مقایسه؛ ظلمی فلسفی!!!ظلمی آشکار!!!


  یزدی های دیروز ـ یزدی های امروز


نگاهی دوباره به یادداشت های " مسرت" و"شوق الشعراء"در یزدفردا

رضا بردستانی

نویسنده و پژوهشگر


نوشتاری از یکی از دوستان  یزدی نشان می دهد که این نویسنده ی محترم همچنان در پرتوی ایام درخشان یزد ـ دارالعباده!دارالعلم!دارالعمل!دارال...- به شادمانی ایام می گذراند و نظر دوستی  دیگر که با باریک بینی، به شیوه ای تلخ و گزنده، یادآوراین موضوع می شود که باید به روز اندیشید و دید؛ را بر نمی تابد. نگارنده در این متن با احترام به طرفین این مجادله ی بی پایان چند سطری را به رشته ی تحریر در می آورد.

قبل از ورود به این دو نگاه کاملا متفاوت، لازم است مقدمه ای کوتاه بیان شود . در تمامی دوران های شکوفایی علم در ایران زمین، مجادلات بسیار سختی بین فلسفیون در مواجهه با مقوله ی مقایسه در جریان بوده است. برخی مقایسه را از پایه بی اساس می دانند و برخی دیگر آن قدر اگر و اما می آورند که ترجیح داده می شود به طور کلی از مقوله ی مقایسه با احتیاطی در خور توجه چشم پوشی شود. دکتر عبدالرضا نوروزی چاکلی، مدیر گروه علم سنجی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، در تبیین کاربرد روش تطبیقی در پژوهش این گونه به بیان بحث می پردازد:

- وجود تفاوت لازمه ی تمییز دادن پدیده ها، مفاهیم و الفاظ است .

- انتقال مفاهیم و انجام هر فعالیت علمی ارزشمند، مستلزم آگاهی از تفاوت های موجود بین پدیده هاست... و اما باید توجه داشت در خصوص دو مقوله ی کاملا متفاوت و کاملا یکسان مقایسه معنا ندارد.

به قسمت پایانی اگر خوب دقت کنیم می توانیم با چشم اندازی علمی تر به مبحث یزد دیروز و دارالعباده ی امروز ورودی معقولانه تر داشته باشیم در خصوص دو مقوله ی کاملا متفاوت و کاملا یکسان!!! نویسنده مقاله ی اول(یزدی ها مجرم نیستند"یزدی ها همچنان انسان های پاکی هستند" ) ارجاع می دهد به نوشتاری که بیشتر بر اساس احساس و تعصبات درونی نگاشته شده است و فاقد هر گونه وجاهت علمی و آماری می باشد. از سوی دیگر نویسنده ی محترم تاکید می نماید این نوشتار را 18 سال قبل و تحت عنوان «یزد عروس کویر» نگاشته و این بار با همان ویرایش سابق این گونه نشان می دهد که همچنان بر مواضع سالیان قبل خود پابرجا مانده است. در بخشی از این مقاله می خوانیم :«مهاجرت، شهر یزد را از هویت اصلی خود انداخته و انبوه چهره های نا آشنا بارنگ وتیره های گوناگون درسراسر شهر یزد در آمد وشدند ، روستاهای یزد ، خالی وبر جمعیت شهرهای آن افزوده شده .... اگر آب وگاز به شهر یزد برسد ،باز این شهر چهره ای دگرگون خواهد یافت،آن هنگام است که باید درکوچه محلات یزد، دنبال یزدی اصیل گشت» این که بین ورود آب و گاز و کم شدن یزدی اصیل اساسا چه رابطه ای وجود دارد، مبحثی است که صاحب نظران علم مردم شناسی و علوم اجتماعی بیشتر می توانند اظهار نظر کنند، البته منکر آن نیستیم که ورود آسایش و آرامش و تکنولوژی که زندگانی را به هر نحو ممکن آسان می سازد، یکی از دلایل مهاجرت و کمک به سیر صعودی آن می باشد.

چند سطر پایین تر باز می خوانیم: و باز در سال 13۸۴در پی قتل زنی افغانی به وسیله ی شوهرش که در مطبوعات ایران به واسطه ی وقوع آن در یزد، به یزدی ها نسبت داده شده بود، در روزنامه خاتم یزد.مقاله ای باعنوان :مردم یزد .فرهنگ یزد(۳/۹/۸۴)، مفصلا به این موضوع اشاره کردم که شهر یزد در میان دیگر شهرهای ایران جزء شهرهایی است که بیشترین درصد مهاجران افغانی را دارد.(بنابر آمار آقای سیفی. فرمانداریزد. حدود۱۰۰هزار افغانی در یزد زندگی می کنند،یعنی یک ششم جمعیت شهر یزد.نقل از یزد فردا) و این به واسطه ی روحیه ی مهمان نوازی ودین داری مردمان این دیار است .«وجود 100هزار افغانی هزار دلیل واضح و آشکار دارد و نسبت دادن حضور این تعداد افغانی به دین داری و مهمان نوازی، یعنی این که اگر در اصفهان و تبریز و بوشهر این تعداد افغانی وجود ندارد، احتمالا دینداری ومهمان نوازی آنان باید بازبینی شود! وجود خلاء فرهنگی، نزدیکی به مرز های شرقی، پذیرش جامعه، بازار کار متناسب با مهاجرین، تن دادن به مشاغل سخت و هزار دلیل دیگربا چاشنی سیاست های غلط و چند گانه ی تصمیم سازان دلایلی محکمه پسند تر است؛ اگر چه جمعیت افاغنه در اصفهان و تهران و قم و ... دست کمی از یزد ندارد واگرنه بقیه ی دو سه میلیون افغانی که در ایران روزگار می گذرانند، روی همین خاک در حال گذران روزگارند و نه در آسمان ها، البته شهرهایی هم هستند که از روز نخست روی خوشی به این مهاجرین نشان ندادند واین گونه معضلات را ندارند؛اگرچه معضلاتی خاص خود را حتما دارند. در همین جا باید اشاره نمود در بیست،سی سال اخیر بارها و بارها با به وجود آمدن کوچک ترین مشکلی که مسبب آن یکی از این مهاجرین افغانی بوده اند، همه ی آن ها دچار قضاوت های شتابزده ی این چنینی شده اند! و نیز بارها و بارها با تصمیمات آنی و بی پشتوانه ی شبانه قرار بر این شد تا افغانی ها بروند و نرفتند و بر تعداد آن روز به روز افزوده شد». بااین که سی سال از وقوع جنگ نا برابر ایران وعراق و حدود بیست سال از پایان جنگ می گذرد ، هنوز هزاران نفر«!!!» از اهالی شهرهای مرزی غرب و جنوب ایران در یزد ، ماندگار شده و به دیار خود برنگشته اند.بسیاری از برادران آذری از زنجان، بناب ،تبریز و همدان در این شهر به کار در بخش های خدماتی و نانوایی و بنایی و... می پردازند. هزاران جویای کار از سراسر کشور، حتی استان های سرسبز شمال دراین جا کار می کنند .هزاران کرد ،ترک و بلوچ دراین دیار مهمان دوست به کار مشغول هستند .برخی از محلات شهر یزد ،دربست دراختیار مردمان شهربابک و دهج و جوزم و خورو بیابانک است .هنوزهزاران پناهجوی افغانی دریزد کار می کنند، زیرا یزد، جزء شهرهای ارزان ایران قرار دارد. روحیه ی مسالمت جوی مردمان یزد باعث شده که هرساله پذیرای شمار بسیاری نیروی کار باشد.«باید توجه داشت نیروی کار به دنبال کار و منبع درآمد مطمئن است و نه روحیه ی مسالمت آمیز؛ کما این که ایرانیانی که از این مرز و بوم برای جامه ی عمل پوشاندن به آرزوهای خود راهی شرق دور می شوند برای درآمد غم غربت و تحقیر و سختی ها را بر خود هموار می سازند و نه روحیه ی مسالمت آمیز ساکنین شرق دور».

در یک اقدام غیر کارشناسانه و شتابزدگی که باز هم ناشی از احساسات پاک و تعصبات مدیریت نشده است ؛ برای محکم تر نمودن تز دفاع جانانه از یزدی ها دلیل مدعای خود را از سه دهه قبل می آورد ؛ هرچند که هر فرد با هر میزان آگاهی خواهد پذیرفت که یزد در یک قرن اخیر قطعا دچار دگرگونی های خواسته و یا ناخواسته ی بزرگ تری شده است که می تواند عنوان دهان پر کن تری نیز داشته باشد که اگر چه برخی نابسامانی ها را به دنبال داشته است، اما گریزی نیز نبوده تا مانع دگرگونی در حال اتفاق، به وجود آید.

انتخاب تیتر های ژورنالیستی که نوعی هنر ظریف در حرفه ی روزنامه نگاری است به این اعتراض دامن می زند: یزدی ها ۴ سال است کسی را نکشته اند!!!!!!و وقتی وارد متن می شویم می بینیم نگارنده ی محترم با استناد به روزنامه ی اطلاعات سال 1353 به انتقاد وبلاگ نویسی دیگر در سال 1389 پاسخ گفته است!

نویسنده ی ارجمند با بذل عنایت به واقعیت های موجود و بدون هر گونه فرافکنی باید بپذیرد که یزد دیروز و یزد امروز به دلیل داشتن مشخصه های خاص خود اساسا قابل مقایسه و اندازه گیری به شیوه ای که انجام شده است نیست و باید با بررسی حوضعیت کنونی استان یزد با جمعیتی بالغ بر یک میلیون نفر و ترکیب جمعیتی آن دوباره نگری و واکاوی دقیق علمی شود.

در جایی از نوشتار،این گونه استنباط می شود با توجه به ترکیب جمعیتی جدید، وجود مهاجرین از قومیت های مختلف، حضور جمعیت نیمه ساکن یا به تعبیر درست تر جمعیت پنهان، باید برای بررسی آمارهای استان و یا شهر یزد، یزدی ها از غیر یزدی ها تمییز داده شوند . در نگاه نخست این پیشنهاد خوبی است، اما به این نکته باید توجه داشت بررسی معیار های خوب و بد یک جامعه با تمام مختصات آن مورد بررسی قرارمی گیرد و نه تنها با پالایش گزینشی بخشی از آن ! اگر این گونه نگریسته شود تهران با داشتن بیشترین آمار مهاجرت، مدعی نخست این شیوه ی اندازه گیری است و سخت معترض خواهد بود که اگر مهاجرین به شهر و دیار خود باز گردند؛ علاوه بر بر قراری تعادل جمعیتی در شهر تهران بسیاری از معضلات امروزه ی ابر شهر ایران زمین؛ به خودی خود مرتفع خواهد گردید.

در این مقایسه و ارزیابی شتابزده ؛ اگرچه هدف نویسنده تنها و تنها ایجاد یک علامت سوال و ایجاد انگیزه برای بازگشت به دیروز های زیبا و دوست داشتنی بوده است، اما در یک نوشتار که رنگ و بوی تحقیق و دفاع از آن متصور است باید از این گونه شتابزدگی ها به طور کلی فاصله گرفت.

شهر یزد در اعصار مختلف بنا به شرایط محیطی، جغرافیایی، جمعیتی و خط و خطوط سیاست حاکم بر جامعه ی در حال تغییرش، قطع به یقین دچار تحولاتی شده است که برخی خوب و برخی نیز به زعم عده ای بد بوده است اما سوال اینجاست ، مگر تبریز، شیراز، مشهد، بندرعباس و... از این تغییر و تحول مصون مانده اند؟ مگر در طول همان سالیان پشت سر گذاشته شده، یزدی های زیادی از شهر و دیار خود بنا به هر دلیلی به دیگر سرزمین های محدوده ی جغرافیایی ایران عزیز مهاجرت ننمودند؟ کار، تحصیل،ازدواج،تنوع،دلخوری،دلتنگی، تغییر نگرش و چندین و چند علت دیگر باعث شده است با یک نگاه زود گذر شاهد این باشیم که یزد با توجه به وسعت و جمعیت یکی از بیشترین ارقام مهاجرت را به خود اختصاص داده است و این رفت و آمد جمعیتی قطعا استان یزد را متحمل خسارات عاطفی، اخلاقی و اجتماعی نموده و خواهد نمود.

محمد رضا شوق الشعراء که بعضا یاد گذشته می نماید و شیوا و شیرین قلم می زند ودست بر قضا نگاهش انتقادی و تهاجمی است؛ بدون داشتن صبغه ی تحقیقی و پژوهشی با زبان خود به خوبی به این نکته اشاره می نماید که اگرچه یزدی های دیروز انسان هایی خوب و مومن و شریف بوده اند؛به همان نسبت سابق هنوز هم در یزد مومن و شریف و خوب یافت می شود و اینگ ونه نبوده است که یزد دچار قحطی انسان های خوب و مومن شود ،اما نکته ای باریک تر از مو!

از عمر تشکیل سرزمینی به نام آمریکا کمی بیش از چهارصد سال می گذرد و در یک نگاه کلان باید بپذیریم کشور ایلات متحده ی آمریکا از یک بافت جمعیتی کاملا دگرگون و ناهمگون که از ملل و اقوام مختلفی تشکیل شده است و در طول این قرون متمادی، دستخوش تغییر و تحولات بی شماری بوده است که خرده ای بر آن وارد نیست؛ چرا که ساکنین بومی آن از متن به حاشیه رانده شده اند و ساکنین فعلی تعلق خاطری به این سرزمین ندارند، اما همین خرده فرهنگ های وارداتی و یک جا جمع شده، خود یک کلان فرهنگ منسجم را تشکیل داده است که بحث های آسیب شناسانه ی آن قطعا مجال و فرصت بیش از یک یادداشت را می طلبد.

