محمد سعید صالحی فیروزآبادی

 بابک زنجانی یک آدم است، همانند میلیونها آدم دیگر. با تمامی خوبیها و بدیهایی که یک آدم می تواند داشته باشد او نیز در زندگی خویش، حتما خوبیها و بدیهایی داشته است. این آدم، زمانیکه سرباز بوده است به عنوان راننده یکی از وزرای اقتصاد مشغول به انجام خدمت سربازی می شود. سیستم ناکارآمد و ناشی دولتی که بعد از انقلاب اسلامی قدرت را در دست می گیرد گرفتار کاهش ارزش پول ملی می شود و برای جلوگیری از کاهش بیشتر پول ملی، شروع به تزریق ارز به صرافیها از طریق راننده رئیس وزارتخانه می کند. این شروع امتیاز سخاوتمندانه دولت جمهوری اسلامی ایران به یک سرباز وظیفه می شود تا این وسط سرباز مشغول به خدمت، درصدی از فروش ارز را برای خودش بردارد. بدینوسیله بابک زنجانی سرباز صفر بعد از پایان دوران مقدس سربازی تبدیل به بابک زنجانی سرمایه دار می شود. چرا مرحوم نوربخش چنین کاری را انجام داده است؟ ما نمی دانیم. نمی توانیم آن مرحوم را از قبر بیرون بیاوریم، او را زنده کنیم  و دلیلش را بپرسیم. به هر حال جناب بابک زنجانی بعد از پایان خدمت مقدس سربازی با سن کمی که دارد تبدیل به سرمایه داری می شود که بخاطر سابقه خدمتی اش با بسیاری از افراد صاحب نفوذ در دستگاههای دولتهای مختلف آشنایی دارد. او همچنین احتمالا بخاطر تواناییهای ویژه ای که دارد تبدیل به سرمایه دار بزرگی با مالکیت کارخانجات، مستغلات و سهام زیاد می شود. صدها یا هزاران نفر در امپراتوری مالی او استخدام شده و زندگی و درآمدشان به بابک زنجانی گره می خورد. نظیر بابک زنجانیها در کشورمان زیاد هستند. از حق نگذریم، تعداد زیادی از آنها بدون برخورداری از آشنایی با مقامات دولتی و بهره برداری از امتیازات آن مقامات و تنها با استفاده از توانمندیهای خودشان یا بلاهتهای دولتها که  با دادن یارانه، سوخت و انرژی را تقریبا مفت در اختیار سرمایه گذاران قرار می دهند، تبدیل به سرمایه داران بزرگی شده اند. کاری به آنها نداریم. در زمان تحریم نفتی در دولت احمدی نژاد، فروش نفت برای کشورمان کار دشواری شد. برای اولین بار در تاریخ کشورمان زمزمه های بورس نفت و بورس انرژی در آن دوران شنیده می شود. بابک زنجانی به عنوان فرد غیر دولتی، یکی از افرادی می باشد که در کنار برخی از افراد دیگر  صادرات نفت به آنان سپرده می شود تا پول حاصل از فروش نفت را به دولت بدهند تا دولت به زخم مخارجش بزند. در این میان نام بابک زنجانی به عنوان صادرکننده نفت فاش می شود و نام او در لیست سیاه خزانه داری ایالات متحده قرار می گیرد. این شروعی برای بد حسابی بابک زنجانی می باشد. او ادعا دارد بخاطر وارد شدن نامش به لیست تحریم ایالات متحده، قادر به ورود ارز حاصل از فروش نفت به کشور نبوده است. کاری به راست یا دروغ بودن حرفهای بابک زنجانی نداریم. کار ما روبرو شدن با حقایق است. حقیقت اول این است که کشور ما تحریم شده بود و فروش نفت از طریق دولت امکانپذیر نبود. حقیقت دوم این است که باوجود گذشت بیش از یکصدسال از استخراج و فروش نفت کشور، کشورمان هیچگاه به فکر بیرون سپاری وظایف دولت در استخراج، حفاری و فروش نفت نبوده است. چرا دولتهای کشورمان هیچگاه به فکر بیرون سپاری وظایفشان در حوزه حفاری، استخراج و فروش نفت نیفتاده بودند؟ چون حفاری، استخراج و فروش نفت دارای ارزش افزوده بسیار بالایی است. مافیای دولتی  در طول تاریخ یکصد سال اخیر، هیچگاه حاضر نبوده است از چنین درآمد بالایی صرفنظر نموده و حوزه نفت را به حوزه بخش خصوصی که بنای آن بر رقابت قرار دارد و سرمایه گذار بخاطر رقابتی که با همکارانش دارد حاضر نیست تا ریالی از هزینه ها و درآمدهایش چشم پوشی نماید، واگذار نماید. به یقین اگر بابک زنجانیهای زیادی در حوزه نفت در  کشورمان وجود می داشتند، و اگر دولتها نگاه عادلانه و بیرحمانه ای به آنها داشتند، آنها بسیار سالم تر از وزارای نفت سابق و وزیر فعلی نفت کشورمان می بودند. چون رقابت سرمایه گذاران با یکدیگر مانع کمترین حیف و میل منابع ملی می شد. رقابت سرمایه گذاران نفتی بومی کشورمان با یکدیگر باعث پژوهش، خرید و ورود آخرین تحولات دانش فنی نفت در حوزه های حفاری و استخراج می شد و تولید و عرضه نفت نه تنها در کشورمان بلکه درسراسر دنیا بوسیله شرکتهای بومی کشورمان انجام می گردید. در چنین حالتی کشورمان هیچگاه مجبور نمی شد در شرایط دشوار تحریم و نیز در شرایط غیر تحریمی، کاسه گدایی را بطرف شرکتهایی همانند توتال دراز نماید و ناز آنها را برای سرمایه گذاریهای نفتی تحمل نماید.

 حقیقت دیگر در مورد بابک زنجانی این است:  کاری که دولت سابق با او انجام داد هیچ فردی که اندکی از شعور اقتصاد بهره گرفته باشد، انجام نمی دهد. مگر دولت به عنوان نماینده منافع ملی مرض دارد برای انجام کار خودش از بخش خصوصی کمک بگیرد؟ دلیلی که دولتها از بخش خصوصی کمک می گیرند بخاطر این است که ذره ای از منابع ملی حیف و میل نشود و سرمایه گذار متحمل تمامی خطرات ناشی از حفاری، استخراج و فروش نفت بشود. این در حالی است که دولت سابق، نفت را بطور نسیه و بدون اخذ وثیقه لازم به بابک زنجانی فروخته است. کجای دنیا چنین کاری انجام می شود؟ ایران. ایران کشوری است که چنین کاری را براحتی انجام می دهد. دولت ایران از سرمایه گذار بخش خصوصی استفاده می کند اما در جایی که سرمایه گذار مجبور به تحمل ریسک می باشد خود دولت ریسک سرمایه گذار بخش خصوصی را در فروش نفت بر عهده می گیرد و هنگامیکه سرمایه گذار پایش در چاله فرو رفت از سرمایه گذار مسئولیت می طلبد. آیا گناه بی عرضگی و خامی دولت در حفاظت از منافع خود را بایستی بر دوش بخش خصوصی گذاشت؟ نفت کشورمان را کسی نمی خرید. دولت می توانست آن نفت را در بورس عرضه نماید. سرمایه گذار، قیمت واقعی آنرا، قیمتی که او در رقابت با سرمایه گذاران متعدد دیگر به دو، پنج  یا ده دلار پایینتر از نرخ بازار می خرید،  و دولت پول آنرا بطور نقد دریافت می نمود. دولت، محموله بعدی را پس از تسویه حساب کامل با سرمایه گذار، مجددا به او یا دیگر رقبایش می فروخت. کاری که در دنیای تجارت مرسوم می باشد. در چنین حالتی، چه جایی برای دزدی بخش خصوصی می ماند؟ بورس نفت جایی بود که می توانست آغازی بر بیرون سپاری صنعت نفت از اکتشاف، حفاری و استخراج گرفته تا فروش نفت باشد. اما مافیای دولتی در یکصد سال گذشته هیچگاه اجازه نداده است تا شرکتهای عظیمی همانند بریتیش پترولیم، شل یا توتال، اما  شرکتی بومی و ایرانی در کشورمان پای بگیرد. هنگامیکه می گوییم مافیای دولتی، مقصودمان این نیست که همه افرادی که در دولتهای کشورمان کار می کرده اند آدمهای بدی هستند. منظورمان از مافیا، جایی است که در آنجا رقابت وجود نداشته باشد. جایی که در آنجا رقابت وجود نداشته باشد، سیستمی خود را به فرد وابسته سازد، فردی را بطور دائم برای مدت بیش از بیست سال در وزارتخانه های مختلف دور بچرخاند و توانایی بازتولید توانمندیهای آن فرد را نداشته باشد،  جایی است که مافیا حضور خود را به کریه ترین شکلی نشان می دهد. مهم نیست  این مافیا را چه چیزی بنامیم یا با نقاب چه نامی خود را به نمایش بگذارد. این مافیا می تواند دولتی باشد که انحصار تمامی منابع کشور را بدون پاسخگویی در اختیار خود بگیرد، بر خود نام یکی از ائمه بگذارد و در پوشش آستان مقدسه یک امام فعالیت نماید، یا اینکه نام حزب کمونیست را بر خود بگذارد. مافیا مافیا است. مهمترین خصوصیت مافیا گریز مافیا از رقابت عادلانه و چسباندن خود به دولت، کارمندان عالیرتبه دولتی و پشت شعارهای زیبایی مانند اسلام، انقلاب، حکومت طبقه کارگر یا عدالت اجتماعی پنهان شدن است.

 دولتهای کشورمان می توانند مافیا را کنار زنند و بخش خصوصی نیرومند و سرزنده ای که با رقابت با یکدیگر دارای بیشترین بازدهی و کمترین حیف و میل منابع ملی کشورمان  باشند، بوجود بیاورند. با اینکار دولتها می توانند با مالیاتگیری دائم از شرکتهایی که بخاطر رقابت با یکدیگر دارای بیشترین بازدهی هستند بطور شفاف بر درآمد خود بیفزایند. این کار بزرگ، هنگامی میسر می باشد که دولتها صادقانه زیر بار مسئولیت خود بروند و ناکارآمدیهای سیستمی خود را به پای بخش خصوصی ننویسند. همه افراد کشورمان و همه بخش خصوصی کشورمان، مانند بابک زنجانی هستند. می توانند دزد باشند و به جهنم بروند و می توانند امین ترین فرد باشند و رهسپار بهشت بشوند. دولت اگر در کار خود محکم باشد و سیستمی کارآمد بوجود بیاورد، شرورترین فرد، بهترین امانت نگهدار خواهد شد و به بهشت خواهد رفت. اما اگر دولتی ناکارآمد باشد، کار خود را درست انجام ندهد، و باگهای سیستمی خود را برطرف ننماید، باعث جهنمی شدن شریفترین و پاکترین افراد کشورمان می شود. محاکمه بابک زنجانی تاییدی است که دولتها با همدستی قوه قضاییه انجام می دهند تا سیستم دولتی منزه از نقایص و ناکارآمدیهای خود بیرون برود. برائت بابک زنجانی و بابک زنجانیها  و اعاده حیثیت از او، مقدمه ای برای نشان دادن صداقت دولتیها برای پذیرش صادقانه ناکارآمدیهای خودشان، تلاش برای شکل گیری بخش خصوصی  نیرومند در کشورمان و فراری دادن مافیا از حوزه کشورداری کشورمان می باشد.  بورس نفت و انرژی هنگامی در کشورمان نهادینه خواهد شد که این بورس بخاطر تحریمها و از سر اجبار پایه گذاری نشده باشد، نزاعهای سیاسی باعث آلت دست شدن قوه قضاییه کشورمان و واکنشی رفتار کردن قوه قضاییه نشود و نظام سیاسی کشورمان براستی به باور ضرورت وجود حلقه گمشده رقابت عادلانه در اقتصاد کشورمان رسیده باشد. آیا آن روز فرا خواهد رسید؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا