از خداحافظی سردبیر تا بیانیه خانه مطبوعات و واکنشهای اهل قلم یزد

از خداحافظی سردبیر تا بیانیه خانه مطبوعات و واکنشهای اهل قلم یزد

سردبیر روزنامه خاتم در حرکتی یکروزه و آنی تصمیم به کناره گیری از خاتم یزد نمود و هر چند خوشبختانه این کناره گیری کمتر از 24 ساعت دوام نداشت و مشکل حل شده و باز خاتم با سردبیری رضا حقیقت نژاد چاپ و منتشر گردید ولی انعکاس کنتاره گیری وی و واکنش مهدی زمانزاده خبرنگار زحمتکش ایسنا یزد در وبلاک گروهی یزدنگار باعث شروع شدن بحث جدیدی در دنیای مجازی گردید در این گزارش سعی شده آنچه گذشت در یک خبر تقدیم کاربران یزدفردا شود

اصل ماجرا

در پی انتشار خبر استعفاء رضا حقیقت نژاد سردبیر روزنامه خاتم یزد مهدی زمانزاده خبرنگار ایسنا منطقه یزد در وبلاک یزدنگار مطلبی با عنوان خداحافظی سردبیر روزنامه خاتم منتشر شد

خداحافظی سردبیر روزنامه خاتم

امروز رضا حقیقت نژاد طی یک تماس تلفنی گفت: که برگه استعفایش را نوشته و تقدیم کرده. دلالیل زیادی از جمله ناهمانگی درآمدها و هزینه های سیاسی که می بایست در مورد حرفه اش یعنی روزنامه نگاری پرداخت کنه، بیان کرد. دلایل رضا منو به طور کامل قانع نکرد . به هر حال به قول خودش این تصمیم دیگه غیرقابل برگشته. حقیقت نژاد از جمله روزنامه نگارهایی بود که در یزد سنت شکن بود. روزنامه و بعد گاهنامه و این اواخر دوباره روزنامه خاتم واقعا یک روزنامه محرک و هیجان آور بود. خاتم خودش را موظف به تایید گرفتن از مدیران نمی کرد. برعکس همه نشریات یزد که فقط برای دیدن خنده آقای مدیر چاپ می شن.

شاید مردم یزد روزنامه را فقط برای شیشه پاک کردن بخرند ولی من دربین نشریات بومی یزد، خاتم را به هر اسم دیگری ترجیح می دادم وامیدوارم همین جور باقی بمونه . امیدوارم هم رضا حقیقت نژاد و هم روزنامه خاتم موفقیت هاشون را در جاهای دیگر بدست بیاورند. واقعا این روزها اوضاع برای کار رسانه آن هم در شهری که هیچ کس برای خبر ، خبرنگار و یک رسانه ارزش قائل نیست ، بدجوری بی ریخته. .

رضا حقیقت نژاد یک همکار خوب دوست همیشه آنلاین وبلاگ نویس یزدی نما و سردبیر موفق روزنامه خاتم بود. خدایش بیامرزد.

شروع اعتراض

محمد رضا شوق الشعراء وبلاک نویس توفان به مطلب منتشره با انتشار مطلبی اعتراض نمود

هر خبر نویسی خبرنگار نیست!

توهین خبرنویس ایسنا منطقه یزد، به مردم و همه مطبوعات یزد!

خوشبختانه با توجه به فعالیت گسترده خانه مطبوعات یزد و صدور بی رویه کارت خبرنگاری، کار مطبوعات یزد به جایی رسیده است، تا فرد کم سواد پر مدعایی که یک صفحه مطلب در هیچ نشریه ای بچاپ نرسانده، و در آخرین مطلب وبلاگش، در ادامه دیگر غلط های املائی و نگارشی، «راضی» را «رازی» نوشته است، در راستای پاچه خواری برای یک نشریه خاص ورشکسته! به مردم و همه مطبوعات یزد توهین کند؛ بهرحال ایشان که خیلی به «من بودن خود» افتخار می کنند، یا باید ثابت کنند که همه نشریات یزد برای خنده مدیر چاپ می شوند و همه مردم یزد، روزنامه را برای تمیزکردن شیشه می خرند، یا باید با پیروی از رفیقش در «خاتم یزد» استعفاء بدهد و از ایسنا یزد برود و جای خود را به خبرنگاران آکاه و باسواد دیگری بدهد!

حرمت ایسنا به خبرنگاران و صداقتش هست، و اگر ایسنا منطقه یزد، بنابدلایلی سعی ندارد تا از شان و حرمت رسانه و ایسنا دفاع کند، دلیلی ندارد تا دیگران نیز در حفظ شان ایسنا بکوشند! براستی چرا باید آگهی استخدام خبرنگار برای ایسنا منطقه، در وبلاگ فرد مورد اشاره درج شود؟! آیا یزدنگار آئینه ایسنا منطقه یزد است؟!

و در ادامه محمد امامی یکی از وبلاک نویسان پر کار یزدی نیز به مطالب منتشره آقای زمانزاده نقدی نموده و جوابی هم در همان پست نظرات وبلاک یزدنگار از طرف اقای زمانزاده داده شده که به علت پاک شدن مطالب از ارائه آن صرف نظر می شود

صدور بیانیه از سوی خانه مطبوعات یزد

و در دقایق نود خانه مطبوعات یزد در محکومیت مطلب منتشره بیانیه ای صادر نمود
بي تفاوتي چرا؟

چندي است سايت‌ها و وبلاگ‌هاي متعددي قارچ گونه سر برآورده‌اند، بدون نياز مجوز و حتي آدرس و نشانه‌اي، بعضي از آنها هر چه مي‌خواهند مي‌نويسند و حريم حرمتها را بي محابا مي‌شكنند. حيثيت افراد براي اين نويسندگان ارزشي ندارد، حتي كار به جايي رسيده است كه يكي از وبلاگ نويسان كه نمي‌داند روزنامه چيست و روزنامه نگار كيست، بي پروا همه مطبوعات محلي را مورد هجمه قرار داده، هدف از انتشار نشريات محلي را رضايت مديران عنوان نموده است.

وقتي براي انتشار يك نشريه شرايط خاصي وجود دارد و فرد متقاضي مي‌بايست از سوي مراجع ذيصلاح تاييد و ماه‌ها در انتظار صدور مجوز انتشار بماند، چطور مي‌توان قبول كرد كه سايت و وبلاگ بدون هيچ ضابطه‌اي فعاليت نمايد.

در عرصه مطبوعات كافي است يك كلمه و حتي نقطه‌اي جا به جا شود و در پي آن نشريه تعطيل و مدير مسئول تحت پيگرد قرار گيرد، اما صاحب سايت و وبلاگ هر آنچه مي‌خواهد مي‌نويسد نه خط قرمزي مي‌شناسد و نه احساس مسئوليتي مي‌نمايد.

شايان ذكر است؛ اين بيانيه خواستار جلوگيري از هتك حرمت انسان‌ها شده و افزوده است:

اين در حالي است كه بعضي از سايت‌ها، رعايت اصول اخلاقي و حرمت انسان‌ها و مقدسات جامعه را مي‌نمايند، كه مي‌بايست مورد تقدير و تشويق قرار گيرند.

در پايان اين بيانيه اظهار اميدواري می شود همچنانكه نشريات به مجوز انتشار نياز داشته و در صورت تصور و بي توجهي و حتي اشتباهات سهوي مورد مواخذه قرار مي‌گيرند، آنها نيز تابع شرائط و مقرراتي شوند و اين امر مهم و حياتي بي شك درحيطه مسوليت‌ها و اختيارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و شوراي فرهنگ عمومي مي‌باشد و مي‌بايست در اين مورد توجه كافي مبذول نمايند

واکنشهای صدور بیانیه خانه مطبوعات یزد

زمانزاده در واکنش به بیانیه خانه مطبوعات یزد طی مطلبی با عنوان (بیانیه خانه مطبوعات و توضیحات من)در وبلاک یزدنگار اینگونه توضیح می دهد

بیانیه خانه مطبوعات و توضیحات من

اول این بیانیه ر ابخوانید و بعد توضیحات مرا..

چند روز پیش وقتی خبر استعفای رضا حقیقت نژاد (سردبیر روزنامه خاتم یزد) منتشر شد در مطلبی در خصوص وضعیت نشریات یزد گفتم: " برخی از این نشریات فقط به خاطر خنده آقایان مدیر منتشر می شوند". دلیل این حرف هم نحوه خبررسانی این نشریات است. کافی است کمی واقعیت های مردم را در نظر بگیرید و آن وقت با تیتر واخبار این نشریات مقایسه کنید. مطمئن هستم شما هم نتیجه شبیه من خواهید گرفت. از همه مهمتر اخلاق کاری برخی نشریات( البته انگشت شمار) که حتی به اخلاق حرفه ای مطبوعاتی هم اعتقادی ندارند. متاسفانه امروز خانه مطبوعات یزد در بیانیه ای این مطالب را محکوم کرد و نوشته است: يكي از وبلاگ نويسان كه نمي‌داند روزنامه چيست و روزنامه نگار كيست، بي پروا همه مطبوعات محلي را مورد هجمه قرار داده، هدف از انتشار نشريات محلي را رضايت مديران عنوان نموده است!!!

باعث تاسف است که خانه مطبوعات چنین بیاینه ای می دهد.

آیا آقایان که ادعای ژورنایست بودن دارند، واقعا ژورنالیستند؟

متاسفانه مشکل مطبوعات یزد، فقط پول نیست... .

بیانیه خانه مطبوعات را حتما با دقت بخوانید. حاوی نکات مهمی است. در این بیاینه تلویحا خواستار تعطیلی مقوله وبلاگ نویسی در ایران شده اند!!!.

بهتر است از محتوای این بیانیه هم بگذرید. چراکه نگارندگان آن مطبوعات و نشریات مکتوب را با وبلاگ و سایت اینترنتی مقایسه کرده و قدرت آن دو را درحد هم می دانند و خواستار وضع قوانینی شبیه قوانین نشریات برای وبلاگ ها هستند. البته بسیار برای من باعث خوشحالی وغرور است که وبلاگ هم مسند و هم قدرت روزنامه یا هفته نامه شده است.

باور کردن اینکه این نامه واقعی است و جعل نیست، مرا واداشت با برخی اعضای شورای مرکزی خانه مطبوعات تماس بگیرم...

جالب است بدانید چند نفر از اعضای شورای مرکزی خانه مطبوعات به هیچ وجه اطلاعی از انتشار این بیانیه نداشتند و حتی چند تن از آنها این بیانیه را محکوم کردند.!!! آیا واقعا برخی اعضای شورای مرکز خانه مطبوعات یزد، سیاهی لشکر هستند؟

طبق اساسنامه این خانه هر بیانیه باید به اطلاع همه اعضای شورای مرکزی و به امضای اکثریت آنها برسد، ولی گویا نیمی از اعضای خانه مطبوعات یزد بیاینه را در سایت ها و همان وبلاگ ها خوانده اند!!!!

جالب تر آن است که طبق پیگری های من، این بیاینه بعد از روزها پیگری محمد رضا شوق الشعر تهیه و به امضا رسیده است.

ترسم از این است که این مطلب بیانیه که " اين در حالي است كه بعضي از سايت‌ها، رعايت اصول اخلاقي و حرمت انسان‌ها و مقدسات جامعه را مي‌نمايند، كه مي‌بايست مورد تقدير و تشويق قرار گيرند. " منظور آقای شوق الشعرا باشد و خانه مطبوعات بخواهد ایشان را مورد تشویق قرار دهد!!!

کم کم حلقه های پنهان مشکلات مطبوبات یزد رو می شود: آقای شوق الشعر پشتیبان فکری و عقبه معنوی و به اصطلاح پدر مطبوعات یزد است".

در این شرایط مطمئنا تلاش من و دیگر همفکرانم برای بهبود این " چشم های بیدار جامعه " از وضعیت موجود، آب در هاون کوبیدن است.

هدف من این بوده است مطبوعات یزد راپویا و فعال و خارج از روزمره گی بیبینم، اما وقتی . . . .

این بیت شعر پایان بخش این مطلب:

آنکس که نداند و نداند که نداند تا ابد الدهر در جهل تن خویش بماند

و بماند و بماند و بماند

و محمد رضا شوق الشعراء نیز نقدی بر بیانیه با عنوان( نقدی بر بیانیه خانه مطبوعات یزد)در وبلاک توفان منتشر نمود

نقدی بر بیانیه خانه مطبوعات یزد

این دفاع از مطبوعات، با آن حمله و توهین چه تفاوتی دارد؟!

بخاطر یک دستمال، که قیصریه را آتش نمی زنند!

خانه مطبوعات یزد، در واکنش دیرهنگام به اظهارات ناشیانه و متحجرانه یکی از خبرنگاران ایسنا منطقه یزد، بیانیه غیر قابل دفاعی صادر کرده، و بخاطر توهین «یک نفر» که هویتش مشخص است، خواستار دخالت سازمان های دولتی در قضیه ساماندهی سایت ها و وبلاگ ها شده است؛ هر چند که این ساماندهی، مدتهاست که در برنامه کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته است!

مسائل حوزه قلم و هنر و اندیشه، می بایست با تکیه بر اصول و اخلاق و منطق، در درون حوزه فرهنگ و توسط اهل فن دست اندرکار حل شده و با تمام توان، از ورود دولتیان، برای حل اختلاف و تنبیه و تشویق، به این حوزه و ایجاد بندهای جدید جلوگیری شود.

خانه مطبوعات یزد، می توانست خیلی ساده و راحت، نامه ای به خبرگزاری ایسنا ارسال کرده، و ازمسئولین ایسنا بخواهد، که اگر خبرنگار مورد اشاره، قادر به اثبات اتهام وارده شده نیست، ازایسنا و حوزه خبرنگاری و خبر گزاری اخراج شود، چرا که اولین چیزی که مورد نیازهر خبرنگار و روزنامه نگاری هست، راستی و صداقت و تعهد است!

امروز آفتی که مطبوعات و سایت ها را بشدت تهدید می کند، عدم مطالعه و ناآگاهی و بی قاعده بودن است، بسیاری بصرف گرفتن یک کارت، خبرنگار می شوند، و با نوشتن یک مقاله، روزنامه نگار؛ و عده ای هم با ایجاد یک وبلاگ، یکشبه بلاگر و وبلاگ نویس می گردند، و اما فاصله مردم، روز بروز با مطبوعات و سایت ها بیشتر و بیشتر می شود، چرا که مردم، بسیار خوب و حتی بهتر از بسیاری خبرنگاران و بلاگرها می فهمند حقیقت چیست، و سر رشته و تارها به کجا بند است.

امروز متاسفانه راه حوزه مطبوعات و وبلاگستان یزد به دو جا ختم می شود، سفید و کاظمینی، بنیاد ریحانه و موسسه جوادالائمه! و این یک حقیقت تلخی است که بسیاری سعی در باور و قبول کردن آن ندارند! یک گروه با سفید هستند، یک گروه با کاظمینی؛ و یک گروه، هم با سفید هستند و هم با کاظمینی، و در این شرایط و اوضاع، که «پادویی» برای بعضی افتخار و وسیله پیشرفت و حربه «ترقی» است، بیچاره فرهنگ و هنر و قلم و...

وفرزاد فیضی یکی از نویسندگان وبلاک یزدنگار و خبر نگار یزدی نیز طی مطلبی با عنوان( از بزرگواری شما ممنون! )واکنش نشان داد

از بزرگواری شما ممنون!

جالب است ، تصور کنید در یک خانواده وقتی یکی خطا می کند - که این چنین نبوده- بیاییم علیه اش بیانیه بدهیم . واقعا جالب است ، عده ای نشسته اند و قول معروف برای خودشان فعالیت مطلوب دارند و ادعای بزرگتری .
مشکلی نیست همه آنها از من ، شما و .... بزرگتر هستند و قابل احترام ولی فکر نکنم پدری بخواهد که علیه فرزندش در دادگاه شهادت بدهد و او را محکوم کند. حالا پدر مطبوعات یزد این چنین کاری را کرده است ، خطا کار باید مجازات شود - در جمع پزشکان هر گاه پزشکی خطا کند در دادگاه نظام پزشکی محاکمه می شود ولی ما به صورت علنی خودمان-خبرنگار، رسانه ها و روزنامه ها را محاکمه می کنیم -باید به این پدر نمونه برای محکوم کردن فرزندش تبریک گفت.
پدر جان یادم بیاور روز پدر ازت تقدیر کنم و یک ربع سکه از همان هایی که در روز خبرنگار به خبرنگاران دادی به تو بدهم تا دینی بر گردن خبرنگاران نداشته باشی. هرکس نداند ، من می دانم که شما چقدر بزرگواری، الان یک سال است که می دانم.
در ضمن پیشنهاد می کنم تحقیقی انجام شود تا بتوانید عدم صحت گفته های اون وبلاگ نویس را ثابت کنید. ولی اگر نشد خودتان کلید خانه مطبوعات را در چاله ای در دور دست دفن کنید و درختی بر روی آن بکارید تا رشد کند ، نکند از قوت کلید فلزی ، درختی رشد کند تا بشود زیر سایه ان تلاش کرد.
ما که اساس خودمان باخته ایم/ با همه فرقه به جفا ساخته ایم
آنکه صدایش ز همه سر تر است/ از همه فرقه به خدا بدتر است

ضمن احترام به تمامی نظرات و تفکرات این توضیح ضروری است که این مورد نه اولین مورد در دنیای مجازی بوده و نه آخرین آن خواهد بود طی دوسال گذشته اراجیف من وقطره وحال هم یزدنگارمتهم گردیده اند و قطره تا ندامتگاه مرکزی یزد هم پیش رفته و با قید وثیقه پرونده در حال رسیدگی است و تنها نکته ای که بایستی به آن توجه داشت این است که مطبوعات هم با آن همه نظارتی که می شود بی خطا نبوده و نمونه بارز آن را خاطرات تلخ دختر افغان می توان ذکر کرد و به هر صورت بخاطر یک دستمال، که قیصریه را آتش نمی زنند!
و به خاطر یک اشتباه و خطا نمی توان نکات مثبت را نادیده گرفت و تا زمانی که ما فقط در برابر خطاها واکنش نشان داده و در مورد موارد قابل تقدیر به سادگی عبور می کنیم وضع به همین منوال خواهد بود و همیشه باید منتظر باشیم که شخصی در یک برهه از زمان یک خطائی انجام دهد و آنوقت است که فریاد ها بلند شود

و امید واریم که حداقل در پی کشف نکات قوت اهل قلم و رسانه ها باشیم و در جهت تقویت آنها گام برداریم

فردائی

منابع :

وبلاک ایساتیس

وبلاک یزدنگار

وبلاک توفان

خبرگزاری ایسنا

یزدفردا

مطالب مرتبط در یزدفردا