بازگردیم به نوع نگرش دو نویسنده   به این مهم که اساسا یزدی ها مجرم هستند یا خیر؟ با نگاهی به محتویات نوشته های محمد رضا شوق الشعراء حد اقل در طول یکسال گذشته فارغ از هر گونه قضاوت و یا تایید و تکذیب به نقطه ای مشترک در قسمت اعظمی از موضوعات نگاشته شده و انتخاب شده می رسیم که نویسنده محترم آن، نگاهی تلخ به ناهنجاری های موجود اجتماع یزد دارد؛ اگرچه این نگاه تلخ و نقادانه گاه او را دچار مسائل کلان فرا استانی نیز می نماید.

نویسنده ی
" چه کسی گفته یزدی ها پاک هستند و مجرم نیستند! " همیشه و در همه حال یک پرسش گر بی محابا بوده است. چراهایی که او مطرح می نماید با قبول این حق که به مذاق خیلی ها خوش نیاید،اگر دسته بندی و کانالیزه شود در یک گروه کلان به نام معضلات فرهنگی جای می گیرد؛ چرا که به درستی دریافته است بخش مهمی از ناهنجاری ها، بد اخلاقی ها و نباید هایی که در جامعه ی امروز یزد شاهد و ناظر آن هستیم، به دلیل یک عارضه ی بزرگ و کهنه ی تاریخی است و آن به زعم اینجانب دلیلی ندارد به غیر از ساده انگاری ها و خوابیدن در سایه ی عافیت که یزد شهر خوبی هاست و یزدی ها معدن خیرات و نیکی ها.

نویسنده ی 
"چه کسی گفته یزدی ها پاک هستند و مجرم نیستند! "به همان اندازه دغدغه و دلهره ی فرو ریختن این بنای رفیع را دارد که نویسنده ی وبلاگ کاریز، اما این دو عزیز هر کدام به ظن خود مشکل را به شیوه و نگرش خود مورد واکاوی و بررسی قرار می دهند .

با تشکر از نویسندگان"
چه کسی گفته یزدی ها پاک هستند و مجرم نیستند!" و " یزدی ها همچنان انسان های پاکی هستند" باید نگاه هر دو عزیز را به این سمت و جهت سوق داد که این چرایی را در به وجود آمدن ناهنجاری های آزار دهنده چگونه به پاسخ و آرامش برسانند؟ آیا با مبرا دانستن هر کس یزدی است یا با نگاهی واقع نگرانه به یزدی که در آن به زیستن مشغولیم؟ نه ما یزدی ها، مهاجرین دیگر شهر ها را یزدی می دانیم و نه آن ها چنین نگرش و درخواستی دارند اما، کم هم نیستند کسانی که از شهر و دیار خود بنا به دلایل متنوع و متفاوت به یزد آمدند و پس از چندی دلخور و سرخورده با انبوهی از چراها و اگر و اما ها به شهر و دیار خود بازگشتند و چه بسا چه مثنوی هایی که در نکوهش یزد و یزدی ها نسرودند و کم هم نیستند کسانی که موقت آمدند و دائمی اهل و ساکن یزد ماندند و این روزها از مدافعین سرسخت باور های دیروز و امروز یزد و یزدی ها نیز هستند.

میزان طلاق، جرم و جنایت به هر شیوه و اندازه و در هر رنگ و طرحی، انواع بد اخلاقی ها ی اجتماعی و تمامی مواردی که مورد مناقشه است ،اگر در محدوده ی جغرافیایی یزد اتفاق بیافتد، باید مورد دقت و کنکاش قرار گیرد ! آری و با یک چرا به سراغ این بحث برویم که اگر ما داعیه ی فرهنگی غنی و چندین صد ساله در سر داریم، اگر ما خود را مدافع متعصب یزدیِ با فرهنگ بدون جرم و جنایت می دانیم، اگر ما خود را وارث یزدی هایی مهربان، مومن و شریف و آرام می دانیم، اگر سخت بر این عقیده استواریم که یزدی اهل جرم نیست و گرد بزه نمی چرخد، باید بپذیریم این یک فرهنگ و نیروی اجتماعی است که دیروزهای دور و نزدیک بر یزد حاکم بوده است و این روزها دیگر این گونه نیست.

بیاییم این سوال را مطرح کنیم که چرا فرهنگ یزد دارالعباده ، دارالعلم و دارالعمل نتوانسته است خرده فرهنگ های مهاجر و پراکنده را تحت کنترل خود درآورد؟ چرا آن فرهنگ غنی و با پشتوانه، این توانایی را نداشته است تا بر خرده فرهنگ های پراکنده و ناچیز غلبه پیدا نماید و آن ها را در خود هضم نماید و باید اعتراف کنیم یکی از بزرگ ترین دلایلش یکی همین ساده انگاری و دفاع غیر کارشناسانه و مقایسه های غیر علمی است؛ به گونه ای که به دیده های گاه ویران کننده ی خود نیز ایمان نداریم و چشم بر هم گذاشته از کنار آن به سادگی عبور می نماییم .

از قدیم الایام گفته اند و باور داریم که : «با حلوا حلوا گفتن دهان کسی شیرین نمی شود» و باید پذیرفت با تعریف و تمجید از دیروزهای با شکوه یزد معضلات موجود فرهنگی مرتفع نخواهد گردید.

آری وجود یکصد هزار افغانی واقعیتی است که باید برای آن چاره اندیشید؛ چرا که نسلی از همین یزدی ها در معرض همین یکصدهزار بیگانه ی مهاجر در حال رشد و نمو هستند. وجود ده ها هزار غیر یزدی از اقصی نقاط ایران زمین واقعیتی است که باید دید و اندیشید که فرهنگ های پراکنده را بپذیریم یا مقابله کنیم باید تاثیر بگیریم یا تاثیر بگذاریم ؟

این گونه نگریستن که هر کس وارد کوچه ی دادگستری می شود، هر کس به زندان می افتد، هر کس مجروح می شود، هر کس مظلوم واقع می شود قطعا غیر یزدی است هم ظلم به ساکنین مهاجر در یزد است و هم ظلم به یزدی هایی که چشم خود را بر واقعیت ها بسته اند. دیروز اگر مجرم نداشتیم و یا اگر کم داشتیم ،یک میلیون جمعیت و صد ها کارخانه و ده ها دانشگاه هم نداشتیم! تلفن و اینترنت و راه های دو بانده و چهار بانده هم نداشتیم! آپارتمان های سر به فلک کشیده و بلند مرتبه هم نداشتیم! انواع و اقسام سرگرمی های مجاز و غیر مجاز نیز نداشتیم و اما امروزه یزد همپایه و گاه چندین گام جلوتر از شهر های دیگر در حال درنوردیدن پله هلی ترقی است حال ترقی اصولی و مدیریت شده یا ترقی کاذب و وارداتی .

از دیر باز اقوام مهاجر زیاد و متنوعی در یزد می زیسته اند، کما این که بخش اعظمی از نامداران دیروز یزد اساسا یزدی نیستند! استاد ایر ج افشاردر مقاله ای در کتاب یزدنامه در بررسی نام های خانوادگی به این مقوله اشاره می نمایند که بسیاری از نامداران و متمولین یزدی کسانی هستند که به هدف کسب و تجارت به یزد آمده اند و مانده اند و چه بسا در شکل گیری و ارزشمندی جامعه ی دیروز یزد سهم به سزایی ایفا نموده اند؛ خانه های تاریخی بر جای مانده، موقوفات متعدد،آثار نیک و پابرجا همه و همه نشان از یک یزد با شکوه می دهد که دیگرانی که یزدی نبوده اند هم در آن سهم به سزایی داشته و دارند. اگر بپذیریم مهاجرین در یزد ساکن شده منشا خیرات و مبرات بی شماری بوده اند که می پذیریم؛ قطعا برای مبرا دانستن یزدی ها بر عده ای دیگر از همین مهاجرین ترکتازانه نخواهیم تاخت و با نگاهی عمیق تر مسائل را علمی تر مورد واکاوی محققانه قرار خواهیم داد.

در پایان امیدواریم هر دو نویسنده  عزیز و محترم و دیگر عزیزان با نگاهی عمیق تر به چالش های پیش روی یزد و یزدی ها برای جلوگیری از ایجاد شکاف بیش از حد بین یزد دیروز و امروز چاره ای بیاندیشند که راهکارهای عملیاتی تری داشته باشد و تنها روی کاغذ و یا بر پهنه ی فضای مجازی ختم نشود . همچنان بر این باوریم که یزدی های انسان هایی هستند؛ مهمان نواز، مهربان، سخت کوش، متدین، آرام و منطقی که در پاره از اوقات دچار کجی ها و کاستی هایی هم می شوند که علل و عوامل آن می تواند در نشست های علمی تر و با حضور اهل فن و به دور از هر گونه جبهه گیری و تعصب مورد کنکاش و علت یابی قرار گیرید.


یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا