا... نوری: وقتی محاكمه صورت می گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه اعدام وی بودند. هنگامی كه       می خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. وقتی به در نظیمه رسید رو به آسمان كرد و گفت: "افوّض امری الی ا... ان ا... بصیر بالعباد و حدود یك ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب 1327( جمعه 8 مرداد 1288) قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مهرهای خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و از آن سوء استفاده كنند. پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد و فرمود:  خدایا، تو خودت شاهد باش كه من آنچه را كه باید بگویم به این مردم گفتم" خدایا تو خودت شاهد باش كه من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد كردم، گفتند قوطی سیگارش بود.

 

 خدایا تو خودت شاهد باش كه در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم كه مؤسس این اساس(مشروطه) لامذهبین هستند كه مردم  را فریب داده اند" این اساس مخالف اسلام است. محاكمه ی من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمد بن عبدالله(ص)" آن گاه عمامه را از سر برداشته و فرمود: از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه بر خواهند داشت. در آستانه ی اعدام یكی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این مشروطه را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود: "دیشب رسول خدا را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد. طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی جان وی برفراز دار باقی مانده بود. دسته موزیك شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می زدند و شادی می كردند. و چه بی احترامی هایی كه به جنازه ی شیخ نكردند. نقل شده هنگامیکه پیکر بی جان و خون آلود شیخ فضل ا... زیر دست و پا و لگد مجاهدین مشروطه در نظمیه قرار داشت، ناگاه یپرم خان ارمنی رئیس نظمیه وارد و همه کنار ایستادند تا عکس العمل وی را ببینند و او بر سر جنازه شیخ فضل ا... حاضر و دکمه شلوارش را باز و بر سر و صورت شیخ .... نمود تا دستور سفارت انگلیس خبیث اجرا شده باشد!! برنامه بعدی سفارت که یپرم خان بر آن اصرار داشت سوزاندن جنازه بود که از ترس عاقبت کار اجرایی نشد.

 

کودتای امریکایی 28 مرداد 1332: پس از جنگ جهانی دوم در جریان سردمداری امریکا و افول قدرت انگلستان فرصتی پیدا شد تا ملت ایران نهضت ملی شدن صنعت نفت را به رهبری آیت ا... کاشانی پی گیر شود. فدائیان اسلام عناصر وابسته و خطرناکی چون رزم آرا را از میان برداشتند و مخالفین ملی شدن نفت را نیز تهدید به مرگ کردند. ملی گراهایی چون مصدق که مخالف ملی شدن نفت بودند، کاسه داغ تر از آش به موافقین پیوستند!! آمریکایی ها هم تمایل نداشتند نفت ایران در دست انگلستان بماند. در جریان کشتار 30 تیر 1331 و تهدید نمودن شاه به اعلام جهاد از سوی آیت ا... کاشانی، قوام از نخست وزیری برکنار و مصدق مجدداً به عنوان دولت ملی جای وی انتخاب شد. مصدق ساز ناکوک با آیت ا... کاشانی و فدائیان اسلام و در واقع با اسلام آغاز نمود و ضربات سنگینی زد و به فرموده امام خمینی(ره): مصدق به اسلام سیلی زد. امریکایی ها علی رغم نقاط مثبتی که مصدق برای آنان داشت خواهان عنصری کاملاً وابسته بودند و آن سرلشگر زاهدی بود که با کودتای 25 و 28 مرداد 1332 با همکاری شخص مصدق بر سر کار آوردند!! علی رغم اینکه کودتای 25 مرداد به شکست انجامید مصدق سرلشگر زاهدی عامل کوتا را از کار برکنار نکرد و بر مسئولیتش باقی ماند تا اینکه 3 روز بعد کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد. محاکمه صوری مصدق و محکومیّت زندان برای وی آنهم در ویلای خودش در احمدآباد جای بسی تأمل است.

 










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا